هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1347

 

«سکوت»،«گران ترین یاقوت»!

ماهی آن گاه در «صَیدِ صَیّاد» و «شَیدِ شَیّاد» اسیر می شود،

که «دهان می گُشایَد» تا «طعمه ای بربایَد». 

ماهی برای «بیوسیدنِ آب» لب می گشاید،نه برای «بوسیدنِ قُلّاب».

امّا با «کمالِ حقارت» به «وبالِ اسارت» درمی آید.

بنابراین «زبان» و «دهان» را 

به «گاهِ سخن» باید از «نگاهِ اهریمن» محافظت کرد.

برای نادان،«گران ترین یاقوت»،«سکوت» است.

«سخنِ نهُفته، کانی گران» است و «سخنِ گفته، پیکانی بُرّان». 

زنهار که از این «کانِ سازنده»،«دکانِ بازنده» «بسازیم»

و یک «عُمر خردورزی» را به یک «لحظه زبان هرزی» «ببازیم»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

یاقوت: از سنگ های معدنی گران بها به رنگ های سرخ ، زرد، کبود

صَید: شکار کردن، شکار، آن چه که شکار کنند

شَید: در فارسی به معنای مکر و حیله 

بیوسیدن: امیدداشتن،توقع داشتن،طمع به چیزی داشتن

وبال: سختی، عذاب،سوء عاقبت

کان: معدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 31 شهريور 1398 | 4:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1346

 

«قهرمان گویا» یا «راژمانِ پویا»؟!

 

من «راننده ای آزاد» را با «دنده ای مازاد» دیدم 

که خودروی خویش را «به هر سوی می رانَد» و «به هر کوی می دوانَد».

او با سرعتی «بیش و کم» هر «پیچ و خم» را می پیماید

و در هر «چشم انداز»، هر «دست انداز» را می گذرانَد.

من او را «رها دیدم» و «بارها سنجیدم»

با «راهبر قطار» در «همۀ اَقطار»،

که نه از «روی مِیل» ،که باید ناگزیر از «روی رِیل» برانَد.

زیرا راه آهن را بر پایۀ «سیستمی مُنسجِم» و «ساختاری مُنقسِم» ساخته اند.

ولی جادّه های آزاد چون «پیچ اند» و به هر سوی «می پیچند»!

حکومت هایی که در «جهانِ سیاست» با «توانِ کیاست»

می توانند «ساختاری ستوندار» و «راژمانی قانونمدار» بناکنند،

خود را در برابر سلطۀ هر «خودکامۀ ذمیمه»،«بیمه» می کنند.

آن چه ملّت ها را از « دار سختی» به «مدار خوشبختی» می رساند

نه یک «قهرمانِ گویا»،که یک «راژمانِ پویا» است!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

راژمان: ساختار،سیستم،دستگاه،نظام،سامانه

اَقطار: اقلیم، ناحیه(جمع قُطر)

مُنسجِم: همآهنگ ، سازگار، بانظم

مُنقسِم: قسمت شده بخش بخش شده

کیاست: زیرکی هوشیاری،دانایی،تیزهوشی،فراست

ذمیمه: نکوهیده ،زشت، ناپسند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1398 | 6:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1345

 

«حنجره» یا «پنجره»؟!

 

در «بیشۀ بشری» و در «اندیشۀ پژوهشگری »،

هر یک از ما انسان ها «هالی پوینده» و «نهالی روینده»ایم.

نیز هر یک از ما «جاری بلند» و «نجّاری فرهمند» هستیم.

ما می توانیم در «کارگاهِ هستی» و در «پناهِ حق پرستی»،

از نهالِ وجودِ خویش «چوبۀ دار» بسازیم یا «پنجرۀ رو به گُلزار». 

بیاییم برای «فریادِ حق،حنجره» و در برابرِ «انسدادِ فلق،پنجره»باشیم!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

هال:قرار، آرامش ، صبر، میله های ساخته شده از سنگ و گچ در کناره های میدان چوگان بازی 

جار: فریاد،بانگ 

انسداد: بسته شدن ،بندشدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 28 شهريور 1398 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1344

 

«پیامِ حق» یا «کلامِ ناحق»؟!

 

خداوند به هر انسان یک «زبانِ گویا» داده است و دو «گوشِ شنوا»؛

تا از دیگران هم «پیامِ حق» را بشنود و هم «کلامِ ناحق» را،

ولی چون خود «سخن می گوید» جز «راهِ حق نپوید»!

هر کس یک ابزار دارد برای «گفتن» و دو ابزار برای «شنُفتن».

اگر دوست ،سخنِ باطل گفت و دشمن،سخنِ حق

هر دو را باید «با گوش شنید» و «با هوش سنجید»!

همیشه سخنِ باطل،«مردود» است و «مطرود»،

گر چه گوینده «دوست» و «نکوست».

و سخن حق «شنُفتنی» و «پذیرُفتی» است،

گر چه گوینده «دُشمن» و «ضدِّ من» است.

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 27 شهريور 1398 | 5:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1343

 

«رؤيت آب» یا «رؤياي سراب»؟!

 

ز برگِ عشق و گلبرگِ شقايق 

ببايد ساخت يك گلگونه قايق

ز شهرِ هيچ و پوچِ مُلكِ هستي

تواني رفت تا شهرِ حقايق

در هر «پگاه» هر چيز نو مي شود، جز «نگاه»

پس بايدمان هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بياغازيم.

بكوشيم تا طراوت را در «نگاهِ نگارین» ببينيم، نه در «پگاهِ بهارین»، 

هر پگاه، «دستانِ نرمِ نسيمِ بهار»، «برگ هاي سبزِ سپيدار» را ورق مي زند

«رستاخیزِ هر برگ»، «ستيز با مرگ» است

بعضي «چشمِ فريبا» دارند وبرخي «نگاهِ زيبا».

اگر «ريشه هاي نهالِ انسان» از «انديشه های زلالِ وجدان» بنوشند، 

«شاخسارانِ سرسبزِ اين نهال» مي تواند با «میوه های سرخِ کمال»  

بشریت را از «مِهادِ بیگاری» به «چکادِ رستگاری» برساند. 

اين «تصوّري» نيست كه به «تصوير» كشيد ه ام، 

بل بر این باورم که «سعادتِ بشر» مُبتنی بر «مساعدتِ خیر و شر» است .

اين باور «رؤيتِ آب» است ،نه «رؤياي سراب»

آنان كه از «آفتابِ حقيقت» و «مهتابِ واقعیّت» روي «بر مي تابند»، 

ناگزير جز «سايۀ خويش» و «سازمایۀ تشویش» را «نمي يابند»

پس بياييم با «آفتاب بتابيم» و بيش از اين «احتجاب را برنتابيم».

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

مِهاد: بساط،بستر،گهواره،زمین پست،مهد

چکاد: قلۀ کوه،سر کوه ،پیشانی،میان سر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 25 شهريور 1398 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1343

 

«رؤيت آب» یا «رؤياي سراب»؟!

 

ز برگِ عشق و گلبرگِ شقايق 

ببايد ساخت يك گلگونه قايق

ز شهرِ هيچ و پوچِ مُلكِ هستي

تواني رفت تا شهرِ حقايق

در هر «پگاه» هر چيز نو مي شود، جز «نگاه»

پس بايدمان هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بياغازيم.

بكوشيم تا طراوت را در «نگاهِ نگارین» ببينيم، نه در «پگاهِ بهارین»، 

هر پگاه، «دستانِ نرمِ نسيمِ بهار»، «برگ هاي سبزِ سپيدار» را ورق مي زند

«رستاخیزِ هر برگ»، «ستيز با مرگ» است

بعضي «چشمِ فريبا» دارند وبرخي «نگاهِ زيبا».

اگر «ريشه هاي نهالِ انسان» از «انديشه های زلالِ وجدان» بنوشند، 

«شاخسارانِ سرسبزِ اين نهال» مي تواند با «میوه های سرخِ کمال»  

بشریت را از «مِهادِ بیگاری» به «چکادِ رستگاری» برساند. 

اين «تصوّري» نيست كه به «تصوير» كشيد ه ام، 

بل بر این باورم که «سعادتِ بشر» مُبتنی بر «مساعدتِ خیر و شر» است .

اين باور «رؤيتِ آب» است ،نه «رؤياي سراب»

آنان كه از «آفتابِ حقيقت» و «مهتابِ واقعیّت» روي «بر مي تابند»، 

ناگزير جز «سايۀ خويش» و «سازمایۀ تشویش» را «نمي يابند»

پس بياييم با «آفتاب بتابيم» و بيش از اين «احتجاب را برنتابيم».

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

مِهاد: بساط،بستر،گهواره،زمین پست،مهد

چکاد: قلۀ کوه،سر کوه ،پیشانی،میان سر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 25 شهريور 1398 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1341) 

 

«تا زِنده ایم» ، «تازَنده ایم»!

 

«روندِ پیری» و «فرایندِ زمینگیری» ،

«افزودنِ اندوه» است و «پیمودن کوه».

انسان در کوه هر چه «فراتر» و «بالاتر» می رود،

«نیرویش می فرساید» ولی بر «اُفُقِ دیدش می افزاید».

آن که از«فرازِ کوه»،«چشم اندازِ بشکوه» را می نگرد،

«دنیایی وسیع تر» را و «سودایی منیع تر»را می بیند.

زندگی چون «دوچرخه سواری»،«استمراری»است.

دوچرخه سوار تا «رکاب» می زند،«شتاب» دارد.

آن گاه از «پایایی» فرومی افتد که از «پویایی» بازمی مانَد.

کسانی با «سایه»،«همسایه» می شوند،

که بیش از همه نیازمندِ «آفتاب اند»،ولی ناآگاهانه از آن «روی برمی تابند».

به جای این که «کفش و لباس را همرنگ» کنیم،

بیاییم «عقل و احساس را هماهنگ» سازیم.

بیاییم «برگ های تقویم» را با «گلبرگ های قویم»بیاراییم.

 «تقویم ،سال» را می شمارد و «قویم،کمال» را. 

بیاییم با «جوانیِ دل»،«ناتوانیِ شمایل» را به تاخیر اندازیم

و با «امیدِ بهروزی» و «نویدِ پیروزی»،

نه تنها در «گفتار»،که در «رفتار» نشان دهیم که

«تا زنِده ایم» ، «تازَنده ایم»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

قویم: راست و درست،معتدل،استوار،خوش قامت 

سودا: عشق و جنون و آرزو

منیع: استوار،بلند،جای بلند و سخت که دستیابی به آن دشوار است

شمایل: خوی ها، طبع ها، شکل و صورت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1398 | 5:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1340

 

«مارهای قیام» و «طومارهای حُکّام»

در «حکومتِ زور» و «حاکمیّتِ سانسور»،

هرگاه مردم از «شدّتِ فشار» و «حدّتِ انزجار»،

«عرصه را تنگ» و «صحنه را شبرنگ» ببینند،

ناگزیر «بر نیرنگ برمی آشوبند»،ولی حاکمان آنان را «باتفنگ سرمی کوبند».

اینان باید بدانند همیشه «پاسخِ آشوب»،«سرکوب» نیست. 

می توان «صداها را خاموش کرد»،ولی نمی توان «نداها را فراموش کرد».

 هیچ گاه «عاملِ فریاد»،«فرایاد» نمی رود.

 «سرکوبِ اندیشه» نمی تواند «مطلوبِ همیشه» باشد؛

زیرا «ستُردنِ باور با زور» چون «فشُردنِ فنر با دستور» است.

روزی که این «خَمِ فنرِ فشُرده،باز» شود و «پرچمِ باورِ پژمُرده در اهتزاز» درآید،

«مارهای قیام»،«طومارهای حُکّام» را درهم می پیچد.

در این جا «زنهار» از «مهار»! 

بترسیم از روزی که مردم،«انزجار را جار» بزنند و «کارگزار را به دار»!

آن گاه که «تداومِ انزجار» به «تهاجُمِ انفجار» می انجامد،

دیگر نه از «تاک،نشان» می مانَد،نه از «تاک نشان»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

طومار: نامه ، دفتر، نوشتة دراز

حدّت:  تندی ، تیزی ،خشم ، غضب

انزجار: دوری کردن ، رمیدن ،بیزار بودن ، رمیدگی ، نفرت

ستُردن: تراشیدن ،خراشیدن،زدودن، محوکردن

اهتزاز: به حرکت درآمدن ،جنبیدن ،شادی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 22 شهريور 1398 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

عاشورا خطّ سبز عزّت 

 

#شفیعی_مطهر

 

  عاشورایی دیگر گذشت و داغی دیگر بر دل ها گذاشت!

 عاشورا قلّه ای است بلند و شکوهمند که قرن هاست پیروز و سرفراز بر بلندای تاریخ بشر ایستاده و سرود پویایی و پایایی را در گوش زمان زمزمه می کند. 

از این قُلّه رفیع رفعت دو خط موازی تا دامنه قیامت کشیده اند: 

یکی خط سبز عزّت و دیگری خط سرخ شهادت . 

زیست طیّبه هر مسلمان موحّد بر روی یکی از این دو خط استمرار دارد ، يعني اگر مي تواند در خطّ سبز عزّت مي زيَد و گر نه در خطّ سرخ شهادت مي ميرد ....

و راه سومي ندارد.

   در اين دو خط سبز و سرخ - عزّت و شهادت - نه رنگي از ريا ديده مي شود و نه زنگاري از جفا . 

در زيست طيّبه نه تعلّق به ناسوت راه دارد و نه تملّق به طاغوت.

  تكلّف گر نباشد خوش توان زيست          

تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد

  انسان هاي عاشورايي نه زر و زور را برمي تابند و نه به سوي تزوير مي شتابند. از اين مي گريزند و با آن مي ستيزند. 

  اينان تا شور حسيني در دل و شعور حسيني را در سر دارند، اين شعار حسيني را بر لب دارند:

  تا مي توان در خاك و خون خُفت        

   چون مي توان خواري پذيرفت؟

   يا زندگي با فخر و عزّت          

  يا مرگ با عزّ شهادت

  تا مي توان با سادگي مُرد            

كي مي توان شرمندگي بُرد؟

   آزاد مردان جبهه عاشورا و آزاد زنان حماسه كربلا در خشنودي معبود هر جفايي را جميل مي بينند و هر تلخي را تجليل . 

   حضرت زينب (س) در پاسخ يزيد در تحليل واقعه عاشورا مي فرمايد:

« ما رايتُ الّا جميلا » .

  منطق حال و زبان قال این شیرزنان و شیرمردان حسینی این است:

  گر شب پره خونم از گلو می ریزد         

  هر صبح شکوه شب فرو می ریزد

  تا منطق تو زور و زبان شمشیر است        

  خون از من و از تو آبرو می ریزد

  .... و اکنون در شامگاهان عظیم ترین و طولانی ترین روز تاریخ - عاشورای حسینی - زمین بر آسمان می نازد و با نمایش شکوه این حماسه سر بر می افرازد و بانگ می زند و این فریاد را سر می دهد:

 نكوتر بتاب امشب اي روي ماه      

  كه روشن كني روي اين بزمگاه

بسا شمع رخشنده تابناك      

  ز باد خــوادث فرو مُرده پاك

 بتاب اي مه امشب كه افلاكيان      

ببينند جانبازي خاكيان

  .. ما با دلی پرخون و رویی گلگون ضمن تسلیت این واقعه جانگداز عالم بشری به همه آزادگان زمین و حقجویان زمان ،موفّقيّت روز افزون همگان در پويش راه عزّت و كرامت حسيني را از درگاه خداوند متعال مسئلت داريم و با پیامی کوتاه و تکان دهنده از سرور شهیدان (ع) سخن را به پایان می رسانیم:

النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْيَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی كه آسایش‌شان برقرار باشد، گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود. (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳)

       باید به پا خاست و راه این رهرو راستین را ادامه داد. حسین، زیستن با عزّت می خواهد ، نه گريستن با ذلت !

كربلا درس حركت در جاده آينده است.


تصوّر كنيد در جبهه كسي براي رسيدن به هدف ايثار كند و روي مين برود و جان ببازد تا افراد ديگر از آن جا عبور كنند و به مقصد برسند؛ ولي بعد از شهادت او آن ها به جاي اين كه راه را ادامه دهند، تا به هدف برسند، بنشينند و فقط براي او گريه كنند!
 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 21 شهريور 1398 | 5:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

استقلال ، آزادي،جمهوري اسلامي 

 

                 (يادواره از روز 17 شهريور57) 

 

امروز -جمعه هفدهم شهریور 1396 - سي و نهمين سالروز جوشش خشم و خروش ملت ايران در جمعه هفدهم شهريور سال 1357 بود. در اين روز مردم آزادي خواه و ستم ستيز ايران ،عصاي عصيان بر دست و پرچم طغيان بر دوش عليه خودكامگي حاكمان به پاخاستند و با سر دادن شعار« استقلال ،آزادي،جمهوري اسلامي»، در حقيقت ضمن تعيين نوع رژيم حكومتي خود(جمهوري اسلامي) بر درونمايه نمادين آن نيز (يعني استقلال و آزادي) تصريح كردند.

من در آن روز احساس خود را در قالب سروده اي كوتاه بيان كردم و بر اين شعار تاريخي(استقلال ،آزادي، جمهوري اسلامي) پاي فشردم تا ان شاألله نسل هاي هميشه تاريخ به ياد داشته باشند كه پدران و مادران آنان با ايثار خون خود نوع حكومتي را  برگزيدند كه درونمايه سرخ آن «استقلال و آزادي » بود!

یعنی اصالت «جمهوری اسلامی »تا همیشه تاریخ بر این دو محور بنیادین و مدار نمادین «استقلال» و «آزادی» استوار است و هر زمان هر یک از این دو ستون آسیبی ببیند،آن نظام دیگر نه «جمهوری» است و نه «اسلامی»!

اين شما و اين شعر

       « استقلال ، آزادي، جمهوري اسلامي »

                                  (1)

بر سنگفرش كوچه ها

بر خاك خون رنگ بيابان ها و صحراها

به روي قلب اسفالت سيه رنگ خيابان هاي شهر

بر جبين روشن ديوار هر خانه

به روي صخره هاي سخت كُهساران

و در پيشاني هر دسته از رزمندگان

                      بر روي هر پرده

و در آثار سرخ پنجه خونين جانبازان

 و اندر اختلاط پرشكوه خون روحاني و دانشجو

به روي سينه تخته سياه هر كلاس درس

 و اندر لابه لاي سطرهاي مشق هر كودك

                          و هر سرمشق

با خون شهيدان و...

                  قلم هاي دو پاي هر مجاهد

سرخ و خون آلود بنوشته است:

«استقلال،آزادي،جمهوري اسلامي»

                                    (2)

شب است و در طلوع ماه پيكار است

محرم سرخ و خونين مي رسد از راه

و بر سيماي او آثار زخم سال ها پيكار

پيكار مدام حق و باطل

             مردي و نامردمي

                      پاكي و ناپاكي

و در آغاز استقبال از اين ماه پيروزي خون بر تيغ

خون پاك صدها جنگجو

                بر تاركش جاويد خواهد ماند

و در آغاز تحميل سكوت و ظلم شب بر شهر

غريو و غُرّش تكبير و توحيد مسلمانان

ستون كاخ استعمار دشمن را فروكوبيد

و در دنبال آن خطّي ز آتش 

قلب مردان را دريد از هم

و در طوفان خونبار صفيرِ گرمِ خشمِ سرخ

و در آهنگِ تكبير و نداي دلكشِ توحيد

و در موجِ عظيمِ خونِ جاري در خيابان ها

و در پروازِ شورانگيز مرغِ جان به اوجِ آسمان عشق

و در تكرارِ تكبير جوانان بر فراز بام

هم آهنگ و توام با صفيرِ گرم و گل رنگِ گلوله

                                در فضاي تيره تهران

 اندر ريزش گُل هاي پرپرگشته روي خاك

و اندر صبرِ سرخِ سخت كوشان در بُن سنگر

و در لبخندِ معصومانۀ پيكارگر در لحظه بدرود

                        بر لب هاي خشك و سرد

تنها اين سرود ما ترنّم داشت:

«استقلال،آزادي ،جمهوري اسلامي»

                                        (3)

در فضاي وحشت ميدان ژاله

در ميان بزم خون و آتش و لاله

صفيرِ سرخِ رگبارِ مسلسل ها

و در مشتان پولادين چون كوه استوار و سخت

و در شوق صداي نازك بشكفتن اين لاله هاي سرخ شهريور

و در فرياد خشم توده هاي رنجبر بر ضدِّ خودكامان

و اندر لرزش تند زمين در زير پاي مردم عاصي

و در آهنگ جانسوز شعار تودۀ مستضعفِ بيدار

و در بازي شورانگيز جنگِ مشت ها با تانك

و اندر ضجّه هاي دلخراش مادران بر گور فرزندان

و در دُردانه هاي اشك بر سيماي معصومِ يتيمان

در خراشِ دست خون آلودِ خواهرها

كه با ناخن ز خاك سرد و افسرده

برادرهاي از كف رفته مي خواهند

و در شور و شكوه رعدآساي سرودِ خون 

و از حلقوم مردان و زنان پاك و آزاده

طنين سرخ اين آهنگ مي پيچد كه:

«استقلال،آزادي،جمهوري اسلامي»

 

                                      (17شهريور1357 - #شفيعي_مطهر)

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: شعر نو

تاريخ : یک شنبه 17 شهريور 1398 | 5:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1339)  

«نگار» یا «زنگار»؟!   

انسان های «خوب» نزدِ همه «محبوب» اند.

اینان «کانِ زر» اند،نه «دکانِ ضرر».

همۀ وجودشان برای «خلق،جود» است و برای «خالق،سجود». 

اینان راهِ «بهشتی برین را می آغازند» 

و برای خویش «سرنوشتی نوین را می سازند».

ولی افرادِ «بددهن» چون «آهن» اند.

آن قدر در «پیلۀ تنهایی» و «حیلۀ هیولایی» می مانند، 

تا از بسیاریِ «نیرنگ»،«زنگ» می زنند

و سرانجام «میله های قفس را می بوسند» و در «پیله های محبس می پوسند»!

هر انسان، «عیار بینش» دارد و «اختیار گزینش»،

یا «نگار» را و یا «زنگار» را!

یا «از زر،زریر» می سازد، یا «از شر،شریر»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

نگار: معشوق،محبوب، نقش و نگار 

زنگار:زنگ،زنگِ آهن،اکسید مس

زریر: انسان تیزهوش و سبک روح

شریر: بدکار،بد،صاحب شر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 16 شهريور 1398 | 5:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دروغ ستیزی در قاموس شهر هرت

قصه های شهر هرت/قصه شصت و نهم

شهر هرت در زیر سلطه جهنمی هردمبیل خودکامه روز به روز بیشتر در منجلاب فساد و پلیدی از جمله دروغ و کلاهبرداری و عوام فریبی فرومی رفت. به تدریج خوی دروغگویی در شهر هرت به گونه ای نهادینه شده بود که تقریباً هیچ کس حرف دیگری را بویژه وعده های مسئولان را نه تنها باور نمی کرد،که عکس آن را راست می دانستند!

آش فساد کم کم به قدری شور شد،که روزی جمعی از درباریان به حضور اعلی حضرت هردمبیل باریافتند و با ظرافت های خاصی به خاک پای ملوکانه معروض داشتند:

اعلی حضرتا! سایه بلنداختر شما بر سر تک تک رعایای این مرز و بوم گسترده است و همه مردم شبانه روز مشغول دعاگویی به ذات ملوکانه هستند. ولی مسئله ای که ما را دلمشغول می دارد ،رواج دروغ و فریب در همه سطوح اداری و اجتماعی و...جامعه است. مردم به جایی رسیده اندکه اگر حکومت ماست را هم سفید بداند،مردم در سفیدی ماست هم شک می کنند!

هردمبیل که طاقت کمترین انتقاد را هم نداشت،بر سر درباریان فریاد کشید:

خب! راه حل شما چیست؟ چه کنیم که این رعایای احمق حرف های ما را باور کنند؟

به عرض رساندند: کافی است ذات ملوکانه به همه درباریان و وزرا و حاکمان و نیز همه رسانه ها دستور بفرمایند که از این پس در انتشار خبرها و مطالب از بیان دروغ پرهیز کنند!

هردمبیل با تفرعن و ناراحتی پذیرفت و گفت:

از قول من به همه مسئولان ابلاغ کنید که از این لحظه دیگر دروغ نگویند!

از این قول و قرار چند روزی گذشت و فرمان ملوکانه با آب و تاب زیاد مکرّراً در رسانه ها منتشر شد.

هفته ای نگذشته بود که کارگران کارخانه گونی بافی که شش ماه حقوق نگرفته بودند،جلوی کارخانه تجمّع کرده و خواهان دریافت حقوق و دستمزد خود شدند. از آن جا که کارخانه متعلّق به یکی از شاهزادگان بود،این تجمّع توسط نیروهای گارد سلطنتی با خشونت سرکوب شد. خبر این رویداد در هیچ رسانه بازتاب نداشت،زیرا همه از خشم دربار می ترسیدند. ولی چون تعداد کارگران زیاد بود،خبر این سرکوبی دهن به دهن به گوش بیشتر مردم رسید. وقتی حکومت دید خبر در سطح شهر منعکس شده و نمی توان بیش از این بر آن سرپوش گذاشت.بنابراین روز بعد اجازه دادند رسانه ها در یک خبر چند خطی بنویسند:

چند روز پیش عدّه ای فریب خورده از عوامل بیگانه و مزدور اجنبی پرست با تحریک دشمنان قصد اغتشاش و تخریب اموال عمومی را داشتند که با هوشیاری نیروهای گارد سلطنتی هسته اصلی آنان فروپاشیده و سران اغتشاشگر دستگیر و به مراکز قضایی تسلیم شدند!

بازتاب این دروغ واضح همه تبلیغات دروغ ستیزی دربار را نقش بر آب کرد. بنابراین باز هم چند نفر از بزرگان دربار به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شده و این بحران تازه را به عرض رساندند. ذات ملوکانه فرمودند:

درست است که ما فرمودیم کسی دروغ نگوید،ولی جایی که آبروی نظام مطرح است،هیچ کس حق سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی را ندارد! اگر این گروه کارگران به شدّت سرکوب نمی شدند،امروز شاهد ده ها مورد مشابه بودیم .از این گذشته این گونه اغتشاشات مایه بهره برداری دشمن می شود،لذا باید هر گونه فتنه براندازی با قدرت و شدّت سرکوب کرد!

نفس ها در سینه ها حبس شد و دیگر هیچ کس هیچ نگفت.

باز هم چند روزی گذشت. روزی یکی از شاهزاده ها در شکارگاه با سرمستی و بی احتیاطی به جای شکار حیوانات ،چند نفر از روستاییان مظلوم را کشت!

خبر آن بلافاصله در روستا و شهر دهن به دهن پخش شد. حکومت به منظور جلوگیری از نشر خبر حتّی اجازه تشییع جنازه ها و برگزاری مراسم کفن و دفن آن ها را هم نداد. باز هم حکومت چند روزی نشر خبر را سانسور کرد. وقتی خبر در سطح شهر فراگیر شد،دیدند پنهان کردن آن امکان پذیر نیست،طی خبری کوتاه علّت کشته شدن این روستاییان بی گناه را درگیری های عشیره ای و قومی اعلام کردند! 

کم کم طشت رسوایی حکومت و دربار فاسد از بام افتاد و همه مردم فهمیدند که سقف قدرت دیکتاتور بر ستون های دروغ و فریب و جنایت گذاشته شده و دیکتاتوری بدون دروغ و فریب پایدار نمی ماند .

این روزهای سیاه ادامه داشت تا این که......!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

تعدادی از کتاب های زیر تالیف «سید علی رضا شفیعی مطهر» موجود است. 

علاقه مندان جهت تهیه می توانند با شماره های زیر تماس بگیرند.

ارسال کتاب به سراسر کشور رایگان است.

02144642331

09123491190

1- پرواز؛قطره قصه می گوید ( 6000تومان )

2- دل دیدنی های شهر سرب و سراب/ج2 (12000 تومان)

3- دل دیدنی های شهر سرب و سراب/ج3 (10000تومان)

4- دل دیدنی های شهر سرب و سراب /ج 4 (20000تومان)

5- شورا،مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی(ع) (7000 تومان)

6- قصه های شهر هرت /ج2 (15000تومان)

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1398 | 5:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1336

 

«چکادِ کوه» ، «نمادِ شکوه»

 

زندگی «راهی هموار» و «همراهی هوادار» نیست.

هم «دست انداز» دارد و هم «فرود و فراز».

هم «پیچ و خم» دارد و هم «بیش و کم».

هم «گره» دارد و هم «گریوه»!

آن را «باید گشود» و این را «باید پیمود».

زندگی نه «بالشی نرم»،که «چالشی گرم» است،

که باید  با «فروغ عقل» و «نبوغ نقل»،

«چالش ها را با تحمُّل» و «آغالش ها را با تامُّل» درمان کرد. 

آن گاه که از «دلِ دریا» و «صحنِ صحرا» 

 «فراز بلند» و «چشم انداز شکوهمند» را می نگریم،

«چکادِ کوه» را «نمادِ شکوه» می بینیم؛

ولی آن گاه که «عزم» را «جزم» می کنیم

و «گُسل را می پیماییم» و «قُلل را می گشاییم»،

«زیباترین دشت ها» و «فریباترین گُلگشت ها» را 

زیر پای خویش،«فرودین» و «پُرآذین» می بینیم.

بیاییم با «خداوندباوری» و «بلندنظری»،

«برای همیشه»،«افُقِ اندیشه» را،

از «وَرِ پستی بپالاییم» و به «زیورِ اَلَستی بیاراییم»!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------------

گریوه: پشته،گردنه،تپه

چالش: جنگ و جدال،جولان و حمله

آغالش: دشمنی

وَر :بر ،کنار ،جانب، پهلو، سینه

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 11 شهريور 1398 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #حرف_زیادی/13

خنجر از پشت!

گفت: امروز (اول سپتامبر 2019) درست 80 سال از آغاز جنگ جهانی دوم می گذرد. در این جنگ خانمانسوز حدود 80میلیون نفر انسان کشته شدند .ایران نیز با وجود اعلام بی طرفی توسط نیروهای متفقین اشغال شد. در همان روزها کنفرانس سران کشورهای متّفقین یعنی چرچیل،روزولت و استالین در تهران تشکیل شد و هر سه کشور بر تمامیّت ارضی و استقلال ایران تاکید ورزیدند.

پس از پایان جنگ نیروهای انگلیس و آمریکا ایران را ترک کردند،ولی روسیه شوروی علی رغم تعهّد خود مبنی بر رعایت استقلال و تمامیّت ارضی ایران ،خاک ایران را ترک نکرد.

سرانجام پس از بهانه های مختلف پس از گذشت یک سال زیر فشار داخلی ایران و دیگر قدرت ها روسیه شوروی ناگزیر از تخلیه ایران شد.

گفتم: خب! حالا منظورت از این تاریخ گویی ها چیست؟

گفت: چرا ما ایرانی ها از تاریخ عبرت نمی گیریم؟ روسیه چقدر باید از پشت به ما خنجر بزند،تا ما بیدار شویم و فریب آن ها نخوریم؟ آیا اشغال و غصب سرزمین های وسیع قفقاز و تحمیل دو عهدنامه ننگین ترکمانچای و گلستان و نیز عدم تخلیه خاک ایران در پایان جنگ دوم جهانی و...برای اثبات دشمنی های ناجوانمردانه روسیه کم است؟

آیا هم اکنون هم نیروهای روسیه در سوریه با همکاری های محرمانه و پنهانی با اسرائیل از پشت به ما خنجر نمی زند؟و....

گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط:

تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1398 | 9:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1334

 

«فرمانِ ایست» یعنی «پایانِ زیست»!

 

کسی که «رمز پویایی را بیاموزد» می تواند تجربۀ «راز پایایی را بیندوزد». 

آن که «اندیشه ای پویا» دارد،قطعاً «ریشه ای پایا»  دارد.

او همواره از «قاموسِ دانش» و «اقیانوسِ پژوهش» می نوشد،

و به «آرمین دست می یابَد»،ولی «یقین را درنمی یابَد».

انسانی که چون «مِهرِ دانش» بر «سپهرِ پژوهش» پَر می کشد،

هرگز حتّی با «دامِ تلقین» بر «بامِ یقین» نمی نشیند.

زیرا «رازِ این رونده» و «پروازِ این پرنده» در پویایی است.

یک لحظه «فرمانِ ایست» به «پایانِ زیست» می انجامَد.

هر «باورِ یقینی» می تواند انسان را در یک «محورِ زمینی» زمینگیر کند. 

ماندن در یقین،«پایانِ پویایی» و «کتمانِ پایایی» است.

انسانِ پویشگر هر یقین را «پلّه ای از پلّکانِ حقیقت» 

و «نرده ای از نردبانِ واقعیّت» می داند. 

او یقین و شک را «پُلی برای عبور» می داند و «تامُّلی برای شعور».

در هیچ یک «نمی مانَد» و خود را به پلّکانی بالاتر «می رسانَد».

«پلّکان برای پیمودن» است و «نردبان برای درنَوَردیدن»،

بنابراین «ایستایی»،همان«میرایی» است.

پژوهشگر به «ایمان» و «اطمینان» می رسد،

زیرا با «ایمان به رامش» می رسد و با «اطمینان به آرامش»!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

قاموس: میانۀ دریا

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 9 شهريور 1398 | 5:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #حرف_زیادی!/12 

بازگشت به گذشته

گفت: وقتی دیوار برلین را برداشتند همه خوشحال بودند.
یک زن سالمند آلمان شرقی می گفت:
ما تنها مردمی هستیم که برای بازگشت به 40سال قبل خوشحالیم!

گفتم: خب!منظورت چیست؟

گفت: آیا این روزها این جمله زن سالمند آلمانی را از خیلی ها نمی شنویم؟!

گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط:

تاريخ : جمعه 8 شهريور 1398 | 4:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1333

 

«مردمی رشید» یا «سلطانی سدید»؟!

من شهریاری را دیدم با یک «نورِ چَشم» و صد «تنورِ خَشم».

او با «قهرِ فکوران» بر «شهرِ کوران» فرمان می راند.

کسانی به سلطۀ سلطان یک چشم «تن می دهند» و «گردن می نهند» 

که خود «کور» و «فاقد شعور»اند.

افرادِ «زار از تفکُّر» و «بیزار از تدبُّر» ،

آنان که «بصر» دارند و «بصیرت» ندارند،

«بینایی» دارند و «بینش» ندارند،

نه تنها به «خودکامگی»،که به هر «فرومایگی» تن می دهند.

برای رهایی از سلطۀ «بیداد» و «استبداد»،

باید «مردمی رشید پرورید»،نه تنها «سلطانی سدید برگزید»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------- 

سدید: محکم و استوار،راست و درست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1398 | 5:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1332

 

«کارِ گِل» یا «اِنکارِ دِل»؟!

من انسان را دیدم «رها از بند زمان» و «جدا از قید مکان».

او در «عرصۀ بی کران ازلیّت» و «صحنۀ بی پایانِ ابدیّت»،

با  «پر و بالِ راز» در «سپهر آمالِ دلنواز» پرواز می کرد.

از «خاکسترِ فنا رمیده» و در «بسترِ بقا آرمیده» بود.

او از آن هنگام «اسیرِ خاک» شد،که «سیر از افلاک» شد.

چون «به خاک دل بست»،از «رشتۀ افلاک گسست».

دنیای «محدودِ مکان» و «محصور زمان»،

«پر و بالش را بست» و «آمالش را درهم شکست».

آن جا «دِل، فرمان می رانَد» و این جا «گِل، جان می ستانَد».

امروز نیز «راهِ رهایی» و «شاهراهِ شکوفایی»،

این است که نباید «کارِ گِل» به «اِنکارِ دِل» بینجامَد.

آن «داروی خواب» است و این «نوشداروی سهراب»!

 خوشا آنان که در مکتب عشق از «درمان»،«در امان»اند!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 6 شهريور 1398 | 5:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1331

 

«بارِ دانش» و «بافتارِ بینش»

 

 برخی از «اَحبابِ عالی» چون «حُبابِ خالی» اند.

«مغرور از بزرگی» و «مسرور از سترگی»،

با درونی «انباشته از هوا»، ولی «پنداشته از غنا»!

بنابراین باید بدانیم هر گاه خود را از هر «مِهتر»،«بهتر» پنداشتیم،

این نشانۀ «طغیانِ غرور»است و «فقدانِ شعور».

نشانه بزرگی و بزرگواری،«فروتنی» و «خودشکنی» است،

نه «فرنشینی» و «خودبزرگ بینی»!

بیاییم بر «بارِ دانش» و «بافتارِ بینش» بیفزاییم.

تا «محبوبِ اندیشمندان» باشیم،گرچه «مغضوبِ خودپسندان» گردیم!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 5 شهريور 1398 | 9:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #حرف_زیادی/11

مهم ترین شاخص قدرت/طنز

گفت: آیا غیر از این است که امروزه مهم ترین شاخص «قدرت» را «قدرت اقتصادی» می دانند،نه «قدرت نظامی» ؟

گفتم: بسیار خوب! منظور؟

 گفت: آمار صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد در سال ١٩٧٧ تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی تقریبا نصف ایران بود. 

در سال 1395، تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی به 5.5 برابر ایران رسیده بود؛ یعنی در این بازه زمانی اقتصاد کره جنوبی عملکردی تقریبا ١١ برابر بهتر از اقتصاد ما داشته است.

در همین بازه زمانی و با همین شیوه محاسبه، درمی‌یابیم که عملکرد اقتصاد ترکیه 2.9برابر، مالزی3.8برابر، برزیل4.2برابر و چین 20 برابر بهتر از عملکرد اقتصاد ما بوده است.

گفتم:خب! منظور؟

گفت: با چه معیار و میزانی برخی با تعبیر احساسی ایران را یکی از قدرت های بزرگ می پندارند؟

گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 



تاريخ : یک شنبه 3 شهريور 1398 | 16:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1330

 

«دارِ عدم» یا «سایه سارِ ستم»؟!

 

چه بسیار «شهریارانِ خودکامه» را در میانِ «یارانِ سیه نامه» دیدم،

که چون «بلندیِ سایه» و «فرهمندیِ سازمایه» را می دیدند،

آن را «نشانۀ شکوه» و «پایانۀ اندوه» می پنداشتند!

غافل از آن که این «غروبِ روایی» و «رسوبِ فرمانروایی» است،

که بر «درازایِ سایه» و «پهنایِ پایانه»افزوده است!

 غروب هم بر «طولِ سایه ها» می افزاید و هم بر «اُفولِ پایه ها»!

اینان باید بدانند «سایۀ بلند» و «همسایۀ آزمند» ،

نشانۀ «پایانِ روز و روزی» است،نه «دورانِ بهروزِ پیروزی»!

 «سایه سارِ ستم»، «دارِ عدم» است.

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

فرهمندی: شکوه،شوکت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 3 شهريور 1398 | 6:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1329

 

«سکّۀ زرّین» و «سَبیکۀ سیمین»

 

محبّت،«سکّه ای زرّین» است و «سَبیکه ای سیمین» ،

که افرادِ «مهربان و فاضل» آن را در «قُلّکِ دل» می افکنَند.

بیرون آوردن این «سکّۀ محبوب» از «قُلّکِ قُلوب»،

جز با «شکستنِ دل ها» و «خَستنِ محفل ها» امکان پذیر نیست.

انسانِ مهربان «بهارانی مُشکبیز» است و نامهربان،«خزانی برگریز».

این، آسمانِ انسانیّت را «تاره» می بیند و او «پُرستاره». 

مهربان ،«رنگی خدایی» دارد و «فرهنگی هُدایی».

مهربان چون «گنجینۀ مهر» بر «سینۀ سپهر» «می درخشد»

و همۀ «ابرار» را «نور و نار» «می بخشد».

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

سَبیکه: قطعة طلا یا نقره ای که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند. 

خَستن: آزردن،مجروح کردن

تاره: تار،تاریک

هُدا: رستگاری ، راهنمایی 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 2 شهريور 1398 | 5:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1328


«سر در آخُر» یا «اسیرِ تحجُّر»

چه سخت است «فهماندنِ حقیقت» و «نمایاندنِ واقعیّت» 

به کسی که برای «نفهمیدنِ حق» و «ندیدنِ ذیحق»،

«پولی کلان» و «تیولی بی کران» می گیرد!

دو گروه یا «نفهم»اند و یا در «وهم»اند:

آنان که «سر در آخُر»اند یا «اسیرِ تحجُّر»اند.

«رویاندنِ گلستان در کویر» آسان تر است از «فهماندن به نادانِ اجیر»!

«بهترین زمینه» و «برترین زمانه» برای رشد و رویش این گونه افراد

«حکومتِ بیداد» و «حاکمیّتِ استبداد» است! 

چه زیبا سرود این «واعظ سرافراز»،«حافظِ شیراز»:

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد       

تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------- 

آخُر: جای علف خوردن چهارپایان،طاقچه ای که در کنار دیوار می سازند و علوفه در آن می ریزند

تحجُّر: سنگ شدن ، مانند سنگ سخت شدن

تیول: واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 1 شهريور 1398 | 5:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |