فرخنده زادروز امام سجّاد(ع)

#شفیعی_مطهر

مردي مي آيد كه دستانش بوي كرامت، پيشاني اش بوي بندگي و گام هايش، نداي ايستادگي سر مي دهد.بهار به حيرت مي ايستد، باد سجده مي كند و خورشيد، شكرانه مي دهد.

امام علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (ع) مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شدند. امام زين العابدين فرزند امام حسين (ع) و شهربانو، دختر يزگرد سوم پادشاه ايران، بود كه در زمان فتح ايران توسط مسلمين به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسين ابن علي (ع) در آمدند.

   امام زين العابدين (ع)زماني ديده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علي بن ابي طالب (ع) بود. آن حضرت ۳ سال از خلافت علوي و حكومت چند ماهه امام حسن (ع) را درك كرد. 

  امام سجاد (ع) در عاشوراي سال 61 هجري قمري حضور داشت و در آن واقعه به صورتي معجزه آسا نجات يافت و پس از شهادت پدرش امام حسين (ع) مسئوليت زمامداري شيعيان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد.

 رسیدگى به نیازمندان

امام باقر (ع) مى‌فرماید: چون تاریكى شب همه جا را فرا مى‌گرفت، پدرم حضرت سجاد(ع) کیسه اي از چرم به دوش مى‌گرفت، در حالی كه در آن كيسه مایحتاج نیازمندان را قرار داده بود، آنگاه خانه به خانه مى‌رفت و هر كس را به مقدار نیازش كمك مى‌فرمود، ولى به خاطر این كه صورت مباركش را مى‌پوشاند، او را نمى‌شناختند!!

مردم به وقت غسل بدن شریفش، آثار به دوش كشیدن آن انبان را به صورت سیاهى پوست بر شانه مباركش مشاهده كردند.

 بى‌اعتنایى به زر و زیور دنیا

امام صادق (ع)مى‌فرماید: لباسش از پشم بود، و چون قصد نماز مى‌كرد لباسى خشن مى‌پوشید، و از نماز روى فرش و تشك و جانماز خاص پرهیز داشت، سجاده‌اش بر زمین بود. به كوه جَبّان كه در نزدیكى مدینه قرار داشت، مى‌آمد و بر سنگى سوزان قیام و قعود مى‌نمود. آنچنان از عشق و خوف خدا در سجده‌هاى عاشقانه‌اش مى‌گریست كه چون سر برمى‌داشت گویى چهره مباركش را در آب فرو برده است!!

گزیده ای از سخنان امام زین العابدین (ع)

  ۱-خشنود بودن به قضای الهی بالاترین درجه یقین است.

۲-کسی که شخصیت خود را گرامی و محترم بشمارد، دنیا در نظرش پست و بی ارزش می شود .

۳-به آن حضرت عرض شد :ارزش چه کسی از همه مردم بیشتر است ؟

   فرمود : کسی که دنیا را برای خود با ارزش نداند ( یعنی دنیا در نظرش هیچ نیرزد ).

۴- شخصی در حضور آن حضرت گفت : خداوندا ! مرا از آفریده هایت بی نیاز فرما .

    امام با شنیدن این سخن فرمود : این گونه نیست ! مردم فقط در پرتو کمک به همدیگر زنده اند . بنابر این بگو :بارالها ! مرا از مردمان بد و تبهکارت بی نیاز فرما.

  ۵-هر کس بدانچه خداوند برایش تقسیم فرموده بسازد ، بی تردید او از بی نیازترین مردم است.

  ۶-هیچ عملی همراه با پرهیزگاری اندک نیست . چگونه عمل مقبول حضرت حق اندک است ؟!

  ۷-از گفتن دروغ - کوچک یا بزرگ در شوخی یا جدی - خودداری کنید .بی شک آدمی چون دروغ کوچک گوید ، بر گفتن دروغ بزرگ گستاخ می شود .

   ۸-تمامی خوبی ها در خویشتن داری نهفته است .

   ۹- فردی از آن حضرت پرسید : زهد چیست ؟ فرمود :

      زهد دارای ده بخش است که بالاترین درجه زهد همان پایین ترین درجه پرهیزگاری است  و رفیع ترین درجه پرهیزگاری و تقوا همان پایین ترین درجه یقین است  و بالاترین درجه یقین  نارل ترین درجه رضا و خوشنودی است و به راستی معنی زهد در آیه ای از کتاب خدا(سوره حدید-آیه۲۳) بیان شده است : 

   "لِکَیلاتَاسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحوا بِما آتیکُم " 

   یعنی :"تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه شما را داد، شادمان نشوید ."

   ۱۰- حاجت خواستن از مردم، زندگی را خوار می سازد و شرم و حیا را تباه می کند و حرمت و وقار رامی کاهد و خلاصه فقر حاضر است . در حالی که کمی در خواست از مردم بی نیازی و توانگری است.

 ۱۱ - هر كه كرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنيا را پَست انگارد.

۱۲ -خشنودى از پيشامدهاى ناخوشايند، بلندترين درجه يقين است.

 خجسته زادروز حضرت امام علی بن الحسین زیبا ترین روح پرستنده (ع) مبارک باد !

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 6:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

«احساس» و «لباس» ! 

قصّه های شهر هرت/قصّۀ 81

#شفیعی_مطهر

والاحضرت هردمبیلِ هفتم چند روزی بود که به عنوان ولیعهد تاجگذاری کرده بود. مردم دل خوشی از سلسلۀ هردمبیلیان نداشتند.هر روز نغمه هایی از مخالفت با این جایگزینی از سوی اقشار مردم به گوش می رسید.مردم می گفتند ما از رژیم هردمبیلیسم!! خسته شده ایم. دلمان خوش بود که هردمبیلِ ششم پیر و پایش لب گور است و به زودی با مرگ او از شرِّ رژیم هردمبیلیان آسوده می شویم. حالا هردمبیل با نصب ولیعهد بی کفایت و فاسد می خواهد این دلخوشی را نیز از ما بگیرد!

ماموران امنیّتی و جاسوسان درباری این احساس نفرت عمومی را به آگاهی شاه رساندند. روزی شاه به ولیعهد گفت: 

من می دانم که مردم از دست ماها خسته شده اند. تو برای رفع نفرت عمومی و ایجاد محبوبیّت بین مردم از فردا ضمن دادن وعده های خوش به مردم،شروع کن به انتقاد از وضع گذشته ،تا بلکه مردم به امید ایجاد تغییر،تو و حکومت تو را بپذیرند.
بنابراین روزی با کمک درباریان و خانواده های لشکریان میتینگی در حمایت از ولیعهد جدید راه انداختند. ولیعهد طیِّ نطقی آتشین و شورانگیز ضمن انتقاد از شاهان گذشته به مردم قول داد که همۀ نابسامانی های گذشته را جبران و همۀ حقوق از دست رفتۀ مظلومان را از ظالمان پس خواهد گرفت!
در شهر هرت مرد حکیمی بود که کتابفروشی می کرد و خودش نیز برای روشنگری مردم کتاب هایی می نوشت. 

روزی تعدادی از جوانان شهر گرد او جمع شدند و نظر ایشان را درباره آیندۀ شهر پرسیدند. او وقتی این شگرد جدید رژیم هردمبیلی را شنید،ضمن انتقاد از حکومت خودکامگی و هشدار به جوانان، این داستان* را برای ایشان بازگفت:
 بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد.
به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با طنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کرد.

بین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردند.
خر هم با چرخاندن دُمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود.

بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت : 

چرا زنگوله به دم خر بستی؟ کدام عاقل این کار را می کند؟
روستایی ساده پیاده شد. دید آن مرد درست می گوید.
گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته بودم!
دزد گفت : درست می گویی. من قوچی را در دست یک نفر دیدم به آن سوی می برد.
خر را به من بسپار و برو به دنبال گوسفندت.
مرد روستایی خر را به دزد سپرد و مدّتی را به دنبال گوسفند گشت.
اما خسته و نا امید به جایی که خر را به دزد داده بود برگشت. دید اثری از خر و آن مرد نیست.
با دلی شکسته و خسته به سمت روستا حرکت کرد.
بعد از طی مسافتی چند نفر را در حال استراحت در کتار چاهی دید.
داستانش را برای آن ها بازگو کرد.
یکی از آن ها گفت : ان شاالله جبران می شود. 

و ادامه داد: ما چند نفر تاجریم و تمام سکّه های ما در کیسه ای بود که افتاده در چاه.
چنانچه شنا بلد باشی در چاه برو و کیسه را بیرون بیاور. ما هم در عوض پول قوچ و خر را به تو می دهیم.
روستایی ساده دل بار سوم هم گول دزدان را خورد و لباس خود را به دزدان داد و به ته چاه رفت بعد از کمی جستجو بیرون آمد، ولی نه اثری از دزدان بود نه از لباس هایش.

در اینجا حکیم در تبیین پند و پیام داستان افزود:

ما در سال های گذشته در زمان های مختلف با وعده و وعید های دروغین سُلطۀ خودکامگان و دزدانی را تحمُّل کردیم!

اکنون ما مانده ایم و این لباس شرافت!

این بار اگر در این برهه از زمان گول این شازدۀ تازه به دوران رسیده و دزدان اطراف او را بخوریم، نه تنها «احساسمان»،که حتی «لباسمان» را از تنمان در می آورند!!
به همین سادگی!!
مراقب لباس تن خود باشیم!
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 8 فروردين 1399 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/33

رئیس جمهور کیه؟!

گفت: توی ایران تو میدونی کی چه کاره است؟!

گفتم: سرت به جایی خورده،که قاطی کردی؟این چه سوالیه؟!مگه چی شده؟

گفت: آقای رئیس جمهور و وزیر خارجه از مجامع بین المللی به منظور مبارزه با بلای کرونا درخواست کمک و رفع تحریم ها را می کنن و از طرف دیگه تیم پزشکان بدون مرز رو که با کلّیّه تجهیزات برای کمک به ایران اومدن و به هیچ قدرتی و کشوری هم وابسته نیستن،از ایران اخراج می کنن!حالا تو میتونی به من بگی کی چه کاره است؟!

حدود بیست سال پیش برخی از روزنامه نگاران و نویسندگان مطبوعات رو متّهم به جاسوسی کرده بودن. یکی از نویسندگان طنزنویس، یه طنزی بدین مضمون نوشته بود:

من اعتراف می کنم که در ازای یک چمدان پر از دلار جاسوسی کرده ام!

از او پرسیده بودند:آیا بیگانگان در ازای این دلارها از تو چه اطلاعات نظامی،موشکی ،اتمی و...رو خواسته بودن؟

او جواب داده بود: بیگانگان میگن ما همۀ اینا رو خودمون میدونیم. چیزی که نمیدونیم اینه که رئیس جمهور ایران کیه؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 



تاريخ : پنج شنبه 7 فروردين 1399 | 6:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 32

پدرت بمیرد،جبران می کنم!!!

گفت: نمی دانم تبریک به مناسبت های گوناگون به ویژه نوروز را با چه هدفی پیشاپیش می گویند.
اصلا چرا پیشاپیش؟ آیا وقت کم می آورند؟ آیا آنقدر سرشان شلوغ است که احتمال می دهند فراموش کنند؟ آیا ممکن است در وقتش زنده نباشند؟ آیا احتمال می دهند ارتباط تلفنی و اینترنتی قطع شود؟ آیا می خواهند از دیگران پیشی بگیرند؟ یا می خواهند زودتر از شرِّ این تبریک گفتن های به موقع خلاص شوند؟
آقای عزیز! خانم محترم! هر چیزی وقتی دارد. تبریک سال نو را سال نو بگو.

گفتم: چه عیبی دارد؟کار از محکم کاری عیب نمی کند.حالا اشکالش چیست؟
گفت: می ترسم بعداً این رسم شود و به موارد مصیبت هم تعمیم یابد. آن وقت بگویند پیشاپیش وفات پدر و مادر گرامیتان را تسلیت می گویم!!

 یک نفر می خواست به سفری طولانی برود. پدر پیر یکی از دوستانش بیمار بود. نگران بود که نکند در غیاب او پدر دوستش بمیرد و او نتواند به دوستش تسلیت بگوید. پیش خودش گفت کار از محکم کاری عیب نمی کند؛بنابراین در پیامکی برای دوستش نوشت:

دوست عزیزم! پیشاپیش درگذشت پدر گرامی را به شما و خانواده محترم تسلیت می گویم!!

وقتی دوستش گلایه کرد،پاسخ داد: 

آخه .وقتی مادرت مرده بود،من نتوانستم در مراسم ترحیم شرکت کنم.لذا ضمن عذرخواهی گفتم:

ان شالله پدرت بمیرد،جبران می کنم!! حالا می خواستم جبران کنم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1399 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 32

پدرت بمیرد،جبران می کنم!!!

گفت: نمی دانم تبریک به مناسبت های گوناگون به ویژه نوروز را با چه هدفی پیشاپیش می گویند.
اصلا چرا پیشاپیش؟ آیا وقت کم می آورند؟ آیا آنقدر سرشان شلوغ است که احتمال می دهند فراموش کنند؟ آیا ممکن است در وقتش زنده نباشند؟ آیا احتمال می دهند ارتباط تلفنی و اینترنتی قطع شود؟ آیا می خواهند از دیگران پیشی بگیرند؟ یا می خواهند زودتر از شرِّ این تبریک گفتن های به موقع خلاص شوند؟
آقای عزیز! خانم محترم! هر چیزی وقتی دارد. تبریک سال نو را سال نو بگو.

گفتم: چه عیبی دارد؟کار از محکم کاری عیب نمی کند.حالا اشکالش چیست؟
گفت: می ترسم بعداً این رسم شود و به موارد مصیبت هم تعمیم یابد. آن وقت بگویند پیشاپیش وفات پدر و مادر گرامیتان را تسلیت می گویم!!

 یک نفر می خواست به سفری طولانی برود. پدر پیر یکی از دوستانش بیمار بود. نگران بود که نکند در غیاب او پدر دوستش بمیرد و او نتواند به دوستش تسلیت بگوید. پیش خودش گفت کار از محکم کاری عیب نمی کند؛بنابراین در پیامکی برای دوستش نوشت:

دوست عزیزم! پیشاپیش درگذشت پدر گرامی را به شما و خانواده محترم تسلیت می گویم!!

وقتی دوستش گلایه کرد،پاسخ داد: 

آخه .وقتی مادرت مرده بود،من نتوانستم در مراسم ترحیم شرکت کنم.لذا ضمن عذرخواهی گفتم:

ان شالله پدرت بمیرد،جبران می کنم!! حالا می خواستم جبران کنم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1399 | 6:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1441

«نیکیِ دل ها» یا «نزدیکیِ منزل ها»؟!

دو چشم «هَمسِلک» اند و «با هم، پِلک» می زنند،

با هم «می تابند» و با هم «می خوابند»،

با هم  «می چرخند» و با هم «می گردند»،

با هم «می گِریَند» و با هم «می خَندند»،  

با هم «می بالند» و با هم «می نالند»،

 با هم «می بینند» و با هم «می نشینند»،

در حالی که هرگز همدیگر را «ندیده اند» و از هم «نرنجیده اند»!

ما انسان ها نیز اگر در «شَرَف،پاک» باشیم و در «هدف،اشتراک» داشته باشیم، 

می توانیم حتّی در «چند دستگی» با هم «همبستگی» ایجاد کنیم.

آن چه «انگیزۀ وحدت» و «غریزۀ وحدانیّت» می آفریند،

«نیکیِ دل ها» است،نه «نزدیکیِ منزل ها»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

سِلک: رشته ،(همسِلک: همرشته،هم صنف،از یک جنس)

تابیدن:پیچیدن ، پیچ دادن ،تاب آوردن ، ایستادگی 

شَرَف: ارجمندی ، بزرگواری ، بلندی نسب، آبرو، عِرض 

غریزه: سرشت،ذات

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 5 فروردين 1395 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1440

  ترس،«برادرِ مرگ» یا «در برابرِ مرگ»؟

آیا ترس،«برادرِ مرگ» است یا «در برابرِ مرگ»؟

اگر «احساسِ ترس» مُبتنی بر «اساسِ درس» 

و انگیزۀ آن «انسانی» و «عقلانی» باشد،

می تواند با مرگ «بستیزد» و از خطر «بگریزد»!

ولی اگر «وهمِ شیطانی» جای  «فهمِ عقلانی» را بگیرد،

ترسِ ناشی از آن، خود «وَبیلِ نفرین» و «وَبالِ مرگ آفرین» است.

#شفیعی_مطهر

----------------------------- 

وَبیل: سخت،وخیم،دشوار،کار سخت و دشوار

وَبال:سختی،عذاب،سوء عاقبت،؛وخامت امر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 4 فروردين 1395 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

بسم الله الرحمن الرحیم
هرپگاه نو  بایک   نگاه نو


دل دیدنی های شهر سرب وسراب


ویژه ی عیدفرخنده ی مبعث پیامبر اکرم (ص)


محمّد (ص) تنها گلی است که در حرا"شکفت" و فرمان رب را «لبیک گفت» 

و «عطر دلاویز» و «گلبرگ رنگ آمیز» او 

تا ظهور "قائم امامت" و "قیام قیامت" ،

عصر و زمان را"عطرآگین"و تاریخ جهان را"رنگین"کرد.

بعثت ، پیامِ "اصل خاتمیّت" ،«برای نسل بشریّت" است 

و آغاز "فرهیختگی" و احراز "برانگیختگی"، 

برای همه"انسان ها" درهمه ی "دوران هاست".

بنابراین' هیچ انسانی نیست که در"حرای تکوین" از سوی "خدای جهان آفرین" 

به"رسالتی بزرگ" و" ماموریّتی سترگ" برانگیخته نشده باشد.

من با نگرشی "ژرف تر" و در نگاهی"شگرف تر"

هیچ آفریده ای را نیافتم 'مگر این که از سوی "آفرینشگر حکیم" 

به "رسالتی عظیم" فرمان نیافته باشد.

بنابراین "مبعث" برای بشریت نه تنها "فرهیختن کرام" که "برانگیختن عام" است.

در «فرگشت موجودات» و در «پهندشت کائنات» 

هر یک برای انجام «ماموریّتی ویژه» و «رسالتی آویژه» 

برای پیمودن" راه کمال" و انجام وظیفه از سوی "ذات ذوالجلال" آفریده شده اند.

انسان به عنوان" اشرف مخلوقات" و"ارشد موجودات" 

رسالتی بس "خطیرتر"و ماموریتی بسیار"چشمگیرتر"بر عهده دارد.

مسئولیت دشوار هر انسان یافتن "رسالت اصیل کیش" 

و"نقش بی بدیل خویش" درعالم هستی است.

هر انسان بخشی از این "پازل حکیمانه" و"نقشه جاودانه " را به کمال می رساند.

پیامبر عظیم الشّان ما (ص) می فرماید:

رَحِمَ الله امرءء مَن عَرَفَ قَدَرَه

خدا رحمت کند انسانی را که قدرخود و رسالت خود را بشناسد.

مبعث، چشمه ای "زلال" بود که ازسرچشمه ی ذات" لا یزال"

بر فراز حرا"جاری" و زلال آن بر بستر تاریخ "ساری" شد.

بوستان های مکرمت را "کرامت" و گلستان های سعادت را"طراوت" داد.

خداوند دربارۀ پیامبر (ص) فرمود:

وَ ما اَرسَلناکَ الّا رَحمَتهََ لِلعالَمین

ما نفرستادیم تو را مگر آن که برای جهانیان رحمت باشی.

اکنون 'ما در این روز"بشکوه" با بیانی "حق پژوه" 

ضمن عرض تبریک به همه ی «باورمندان رسالت»  و «رهپویان نبوّت» ' 

ازخداوند حکیم مسئلت داریم که ما را دست گیرد 

و در انجام رسالتمان یاری فرماید.


درکسب رضای حق' موفق باشید.

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 3 فروردين 1395 | 6:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/30

کمبود صلاحیّت!!

گفت: معمولاً در هیئت های اجرایی و نظارت بر انتخابات چه نامزدهایی را ردِّ صلاحیّت می کنند؟

گفتم: معلوم است! کسانی که از هر جهت مورد تایید و اعتماد مردم و نظام نباشند!

گفت: اگر کسی :

*-بیش از سه دهه در سنگر آموزش و پرورش در همۀ دوره های تحصیلی و دانشگاه در تعلیم و تربیت نسل فردا مجاهدت کرده باشد، 

*-مدت 19 سال در سنگر مدیران ارشد نظام ادای مسئولیّت کرده باشد؛

*- بیش از شش ماه در جبهه های حق علیه باطل جانفشانی کرده باشد؛

*- دست راست خود را در جبهه در راه دفاع از این انقلاب داده و دارای افتخار 50درصد جانبازی باشد؛ 

*- در انتخابات دورۀ پنجم مجلس نامزد بوده و مورد تایید صلاحیّت توسط هیئت های اجرایی و نظارت قرار گرفته باشد. وووو...

آیا چنین کسی شایستگی نامزدی در انتخابات مجلس دورۀ یازدهم را ندارد؟! 

گفتم: حتماً دارد!

گفت: ایشان حتّی توسُط هیئت اجرایی همین دوره تایید صلاحیّت شده،ولی توسُط هیئت نظارت بدون ارئۀ هیچ سند و مدرکی ردّ صلاحیّت شده!

گفتم: چه عرض کنم؟ نظر خودت چیست؟

گفت: من هر چه فکر کردم چیزی به دهنم نرسید جز این که بگویم احتمالاً علّت ردِّ صلاحیّت ایشان این بوده که چون فقط یک دستش قطع شده؟!بنابراین کمبود صلاحیّت دارد!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : پنج شنبه 29 اسفند 1398 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1439)

هرکه«بصیرتر»، «انتقادپذیرتر»

هر خودکامه خود را «حقِّ تام» و «حقیقتِ تمام» می داند،

بنابراین هر «بَطَل را باطِل» و هر «غَفَل را غافل» می پندارد.

خویش را «تطهیر» و همه را «تکفیر» می کند.

 «خودکامۀ دون» اگر «علّامۀ گردون» هم باشد، 

نه در داخل می تواند «پرچمِ دموکراسی»را برافرازد 

و نه در خارج «عَلَمِ دیپلماسی»را. 

شهریاری که «دل نرمی تفاهُم» و «پشتگرمی مردُم» را ندارد،

او نه برای «جهان،سلامت» قائل است و نه برای «انسان،کرامت» .

«شهریارِ نامدار» و «سردارِ بااقتدار» ، 

کسی نیست که «لشکرها را بیاراید» و «کشورها را بگشاید»،

بلکه هر که «بصیرتر»، «انتقادپذیرتر» .

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

بَطَل:پهلوان ، دلیر، دلاور

غَفَل : زندگی فراخ و خوش

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/am


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 28 اسفند 1398 | 5:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 29

منو نداشتین،چه می کردین؟!

گفت:  برخی از خبرهای روز رو که خوندم یاد یه حکایت جالبی افتادم.

گفتم: چه خبرهایی؟

گفت: وقتی حکایت رو بشنوی،خودت می فهمی چه خبرهایی رو میگم!

گفتم: خب،پس حالا بگو کدوم حکایت؟

گفت: در روستایی گاوی داشتن که چند خانواده از شیر اون استفاده می کردن و منبع روزیِ اونا بود. یه روز گاو سرشو کرد توی یه خمره بزرگی آب بخوره، ولی سرِ گاو توی خمره گیر کرد. مردم روستا اول می خواستن خمره رو بشکنن، ولی گفتن نزد کدخدا بریم ، شاید راه چارۀ بهتری داشته باشه. 

  کدخدا گفت سر گاو را ببرید! رفتن و سرِ گاو رو بریدن.دیدن حالا سرِ گاو بیرون نمیاد! برگشتن و گفتن یا کدخدا هنوز سر گاو در خمره مونده! حالا چه کنیم؟گفت حالا خمره رو بشکنید! و چنین کردن. 

کدخدا رفت و ناراحت و غمگین در گوشه ای نشست! بهش گفتن ای کدخدا ناراحت نباش! هم گاو و هم خمره فدای سرِ شما. 

کدخدا گفت: من ناراحتِ گاو یا خُمره نیستم! از این ناراحتم که اگر شما منو نداشتین  امورات زندگیتون رو چطوری می چرخوندید! 

گفتم: ای ناقلا! حالا فهمیدم منظورت کدوم خبرها بود!چرا از اول خبرها رو نگفتی؟!

گفت: اگر جرات داری خودت بگو!تو که میگی فهمیدی!

گفتم: خب،حالا هیچی منو و هیچی تو! بگذریم! ولی اینو بهت بگم که باز هم یه  جورایی #سیاهنمایی کردی ها!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : سه شنبه 27 اسفند 1398 | 4:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1438

 «تحمُّلِ فشار» و «تحوُّلِ ماندگار»

برای «انسانِ آزاده» و «جوانِ بااراده»،

همیشه «تحمُّلِ فشار» به «تحوُّلِ ماندگار» می انجامد.

 «زغالِ سنگ» بر اثرِ فشار به «الماسِ آذرنگ» تبدیل می شود. 

هیچ «انسانِ بافرهنگ» کمتر از «زغالِ سنگ» نیست!

بنابراین بیاییم «از آن چه می خواهیم باشیم»،«تندیسی از خویش بتراشیم» 

و در «ضمیرِ خویش» یک «تصویرِ بی تشویش» بیافرینیم

و آن را در «گذرانِ زندگانی» برای «زمانِ طولانی» حفظ کنیم.

«با تاکید» و «بی تردید» در آینده 

همان «شخصیّتِ مطلوب» و «هویّتِ محبوب» در ما تبلوُر می یابد.

#شفیعی_مطهر

----------------------------  

آذرنگ: روشن،فروغ

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1398 | 5:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/28

دنبال کدام فساد بگردیم؟!
 
گفت :روزنامه جمهوری اسلامی نوشته:

موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1398 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1437

 

«آزادی انسان» و «آبادی جهان»!

در هر «زمان» و در هر «زمین»،

هر ایدِئولوژی آن گاه که «حکومت» و «حاکمیّت» را در دست بگیرد،

«خالفان را دستبوس می انگارد» و «مخالفان را جاسوس می پندارد» .

بنابراین نه «ظرفیّت» دارد و نه «ظرافت»،

که «سبزکیشان را دریابد» و «دگراندیشان را برتابد».

«انتقاد را سیاه نمایی» می نامد و «نقّاد را سودایی». 

در حالی که اندیشه نه «سقف» را برمی تابد و نه «سقیف» را.

مرغِ اندیشه «مِهری گران» دارد و «سپهری بی کران» می طلبد.

«قفسِ هیچ حاکمیّت» و «محبسِ هیچ حکومت»،

نمی تواند این «پروینِ پیشتاز» و «شاهینِ تیزپرواز» را

از «اوج گیری» و «موج پذیری» بازدارد.

مرغِ اندیشه به جای «بال»،«استدلال» دارد

و به جای «پرواز»،«راز»!

دریغ اگر این «پرنده را به بند» کشیم و «فرازنده را به کمند»! 

آزادی اندیشه را نه با «فرمانِ همایونی» می توان سرکوب کرد

و نه با «پیمانِ قانونی»؛

زیرا هدف از وضعِ قانون نیز «تامینِ آزادی انسان» است و «تضمینِ آبادی جهان»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------- 

خالف: گول،احمق

 ظرافت: زیرکی، مهارت، خوش زبانی ، نکته سنجی ،خوش اندامی ، زیبایی 

سودایی: تندخوی، تندمزاج، عصبی 

سقیف: سقف،آسمان خانه 

پروین:ثریا، صورتی فلکی که بالای شاخ صورت فلکی گاو قرار دارد

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 | 3:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

ثروت ملی ما و ژاپن

 

#شفیعی_مطهر

مرحوم نوربخش رئیس کل اسبق بانک مرکزی ایران نقل کردند . 

زمانی همتای ژاپنی من برای دیدار و مذاکره به ایران آمده بود ، او را به بازدید موزه ملی و جواهرات سلطنتی بردم و به ایشان گفتم : 

این جواهرات و طلاها پشتوانۀ پول کشور ماست  .

پس از مدّتی وقتی من از ژاپن دیدار داشتم،  اظهار علاقه کردم که از ذخائر ارزشمند و پشتوانۀ اقتصادی ژاپن بازدید کنم . ایشان مرا به یک ساختمان و برج بلند برد . به ایشان گفتم : 

معمولا ذخائر پولی و جواهرات را در نقاط بلند یک برج نمی گذارند . 

اما ایشان بدون توضیحی در طبقه آخر برج چند نفر پیرمرد را به من نشان داد و گفت :

این ها ذخائر ارزشمند و پشتوانۀ اقتصاد ما هستند !

یعنی نیروی انسانی متخصص بالاترین ثروت و سرمایۀ ملی ما محسوب می شود .

اینجا بود که این ارقام در ذهنم تداعی شد که تولید ناخالص ژاپن در سال 1951 میلادی یک سوم بریتانیا و یک بیستم امریکا بود . 

در سال 1992 این نسبت ها به 3برابر بریتانیا و نزدیک به دو سوم آمریکا رسید . 

تا سال 1987 ژاپنی ها فقط 4جایزه نوبل در علوم گرفته بودند . حال آن که در امریکا این رقم به 142 رسیده بود . 

در 1992 ژاپن از نظر نسبت دانشمندان و مهندسان با صلاحیت در راس کشورهای جهان قرار داشت .( حدود 60هزار نفر در یک میلیون) تقریبا 800هزار نفر ژاپنی در حوزۀ تحقیق و توسعه کار می کردند که بیش از مجموع این افراد در بریتانیا، فرانسه ، و آلمان بود .

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 | 4:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #سیاهنمایی/27

توجیه دزدی و  اختلاس!


گفت: یک ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﭼﯿﻨﯽ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺍﮔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﯾﮏ ﻭﻋﺪﻩ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯽ ، ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺪﻩ،

ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺳﯿﺮﺵ ﮐﻨﯽ، ﺑﻬﺶ ﻣﺎﻫﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﯾﺎﺩ ﺑﺪﻩ .

ﯾﮏ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮕﻪ :

اﮔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍهی ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﯾﺎﺩ ﺑﺪﻩ!

ﺍﮔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ هفت جد و آبادشو ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯽ، ﺑﻬﺶ ﺭﺍﯼ ﺑﺪﻩ !

گفتم: این که توهین به همۀ مُنتخبان مردمه!

گفت: البتّه بعضی هاشون! 

گفتم: آیا کسی که نماز و روزه بجا میاره،مگه ممکنه دزدی کنه؟

گفت:‎ در كلیسا، جک از دوستش ماكس می پرسه:

«فكر می كنی میشه هنگام دعا كردن سیگار كشید؟»

ماكس میگه: «چرا از كشیش نمی پرسی؟»

جك نزد كشیش میره و می پرسه: 

«می تونم وقتی در حال دعا كردن هستم، سیگار بكشم.»

كشیش پاسخ می ده: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»

جك نتیجه رو برای دوستش ماكس بازگو می كنه.

ماكس میگه: «تعجّبی نداره. تو سوالت رو درست مطرح نكردی. بذار من بپرسم.»

ماكس نزد كشیش میره و می پرسه :

« وقتی در حال سیگار كشیدنم می تونم دعا كنم؟»

كشیش مشتاقانه پاسخ می ده: «مطمئنّاً، پسرم.مطمئنّاً»!!

حالا امروزی تر:
-کسی که نماز می خونه و روزه مي گيره ، می تونه اختلاس و دزدی کنه؟ 

- نه! به هیچ وجه!

- کسی که اختلاس و دزدی می کنه، می تونه نماز بخونه؟ 

- بله مطمئناً!

‌گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : پنج شنبه 22 اسفند 1398 | 5:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1436

«حراست» و «سیاست»

در هر جامعه ،رسالتِ «تامینِ آمال» و «تضمینِ استقلال» ،

بر دوشِ نیروهایِ «نظامی» و «انتظامی» است.

ولی این نیروها آن گاه می توانند نقشِ «برازندگی» و «بازدارندگی» داشته باشند،

که «پشتوانۀ توده» و «گُمانۀ ستوده» یاریگر آنان باشد.

وقتی یک «سالارِ نظامی» یا «سردارِ انتظامی»،

«صلاحِ احساسی» را در ورود به یک «جناحِ سیاسی» می پندارد، 

«عنقریب» در برابر جناحِ سیاسیِ «رقیب» قرار می گیرد.

در این صورت «وِجهۀ زیبای قداست» را فدای «جبهۀ فریبای سیاست» می کند!

نیروهای مسلّح آن گاه می توانند «پایگاهِ مردمی» و «جایگاهِ تهاجمی» داشته باشند،

که «حراست را به سرداران» و «سیاست را به سیاستمداران» بسپارند.

#شفیعی_مطهر

------------------------------------- 

گُمانه:گمان ، حدس، چاه با نقبی که مُقنّی پیش از کندن قنات در محلی که گمان آب می رود حفر می کند

جناح:بال، هر یک از دو طرف

وِجهه: طرف ، جانب، اعتبار، آبرو

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1398 | 5:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/26

این مشکل توست، ربطی به ما ندارد!!

گفت: ما مردم به چه جُرم و گناهی به بهانه پیشگیری از بیماری کرونا محکوم به حصر خانگی خودخواسته شده ایم؟ ما محکوم به حصری شده ایم که در صورت مرگ احتمالی حتّی بستگان ما به علت رعایت اصول پیشگیری ناگزیرند بدون هیچ مراسم و تشریفاتی در خفای کامل فقط لاشۀ آلودۀ ما را زیر خاک کنند و از شرِّ ما راحت شوند!

گفتم: ما قطعاً معصوم نیستیم،ولی من فکر نمی کنم همۀ ما مردم جُرم یکسانی مرتکب شده باشیم که به مجازات یکسانی محکوم شده باشیم.

گفت:همۀ ما دقیقاً مرتکب یک گناه مشترک شده ایم!

گفتم: چه جُرم و گناهی؟

گفت: وقتی بیش از 9 سال است چند نفر را بدون هیچ گناهی و بدون محاکمه در هیچ محکمه ای محکوم به حصر خانگی کردند،ما حداقل بی تفاوت با آن برخورد کردیم! آیا این یک گناه بزرگ مشترک نیست؟! 

گفتم: این مشکل ما نیست و ربطی به ما ندارد!

گفت: موشی در مزرعه،تله موش دید. به مرغ و بُز  و گاو خبر داد،همه گفتند:
تله موش مشکل توست،به ما ربطی ندارد.
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید، از مرغ برایش سوپ درست کردند و گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند، گاو را برای مجلس ترحیم کشتند و تمام این مدت موش از سوراخ دیوار می نگریست و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر می کرد.

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 | 8:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

1435

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1435

«تنور جنگ» و «نار نیرنگ»!

در هر «کارزار خانماسوز» کمتر «سیاستمدار جنگ افروز» آسیب می بیند.

معمولاً سیاستمداران «تنور جنگ را برمی افروزند»، 

ولی این مردم اند که در «نار نیرنگ می سوزند»!

«شیفتگان قدرت» و «فریفتگان صدارت»،

در این «سرزمین» جز «مین» نمی کارند

و از این «دشت ستَروَن» جز «وَن» برنمی دارند.

اینان مردم را نه «سیر»،که «اسیر» می خواهند؛

 که «از بردگی نپریشند» و «به آزادگی نیندیشند».

آن گاه که سیاستمدار بر «صدر می نشیند» و از همه «قدر می بیند»، 

چه خبر دارد از گرماگرم باران «گلوله های فشنگ» از «لوله های تفنگ»؟! 

آن جا که «جوانان جنگاور» و «رزمندگان دلاور»،

«جان بر کف» و «روی بر هدف» می تازند

و از «کُشته ها»،«پُشته ها» می سازند

و گاه چون «برگ خزان» و «تگرگ ریزان»، 

مظلومانه بر «خاک می ریزند» و با «مغاک می آمیزند».

انسان «بافرهنگ» با «جنگ»بیگانه است.

او «بیانی پاسخگو» دارد و «زبانی برای گفتگو» .

بنابراین در «بیان نمی لنگد» و با «انسان نمی جنگد»!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------  

ستَروَن: نازا ،عقیم ،کویر لم یزرع

وَن: درخت زبان گنجشگ،درخت بدون میوه

فشنگ: لولۀ کوتاه برنجی یا مقوایی  دارابی باروت و گلوله

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 19 اسفند 1398 | 4:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1434

«بنده» یا «نماینده»؟

خودکامه در «اوج طغیان و تباهی» و بر «موج گُمان واهی»،

می کوشد تا خدا را به «دام اندازد» و «استخدام سازد». 

او خود را نه تنها «سایه» که «همسایه» خدا می نامد.

بنابراین او برای خدا نه تنها «سخنگوی ویژه» ،که «بازوی آویژه» است.

او تنها حقِّ شهروندان را «ابراز پرستش» می داند،نه «جواز پرسش»!

در حالی که خدا، «خدای ناس» است نه «هُدای خنّاس». 

در «پیشگاه رب» و «نگاه مذهب»،

تنها ارادۀ «توده» است که «ستوده» است.

«صدای صادق» و «ندای خالق»،

از «نای خلق» شنیده می شود نه از «مدّعای دلق».

خداوند نه با «زبان زر و زور» سخن می گوید و نه از «دهان تزویر».

او «خدای سپهر» است و با «ندای مهر» سخن می گوید.

خدا در زمین «بنده» دارد، نه «نماینده».

هر انسان در «زمین» برای خدا «جانشین» است. 

او می تواند بدون «واسطه» با خدای خویش «رابطه» داشته باشد.

سرانجام، هر «خودکامۀ دون» در «جامۀ جنون»، 

«بی رحمانه خون می ریزد»،تا ناگزیر «ذلیلانه بگریزد» ! 

#شفیعی_مطهر

------------------------------- 

آویژه: ویژه ، خالص ، معشوق ، یار یا دوست نزدیک

هُدا: رستگاری ، راهنمایی

خنّاس: شیطان،اهریمن

دلق: خرقه؛ پوستین؛ جامۀ درویشی؛ لباس ژنده و مرقع که درویشان به تن می‌کنند

تزویر: مکر کردن ، فریب دادن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 | 5:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1433

 

از «چکاد هستی» تا «فرناد پستی»

آن گاه که «بینایی به بینش» و «دانایی به دانش»نیَنجامَد،

«دیده به چه کاری آید» و «ایده چه ابتکاری زاید»؟

آن جا که «دیده ها»،«نکوهیده ها» را می نگرند،

ولی «قلم ها» ،«ستم ها» را نمی توانند بنگارند،

«دیده ها» و «شنیده ها»،

«روح و روان را می خراشند» و «ارکان را فرومی پاشند»!

امّا راه رهایی، «ندیدن» و «نشنیدن» نیست.

باید با همۀ «جود» و «وجود»،

«گره های دردمندان را گشود» و «گریوه های شهروندان را پیمود»!

نمی توان در جامعه «درد را نگریست» و «بی درد زیست»! 

آن که «آلام را می بیند» و «آرام می نشیند»

و «چون تُندر نمی گورَد» و «بر ستمگر برنمی شورَد»،

از «چکاد هستی» به «فرناد پستی» فرومی افتد!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------  

چکاد: قلّۀ کوه

فرناد: پایاب، قسمت کم عمق رود

گریوه: تپّه،پشته،گردنه کوه

تُندر: رعد، آسمان غرش

گوریدن:  آشفته شدن . در هم ریختن 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 15 اسفند 1398 | 6:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/25

رُتبۀ اول یا آخر؟!!

گفت: موسسه گالوپ از معتبرترین موسسات نظرسنجی در جهان است که در یک پروژه نظرسنجی بین المللی در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که دولت ایران بی توجّه ترین دولت نسبت به وضعیت معیشت مردم کشور خود است .



تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1398 | 4:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #سیاهنمایی/24

سیاهی یا سیاهنمایی؟!

گفت:ویروس کرونا بیداد می کند.

گفتم : همۀ ما باید اقدامات احتیاطی برای پیشگیری از سرایت ویروس کرونا را به دقت انجام دهیم.  با کسی دست ندهیم،روبوسی نکنیم، از ماسک استفاده کنیم، در جاهای شلوغ مثل مترو و...بیشتر مواظب باشیم و از تماس نزدیک بپرهیزیم. به‌طور مکرّر دست‌هایمان را با آب و صابون بشوییم؛ به‌ویژه بعد از تماس با فرد بیمار، یا تماس با یک حیوان یا با محیط اطراف آن‌ها و از تماس و لمس حیوانات وحشی یا اهلی چه زنده و چه مرده، خودداری کنیم.

گفت: اتّفاقاً دیروز یکی از دوستان جشن تولدش را در دامداری گرفته بود. من و 20-30نفر از دوستان هم شرکت داشتیم.هیچ کس ماسک نداشت. من با همۀ دوستان دست دادم و روبوسی کردم و بعد کلّی با دام های او سرگرم شدیم.ضمناً آب تمیز هم آن جا نبود تا دست هایمان را بشوییم!

گفتم»:خب،نترسیدی از دام ها یا دوستان واگیر کنی و مبتلا شوی؟

گفت: نه!

گفتم:چرا؟

گفت: برای این که خودم بیماری کرونا دارم!!!

گفتم: این دفعه به جای #سیاهنمایی ،روزگار همه را سیاه کردی!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : دو شنبه 12 اسفند 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1430

«حراست» و «سیاست»

در هر کشور ،عاملِ «تامین آمال» و «تضمین استقلال» ،

نیروهای «نظامی» و «انتظامی» هستند.

ولی این نیروها آن گاه می توانند نقشِ «برازندگی» و «بازدارندگی» داشته باشند،

که «پشتوانۀ توده» و «گُمانۀ ستوده» یاریگر آنان باشد.

وقتی یک «سالار نظامی» یا «سردار انتظامی»،

«صلاح احساسی» را در ورود به یک «جناح سیاسی» می پندارد، 

«عنقریب» در برابر جناح سیاسیِ «رقیب» قرار می گیرد.

در این صورت «وِجهۀ زیبای قداست» را فدای «جبهۀ فریبای سیاست» می کند!

نیروهای مسلّح آن گاه می توانند «پایگاه مردمی» و «جایگاه تهاجمی» داشته باشند،

که «حراست را به سرداران» و «سیاست را به سیاستمداران» بسپارند.

#شفیعی_مطهر

------------------------------------- 

گُمانه:گمان ، حدس، چاه با نقبی که مُقنّی پیش از کندن قنات در محلی که گمان آب می رود حفر می کند

جناح:بال، هر یک از دو طرف

وِجهه: طرف ، جانب، اعتبار، آبرو

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1398 | 4:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1428

«شِگردِ سیاسی» یا «نبردِ حماسی»؟!

«بهترین شِگرد» برای «برترین هماورد»

  در عرصۀ «گاوبازی» و «ناوتازی»،

نه «رویارویی احمقانه»،که «راه جویی زیرکانه» ،

در برابر «گاو خشمگین» و «ناو سنگین» است.

«خودارزی» و «خردورزی» ایجاب می کند،

که «انسان فرزانه» در برابر یورش «گاو دیوانه»،

با «دادن جاخالی» و «برخوردی انفعالی»،

در درگیری با این «مُهاجِم»،«جان سالِم» به دربرَد.

در هر «نبرد خردمندانه» با هر «هماوردِ دیوانه»،

یافتن «راهِ سلامت» است،نه «چاهِ ندامت».

در زندگی نیز هر گاه «گاوی مست» در «کوچه ای بن بست» به سویتان یورش آورد،

بهترین واکنش «گریز عاقلانه» است،نه «ستیز جاهلانه».

در رویارویی با «گاوهای جهانی» و «ناوهای شیطانی»،

بهترین واکنش «شِگرد سیاسی» است،نه «نبردِ حماسی»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------  

شِگرد:روش،طریقه،فن و طرز عمل

ناو: کشتی،کشتی جنگی/خرام و رفتار از روی ناز

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1398 | 1:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 23

هر کسی کار خودش را انجام می دهد!

گفت: سرانجام من هم ناگزیر برای پیشگیری از ابتلا به کرونا،ماسک خریدم.

گفتم: فیلتر هم دارد؟

گفت: بله،هم فیلتر دارد و هم فیلترشکن!!

گفتم: ای بابا! مگر ماسک صورت، سایت اینرنتی فیلترشده است که با فیلترشکن باز شود؟

گفت: من این چیزها سرم نمی شود.فقط می دانم در ایران هر چیز فیلتر باشد،فیلترشکن هم لازم دارد.

گفتم: چطور فهمیدی ماسک تو فیلترشکن هم دارد؟!!

گفت: وقتی فروشنده برایم توضیح داد که ماسک من فیلتر دارد،فوراً گفتم پس فیلترشکن آن را هم برایم بیاور!

گفتم: خب! به تو نخندید؟

گفت: چرا،اول با تعجُّب کمی خندید! ولی فوراً رفت پشت قفسه ها و پس از مدّتی با ورق کاغذی کوچک برگشت و کاغذ را به من داد و گفت: 

بگیر،این هم فیلترشکن! فقط وقتی رفتی خانه آن را بخوان!

وقتی رفتم خانه باز کردم و دیدم نوشته: 

بندۀ خدا! تو فکر کردی این فیلتر می تواند جلوی ویروس به این ریزی را بگیرد؟!این فیلتر ،خودش فیلترشکن هم هست!

آن وقت من یاد سایت ها و شبکه های فیلترشده افتادم،که مسئولان با صرف میلیاردها از جیب ما مردم آن ها را فیلتر می کنند.سپس ما مردم باز از جیب خود با صرف میلیاردها از باندهای تولیدکننده فیلترشکن،فیلترشکن می خریم!

گفتم:این کار، عاقلانه است که مردم هم هزینۀ، فیلترکردن را بدهند و هم فیلترشکن را؟!

گفت: لابد هر کسی کار خودش را می کند! کارهای دیگران ربطی به او ندارد!

می گویند سه گروه کارگر بودند. گروه اول کانال می کندند.گروه دوم لولۀ آب در آن می خوابانیدند و گروه سوم کانال  ها را پُرمی کردند. یک روز گروه دوم به علّتی نیامدند. گروه اول کانال ها را می کندند و گروه سوم پُر می کردند! به آنان گفتند: 

چرا این کار بیهوده را انجام می دهید؟

پاسخ دادند: هر گروهی کار خود را انجام می دهد. کارهای دیگران ربطی به ما ندارد!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : یک شنبه 4 اسفند 1398 | 5:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1427)  

«ابراز دانایی» ،«آغاز ایستایی» است!

در درون هر انسان «کوزه ای خالی» و «موزه ای خیالی» است.

انسان می کوشد «از گهواره تا گور» به وسیلۀ «شرارۀ شعور»،

 با هر «آموزۀ نوین» این «کوزۀ نمادین» را پُر کند.

دانا کسی است که کوزه اش «ظرفی آژمان» با «ظرفیّتی بی کران» باشد. 

هر گاه این کوزه گر چه با «دُر»،«پُر» شود،

و انسان خود را از «درس آموختن» و «تجربه اندوختن» بی نیاز بیابد،

ناگزیر از «پویِش» و «جویِش» بازمی مانَد.

چنین کسی ناگزیر با «تعصُّبی جاهلانه» و «تصلُّبی ابلهانه»،

از «نظرهای دیرین» و «باورهای پیشین» دفاع می کند.

«آب با رکود،فاسد» می شود و «خیزاب با جمود،کاسد» .

هر «گاه» هر انسانِ «آگاه»،

«کار» و «افکار» خویش را 

غیر قابل «تغییر» و «تاثیر» بیابَد،

چنین کسی قطعاً از «جام تفکُّر،سیر» و در «دام تحجُّر،اسیر» شده است.

بنابراین «ابراز دانایی» ،«آغاز ایستایی» است.

این احساس یعنی خود را «به خاک سپُردن» پیش از «مُردن» است!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------- 

شراره: جرقّه

آژمان: بی زمان 

تصلُّب: سخت شدن

جمود: جامدشدن،یخ زدن

کاسد:ناروا، بی رونق

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 | 6:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

راه پولدارشدن در شهر هرت 

قصه های شهر هرت/قصۀ هفتاد و هشتم

#شفیعی_مطهر

مرادبیک یکی از دانش آموزان تنبل و شرور و بداخلاق کلاس من بود. منِ معلّم با وجود تنگدستی و حقوق کم خیلی تلاش می کردم شاگردانم درسخوان،باسواد و ماهر تربیت شوند و بتوانند به درد جامعۀ فردا بخورند.

ولی مراد بیک با وجود این که از خانواده ای فقیر و تنگدست بود،اصلاً اهل درس خواندن و تلاش و کوشش نبود. همیشه با شیطنت و بازیگوشی، زمان را می گذرانید و نظم کلاس را برهم می زد.

بارها ناظم مدرسه می خواست او را به خاطر بداخلاقی از مدرسه بیرون کند،ولی من هر بار کوشیدم با وساطت ،نگذارم او از ادامه تحصیل بازمانَد. 

روزی مسئلۀ «علم بهتر است یا ثروت؟» را به عنوان موضوع انشاء تعیین کردم و خودم شرح مفصّلی از مزایای علم و دانش و تحقیق ارائه کردم و از بچه ها خواستم با قلم خود در نکوهش مالدوستی و ارزش علم و دانش انشایی بنویسند.

همه دانش آموزان کوشیدند با قلمفرسایی سخنان مرا در ترجیح علم بر ثروت بیان کنند. تنها کسی که نوشته بود ثروت بهتر از علم است،مرادبیک بود!

آن سال به پایان رسید و مرادبیک مردود و ناگزیر از ترک تحصیل شد. من از سرنوشت و سرانجام بیعاری و بیکاری او نگران بودم. 

سال ها گذشت. روزی در خیابانی داشتم پیاده به سوی مدرسه می رفتم. دیر شده بود،بنابراین تقریباً می دویدم. ناگهان یک خودروی پورشۀ نو جلوی پایم ترمز کرد. راننده با عینک دودی و تیپ کلاس بالا گفت:

بفرما! آقا معلم! سوار بشید برسونمتون!

من مردّد و هاج و واج مانده بودم که ایشان کیست. وقتی شگفتی مرا دید، عینک دودی را برداشت و گفت: 

آقا معلّم! حالا دیگه شاگرد دیروزیتون رو نمی شناسید؟ من مرادبیک هستم!

من با حیرت درِ خودرو را باز کردم و سوار شدم. خودش وقتی حیرت مرا دید ،باب صحبت را بازکرد و شرح زندگی خودش از ترک تحصیل تا پولدارشدن را برایم تعریف کرد. 

او گفت : آقا معلّم! دیدید توی این شهر هرت پول و ثروت بهتر از علم و دانشه؟ اگر من پدرخودمو درمی آوردم و شبانه روز درس می خوندم یه آقا معلّم مثل شما می شدم. حالا من به صد میلیارد میگم پول خُرد!

او ادمه داد: من در یک خانۀ هفتاد متری با پدر و مادرم زندگی می کردم و بیشتر روزها تا لنگۀ ظهر می خوابیدم. شغلی نداشتم و  کاری هم بلد نبودم.
بعدازظهرها توی خیابونا ول می گشتم و پیاده می رفتم و چند نخ سیگار می کشیدم و از پشت ویترین مغازه ها به کفش و لباس ها نگاه می کردم ولی توان خریدنش رو نداشتم.
دچار افسردگی شده بودم . از بی پولی و بی کاری برای فرار از شرایط موجود قرص می خوردم!
تا این که یک روز یاد یه جمله ای افتادم که شما سرِ کلاس ما هی تکرار می کردین.

گفتم: کدوم جمله؟

گفت: یادتونه؟ هر وقت ما خیلی اظهار نومیدی می کردیم،شما می گفتین:
«تغییر از درون خودتون آغاز میشه . اون بیرون منتظر معجزه ای نباشید. اون معجزه خودتون هستین!»

من گفتم : آفرین پسرم! پس نکتۀ اصلی پیام منو درک کردی؟! فهمیدی که باید دستتو به زانوی خودت بگیری و تلاش کنی!

گفت: آقا معلّم! کدوم پیام؟ کدوم تلاش و کوشش؟! اگر من می خواستم مثل شما با تلاش و کوشش درس خوندن ترقّی کنم که مثل شما می شدم!

گفتم: پس از این جمله چه نتیجه ای گرفتی؟

گفت: هیچّی! در من جرقّه ای بوجود اومد,درونم تکون خورد, گفتم دیگه بسه, چرا من ثروتمند نباشم؟باید یه کاری بکنم, نباید بنشینم, خلاصه باید از یه جایی شروع کنم, اما نه سرمایه ای داشتم, نه پس اندازی, و نه حرفه ای بلد بودم. 

یه روز که داشتم مثل هر روز توی خیابونا ول می گشتم،یکی از همشاگردی های قدیمی رو دیدم که او مثل من  مردود شده و ترک تحصیل کرده بود. کمی با هم حال و احوال کردیم و ازش پرسیدم: 

تو هم مثل من بیکاری؟

گفت: نه،اتّفاقاً کار نون و آبداری پیدا کردم!

گفتم: میتونی واسۀ منم یه کاری بکنی؟

گفت: چرا که نه؟

گفتم: کارش سخته؟ روزی چند ساعت کار می کنی؟

خندید و گفت: مرادجون! کار من و صدها نفر مثل من اینه که هر وقت اعلی حضرت هر جا میخوان تشریف ببرن،ما دنبال ماشینش بدویم و واسش شعار بدیم!

گفتم: همین؟

گفت: بله، فقط همین! البته هر روز با دربار در ارتباط هستیم .هر وقت هر امری داشته باشن، باید دست به سینه و جان بر کف همۀ اوامر ملوکانه را با دیدۀ منّت اجرا کنیم.

گفتم: حقوقش چقدره؟

باز خندید و گفت: مثلاً چقدر باشه خوبه؟

گفتم: لااقل به اندازۀ حقوق آقا معلّممون باشه!

گفت: پسرجون! جون به جونت کنن،گدایی! با یه لقمه نون خالی خوردن عادت کردی!حقوق معلّمی هم شد حقوق؟

گفتم: پس چی؟

گفت: حقوق ماهانه ما به اندازۀ حقوق یه سال آقا معلّمه! تازه هر وقت اعلی حضرت در مراسمی سخنرانی داشته باشه ،ما اگر خیلی شورانگیز شعار بدیم،هدایا و اضافه حقوق هم داریم.

گفتم: مثل چی؟

گفت: مثلاً حوالۀ خودرو،سهام کارخانجات، خانه های لوکس و...

خلاصه فردای اون روز منو با خودش برد دربار اعلی حضرت و خیلی راحت استخدام شدم و الان چند ساله دارم با رفاه زندگی می کنم. چند ماهه این پورشه نو رو خریدم.یه خونه هم بالای شهر دارم و سهام چند تا از کارخونه های بزرگ رو هم دارم که ماهانه سودش رو به حسابم واریز می کنن!

همین طور داشت یک ریز از وضع زندگی اشرافی خودش واسم تعریف می کرد،که ماشین رسید جلوی مدرسه.گفتم :

پسرم! همین جا نگهدار!

در حالی که پیاده می شدم،با طعنه ازم پرسید:

آقا معلّم! راستی علم بهتر است یا ثروت؟!

گفتم : تا ما مردم توسعه نیافته باشیم، شهر،میدان جَوَلان هردمبیل ها و اعوان و انصار اونه! مگر این که...

گفت: مگر این که چی؟! 

گفتم: عمری است دارم در کلاس ها همین سوالو پاسخ میدم.اگر تو یاد گرفته بودی،امروز اینجا نبودی!

خداحافظی کردم و درِ ماشین رو بستم و روانه کلاس شدم!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 1 اسفند 1398 | 18:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1426)  

 «سعۀ ساختار» و «توسعۀ پایدار»

 

چه بسیار «ملّت های جهان» با «علّت های شایگان»، 

به «امیدِ آزادیِ بی تشویش» و با «نویدِ آبادیِ بیش»،

با «التهابی نمادین» به «انقلابی خونین»دست یازیدند.

امّا سرانجام مردم به علّتِ «کافتگی» و «توسعه نیافتگی»، 

برای کسب یک «رطلِ نواله» سر از «سطلِ زباله» درآوردند!  

تا مردم به «سعۀ ساختار» و «توسعۀ پایدار»دست نیابند،

هر «خیزشِ انقلابی» با هر «انگیزشِ استصوابی»،

ناگزیر با «شکستی سنگین» و «بن بستی بنیادین»روبه رو می شود.

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------  

سعه: گنجایش،ظرفیت،توانایی،توانگری،گسترش 

دست یازیدن (یازیدن):  دست دراز کردن ، دست درازی کردن ،اقدام کردن

کافتگی: دریدگی ، شکافتگی، تفحص شده

رطل: واحدی برای وزن

نواله :گلولة خمیر، مقداری از خوراک،لقمه

 استصواب : صوابدید، مصلحت خواهی کردن

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar



تاريخ : پنج شنبه 1 اسفند 1398 | 5:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1425)  

 «خودخواهی» و «ناآگاهی»

«عروسِ دریایی» در میانِ «اقیانوسِ رویایی»،

هر «حلزونِ خُرد» را چون «معجونِ تُرد» می بلعد.

حلزون با «پیکرِ خوستۀ لَخت» در میان «بسترِ پوستۀ سخت»  

بدون این که از این «زندان بنالد» در «نهان می بالد».

بتدریج «حلزون» از «درون»،

«گام به گام» و «آرام،آرام» عروس دریایی را می خورَد.

آن گاه که حلزون به «سنینِ کمال» و «طنینِ اِکمال» می رسد،

دیگر از عروس دریایی نه «خبری» هست و نه «اثری»!

مبادا در درون ما نیز حلزون هایِ «خودخواهی» و «ناآگاهی»،

تا بدان «سازه» و «اندازه» رشد کنند

که با «سرمستی اِغوا» همۀ «هستی ما» را ببلعند! 

این حلزون ها در آغاز «به اندام چون جُوَند»،ولی وجود ما را «آرام آرام می جَوَند»!

بیاییم در وجود خویش از «لُقمه ها، لُقمان» بسازیم و از «جُرعه ها،جنان»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

معجون: سرشته شده ، خمیر شده

تُرد: تر و تازه ،هر چیزی که زود شکسته شود

خوسته(خوست):کوفته ، پایمال شده

لَخت: شل ، بی حال ، تنبل و بیکاره

می بالد: رشد می کند،بزرگ می شود

طنین: پژواک،بانگ،صدا

جنان: بهشت،ج جنّت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 30 بهمن 1398 | 5:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد ویژه)

«سکّوی صدارت» در «کوی قدرت»!

«جنبش اصلاحات» به عنوان «آمایش مشکلات»،

نه «کاری زوری»،که «پیکاری ضروری» است.

 در انجام هر کاری داشتنِ«نگرش اصلاحی» بهترین مانعِ «کُنش جرّاحی» است.

انجام اصلاحات «همّتی ژرف» و «حمیّتی شگرف» می طلبد.

اصلاح طلبی «سکّوی صدارت» در «کوی قدرت» نیست،

بلکه «جُنبشی اصیل» و «خیزشی بی بدیل» است؛

بنابراین نیاز به «اصلاح طلبانی فداکار» دارد،نه «جاه طلبانی کاسبکار»!

«کاسبان اصلاحات،«حاسبان بَرَوات» هستند.

اینان  در «بازار سیاست»،«دوستدار ریاست»اند

و در «دهلیز تزویر» به یک «میز حقیر» قانع اند!

اصلاحات ،«گنجینه ای نهُفت» است و تحقُّق آن «هزینه ای هنگُفت» می طلبد.

بنابراین اصلاح طلبان باید آمادۀ «شناخت بهینه» و «پرداخت هزینه» باشند.

آنان که برای «دریافت غنایِم» و «بازیافت مَراحِم»، 

خود را چون «عَلَم سلیم می سازند» و «پرچم تسلیم برمی افرازند»،

«وهمی از بصارت» دارند و «سهمی از قدرت» را می خواهند!  

اینان پای بر «شانۀ ملّت» می گذارند و تا «آشیانۀ دولت» بالا می روند،

آن گاه متکبّرانه «سر بر سریر می سایند» و «زر از زریر می ربایند»!

آنان که «عقیده» را با «عُقده» می آمیزند،

«مایۀ دینی» را «سرمایۀ فرنشینی» می سازند.

چه «حقیر»اند ،که با «تحقیر»، 

می خواهند چند روزی «میز ریاست» را «دستاویز سیاست» سازند! 

برای جاه طلبان،«نردبان نخوت» و «پلّکان شُهرت» نشویم!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

سکّو: بنگاه، پاخره، تختگاه، صفه،پرشگاه

آمایش: آراستگی، آمادگی؛ آماده کردن.بررسی و تحلیل

حمیّت:مروت ، جوانمردی، غیرت ، رشک

بَرَوات:  دستاویزها. سندها. چک ها. برات ها

دهلیز: دالان،راهرو

عَلَم: مشهور شدن؛ معروف شدن؛ سرشناس شدن 

سلیم: سالم ، بی عیب،  نیک سرشت ، پاک نهاد

زریر: مرد تیزهوش

دستاویز: وسیله؛ بهانه، هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1398 | 3:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1424)  

«بندِ بندگی» یا «شرِّ شرمندگی»؟

تا هنگامی که هر «میوه» با هر «شیوه» ،

با درخت «پیوند» دارد و بدان «پایبند» است،

همۀ «عوامل» به طور «کامل»،

در جهت «رشد و رشاد» و «جلوگیری از فساد» در خدمت آن اند.

«آب،طراوتش» می بخشد و «آفتاب،لطافتش»؛

ولی آن گاه که «رشتۀ وصال» و «سرشتۀ اتّصال» آن 

از «نهال گسست» و به «فصال پیوست»، 

همۀ «عواملِ کمال» برای آن «وسایلِ زوال» می شوند.

«آب،عامل پوسیدگی» می شود و «آفتاب،عامل پلاسیدگی».

«نگاهِ بینش» در «کارگاهِ آفرینش» بر این حقیقت پای می فشارد

 که تا هنگامی که «هالِ انسان» با «نهالِ یزدان» پیوند دارد،

همۀ «پدیده های هستی» و «آفریده های اَلَستی»،

«لایزال می درخشند» و به او «کمال می بخشند»؛

ولی چون به «کانونِ نور» و «قانونِ شعور» پشت کند،

جز «سایۀ خویش» و «سازمایۀ تشویش» ،

«چیزی درنمی یابد» و «پشیزی برنمی تابد»!

از این پس او را «قُدرت،کر و کور» می کند و «شُهرت،مور و مغرور».

«پول،مستش» می کند و «تیول،سرمستش».

«بندِ بندگی ،شرافت» است و «شرِّ شرمندگی،آفت».

بیاییم از باور خویش این «آفت را بزداییم» و خود را با این «شرافت بیاراییم»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

فصال: از یکدیگر جداشدن

 هال : قرار، آرامش ، صبر

مور:مورچه، کنایه از: شخصی حقیر و کوچک 

تیول: واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 27 بهمن 1398 | 4:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1422

 

«تقابُل با جهان» یا «تعامُل با انسان»؟

 

آن گاه «لوله های تفنگ» و «گلوله های آذرنگ»  سخن می گویند، 

که طرفین به جای «فرهنگ گفت وگو» به «نیرنگ های وهو» دست می یازند!

خداوند به انسان «زبان استدلال»  داده،نه «شاخ و چنگال».

آنان که نه «زبانی برای گفت و گو» دارند و نه «بیانی برای تکاپو»،

قدر و ارزش خود را از «چکاد انسانیّت» به «فرناد حیوانیّت» فرومی کاهند.

اینان نه «انسانِ برازنده»،که «حیوانِ درّنده» اند!

اگر در نگارش، «مداد» می تواند ما را «اِمداد» کند،

به خاطر «مغز» او و نگاشتن «سخنان نغز»اوست.

اگر «مغز را از مداد» و «سخن نغز را از فرجاد» بگیرند ،

از آن پس آن ،«وجودی بی مصرف» و این «موجودی بی هدف» است.

بیاییم به جای «تقابُل با جهان»،راه «تعامُل با انسان» را بیاموزیم

و به جای «جنگ و هیاهو»،«فرهنگ گفت وگو» را بیازماییم. 

بیاییم در «کوفه» نیز «درختی پُرشکوفه» باشیم،

که هر «بدی»،«لگدی» هم بر ما زد،

بر سرش «گُل محبّت» بباریم و «سُنبُلِ مودّت»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------

تقابُل: رویارویی،روبه روی هم قرارگرفتن،درگیری

تعامُل: رفتار دوجانبه،با یکدیگر داد و ستد کردن

آذرنگ: آتش رنگ،آتشین

چنگال: پنجۀ درّندگان

چکاد: قلّۀ کوه

فرناد: پایاب،قسمت کم عمق رودخانه

فرجاد:فاضل و دانشمند

سُنبُل: گلی از تیرۀسوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

آرمان شهر بهمن

 

 #شفیعی_مطهر

 

   از زندگي كه نه، از بردگي در تنگناي لانه‌هاي باريك شقاوت و آشيانه‌هاي تاريك عداوت خسته شده، در آرزوي زندگي در فراخناي قصرهاي مُصادقت و كاخ هاي مُرافقت بوديم.

   از تنفّس در فضاي تيره و تار ستم و هواي نكبت‌بار اندوه و غم به ستوه آمده، در جستجوي نسيمِ سحرِ آزادي و شميم معطّر شادي بوديم.

   از گام ‌زدن در كوچه‌هاي ظلمتِ ظلم و ضلال و بن‌بست‌هاي قيرگون پُر قيل و قال به تنگ آمده و به دنبال يافتن عرصه‌هاي وسيع سعادت و قُلّه‌هاي رفيع كرامت بوديم.

  از پوسيدن در منجلاب تملّق و چاپلوسي و گنداب ريا و سالوسي دلمُرده و افسُرده شده، در پي يافتن چشمه‌ساران زلال عزّت و آبشاران روشن شهامت بوديم.

  این گونه بود كه ما قطره‌هاي تنها و چكّه‌هاي جدا از هم، به هم پيوستيم و بر سر پيمانة عشق، مصادقت را پيمان بستيم. 

از جويباران بيداري گذشتيم و رود هشياري را پشت سر گذاشتيم، از پيوستن جويبارها در پهناي رود جوشيديم و در فراخناي دريا خروشيديم. 

از جنبش جمعيّت و خيزش خلق، شهر خروشيد. از كوچه‌هاي احساس گذر كرديم. به خيابان هاي خَرَد رسيديم. در ميدان همايش گرد آمديم. «استقلال» و «آزادي» را فرياد كرديم، تا «جمهوري اسلامي» را ايجاد كنيم.

با حميّت اسلامي خلق را به حمايت از حق برانگيختيم و با باطل درآويختيم.

با هم نشستيم تا ايستادگي را پيمان ببنديم و ايستاديم، تا گرد ذلّت بر سيماي سرخمان ننشيند.

شهر شقاوت و شرارت و شهوت را در هم كوبيديم، تا مدينة فاضلة فقاهت و فطانت و فراست را بنا كنيم. 

كوچه‌هاي تنگِ ننگ و عار را خراب كرديم، تا خيابان‌هاي پهن عزّت و افتخار را بسازيم.

تنديس سکوت را شكستيم تا توانستیم تدليس طاغوت را بشکنيم.

كوخ هاي پستي و پليدي و پلشتي را ويران كرديم، تا كاخ هاي پاكي و پارسايي و پايداري را برافرازيم. 

در رَزم آزادي و بهروزي جنگيديم، تا در بزم شادي و پيروزي عزم را جزم كنيم، كه بر خرابه‌هاي شهر طاغوت و طغيان، شهري بسازيم از ياقوت ايمان، شهري پر از غنچه‌هاي قناعت و شكوفه‌هاي شرافت. شهري بسازيم كه سنگفرش خيابان هاي «استقلال» و «آزادي» آن با لعلِ محبّت و مرواريد مودَّت پوشيده شده، در جويبارانش زلال سخاوت و گلاب حلاوت جاري باشد.

در اطراف خيابان هايش نهال‌هاي مساوات و درختان مؤاخات بكاريم.

مسجدهايي بسازيم كه سنگ‌هايش از زمرّد عرفان و زَبَرجدِ ايمان، و گنبدش از آبگينۀ عشق باشد. 

از گلدسته‌هايش دسته گل هاي محمّدي بچينيم، و از مناره‌هايش شكوفه‌هاي نور ببوييم.

فرش هايي از پَرَندِ معنويت و پرنيان روحانيت در آن بگستريم. از گُل هاي قالي‌هاي آن رايحۀ جود و عطر سجود بتراود. از سقف گنبدش چلچراغي بياويزيم از الماس اخلاص و عقيق تحقيق.

 در محرابش سجّاده‌اي بيفكنيم از اطلسِ خضوع و ديباي خشوع، تا بر روي آن تنديس امامت و مجسمۀ کرامت بر آستان الوهيّت سربسايَد.

در بازارهاي شهر ما رايحۀ انصاف و عطر عفاف بپراكند و بازاريان صداقت بفروشند و قناعت بخرند.

ميدان‌هايي بسازيم پر از فوّاره‌هاي خوش رنگ راستي و چراغ‌هاي رنگارنگ درستي. در كشتزار مدرسه‌ها بذر تربيت بيفشانيم و شكوفه‌هاي انسانيّت بچينيم. صدف نوباوگان را در مدرسه‌ها بپروريم و گوهر فطرت را در آن بيابيم و صحن و سراي شهرمان را با آن آذين بنديم.

براي ادارۀ شهرمان تصميم گرفتيم شهد كياست را با عطر سياست آميخته، در غربال ديانت ريخته، با فطانت آن را بيخته، به عنوان خون‌نامه ميثاق ملّي بر فراز شهرمان آويخته، خُرد و كلان در برابرش يكسان باشيم.

بر اساس «اِنِ الحُكمُ اِلّا لِله»، جز حاكميت «الله» را نپذيريم و جز حكومت «الله» را گردن ننهيم. 

اخيارمان را به امارت برگزينيم و اشرارمان را به حقارت بسپاريم.

شهرياران درهاي مِهرباني و عطوفت را به سوي شهروندان گشايند. از سكّوي صداقت با مردم سخن گويند و شهروندان شكوفه‌هاي وفا و غنچه‌هاي صفا را نثار شهرياران كنند.

آیا اکنون به چنین آرمان های نخستین و هدف های دیرین رسیده ایم؟!

آیا به سوی آن اهداف روانه ایم؟ یا در جهت خلاف آن ره می سپریم؟!

بیاییم بار دیگر هدف ها را بازنگریم و بر آن چشم انداز نگاریم!

آیا «نظام موجود»، همان «اسلام موعود» است؟

داوری با شما!

امید که با «دادوری»،«داوری» کنیم!

   سالروز پيروزي انقلاب اسلامي مستضعفان زمين و آزادگان زمان را به همه پويندگان راه عدالت و آزادي تبريك و تهنيت مي گويم.

  به اميد تحقّق همه اهداف و آرمان هاي انقلاب !

                                  در كسب رضاي حق موفق باشيد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

                             


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 | 4:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1421

 

«معنای عشق ورزی» و «مُعمّای انسان ارزی»

کسی «معنای زندگی» و «ژرفای ارزندگی» را درمی یابد،

که بفهمد «بی عشق نباید زیست» و «دنیا را عبث نشاید نگریست».

کسی که «معنای عشق ورزی را درنمی یابد»،

«معمّای انسان ارزی را برنمی تابد».

در نگاه چنین کسی «اهورای زندگی» ،«هیولای زنندگی» است

و  «شرافت بندگی»،«آفت شرمندگی»!

چه زیبا سرود آن «عارف آرمانی»،«هاتف اصفهانی»:

چشم دل بازکن که جان بینی

آن چه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آری

همه آفاق گلسِتان بینی

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

مُعمّا: پوشیده، کلامی که معنای آن پوشیده و با رمز بیان شود

عبث: بیهوده،کار بیهوده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1398 | 3:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1420) 

«مغزهای خالی» و «نغزهای خیالی»!

من یک «جنگل»را دیدم پر از «انگل».

هر «اصلۀ صنوبر» نگران از «ضربۀ تبر»

و هر «نهال چنار» آشفته از «اشتعال نار».

در این جا  نه «گل، شوق شکفتن» دارد و نه «بلبل ،ذوق گفتن».

هر دانه از «رویش می ترسد» و از «پویش می هراسد».

«خروش خیزاب،خفته» و «آغوش آفتاب،آشفته». 

در شهری که «داد بمیرد»،«استعداد زوال می پذیرد»! 

«مغزهای خالی»،«نغزهای خیالی» می بافند

و «افراد نیک اندیش»،«دل ریش»اند!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

نغز: خوب،نیکو،لطیف،بدیع،هر چیز نو ،عجیب و بدیع و خوش آیند

انگل: پارازیت،طفیلی،گیاه یا جانوری که تمام یا بخشی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از او غذا دریافت کند

نار: آتش

خیزاب: موج،کوهۀ آب

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 19 بهمن 1398 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

فاضلاب شهر هرت

فصّه های شهر هرت / قصّۀ هفتاد و هفتم

#شفیعی_مطهر

هردمبیل سال های سال همچنان بر تودۀ عوام شهر هرت فرمان می راند و با شدّت خفقان هر فریادی را در حنجره خفّه می کرد. ولی با رشد رسانه ها و تنوّع وسائل ارتباط جمعی کم کم چشم و گوش مردم باز می شد و علیه سلطۀ جهنّمی او مطالبی منتشر می کردند.این گونه کارها خاطر خطیر ملوکانه را می آزرد.

روزی وزیر اعظم را فراخواند و این مشکل را با او در میان گذاشت و از او راه حل خواست.

وزیر اعظم فکری کرد و گفت: 

اعلی حضرتا! من شنیده ام می گویند علمی است به نام جامعه شناسی. یک دانشمند جامعه شناس می تواند از دانش خود هم در جهت رهایی مردم از سلطۀ استبداد و هم در جهت استثمار توده ها بهره بگیرد. ما می توانیم با استخدام چند جامعه شناس خبره ،دانش و پژوهش آنان را در راه تحمیق توده های مردم به کاربگیریم.

هردمبیل با خوشحالی گفت: پس چرا معطّلی؟ فوراً دست به کار شو!

وزیر اعظم از حضور شاه مرخّص شد و ظرف چند روز هر چه تلاش کرد نتوانست هیچ یک از دانشمندان جامعه شناس بومی را راضی به این کند که در جهت حفظ منافع ارباب قدرت ،به مردم خویش خیانت کنند. ناگزیر دست به دامان خارجی ها شد. پس از مدّتی توانست چند نفر از نخبه ترین جامعه شناسان خودفروختۀ بیگانه را با قول پرداخت حقوق های نجومی به خدمت بگیرد و به پیشگاه اعلی حضرت بیاورد.

آنان پس از شنیدن مشکل چند هفته از محضر ملوکانه فرصت خواستند تا در شهر بگردند و روحیّۀ مردم را بسنجند و متناسب با نقاط ضعف مردم ،راه حل ارائه دهند.

پس از چند هفته طرحی مکتوب به نامِ «فاضلاب شهر هرت» به طور محرمانه تهیّه و به پیشگاه شاهانه تقدیم کردند. رئیس آنان در تشریح طرح خود چنین به عرض رساند:
اعلی حضرتا! ما چند هفته در میان مردم شهر و در امکنۀ شلوغ و بازارها و ادارات و ... گردشی محقّقانه کردیم و به این راه حل رسیدیم که در زمان های قدیم در شهر هرت تخلیۀ چاه به معنای امروزی وجود نداشت. هر وقت چاه فاضلاب پر می شد، تکّه ای گوشت یا جگر ( به عنوان استارتر ) درون آن می انداختند و دَرِ چاه را گِل می گرفتند و چاه دیگری برای استفاده روزمرّه در کنارش حفر می کردند.

استارتر باعث شروع کِرم گذاری می شد. با افزایش کِرم های درون چاه، کرم ها از فضولات تغذیه و به دیواره ها نفوذ می کردند و باعث خشک شدن چاه و باز شدن منافذ می شدند تا جایی که دیگر چیزی برای خوردن باقی نمی ماند. پس از آن کرم های قوی تر شروع می کردند به خوردن کرم های کوچک تر و بدین ترتیب طیِّ یک فرایند چند ساله، هیچ فضله ای در چاه باقی نمی ماند و در نهایت کرم های بزرگ تر هم بدون غذا می ماندند و می مُردند و چاه تخلیه می شد.             

شاه با شگفتی پرسید: خب! این حرف ها په ربطی به مشکل ما دارد؟

او ادامه داد: دقیقاً ربط دارد. اجازه فرمایید تا توضیح دهم. 

شاه گفت: بسیار خوب! بگو!

کارشناس خارجی گفت: مردم از نظر ما دقیقاً همان کرم ها ریز و درشت هستند. ما باید با تعمیق اختلاف های اجتماعی و افزایش شکاف های طبقاتی ،مردم را به جان هم بیندازیم. وقتی جامعه از نظر رفاه دو قطبی شود، طبقۀ اقلّیّت پولدار و مرفّه برای حفظ منافع و رفاه خود طرفدار حکومت می شوند!و...

شاه ضمن قطع سخنان کارشناس گفت: 

خب،با اکثریّت تودۀ ناراضی که ضدِّ ما می شوند،چه کنیم؟!

کارشناس گفت: اجازه فرمایید. توضیح می دهم. طبقۀ ضعیف و زحمتکش از قبیل کارگران،معلّمان،کارمندان و سیل لشکر بیکاران برای به دست آوردن یک لقمۀ نان ناگزیرند شبانه روز در جند جا کار کنند تا حدّ اقلِّ بتوانند شکم زن و بچّۀ خودشان را سیر کنند! این قشر نیازمند و بیچاره دیگر نه فرصت مطالعه دارند و نه حال و هوای اعتصاب و شورش و آشوب! 

شاه پرسید: چگونه شکاف طبقاتی ایجاد کنیم و بر عمق آن بیفزاییم؟

کارشناس پاسخ  داد: کافی است اعلی حضرت اطرافیان نالایق و بی سواد درباری را با دادن رانت های بزرگ اقتصادی از قبیل توزیع شرکت های نان و آبدار سودآور بین آنان، طبقه ای مرفّه و چاپلوس و دعاگو ایجاد کنند. همین ها ضمن تحکیم دستگاه حاکمیّت شروع به دوشیدن توده های مردم می کنند و خود به خود قشری زحمتکش و فقیر به وجود می آید!

ما با اجرای این طرح خود از قشر مرفّه، کِرم های بزرگ و قوی می سازیم و از اقشار تهیدست، کرم های کوچک و ضعیف. این دو قشر چنان به جان هم می افتند که دیگر هیچ کس فیلش یاد هندوستان نمی کند!!

اعلی حضرت با شنیدن این طرح از شدّتِ شادمانی با شکم گُنده و دهن گشاد خود چنان از تَهِ دل خندید که همۀ مجلس با پاچه خواری شروع به خندیدن کردند.

شاه آن چنان از این طرح استادانه خوشش آمد که علاوه بر حقوق های نجومی مستشاران بیگانه، به هر کدام هدایای ارزشمندی نیز اهدا کرد!

بدین ترتیب سال های سال همچنان شاه ستمگر شهر هرت با کامروایی به سلطۀ جهنّمی خود ادامه دارد تا این که.....!!
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 18 بهمن 1398 | 4:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 241 صفحه بعد