عادی تلقی کردن بیداد!

خطری فراتر از فساد!!

 #شفیعی_مطهر

ای کاش آن گاه که بنیان های کاخ عظیم اعتماد عمومی فرومی ریخت، صدایی وحشتناک چون فروریختن بنای آسمان خراشی فلک فرسا برمی انگیخت،تا همه مغزهای جاهل و وجدان های غافل بیدار و هشیار می شدند و عمق حادثه و ژرفای فاجعه را درک می کردند!

ای کاش آن گاه که سونامی چالش های فرهنگی و آسیب های اجتماعی بنیان ها و ستون های هستی جامعه را درهم می کوبد،صدایی دهشتناک چون صدای انفجار بمبی اتمی داشت تا گوش های سنگین و دل های آهنین متولیان فرهنگی و اجتماعی متوحشانه از جای برمی جَستند و چاره ای می جُستند!

متاسفانه بنای برج های عظیم اعتماد عمومی بسرعت در حال لرزش و ریزش است و چون روند فروپاشی آن نه صدایی چون صدای انفجار دارد و نه شعله ای چون حریق بازار؛بنابراین طنین رعدآسای آن نه گوشی را می خراشد و نه چشمی را می آزارد!

وقتی شهروندان عادی کشور خبر اختلاس های چندصد میلیارد دلاری را می خوانند و می شنوند و می بینند با این فسادهای عظیم و بنیان برافکن نه زلزله ای زمین را می لرزاند و نه برخورد با عاملان آن مفسدانی را می ترساند،بنابراین همه می آموزند که سیمای مفاسد اندک تر را نادیده  و عربده مستانه مفسدان کوچک تر را نشنیده گیرند! 

با پیدایش رایانه و شبکه جهانی اینترنت انقلابی عظیم در همه عرصه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی به وجود آمد. این انقلاب در کشورهای پیشرفته به تشکیل دولت های الکترونیک انجامید و انجام بسیاری از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم را عهده دار شد .اکنون روند رو به رشد نظام الکترونیکی به سویی می رود که مردم از این پس جز برای تفریح و گردش از خانه به سوی خیابان ها و معابر هچوم نیاورند.

اما در جامعه ما مظاهر مدرنیسم چون تلفن ،اینترنت و رایانه نیز بسرعت به صورت ابزاری در خدمت کلاهبرداران و عوامفریبان درآمده است!

من فقط یک کلاهبرداری معمولی و کوچک را که خود شاهد بوده ام به عنوان یک کِیس مطرح می کنم.

«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!»

حدود هفت هشت ماه قبل از سوی شرکتی به نام «آرمان سلامت» به صورت تلفنی و اینترنتی کارت هایی به مشتریان فروخته می شد که در ازای آن شرکت متعهد می شد هر زمان که مشتری اراده کند، در شمال ویلایی مجهز با امکانات کافی  و همراه با پذیرایی سه روز در اختیار خود و دو همراه او بگذارند. من در برابر تبلیغات گوشنواز آنان مقاومت کردم، ولی مامور تبلیاتچی آن شرکت توانست دو عدد از این کارت ها را به افراد خانواده ما بفروشد. 

حدود یک ماه قبل برای استفاده از مزایای این سفر در مدت بیش از ده روز به همه تلفن های این شرکت زنگ زدم،اما هیچ کدام جواب ندادند.ناگزیر شماره موبایلی در یکی از سایت هایشان یافتم و زنگ زدم.گوینده پس از چند بار وعده های دروغ سرانجام گفت:باید حضوری به دفتر ما مراجعه کنید. 

روز بعد پس از مراجعه به دفترشان، پس از دریافت مبالغی دیگر نامه ای به عنوان «هتل هراز ساحلی» واقع در سرخ رود حوالی محمودآباد برای سه دادند.

وقتی پنجشنبه من و پنج نفر از افراد خانواده به هتل مزبور مراجعه کردیم،شخصی که خود را «شهاب رفیعی» معرفی می کرد،اظهار داشت : 

این نامه هیچ اعتباری ندارد. اگر اتاق می خواهید، باید پول آن را بدهید! 

این شخص البته می کوشید تا هویت خود را آشکار نکند،اما من پس از اصرار زیاد توانستم نام اورا کشف کنم!

چون شب و دیرهنگام بود،ناگزیر پذیرفتیم اتاقی دو تخته بسیار نامناسب و بدون امکانات در یک محیط کثیف و حیاطی پر از موش های صحرایی در اختیار ما بگذارد. جالب تر این که علی رغم سختگیری های مرسوم اداره اماکن مبنی بر تشخیص هویت مهمانان ،این به اصطلاح هتل! هیچ گونه تشریفات پذیرش و تشخیص هویت و بررسی شناسنامه هم نداشت. گویی ایشان خود را از هفت دولت آزاد می دانست!

وقتی ما می خواستیم مختصر اعتراضی بکنیم، با صدای بلندی رجز می خواند که :

هر کاری می خواهید بکنید! به هر کس و هر کجا می خواهید شکایت کنید! به پلیس 110 زنگ بزنید! هیچ کاری نمی توانید بکنید!

و ما چون چند تجربه شکایت بی ثمر به مراجع مختلف داشتم ،چاره ای جز تحمل این وضع ناگوار نداشتیم.

باز جالب تر این که این شخص علاوه بر دریافت مبلغ کرایه اتاق، نامه شرکت را هم می خواست .ما ناگزیر هم پول کرایه اتاق را دادیم و هم عین نامه را.فقط من کوشیدم در ذیل آن نامه از ایشان رسید بگیرم و با موبایلم عکسی از نامه تهیه کنم.

حال چیزی که برای من مهم است،نه مبالغی است که از ما گرفته و خورده اند،مهم روحیه عوامفریبی و تجاوزگری است که هر کس در هر پایه ای از قدرت گویی یقین دارد که بازخواستی وجود ندارد.

ما آن شب را با سختی گذراندیم و صبح روز بعد با ناراحتی و تجربه ای تلخ از سفر تفریحی(!!) شمال به تهران برگشتیم.

من به دو علت این رویداد به ظاهر کم اهمیت را خدمت شما عزیزان گزارش می کنم:

1- از مسئولان اداره اماکن و گردشگری استان مازندران بپرسم آیا در جریان وضعیت این به اصطلاح هتل ساحلی نیستند؟ آیا نباید در بازدیدهای دوره ای وضع اقامتگاه ها را بررسی کنند و مدیران مجتمع ها را وادار به ساماندهی مجموعه تحت مدیریت خود کنند؟

2 - من بنا به تجربه شخصی، امیدی به پیگیری و احقاق حقوق افرادی چون خود که فریب این شرکت ها را خورده ایم، ندارم.چون حوصله تحمل پیچ و خم های اداری و حقوقی را ندارم .فقط توصیه من هشدار به دیگر افرادی است که به وعده های تلفنی و اینترنتی افراد سودجو اعتماد نکنند. 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 | 11:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(418)  

 

از « خاکِستر نژندی » تا « بِستر توانمندي » 

 Картинки по запросу

 

من در سرزمين مالزي برج هاي دوقلو را « نماد عمران » 

و « نمود رشد شتابان » ديدم 

كه در ظرف ۲۲ سال با « کنگاش مدیران پیشاهنگ » 

و « تلاش مردم با فرهنگ »

از « خاکِستر نژندی »بر « بِستر توانمندي » بالیدند.

  اکنون نه تنها این « بنیاد بلند »، 

که « اقتصاد شکوهمند » آن كشور 

از « دل خاك »،« سر بر افلاك » برآورده اند. 

« مديران شايسته » و « مردم بایسته »

در اين مدت « كشور را آباد » و « مردم را آزاد »كرده اند. 

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

کنگاش : شور،مشورت

نژند : اندوهگین افسرده  پزمرده  سرگشته خشمگین

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 | 5:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(417)  

« اندیشه بر دار » و « تیشه بر دیوار » !

Картинки по запросу

من امروزه دیوار بزرگ « چین » را 

بر پیرامون بخشی از آن « سرزمین » دیدم. 

اما مدیران امروز چین « تیشه را بر دیوار » زدند و « اندیشه را به دار »!

آنان، « آزاداندیشان را سركوب » 

و « دگرانديشان را مرعوب » كردند، 

اما به دور از « سیاست انقیاد » ،در « عرصه اقتصاد » 

توانستند براي يك و نيم ميليارد « دهان های باز »، 

« لقمه هاي كارساز » فراهم آورند. 

توسعه منشوری است با « ابعادی مُتعدِّد » و « بُنیادی متنوِّع ».

جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

همان گونه که « گام های هر وجود » 

و « اندام های هر موجود » باید هماهنگ رشد کنند،

توسعه نیز باید با « همه ظرفیّت و استعداد » در « همه ابعاد» ببالد .

 چین در « عرصه اقتصاد بالید »؛

اما در « صحنه داد » از « بیداد نالید »!

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 29 مهر 1395 | 4:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آيا هنوز در به همان پاشنه نمي چرخد؟!! 

 

#شفیعی_مطهر

   حاج زين العابدين مراغه اي (مراغه 1255 ق- استانبول 1328 ق) از معاصران دورﮤ ناصرالدين شاه قاجار بود. وي در جواني به مسكو رفت و تابعيت كشور روسيه را پذيرفت و در آنجا به شغل تجارت مشغول شد. ولي سرانجام به خاطر عشق به ميهن از تابعيت روسيه خارج گرديده و تبعيت ايران را پذيرفت و سپس به استانبول رفته تا پايان عمر در همان جا ماند. 

 وي نويسندﮤ كتاب مشهور« سياحت نامـﮥ ابراهيم بيگ» است. اين كتاب كه دربارﮤ اوضاع اجتماعي ايران در عهد قاجار از زبان يك سيّاح خيالي نوشته شده، در بيداري ايرانيان سهم بسزايي داشته است.

   اكنون حدود ۱۱۰ سال از درگذشت اين نويسنده دردآشنا مي گذرد. شما با شناختي كه از روحيات جامعه خودمان داريد، وقتي كتاب «غرب زدگي» مرحوم جلال آل احمد يا «سياحت نامه ابراهيم بيگ» را مي خوانيد، انگار سيماي امروز جامعه خود را به تماشا نشسته ايد.

 امروز من بخشي از كتاب سياحت نامه ابراهيم بيگ را برايتان نقل مي كنم . شما هم در اين ایام عملا دعا كنيد تا شايد ما ملت با تغيير و تحوّل در حال با كمك يكديگر بتوانيم نقطه اي بر پايان اين نابساماني ها بگذاريم.

  اَلّلهُمَّ غَيِّر سوءَ حالَنا بِحُسنِ حالِكَ....

سياحت نامه ابراهيم بيگ

نوشته:زين العابدين مراغه اي



نتيجـﮥ سياحت من اين است كه در تمام آن مملكت ها كه از ايران ديدم، در هيچ بلادي آثار ترقّيات، و تمايل به تمدّن به نظرم نيامد كه بدان خوش وقت شوم. 

در زراعت و تجارت بدانچه از نياكان خودشان ديده اند، قناعت دارند و جاي بسي تعجّب است كه بدان يكي مفتخرند كه شيوﮤ اسلاف هنوز تماماً در ميان ما مرعي است. اما از اين طرف در تجملّات بيهوده و فراهم آوردن اسباب تزيينات خانگي به درجه اي پيش افتاده اند كه ابداً اجدادشان آن وضع را در خواب خودشان هم نديده بودند. 

  به جاي ظروف مسين كه از معمولات و مصنوعات وطن عزيز بود و يك صد سال به رفع احتياجات يك خانوادﮤ بزرگي به قدر دويست تومان از آن كفايت مي نمود و در آخر هم از قيمت آن چيزي نمي كاست، امروز به دويست تومان يك پارچه چلچراغ خريده از سقف اتاق هاي خودشان مي آويزند. كه به يك افتادن به جز از يك كلمـﮥ «واه» صاحبش چيزي از آن باقي نمي ماند. واضح است كه از تصوّر نياكانشان امثال اين چيزها هيچ وقتي نگذشته بود.
يكي از اين انبوه مردم كه علي الاكثر صاحبان املاك هستند، هيچ گاهي بدين خيال نيفتاده اند كه از مملكت همسايه يك ماشين خرمن كوبي يا يك داس ماشين دار براي درودن غلّه، يا اين كه ماشين گندم پاك كن براي نمونه خريده، بياورند. در مزارع خودشان به كار وادارند تا محسنّات آن ها را به راي العين ملاحظه كنند. 

  در تمامي اين مملكت از شهرهاي بزرگ گرفته تا قصبات و قريه ها دودكش يك ماشين فابريكي ديده نمي شود كه دودي از آن متصاعد گردد. و از هيچ طرف بانگ سوت و صفير حركت و ورود راه آهن شنيده نمي شود. 

در هيچ شهري به نام دواير دولتي عمارت بلند و باشكوهي نيست. از مكاتب دولتي و مريضخانه در هيچ جا نشاني نمي توان يافت. در هيچ نقطه كمپاني و بانك كه نمونـﮥ ترقّي و تمدّن است، مشهود نيست. كسي را پرواي وضع مساجد نيست. مقابر بزرگان پيشين مانند سلاطين صفويه و غيره همه خراب. از زحمات نايب السّلطنه عبّاس ميرزاي مرحوم و خدمات اميركبير ميرزا تقي خان مغفور كه در راه ملك و ملّت كرده و كشيدند، سخني كه دليل قدردانيِ اخلاف باشد ،در ميان نيست. نه نيكان را به رحمت ياد مي كنند، نه بدان را به بدي نام مي برند.
ترك حقوق و قطع صلـﮥ رَحِم و بي مروّتي و عدم انصاف و بدخواهيِ همديگر شغلشان است. ولي با اين وضع چون پنج نفري يك جا گرد آمدند، مي گويند اي بابا، دنيا پنج روز است، بايد فكر آخرت نمود. اما همه دروغ مي گويند و فعلاً منكرند. آنچه از خيالشان نمي گذرد، همان پرسش روز حساب است. 

خيرات مي كنند، اما اطعام اغنيا مي كنند، نه فقرا. اعمالشان همه از روي رياست. بي طمع و توقّع به احدي سلام نمي دهند. اخلاق مردم چندان فاسد گشته كه اصلاح آن مشكل مي آيد ،مگر اين كه محض تسلّي خودمان بگوييم: 

«چنان نماند، چنين نيز هم نخواهد ماند».
 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 28 مهر 1395 | 9:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(416)  

 

« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ »! 

Картинки по запросу

من کورش بزرگ را دیدم ،اما نه « آرام بر بستر آژمانی  »

که « ناکام بر خاکستر نگرانی » !

« ایران را می نگریست » و « ایمان را می گریست »!

او « سیمای روزگاران را می دید» و « نوای تبه کاران را می شنید  » 

که « تَبَرِ ضلال دروغ » ، 

« پیکر نهال نبوغ »را درهم می شکند،

 « خواب سبز جنگل » با « سراب سیاه اَمَل » آشفته می شود!

و « اقیانوس نور، غَدر می بیند » و « فانوس کور بر صَدر می نشیند »! 

« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ » می کوشد،

تا « ملّتی بی ریشه » و « خالی از اندیشه » بسازد!

و از میهن « دشتی سَتَروَن  » و « چراگاه  اهریمن » بپردازد! 

 بهوش تا « اندیشه ها را پاس داریم »

و « اندیشمندان سپاس گزاریم»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

آژمان: بی زمان

اَمَل: آرزو

غَدر: خیانت کردن، بی وفایی، نقض عهد، مکر و فریب

اَنگ : نشانی و علامتی که روی کالای تجاری می نویسند

سَتَروَن: نازا،نازاینده،عقیم

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 28 مهر 1395 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

اگر تو آنجا بودي … 

#شفیعی_مطهر

 

               كو‏ُنا لِلظّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلوُمِ عَوْناً

                      (از وصاياي امام علي عليه السلام)

آن گاه كه نخستين تازيانه ستم بر پوست لخت اولين ستمديده تاريخ، خطّي از خون كشيد، و نخستين شمشير خود كامگي و انحراف، فرياد سرخ رگ هاي استضعاف را بر سينة سياه آسمان پاشيد، 

اگر تو آنجا بودي ، براي دفع ستم و رفع اَلَم چه مي كردي؟

آن گاه كه دست بيداد قابيل- اولين ستمگر تاريخ - فرا رفت و فرو آمد و نخستين قطرة سياه مرگ را در كام هابيل- نخستين ستمديدة تاريخ - چكانيد و نخستين قطره خون پاك برسينة سياه خاك فرو ريخت، 

اگر تو آنجا بودي ، در نهي از منكر و نفي ستمگر چه مي كردي؟

آن گاه كه در مصر خون بردگان بي گناه را گِلمايه بناي اهرام سياه مي كردند و موساييان حق باور در رويا رويي با تفرعن فرعون هاي ستمگر با پيام آور حق نگر ميثاق بستند و اركان نفاق را در هم شكستند، 

اگر تو در عرصه اين نبرد حق و با طل بودي،  چه مي كردي؟

آن گاه كه نمرود، اين الهة جور و جهل و جمود براي نابودي ابراهيم، قهرمان آزادگي و اميد و تنديس تناور توحيد، مناره اي از خشم افراخت و دريايي از آتش افروخت، 

اگر تو در اين مصاف تبلور توحيد با تحجّر پليد بودي ، چه مي كردي؟

آن گاه كه در صحاري كنعان برادران بي وفا، دام جفا گستردند، آتش كينه در تنور سينه آنان را بر آن داشت تا يوسف، آن ماه فضيلت را در چاه رذيلت خود افكنند، 

اگر تو در آنجا بودي، كه براي برادران يوسف جز اظهار تأسف گريز و گريزي نبود، چه مي كردي؟

آن گاه كه محمّد (ص)، آخرين پيام آور آسماني بت ها و بت واره هاي شرك و خود كامگي را درهم شكست و غُل ها و زنجيرهاي اسارت را از دست و پاي افكار انسان ها گسست، آن گاه كه در عرصه هاي بدر و اُحُد و خندق و در جبهه هاي رويارويي شرافت و اشرافيت، كفر و نفاق در برابر محمد (ص) پيامبر مهر و وفاق ، قامت بر مي افراشتند، 

اگر تو آنجا بودي ، در ياري اسلام و محو كفر و ظلم و ظلام چه مي كردي؟

آن گاه كه در صحراي طف و بيابان كربلا، حسين (ع) سردار سپاه سپيده ، پرچم سرخ جهاد را بر بلنداي سبز فرياد برافراشت، آن گاه كه ياران، برادران و فرزندان و همه هستي خود را در طبق اخلاص نهاد و عاشقانه به پيشگاه حضرت دوست تقديم كرد، آن گاه كه در گرما گرم نبرد ظهر عاشورا غمگينانه سر بر بازوي تنهايي نهاد و فريادِ «هل من ناصرٍ ينصُرُني» را بر تارك همه آزادانديشان بيدار در همه قرون و اعصار نواخت، 

اگر تو در اين صحنه مصاف نور و ظلمت، و سعادت و شقاوت حاضر بودي، براي اعلاي كلمه توحيد و امحاي باطل پليد چه مي كردي؟

آري اگر تو در همه عرصه هاي رويارويي حق و باطل، عدالت و تبعيض، شرافت و اشرافيت، و فضيلت و رذيلت حاضر بودي، دست در دست هابيل مظلوم، بر جفاي قابيل مي شوريدي، 

هماهنگ و همنوا با موساييان ستم ستيز، تفرعن فراعنه حق گريز را در هم مي كوبيدي، 

در ركاب ابراهيميان آگاه، نمروديان خود خواه زمين را در هر زمان به خاك مذلّت مي نشاندي، 

همگام با يوسف صدّيق سال هاي ستروَن جوانمردي و صداقت و قرن هاي قحطي مهر و محبّت را پر از شكوفه هاي مهرباني و كرامت مي كردي، 

همراه با محمّد (ص) پيام آور بزرگ رحمت و حريّت با قامتي به بلنداي قيامت با همه خود كامگان ستم پيشه و اشراف بي ريشه در مي آويختي و خون سياه عوام فريبان جبهة زور و زر و تزوير را مي ريختي، 

و در حماسة سبز عاشورا و نبرد سرخ كربلا در ركاب سردار سرافراز سپيده، كتيبة انقلاب را در كتاب آفتاب مي نگاشتي، ريشه زور و انديشة فسق و فجور را بر مي كندي و بناي كاخ عزّت و كرامت را پي مي افكندي.  ….

افسوس! دريغ كه من و تو در هيچ يك از آن صحنه ها نبوديم ، تا رسالت انساني و تاريخي خود را انجام دهيم. امّا  …

    چشم دل باز كن كه جان بيني

                 آنچه ناديدني است آن بيني

اگر چشم دل و گوش جان را بگشايي ندايي تحوّل آفرين در همه ادوار تاريخ طنين انداز است كه:

 كُلُّ ارضٍ كربلا و كُلُّ يومٍ عاشورا

بنا بر اين همه آن جبهه ها هم اکنون نیز همچنان گشوده است و نبرد بي امان پيوسته در جريان است.

صحنه های ستم ستیزی تنها من و تو را كم دارد …

                                                       

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 | 9:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(415)  

 

«زندگی بی ستیز»و«همزیستی مسالمت آمیز» 

 

Картинки по запросу

من نوعي « چیستی دلاویز » و « همزيستي مسالمت آميز » ديدم 

بين « آدم هاي بي آزار » و « حيوانات وفادار ». 

با خود « انديشيدم » و این رفتارها را « سنجیدم »،

که چرا برخي آدميان نمي توانند در جوار همنوع خود 

« ثمین رامشی » و « چنين آرامشي » را بيابند؟

آیا انسان با انسان نمی تواند « همزیستی مسالمت آمیز »

و « زندگی بی گریز و ستیز » داشته باشد؟! 

 

#شفیعی_مطهر

 -------------------------------

ثمین : گرانبها،پُربها،قیمتی

رامش :آرامش،آسودگی ،فراغ و سکون

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 | 5:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عوامی گری و قشری نگری 

 

#شفیعی_مطهر

    شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در  طول تاریخ و در عرض جغرافیا  چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان ، سخت ترین و مهلک ترین ضربه هایی که بر پیکره حق و حقیقت وارد شده  و كاروان تمدن و فرهنگ بشري را به قهقرا كشانده ، همانا «عوامی گری و قشری نگری» است. 

   از عصیان و سرکشی در برابر فراخوان حیات بخش پیامبران توسط افراد عوام و تنگ نظر گرفته تا خروج جاهلانه خوارج علیه دعوت رهایی بخش امام علی (ع) و یورش متعصبّانه و کورکورانه کوفیان قشری نگر علیه امام حسین(ع) همه و همه ناشی از عدم ژرف نگری و برداشت های سطحی و ظاهری آنان است . این حرکت های جاهلانه بیشترین ضربه ها بر پیکره حیات و پیشرفت و ترقی ملت ها زده و می زند. متاسّفانه عوامل خودکامه بومی و دشمنان بیگانه از این چالش فاجعه آمیز و از این سودای خردستیز افراد ساده اندیش بیشترین سود را برده و می برند.

   بنابراین گسترش آگاهی و ژرف بخشیدن به افکار مردم و نیز سوق دادن جامعه به سوی عقلانیت و خردورزی از مهم ترین رسالت ها و ماموریت های روشنفکران و آگاهان ملت است.

   نمونه ای از این سیمای اسف انگیز و عقل گریز در تابلوی تاریخی زیر به خوبی به تصویر کشیده شده است:

  « از روز ۲۵ تير ۱۳۰۳ در تهران شايع شد كه در سقّاخانه واقع در چهارراه شيخ هادي معجزه اي روي داده است. بازاريان و كسبه به مناسبت معجزه دو شب بازار و خيابان ها را چراغاني كردند و تحريكات بسيار شد. مردم عوام و خرافي گروه گروه به سوي سقّاخانه روانه شده، نذر مي دادند و شمع روشن مي كردند. 

  «ماژور ايمبري» ويس كنسول سفارت آمريكا كه از سوي مجله جغرافيايي ملي آمريكا هم مأموريت داشت از نقاط جالب توجّه ايران براي آن مجلّه عكس برداري كند، براي عكس برداري از سقّاخانه با بي احتياطي و بدون در نظر گرفتن هيجان احساسات مذهبي مردم همراه «لوين سيمور» آمريكايي بعدازظهر روز جمعه ۲۷ تيرماه ۱۳۰۳ (۱۸ ژوئيه ۱۹۲۴) براي عكس برداري با درشكه به سوي سقاخانه رفت. 

در جلوی سقاخانه و در ميان ازدحام توده عوام و خرافي پياده شد و با كمك «سيمور» دوربين عكاسي خود را روي سه پايه نصب كرد ؛ ولي مردم مانع از عكس برداري شدند و از هر سوي عباي خود را جلو دوربين او مي گرفتند تا كار به خشونت رسيد، دو نفر پليس كه در آن محل بودند، مداخله كرده و «ايمبري» و «سيمور» را سوار درشكه خودشان نموده برگرداندند ، بي آن كه موفق به گرفتن عكس بشوند. 

پس از حركت درشكه گروهي از آن افراد جاهل به تصوّر اين كه او عكس از سقاخانه گرفته است، بر آن شدند كه او را تعقيب كرده دوربينش را بگيرند. 

در همين لحظه صدايي ازميان جمعيت برخاست كه گفت: 

«فرنگي در سقاخانه زهر ريخت!» 

درحالي كه فرنگي به سقّاخانه نزديك نشده بود. اين صداي شوم به تحريك چه كساني و از گلوي چه كسي بيرون آمد، هنوز دانسته نشده است ؛ ولي اين صدا چون يك آژير خطر بود، افراد جاهل ومتعصّب از هرسو به تعقيب درشكه پرداختند و به ايمبري و سيمور، حمله ور شدند، دوربين او راگرفته و هردو را به شدّت زخمي نمودند.  پليس آن دو را با درشكه به بيمارستان شهرباني برد ، ولي جمعيت عوام هيجان زده تحريك شده به ساختمان بيمارستان هجوم بردند و با ضربه هاي مشت و چاقو به آن دو آمريكايي حمله ور گرديدند. براثر اين هجوم و ضربه هاي آجر و مشت و چاقو ، «ايمبري» كشته شد ؛ ولي «سيمور» جان نيمه سالم به در برد و به بيمارستان آمريكايي زيرنظر ومراقبت شديد پليس منتقل گرديد. 

   عده اي معتقد بودند كه شايعه معجزه سقّاخانه از سوي مخالفان سردار سپه براي درهم ريختن نقشه زمامداري او ترتيب داده شد، ولي او نيز از اين توطئه براي درهم شكستن قدرت مخالفان بهره برداري كرد. 

   روز بيست و نهم تيرماه تشييع جنازه ايمبري با شركت نخست وزير و هيأت دولت انجام شد و جنازه او در كليساي انجيلي به امانت گذارده شد. اين شايعه بر زبان ها بود كه به مناسبت گفت وگوي بستن قرارداد نفت شمال با آمريكا و نيز گفت وگوي گرفتن سي ميليون دلار وام از آن دولت براي جلوگيري از اين دو كار و به تحريك عوامل سفارت انگليس و مذهبيّون و ايرانيان وابسته به آن سفارت معجزه سقّاخانه صحنه سازي شده و به قتل ايمبري منجر شده است. ولي اعلاميه سردار سپه رئيس الوزرا و فرمانده كل قوا ارتباط اين حادثه را با سياست خارجي رد كرده و نيز دكتر ميليسپو نوشته است: 

   اگر ايمبري شخص واقع بين و خردمندي بود ، هيچ گاه به چنين بليّه اي دچار نمي شد. چون اشرار به دنبال او نبودند، بلكه او پا به محلّي نهاد كه شرايط به خصوصي در آنجا حكمفرما و عوامل خطر كاملاً مشهود بود ! 

نيز مصطفي فاتح اين پيش آمد را با امتياز نفت مربوط نمي داند و آن را يك توطئه ناشي از تضادهاي سياست هاي داخلي مي شمارد. 

   پس از اين حادثه، به تصويب دولت از روز ۲۹ تير در تهران حكومت نظامي برقرار شد. سرانجام پس از چند مكاتبه كه ميان ژوزف سن گرنفلد وزير مختار آمريكا و محمدعلي فروغي وزير خارجه ايران انجام گرديد، سوءتفاهم برطرف شد و هردو طرف مقرّرات و تعهّدات دوستانه و سياسي و اقتصادي ميان دو كشور را كه در نخستين عهدنامه ايران و آمريكا در ۱۸۵۶ م. تصريح شده است، تأكيد كردند و قرار شد دولت ايران شش هزار دلار به خانواده ايمبري و دو هزار دلار به سيمور پرداخت كند. »

(منبع:ایران نیوز پی پر )

   برخي از تحليل گران بر اين باورند كه دولت وقت به رياست قوام به منظور كاستن از نفوذ  ستمگرانه انگليس تصميم داشت  با واگذاري بخشي از نفت  به آمركا پاي آن دولت را به عنوان آلترناتيو انگليس به ايران باز كند ؛ بنابراين عوامل انگليسي اين توطئه را طرّاحي كردند تا آمريكا از ورود به عرصه سياسي و اقتصادي ايران وحشت كند  كه متاسّفانه به علّت عوامي گري و قشري نگري برخي مردم ، در اين نقشه كاملا موفق شد!!

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 26 مهر 1395 | 9:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(414) 

 

 « کابوسی غمّاز »و « عروسی پُرناز » ! 

 Картинки по запросу

من دنیا را چون « سایه ای دراز » و « همسایه ای طنّاز » دیدم 

که اگر او را دنبال کنی، « با تو می ستیزد » و « از تو مي گريزد »؛ 

ولي اگر از او بگريزي، « تو را دنبال » و « از تو استقبال » مي كند.  

دنیا « کابوسی غمّاز » است و « عروسی پُرناز » .

« ورجاوندان را می شکیبد »،ولی « آزمندان را می فریبد »!

دنیا به مثال سایه همراه شماست

فرّار بود گرش تو دنبال کنی

امّا چو ز نزد او گریزان گردی

دنبال کند تو گر اهمال کنی

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

طنّاز: فسوس کننده،شوخ و پُرناز،،مسخره کننده

ناز: فخر ،عشوه ،کرشمه  

کابوس: حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و خیال می کند چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد

غمّاز : غمزه کنندهاشاره کننده با چشم و ابرو

ورجاوند : بلندپایه،ارجمند،برازنده،نیرومند 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 26 مهر 1395 | 6:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عاشورا خطّ سبز عزّت 
 


 

#شفیعی_مطهر

 

  عاشورایی دیگر گذشت و داغی دیگر بر دل ها گذاشت!

 عاشورا قلّه ای است بلند و شکوهمند که قرن هاست پیروز و سرفراز بر بلندای تاریخ بشر ایستاده و سرود پویایی و پایایی را در گوش زمان زمزمه می کند. 

از این قُلّه رفیع رفعت دو خط موازی تا دامنه قیامت کشیده اند: 

یکی خط سبز عزّت و دیگری خط سرخ شهادت . 

زیست طیّبه هر مسلمان موحّد بر روی یکی از این دو خط استمرار دارد ، يعني اگر مي تواند در خطّ سبز عزّت مي زيَد و گر نه در خطّ سرخ شهادت مي ميرد ....و راه سومي ندارد.

   در اين دو خط سبز و سرخ - عزّت و شهادت - نه رنگي از ريا ديده مي شود و نه زنگاري از جفا . 

در زيست طيّبه نه تعلّق به ناسوت راه دارد و نه تملّق به طاغوت.

  تكلّف گر نباشد خوش توان زيست          

تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد

  انسان هاي عاشورايي نه زر و زور را برمي تابند و نه به سوي تزوير مي شتابند. از اين مي گريزند و با آن مي ستيزند. 

  اينان تا شور حسيني در سر و شعور حسيني را در دل دارند، اين شعار حسيني را بر لب دارند:

  تا مي توان در خاك و خون خُفت        

   چون مي توان خواري پذيرفت؟

   يا زندگي با فخر و عزّت          

  يا مرگ با عزّ شهادت

  تا مي توان با سادگي مُرد            

كي مي توان شرمندگي بُرد؟

   آزاد مردان جبهه عاشورا و آزاد زنان حماسه كربلا در خشنودي معبود هر جفايي را جميل مي بينند و هر تلخي را تجليل . 

   حضرت زينب (س) در پاسخ يزيد در تحليل واقعه عاشورا مي فرمايد:

« ما رايتُ الّا جميلا » .

  منطق حال و زبان قال این شیرزنان و شیرمردان حسینی این است:

  گر شب پره خونم از گلو می ریزد         

  هر صبح شکوه شب فرو می ریزد

  تا منطق تو زور و زبان شمشیر است        

  خون از من و از تو آبرو می ریزد

  .... و اکنون در شامگاهان عظیم ترین و طولانی ترین روز تاریخ - عاشورای حسینی - زمین بر آسمان می نازد و با نمایش شکوه این حماسه سر بر می افرازد و بانگ می زند و این فریاد را سر می دهد:

 نكوتر بتاب امشب اي روي ماه      

  كه روشن كني روي اين بزمگاه

بسا شمع رخشنده تابناك      

  ز باد خــوادث فرو مُرده پاك

 بتاب اي مه امشب كه افلاكيان      

ببينند جانبازي خاكيان

  .. ما با دلی پرخون و رویی گلگون ضمن تسلیت این واقعه جانگداز عالم بشری به همه آزادگان زمین و حقجویان زمان ،موفقيت روز افزون همگان را در پويش راه عزت و كرامت حسيني را از درگاه خداوند متعال مسئلت داريم و با پیامی کوتاه و تکان دهنده از سرور شهیدان (ع) سخن را به پایان می رسانیم:

النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْيَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی كه آسایش‌شان برقرار باشد، گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود. (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳)

       باید به پا خاست و راه این رهرو راستین را ادامه داد. حسین، زیستن با عزّت می خواهد ، نه گريستن با ذلت !

كربلا درس حركت در جاده آينده است.

تصور كنيد در جبهه كسي براي رسيدن به هدف ايثار كند و روي مين برود تا افراد ديگر از آن جا عبور كنند و به مقصد برسند؛ ولي بعد از شهادت او آن ها به جاي اين كه راه را ادامه دهند، تا به هدف برسند، بنشينند و فقط براي او گريه كنند!

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 25 مهر 1395 | 9:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(413) 


« پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت »

Картинки по запросу

 

من كساني را ديدم كه از « قُلّه بلند دماوند» 

و « چکاد شکوهمند سهند» افتادند، 

اما از جاي « برخاستند »، زيرا زندگي را « مي خواستند»؛

 اما كساني را ديدم كه نه « از خشم کژدُم » 

که چون « از چشم مردُم » افتادند، 

هرگز نتوانستند از این جاي « زشت شوم برخيزند » 

و با « سرنوشت محتوم بستيزند».

هر انسان خود « پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت » خویش است! 

 

#شفیعی_مطهر

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 25 مهر 1395 | 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارمغان عاشورا 

 

(#شفیعی_مطهر)

عاشورایی دیگر گذشت و ما را  گامی به سوی سفر به دیار حبیب نزدیک تر کرد . 

من خیلی وقت است  بر این باورم که فلفسه برگزاری آیین های دینی و ملی چون سالروز میلاد یا شهادت یا وفات پیشوایان و بزرگان این است که ما از این رهگذر، توشه ای و از خرمن  آموزه های آنان، خوشه ای برگیریم . بنابراین من امروز یکی از رهنمودهای امام آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) را می خواهم به عنوان ارمغان عاشورای حسینی با شما به گفتگو بنشینم .

   ایشان سخنی بدین مضمون دارند :

« عقل و خرد جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد

 آیا ما تا کنون درباره تحقق امر فوق اندیشیده ایم ؟ اگر نه هم اکنون کمی بیندیشیم و ببینیم آیا ما در طرح هر مسئله  واقعا به دنبال حقیقت مطلب هستیم ، یا منافع خود ؟ 

اگر ما در بازبینی یک مسئله فقط به دنبال منافع خود باشیم ، دیگر کشف حقیقت از دایره درک ما حذف می شود و این خود ضد کمال بخشی عقل و خرد است .

بدیهی است تنها وجه ممیزه ما نسبت به سایر موجودات « عقل و خرد » ماست و اگر این موهبت عظمی را از ما بگیرند ، دیگر امتیازی بر حیوانات نداریم . 

از سوی دیگر رشد و تکامل این ودیعه الهی - عقل - هم تنها با پیروی از حق تحقّق می یابد ، پس طالبان کمال و رهپویان وصال راهی جز پیروی عارفانه و عاشقانه از حق و حقیقت ندارند . در پویش این راه خدا قول داده  که خود دست ما  گیرد و  به وصال پذیرد :

    « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » ( قرآن ، عنکبوت ، ۶۹)

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 | 11:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(412)  

 

 از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف »!

 

 من « مديران سازمان » و « رهبران جهان » را آن گاه موفّق ديدم 

كه پيش از فشردن دست كاركنان و شهروندان ، 

« دل ها را تسخير » و « مشکل ها را تدبیر » کنند! 

رهبر وقتی می تواند « مُثمر ثَمَر » و « مَنشا اَثَر » باشد

که در جان ها « محبوب » و پایه های قدرتش بر « قلوب » استوار گردد.

رهبر نسبت به مردم چونان « زورقی رها » بر روی« آب دریا »است

آب دریا  می تواند « زورق روان »را بر فراز « دست های مهربان  »خود 

از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف » برساند؛

 نیز « دریای مردمی »می تواند با یورش به داخل « زورق رهبری » 

آن را با « سرنشینان سرگردان » به ژرفای « دریای عصیان » بفرستد.

پیامبر اکرم (ص) :

صِنفانِ اِذا صلحا صلحت الاُمّه وَ اذا فَسَدا فَسَدت الاُمّه .

قیل : مَن هُم؟ یا رَسول الله! قالَ: اَلعُلَماء وَ الرُّوَساء

 دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد. 

سوال شد: اين ها چه كساني هستند؟ 

فرمودند: « عالمان اُمّت » و « اميران ملّت ».

(شيخ صدوق، ص۳۶) 

 

#شفیعی_مطهر

 

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 | 7:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(411) 

 

« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار »

Картинки по запросу

 

من ماری را دیدم با « پنج سر » و « هزار خطر »؛ 

اما این « سرهاي نيشدار » و « خطرهاي بي شمار » 

در برابر خطر « خودكامگي انسان » و این « طغیان بی کران  »، 

« بلايي حقير » است و « دردي چاره پذير ».

« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار » 

چون خود را « مُجاز به غارت » و « بی نیاز از نظارت » مردم ببیند،

از گرگ « سفّاک تر »است و از مار « خطرناک تر »! 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

خدایگان: خداوند،پادشاه بزرگ

غدّار: بی وفا، خائن، حیله گر ،فریبکار

مُجاز: اجازه داده شده، جایز، روا

سفّاک:خون ریز

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 | 6:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(410)  

 

 « رهبر راستین » یا « تاجوَر فَرنشین »؟ 

 Картинки по запросу

من مدیری را برای « رهبری، شایسته » و برای « راهبردی، بایسته » دیدم 

که راه را « بنماید » و خود پیشاپیش رهروان راه را « بپیماید ». 

نه این که خود در « کُنجِ عافیت نشیند » و « لُنجِ سلامت برچیند»؛

ولی رهروان را به « کار با بدبختی ها » و « پیکار با سختی ها » برانگیزد!  

آن که خود به « تجمُّل » می گراید و خلق را به « تحمُّل » فرامی خواند،

نه « رهبری راستین »، که « تاجوَری فَرنشین » است! 

 کسی « شایسته رهبری » و « بایسته مهتری » است 

که کهتران را « فراتر نشاند » و خود را « فروتر خواند ».

امام علي(ع) : اَلسَّيدُ مَن تَحَمَّلَ المَوونه وَ جاءَ بِالمَعونَه.

 آقا و سرور جامعه كسي است كه زحمت ديگران را بر دوش مي كشد و به دیگران ياري مي رساند. 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

لُنج : دو طرف دهان از بیرون،لب،گرداگرد دهان

 فَرنشین: رئیس،بالانشین

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 22 مهر 1395 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژه عاشورا)

 

عاشورا؛«مکتب بالیدن» ،نه «شب نالیدن»!  

 

Картинки по запросу

 

من عاشورا را « مكتبي براي باليدن » ديدم ،نه « شبي براي ناليدن »،

كربلا را « آموزه اي براي مكتب » ديدم ، نه « موزه اي براي مذهب »؛

ذكر آن حماسه را « نگاهي براي نگريستن » ديدم، نه « آهي براي گريستن »؛

و آيين هاي سوگواري را « نماد انگيزش شعور » ديدم،نه « نمود جوشش شور ».

من در كربلا « سوز عطشي » و « افروز آتشی » را ديدم 

كه همه « زمين هاي كوير را سيراب » ، و همه « زمان هاي فقير را غرقاب » كرد.

من در شامگاه « عاشورای گلگون »،« خروش سرخ خون » را ديدم 

كه از « حنجره سرخ سحاب » و « پنجره سپيد مهتاب »گذشت 

و پشت « شب سياه » و « اهریمن دُژآگاه » را درهم شكست 

و حقيقت سبز پيروزي « خون بر شمشير »،« حلقوم بر تير »، 

  « حنجر بر خنجر » و « باور بر تاجور »را جاودانه كرد.

من در كرانه خونين فرات، تابش سيمين مهتاب را ديدم 

كه خواب طلايي ماهيان را نقره باران مي كرد 

و مي كوشيد تا جگر سوخته فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناك التيام بخشد.

من سيماي سرخ و فرياد سبز شهيدان نينوا را ديدم و شنيدم 

كه آيه « اِنّي اَعلَمُ مالا تَعلَمون » را براي « عرشيان تفسير مي كرد»

و جانبازي جوانمردان كربلا ، حقيقت « فَتَبارَكَ الله اَحسَنُ الخالِقين » را براي « فرشيان تعبير مي نمود».

من در شامگاه عاشورا ،نمايشگاه عظيم كربلا را ديدم كه همه عظمت عشق،عزّت،دلدادگي،حُرّيت ، حميّت و آزادگي را بر صفحه صفحه صحيفه هستي ترسيم مي كرد 

و عطر عصاره اين خون جوشان را سرمايه سرخي هر فلق و زيبايي هر شفق قرار مي داد. 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 مهر 1395 | 7:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام بر که بگرییم؟

ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/3

 #شفیعی_مطهر 

 

اما ، عزيزان من ! 

آيا امام حسين (ع) در قبال همه عزّت مداري هاي خود و در برابر همه مصائب مسلمين از ما گريه و سوگواري مي طلبد يا عقلانت و خردمداري؟! 

ايشان از شيعه راستين خود ذهني نقّاد و طبعي وقّاد مي خواهد. 

« من دلائل العالم انتقاده لحدیثه »  

  (تحف العقول ، ص ۲۴۸)

سخنی که از قید قلم رسته و بر صدراين مقال نشسته ، گهری ناب و جرعه ای از آفتاب است که از اندیشه و بیان امام حسین (ع) تراویده و بر صفحه ای از صحیفه هستی أرمیده است . 

امام آزادگان ، تفکّر و نقّادی سخن را تا بدان پایه ارج می نهند که آن را از نشانه ها و دلایل دانایی انسان می دانند . 

عقل را باید به کمال رساند و آن را بر صدر استدلال نشاند . 

ایشان بر این باورند که :

 « عقل جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» 

   اکنون ما امّتی هستیم که پیروی از ائمّه اطهار (َع) را افتخار خود می دانیم و ارادت و محبّت خود نسبت به ایشان را انگیزه همه کارهای خود می شماریم . 

آیین ها و مراسمی که ما هر ساله به انگیزه عزاداری و سوگواری حضرت سیّدالشّهدا(ع) برگزار می کنیم ،  آیا نباید ما را گامی به سوی شناخت راه و روش ایشان نزدیک کند ؟ 

ما در این آیین ها چقدر شعر و شعار و نوحه و مصیبت مبنی بر تشنگی این بزرگواران نقل می کنیم ؟! اما کمتر از بیانات و سخنان خود ایشان می گوییم . 

سخنرانی حضرت امام حسین(ع) در «منی» از بی نظیرترین و زیباترین و شیواترین بیانات تاریخ است . طراوت و تازگی در فرازهای شگفت انگیز سخنان ایشان جلوه گر است . اما چون نوحه های بی پایه مدّاحان گریه آور و سوزناک است ، بیشتر وقت مجالس عزاداری در اختیار آنان است. 

ادامه دارد...

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 | 9:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(409)  

 

 « صاف گفتن » و « شفّاف شکفتن »! 

 

Картинки по запросу

 

من سرهایی را دیدم « گران » و چشم هایی « نگران »؛ 

  « گران از خواب غفلت » و « نگران از تعارض تصاوير هويت » !

هویت ديروز در قاب فردا نه « فعّالیّتی در عمل » دارد و نه « جذّابیّتی در اَمَل ».

نه « القاب » در « قاب  » می گنجد و نه  « قاب » در « نقاب »!

در « روزگار زلالی » و رواج « بهار دیجیتالی »

تنها باید از « آب و آیینه » سخن گفت ،نه از « کین و کینه »!

باید « صاف گفت » و « شفّاف شکفت »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

صاف :صافی،پاکیزه و خالص و بی دُرد،بی غش،بی آلایش

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام بر که بگرییم؟

ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/2

 

 

#شفیعی_مطهر


ما قرن هاست که علم ولایت تو را بر دوش می کشیم و حلقه ارادت تو را بر گوش داریم . اما چه بسا برای تو و خاندان عزت و طهارت تو مایه عیب و ننگ هستیم ، نه زیب اورنگ . 

فرزند برومند تو امام صادق( ع) فرمود : 

  « کونوا لَنا زینا وَ لا تکونوا عَلَینا شینا»

برای ما مایه زینت و آبرو باشید و مایه ننگ و عار نباشید.

اما حسین جان! قصه تلخ ما را دمی بشنو !

حسین جان !ما مسلمانان بیش از یک میلیارد نفر ( بیش از بيست درصد) جمعیت جهان را داریم ، اما فقط پنج درصد تولید ناخالص ملی دنیا را (یعنی کمتر از فرانسه ! ) داریم !  

آیا این امت شایستگی ادعای پیروی از پیامبری را دارد که خود « قلیل الموونه و کثیرالمعونه » بود ؟ یعنی مصرف و هزینه اش کمتر از همه ، ولی تولید و کمکش به بشریت بیشتر از همه بود ؟!

حسین جان ! کشورهای عرب با داشتن پنج درصد جمعیت جهان ۶۰درصد واردات کشاورزی دنیا را دارند .

حسین جان ! نیای بزرگوار تو حضرت محمد(ص) تحصیل علم و دانش را بر هر مسلمان واجب شمرد ، اما من با چه رویی به تو بگویم که جمعیتی حدود ۱۰۰میلیون نفر در۲۱کشور عربی سوادخواندن و نوشتن ندارند. از هر ۳نفر عرب یک نفر و نیز حدود نیمی از زنان عرب بی سوادند!

حسین جان ! ما امّت شیعه تو در ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان ، ۱۰درصد نفت جهان ، ۱۸ درصد گاز جهان و ۷ درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان و بهترین سرزمین و آب و خاک را داریم ، اما هنوز بیش از ۸۰درصد هزینه های ما از محل فروش نفت تامین می شود ، نه از محل تولیدات ما !

حسین جان ! تو با آفرینش عاشورا ، فرهنگی را بنیان نهادی که هیچ انسان عاشورایی نباید خوار و ذلیل باشد ، اما چه کنیم که بیش از ۶۰ سال است که ما مسلمین به علت اتّکا به احساسات _ و نه تکیه به عقلانیت _ از پس مقابله با ۵ - ۴ میلیون صهیونیست زورگو بر نمی آییم . آیا تو این ذلّت را بر ما می پسندی و می بخشایی ؟ و ما را شیعه عاشورایی می دانی ؟

حسین جان ! از قِصّه پُر غُصِّه فلسطین و غزه و بلای تفکّر داعشی چه بگویم؟

سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده بر آن رنگـی نیست

در بسياري از بلاد اسلامي قدّاره های غصب و قساوت ، جوانه های سبز معصومیت را قطعه قطعه می کنند !

در بسیاری از بلاد اسلامی عقابان خون آشام داعشی و صهیون ، کبوترهای سپیدبال صلح و صفا را می درند .

در بسياري از كشورهاي به اصطلاح اسلامي خشم  طوفان و سموم خزان ، شکوفه های سرخ شهامت و غنچه های عطرآگین قداست را بی رحمانه به خاک می ریزند !

 داس های دسیسه و دنائت ، ساقه های تُرد صداقت را درو می کنند !

 غُرّش تانک ها ، رویای لطیف کودکان را می شکند . بلور بغض در گلوی مظلومان بی پناه شکسته و چشمه های عطوفت در چشم های عاطفه یخ بسته است !

 از چشمان خیس آیینه خون می چکد . خون آشامان منطقه با نام اسلام در رگ های مردم مستضعف درد می ریزند و دریا را در کنار اشک های کودکان می آویزند ! 

چشمان معصومانه هر کودک آواره ، رمز هزار آیینه بی ستاره را می گوید! 

امروز از هر آیینه هزار شاخه کینه می روید !

صهیونیسم و داعشیسم، تصویر زیبای حقوق بشر را در قاب زور و قالب غرور شکست و رشته های محبت و ریشه های مودت را از هم گسست ! 

امروز جنگ بی رحمانه ،اعتماد به مجامع بین المللی را بر داربست تجربه مصلوب کرده است .

ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانمان می شکست ، تا عمق فاجعه را می نگریستیم و اندکی درد را می گریستیم !

اما حسین جان ! اکنون تو بگو : 

آیا ما باید بر تو بگرییم ، یا تو بر ما؟! تو که عُصاره عزّت هستی ، یا ما که درمانده ذلّت؟!  

آری حسین جان ! تو بگو !

کدام ؟ بر که بگرییم؟ اشک حیران است

چرا ؟بر چه بگرییم؟ عقــل پرسان است  

ادامه دارد... 


 


 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395 | 9:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(408) 

 

 « خیال باطل » و « آمال جاهل »! 

Image result

 

من چه بسیار « خودکامگان منفور » و « فرمانروایان مغرور » را دیدم 

که چون می دانستند در « پازل جامعه آینده » و در « روند نواندیشی فزاینده »، 

نه « جاهی شایسته » دارند و نه « جایگاهی بایسته »،

بنابراین می کوشیدند تا « گَردانه زمان » و « گردونه زمین » را به عقب برگردانند.

اما زهی « خیال باطل » و « آمال جاهل »!

حجم عظیم « ظلمت » با همه « قَسوت و قساوت »

در همه دوران « دَیجوری شب » و « کوری کوکب » 

از هر « حنجره باریک » و « پنجره تاریک »

فریاد می زد: « مرگ بر آفتاب »!

اما سرانجام آفتاب عالَم تاب چون « هر روز » 

و با همان « ساز و سوز »طلوع کرد؛ 

به « گاه خویش » و از « بارگاه خویش »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

جاه : قدر و شرف،فرّ و شکوه،عُلُوّ منزلت

گَردانه : چرخه

قسوت و قساوت: سخت شدن، سنگدلی

دَیجوری : تاریکی،تیره رنگ 

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام بر که بگرییم؟


ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/1

 

#شفیعی_مطهر

 

حسین جان ! اکنون قرن هاست که ما در هر کوی و برزن دردنامه تو را می سراییم و بر مظلومیت تو می گرییم ، اما تو بر بلندای قلل رفیع عزّت و حرّیّت ایستاده ای و همه انسان های حق باور و حقیقت پرور را به آزادی و آزادگی فرامی خوانی.

حسین جان ! ای سردار سپاه سپیده ! و ای سالار به خون تپیده ! 

ای طلایه دار سرخ شفق ! و ای طلیعه سپید فلق ! 

تو زنگار انحراف اموی را با فوّاره خون جوانانت زدودی و شعر بلند شهادت را با گلوازه های ایثار سرودی . 

 تو با خون یارانت ، فراخنای افلاک را ستاره باران کردی و پهنای خاک را گلباران نمودی . 

 تو دریا را در وسعت تحقیر کردی و آسمان را در رفعت .

 تو سپیده را در عصمت به پیکار خواندی و سپیدار را در حشمت .

تو سرو را در قامت خجل کردی و کوه را در استقامت .

تو چشمه سار را ایثار  آموختی و ایثار را با ثار آمیختی .

تو حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به تنگنا کشاندی و واژه ها را به ژرفا نشاندی .

تراوش نوش سخنانت ، شهد را شرمنده کرد و سخنوران را بنده . 

 جهاد آزادی بخش تو ، ستمدیدگان را شهد عزّت بخشید و ستمگران را شرنگ ذلّت چشانید .

تو شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت نوشاندی و فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ .

تو با نبرد شکوهمند خود مستکبران را ذلیل کردی و مستضعفان را جلیل . 

تو زندگی با ذلّت را مرگ دانستی و مرگ با عزّت را زندگی.

 تو حیات جاودانه را در آیینه مرگ شرافتمندانه یافتی و مشتاقانه به سویش شتافتی . زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی ، اندیشه ای که ریشه در کوثر رسالت داشته ، زلال وحی می نوشد و کلام رب می نیوشد .

 تو قائدین را الهام بخشیدی و قاعدین را قیام . 

بر شهیدان سروری و بر سروران ، رهبر .

 حسین جان ! این بخشی از کارنامه توست ....

و اما اکنون  بشنو که ما چه کردیم !

ادامه دارد....

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالاتقطعه ادبي

تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 | 7:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(407) 

 

هر « پگاهی پسین » با « نگاهی نوین »

Image result

 

من انجام کارهای « ناممکن » را در صورتی « ممکن » دیدم 

که انسان در « آفرینشی نو » و با « بینشی نو » به آن بنگرد. 

بنابراین اگر هر « پگاهی پسین » را با « نگاهی نوین » بیاغازیم، 

راه های « مسدود » را « می توان گشود »

و قُلّه های « صعب الصّعود » را « آسان پیمود »!

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 | 6:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 برگی از کتاب عاشورا 

نگاهی متفاوت به عاشورا

#شفیعی_مطهر

 

«عاشورا»در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و«نهضت كربلا»،در طول چهارده قرن،با كوثرى زلال و عميق،سيراب كننده ‏جان ها بوده است.

هم اكنون نيز عاشورا،كانونى است كه ميليون ها دايره ريز و درشت از ارزش ها،احساس ها، عاطفه ‏ها،خردها و اراده ‏ها بر گرد آن مى چرخد و پرگارى است كه ‏عشق را ترسيم مى‏ كند.

بى شك،محتواى آن حماسه عظيم و انگيزه ‏ها و اهداف و درس هايش يك‏«فرهنگ‏»غنى و ناب و الهام بخش را تشكيل مى ‏دهد و در حوزه وسيع تشيع و دلباختگان اهل بيت،كوچك و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زيسته،رشد كرده و براى آن جان باخته‏ اند،تا آنجا كه در آغاز تولد،كام نوزاد را با تربت ‏سيد الشهدا(ع‏)و آب فرات بر مى‏ دارند و هنگام خاكس پارى،تربت كربلا به همراه مرده مى‏ گذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسين بن على‏(ع‏)عشق‏ مى‏ ورزند و براى شهادتش اشك مى ‏ريزند و اين مهر مقدس،با شير وارد جان ‏مى‏ شود و با جان به در مى ‏رود.

 ضرورت كار در باره نهضت كربلا،تا كنون بسيار نوشته،سروده و تحقيق شده است و صاحبان فكر و قلم از زواياى مختلف و با ديدهاى گونه‏ گون به اين حماسه‏ نگريسته ‏اند،به گونه ‏اى كه مجموعه آثار مربوط به قيام كربلا و مسائل جنبى آن،كتابخانه عظيمى را تشكيل مى ‏دهد،اما...همچنان زمينه و ميدان براى‏ پژوهش و عرضه‏ هاى جديد در اين باره باز است.به قول ‏«صائب‏»:

يك عمر مى‏ توان سخن از زلف يار گفت       

در بند آن مباش كه مضمون نمانده است‏

...بیایید لحظاتی چند و با دلی دردمند در حال و هوای بامداد عاشورا و در سرزمین نینوا تنفس کنیم...

امام حسین (ع) صبح عاشورا پس از صف آرایی سپاه اندک خود دست به دعا برداشت :

"اللهم انت ثقتی فی کل شده .... "الی آخر...

" خدایا ! تویی معتمد و پشتیبان من در هر اندوه گلوگیری . تویی امید من در هر شدت جانکاهی . تویی ملجاء و ساز و برگ من . چه بسیار اندوه دلاویز که دل را به کاهش اندازد و راه چاره را مسدود کند و دوست را به دست خذلان فرسایش دهد و دشمن را در شماتت افزایش کند . من به درگاه تو روی آوردم و شکایت به تو کردم و راز دل جز با تو نگفتم و آن بلای متراکم را تو فرج بخشیدی و زایل ساختی . پس تویی ولی هر نعمت و خداوند هر نیکویی و منتهای هر خواست و آرزو..."

سپس امام (ع) مقابل سپاه دشمن رفت و با صدایی هر چه رساتر که بیشترشان می شنیدند فریاد کرد :

"ای مردم عراق ! گفتارم را بشنوید و در کشتن شتاب نورزید، تا شما را بر آنچه بر من واجب است، موعظه کنم و عذر خود را در آمدن به عراق باز گویم . آنگاه اگر عذر مرا پذیرفتید و سخن مرا باور کردید و از راه عدل و انصاف با من رفتار نمودید ، راه خوشبختی خود را هموار ساخته اید و شما را بر من راهی نباشد  و اگر هم عذر مرا نپذیرفتید و از راه عدل و انصاف منحرف شدید،  کشتن من پس از این باشد که پشت و روی این کار را با دیده تامل بنگرید و از روی شتاب زدگی و بی فکری به چنین کار بزرگی دست نبرید . پشتیبان من خدایی است که قزآن را فرستاده است . خدا بندگان شایسته خویش را سرپرستی می کند . .."

"...ای مردم! مرا بشناسید و ببینید که من که هستم ! آنگاه به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بیندیشید که آیا کشتن و پایمال کردن حرمت من برای شما جایز است ؟! "

حضرت سپس خود را کاملا معرفی کرد،ولی پاسخی نشنید.سرانجام امام روی به یاران با وفای خود کرد و فرمود :

"مقاومت ! ای بزرگ زادگان ! پس مرگ نیست مگر پلی که عبورتان می دهد از رنج و سختی به سوی بهشت های گسترده و نعمت های پایدار . پس کدام یک کراهت دارد که از زندان و عذاب (زندگی در نظام ستمگر) منتقل گردد؟ همانا پدرم از فرستاده خدا - که درود خداي بر او باد - نقل کرد که دنیا زندان مومن است و بهشت کافر و مرگ ، پل آنان است به جانب بهشت هاشان و پل اینان است به سوی جهنم شان . در حدیث او گزاف و دروغ نبود و من نیز دروغ نمی گویم..."

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 15 مهر 1395 | 15:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

برگی ازتحریفات رویدادهای عاشورا
 

درای کاروان کربلا کم کم به گوش می رسد .در سطح جامعه مذهبی ما جنب و جوشی فراوان تحت عنوان عزاداری در برزگداشت این واقعه مهم تاریخی به چشم می خورد. اما پرسشی که معمولا ذهن هر اندیشمندی را به پاسخی اقناعی فرا می خواند ، این است که اکنون در سال 1438ه.ق.حدود 1377سال از آن رویداد غم انگیز گذشته ، اصل ماجرا چه بوده و نقل کنندگان چقدر از احساسات خود را به جای واقعیات درج کرده اند؟

 در این باب مورخان و متفکران تحقیقاتی کم و بیش انجام داده اند . امروز نمونه هایی از تلاش ها و نظریات استاد مطهری را مرور می کنیم .

 

مطلب حاضر برگرفته از کتاب "حماسه حسینی" است که شامل سخنرانی های استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص تحریفات صورت گرفته در مورد واقعه عاشورا می باشد.

لازم به ذکر است که مطالب استاد چون سخنرانی بودند پردازش و ویرایش ‌شده اند.

 

  گریه بر امام حسین علیه السلام با هر وسیله 

مرحوم حاجی نوری نکته ای را در کتاب لؤلؤ و مرجان ذکر کرده است و آن این که عده ای گفتند موضوع امام حسین و گریه بر او، ثوابش آن قدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی امروزی ها در مکتب "ماکیاول" در آورده اند که می گویند هدف، وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد، وسیله هرچه شد، شد! گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن این است که گریستن بر امام حسین کار بسیار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد! هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه در آوریم، تعزیه های اهانت آور، درست است یا نه؟ گفتند اشک جاری می شود یا نه؟ همین قدر که اشک جاری شود، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری بکنیم، به بدن مرد، لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل کنیم، تحریف کنیم، در دستگاه امام حسین این حرف ها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین از دستگاه دیگران جداست، در اینجا دروغ گفتن بخشیده می شود، جعل و تحریف کردید، شبیه سازی کردید، بخشیده می شوید. هر گناهی که در مراسم انجام دادید، بخشیده می شوید.

چون کتاب روضة الشهدا اولین کتاب به زبان فارسی است که نوشته شد، مرثیه خوان ها که اغلب بی سواد بودند و به کتاب های عربی مراجعه نمی کردند ، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروزه مجالس عزاداری امام حسین را روضه خوانی می گوییم. 
در زمان امام حسین و حضرت صادق و امام حسن عسکری که روضه خوانی نمی گفتند و بعد در زمان سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسمش روضه خوانی شده، روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهدا، خواندن همان کتاب پر از دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد.
 با كمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است، هم در جهت پایین آوردن و نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند.
نقل می‌كنند كه یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستان‌ها تا اندازه‌ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ‌هایی كه روی منبر گفته می‌شد اعتراض می كرد و تعبیرش هم این بود كه می‌گفت: 
این زهرماری‌ها چیست كه بالای این منبرها می‌گویند؟ 
واعظی به او گفت : اگر این ها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته كنیم. 
آن آقا جواب داد: این ها دروغ است و نباید گفته شود. 
از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشكیل داد و همان واعظ را دعوت كرد. ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت : 
من می‌خواهم به عنوان نمونه یك مجلسی ترتیب بدهم كه در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی كه جز از كتاب‌های معتبر، هیچ روضه‌ای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت كه از آن زهرماری‌ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت: چون مجلس مال شماست، اطاعت می شود. 
شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم كنار محراب بود، آقای واعظ صحبت‌هایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع كرد به خواندن  روضه و خود را مقید كرده بود كه جز روضه راست چیزی نگوید. اما هرچه گفت مجلس تكان نخورد و مجلس همین طور یخ كرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هست .بعد مردم چه می‌گویند، تصور می‌کنند که لابد آقا نیتش پاك نیست كه مجلسش نمی‌گیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت داشته باشد، حالا كربلا شده بود. دید كه آبرویش می رود. به فکر رفت که چه بكند؟ یواشكی و زیر چشمی به واعظ گفت: 
یك كمی از آن زهرماری‌ها قاطی کن !
این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه وارد شده است، مقدمه گریز زدن بوده است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد. یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. 
این قضیه را من مكرر شنیده‌ام و لابد شما هم شنیده‌اید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل كرده است. می‌‌گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین علیه السلام فرمود: من تشنه‌ام و آب می‌خواهم. 
حضرت فرمود : كسی برای فرزندم آب بیاورد. 
اول كسی كه از جا بلند شد ،كودكی بود كه همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود ،كه رفتند و از مادرشان یك كاسه آب گرفتند و آمدند ،كه این جریان با یك طول و تفسیری نقل می‌شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد، اشكشان جاری شد. 
به آقا عرض كردند: شما چرا گریه می‌كنید؟ 
فرمود: قضایای کربلا یادم افتاد. 
كه دیگر معلوم است گریز به كجا منتهی می‌شود. 
حاجی نوری در این جا یك بحث عالی دارد. می‌گوید :
شما كه می‌گویید علی در بالای منبر خطبه می‌خواند، باید بدانید كه علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می‌خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند، ناگهان وسط خطابه بگوید: آقا من تشنه ام،آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند، می گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه جریانی را جعل کرده‌اند. آیا این قضیه در شان امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد، چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در سطح بی ادب‌ترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همان جا حرف آقا را قطع می‌کند و می گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید.
نمونه دیگری که تحریف و جعل شده است، این است که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می‌خواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا ، از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند. این را هم گفت: پس حالا که آقا می روند ، بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسی‌های چنین و چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباج‌هایی، در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل‌ها کردند. این ها را می گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند این ها که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند.

حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در حالی که بیرون آمد، این آیه را می‌خواند: «فخرج منها خائفا یترقب» یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد، تشبیه کرده است:

«قال عسی ربی ان یهدینی سواع ا لسبیل.[4]»

یک قافله بسیار بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی شده باشند ،که آن ها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 14 مهر 1395 | 10:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(405)   

 

« نيرنگي ناگزير » در « فرهنگي فراگير » !

 

مداد در برابر دوربين 

 من چهره هايي « بي هويت » و قیافه هایی « بی شخصیت » را ديدم 

كه در « هر نقطه و هر مکان » و در « هر لحظه و هر زمان » 

سيماي خود را در « قاب » يك « نقاب » پنهان مي كردند. 

ظهور « جناب های قابی » در پشت « نقاب های قُلّابی »

به صورت « فرهنگي فراگير » و  « نيرنگي ناگزير » نهادينه شده بود.

زیستن در جامعه ای که « گردن ها زیر یوغ » است 

و « زبان ها آلوده دروغ » ،

« رنجی جانکاه » است و « شکنجی پُرآه »!

در چنین جامعه ای یا باید « همرنگ زیست » 

و یا با « نیرنگ نگریست  »!

 

#شفیعی_مطهر

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 14 مهر 1395 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

گامی در بررسی تحریفات رویدادهای عاشورا 

#شفیعی_مطهر

 امام حسين(ع) :  « من دلائل العالم انتقاده لحدیثه »   

(تحف العقول ، ص ۲۴۸)

سخنی که از قید قلم رسته و بر صدر مقال نشسته ، گهری ناب و جرعه ای از آفتاب است که از اندیشه و بیان امام حسین (ع) تراویده و بر صفحه ای از صحیفه هستی أرمیده است . 

امام آزادگان ، تفکّر و نقّادی سخن را تا بدان پایه ارج می نهند که آن را از نشانه ها و دلایل دانایی انسان می دانند .   عقل را باید به کمال رساند و آن را بر صدر استدلال نشاند . ایشان بر این باورند که : 

« عقل جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» 

   اکنون ما امّتی هستیم که پیروی از ائمّه اطهار (َع) را افتخار خود می دانیم و ارادت و محبت خود نسبت به ایشان را انگیزه همه کارهای خود می شماریم . آیین ها و مراسمی که ما هر ساله به انگیزه عزاداری و سوگواری حضرت سیدالشّهدا(ع) برگزار می کنیم ،  آیا نباید ما را گامی به سوی شناخت راه و روش ایشان نزدیک کند ؟ 

ما در این آیین ها چقدر شعر و شعار و نوحه و مصیبت مبنی بر تشنگی این بزرگواران نقل می کنیم ، اما کمتر از بیانات و سخنان خود ایشان می گوییم .

سخنرانی حضرت امام حسین(ع) در «منی» از بی نظیرترین و زیباترین و شیواترین بیانات تاریخ است . طراوت و تازگی در فرازهای شگفت انگیز سخنان ایشان جلوه گر است .اما چون نوحه های بی پایه مداحان گریه آور و سوزناک است ، بیشتر وقت مجالس عزاداری در اختیار آنان است. 

 امروز بخشی از دردنامه امروزین عاشورا از بیانات استاد مطهری را با هم بخوانیم و بر مصیبت تازه کربلا و عاشورا ، که خود آن را آفریده ایم ، بگرییم !! 


 

 قصه لیلا مادر حضرت علی اکبر(ع)

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا ، که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتّی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند، ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود ،که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم ،که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن. شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!

اولا در کربلا لیلایی نبوده ،که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند: هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت : برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید:

 

خیز ای بابا از این صحرا رویم

نک به سوی خیمه لیلا رویم

 

نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر ،که روضه لیلا را می خواند، شنیدم . من در آنجا چیزی شنیدم  ،که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود ، از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

 

نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا

لازرعن طریق تفت ریحانا

 

من نذر کردم که اگر این ها برگردند، راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد ،که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده ،کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است، که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. 

تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود، آیا نخواهد گفت که تاریخ این ها چه مزخرفاتی دارد؟ 

آن ها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است ، بلکه می‌گویند زن های این ها چقدر بی شعور بوده اند، که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 12 مهر 1395 | 9:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(403)   

 

« مصونیّت  » یا « محدودیّت »؟!  

 

Картинки по запросу

من « کلامی رشادی » و « پیامی ارشادی » را دیدم مبنی بر این که:

 حجاب « مصونیّت » است، نه « محدوديّت »؛ 

اما من آن گاه اين پيام را « رها از تنگنای محدودیّت » 

و « مصفّا به صفای مصونيّت » دیدم، 

که « پشتوانه ای استوار از استدلال » 

و « نشانه ای سرشار از منطق زلال » به دنبال داشته باشد. 

ذهن انسان از « زور »،« بیزار » است و از « شعور »،« برخوردار ».

او « بایسته » و « شایسته » است 

که هر « نظر » را « استماع  »،

ولی هر « باور » با « اقناع » بپذیرد.

  انسان تا خود « عارفانه » پدیده ها را « درنیابد »،

« عاشقانه » به سوی آن « نمی شتابد ».

انسان نمی تواند دل را بر « رَخش خیال »« بنشاند »

 و تا « آذرخش آمال » ،« براند »؛

زیرا انسان آن گاه که از « رویت » بازماند، از « رویا » « روایت  » می کند.

توسن سرکش روح انسان نه با « حربه تحقیر » « رام » می شود

و نه با « ضربه تکفیر » ، « آرام »!

انسان منطقی « تزویر » را « نمی شناسد » و از « زور » « نمی هراسد ».  

انسان  کاوشگر « بیزار از تبلیغ» است و « دوستدار سعی بلیغ »!

تبلیغ اگر از « اعتدال  » بگذرد ، به « ابتذال  » گراید!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

رشاد: به راه راست رفتن،از گمراهی به راه آمدن،راستی و ایستادگی و پیروزی

ارشاد: راه نمودن،راهنمایی،راه راست نمودن،رهبری

آذرخش : برق، صاعقه

ابتذال : بی قدری و پستی و کهنگی،خوارکردن

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 12 مهر 1395 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش دهم(بخش پایانی) 
 


 

پرداخت غرامت جنگی

در سال ۱۹۹۱ خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته ایران برای دریافت غرامت پشتیبانی کرد. دولت هاشمی رفسنجانی، رقم خسارت‌های وارده به ایران را هزار میلیارد دلار برآورد نمود، ولی سازمان ملل تنها با ۲۰۰ میلیارد آن موافقت نمود، ولی این مسئله به دلیل قطع رابطه بین ایران و عراق در آن زمان مسکوت ماند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1395 | 10:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(402)  

 

« ایستگاه زیبنده » یا « گذرگاه فریبنده »؟!

 

 
 

من کاخ هایی را دیدم با « برج ها و باروهایی فلک فرسا » 

و همراه با « آرزوهایی ملک آسا »؛ 

اما نه « سر به سوی افلاک » که « روی به اندرون خاک » فرو برده بودند. 

گویی این « ندای سروش » و « نوای خروش » را تجلّی می بخشیدند که: 

 « لِدوا لِلمَوت وَاجمَعوا لِلفناء وَابنوا لِلخراب» 

«بزایید برای میرایی و فراهم آورید برای نابودی و بسازید برای ویرانی.»

  دنیا در « حال گشت » است و « مجال فرگشت » 

و « گذرگاهی فریبنده » است ، نه « ایستگاهی زیبنده »!

دنیا هم « حیله خواب و خیال » است و هم « وسیله کسبِ کمال ».

باید از آن « رَست » و به این « پیوست »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

رَستن :رهاشدن،رهیدن،رهایی،نجات یافتن

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1395 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها


بخش نهم


 آلودگی نفتی خلیج فارس

نوشتار اصلی: جنگ نفت‌کش‌ها
 

اولین حمله به تاسیسات نفتی طرفین درگیر جنگ از جانب رژیم عراق صورت گرفت. در این حمله که در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۶۱ به میدان نفتی نوروز انجام شد، سکوی شماره ۳ میدان آسیب دید. ۲۱ روز بعد دومین حمله به سکوی چاه مزبور انجام شد که نتیجهٔ آن تخریب کامل سکو و فوران روزانه ۲۵۰۰ بشکه نفت‌خام به آب های خلیج فارس و آلودگی وسیع آن بود. 

برابر اعلام شرکت نفت فلات قاره ایران میزان نفتی که تنها از فوریه تا اواخر سپتامبر ۱۹۸۳ به آب های خلیج فارس نشت کرد، حدود ۷۱ میلیون گالن براورد می‌شود. 

این آلودگی نفتی بی‌سابقه بیشترین خسارات را به کشورهای بحرین، قطر، کویت و عربستان سعودی وارد آورد و آن ها را با کمبود آب آشامیدنی و ماهی روبه رو کرد. بسیاری از کارخانجات تصفیه آب این کشورها تعطیل شدند. همچنین بسیاری از جانداران دریایی خلیج فارس از گونه‌های بوفالو دریایی، لاک پشت، دلفین و مار آبی و پرندگان نابود شدند.

بر اساس برآورد کارشناسان، در بین سال های ۸۷-۱۹۸۰، ۲۸٪ از نفت استخراج شده از چاه های نفت کشورهای حوزه خلیج فارس به هدر می‌رفت. 

جمهوری اسلامی ایران، رژیم عراق را متهم به نقض مادهٔ ۳۵ پروتکل ۱۹۷۷ الحاقی به قرارداد۱۹۴۹ ژنو کرد.

مجموع کشته شدگان حملات هوایی عراق به مناطق مسکونی ایران ۱۵۹۵۹ اعلام شد.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 | 8:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(401)  

 

« نوای بینوایی » و « تنگنای تنهایی » !

 

 

من « خودکامه ای لجوج » را بر « اریکه عروج » دیدم 

که روزگاری « هزاران هوادار » با « دل هایی امیدوار » 

او را « اهورا می دیدند » و برایش « هورا می کشیدند »!

 ... نیز روزی و روزگاری را ديدم كه این « تندیس اهریمن »

در بین « میلیون ها تن »

در « تنگنای تنهایی » 

و با « نوای بینوایی » خود را کشت! 

...و این « سرشت مشئوم » و « سرنوشت محتوم » همه خودکامگانی است

که از « ضلال سراب، سیراب » می شوند و در « خیال قاب،نقاب » می زنند!

تا زنده اند ،در « دام غرور اسیر » اند و تنها در « کام گور،بصیر » اند!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

عروج : بالارفتن ،به بلندی برآمدن

مشئوم : نامبارک، بدیمن، بدشگون

ضلال : گمراهی، گمراه شدن 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 | 6:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش هشتم

شکنجه و قتل 6000 اسیر ایرانی در زندان عراق

وضعیت اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق با وضعیت اردوگاه های هیتلر مقایسه شده‌است. هزاران تن از اسرای ایرانی در دوران جنگ توسط ارتش و استخبارات عراق شکنجه و کشته شدند. 

کارشکنی صدام در روند آزادی اسرا این مسئله را تا بیش از یک دهه پس از پایان جنگ ادامه داد. پس از سرنگونی رژیم صدام و دستگیری مقامات استخبارات عراق اطلاعات بیشتری پیرامون جنایات عراق در طول جنگ یا ایران افشا شد. تعداد اسرای ایرانی کشته شده بیش از شش هزار نفر تخمین زده شده‌است.

همچنین در بازجویی از اسرای عراقی مشخص شده که افسران ارتش بعث در موارد متعدد اسرای ایرانی زخمی را در صحنه نبرد به حال خود رها کرده تا در اثر خون ریزی مداوم به مرور زمان جان خود را از دست دهند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 20:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش هشتم

شکنجه و قتل 6000 اسیر ایرانی در زندان عراق

وضعیت اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق با وضعیت اردوگاه های هیتلر مقایسه شده‌است. هزاران تن از اسرای ایرانی در دوران جنگ توسط ارتش و استخبارات عراق شکنجه و کشته شدند. 

کارشکنی صدام در روند آزادی اسرا این مسئله را تا بیش از یک دهه پس از پایان جنگ ادامه داد. پس از سرنگونی رژیم صدام و دستگیری مقامات استخبارات عراق اطلاعات بیشتری پیرامون جنایات عراق در طول جنگ یا ایران افشا شد. تعداد اسرای ایرانی کشته شده بیش از شش هزار نفر تخمین زده شده‌است.

همچنین در بازجویی از اسرای عراقی مشخص شده که افسران ارتش بعث در موارد متعدد اسرای ایرانی زخمی را در صحنه نبرد به حال خود رها کرده تا در اثر خون ریزی مداوم به مرور زمان جان خود را از دست دهند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 20:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(400)    

 

« آزمون ازل » و « قانون جنگل » ! 

 

 

Image result

 

من « واپسین نگاه نومیدانه » و « آخرین پیام غمگینانه »   موشی را دیدم و شنیدم.

او « سیر از آمالِ وِداد » و « اسیر در چنگالِ صیّاد » ، 

 در « لحظه وداع » و « لمحه انقطاع » ،

با « زبان آه » و « بیان نگاه »،

« قانون جنگل » و « آزمون ازل » را فریاد می کرد. 

او در دادگاهي محكوم به مرگ شده بود 

كه تنها « عِیار کیفری » و « معيار داوري » در آن 

« حق انکاری » و « قدرت مداری » بود!! 

در این دادگاه همیشه « حق با زورمندان » است و « رونق با زرمندان »!

...و چه شبیه اند جوامع « توسعه نیافته » با « جنگل های کافته »!

اینان « بی برنامه » اند و « اسیر خودکامه » 

و آنان « تابع زور » اند و « فاقد شعور »!

 ولی هر دو یک « سرشت » دارند و یک « سرنوشت »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

آمال : آرزوها،امیدها،آرمان ها،جمع اَمَل

وِداد : دوست داشتن،دوستی،محبت

لمحه : یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن

انقطاع : قطع شدن،بریده شدن،گسستن

ازل :همیشگی،دیرینگی،زمان بی آغاز،مقابل ابد

عِیار : مقایسه و امتحان کردن پیمانه یا ترازو ،مقیاس

معیار :اندازه و پیمانه،مقیاس و آلت سنجش،سنگ محک

کافته : شکافته،ترکیده

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 5:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

بخش هفتم

 مقایسه قدرت نظامی ایران و عراق

قدرت نظامی ایران و عراق از آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ میلادی تا پایان جنگ در سال ۱۹۸۷ هیچ گاه با یکدیگر یکسان نبود. حمایت تمامی کشورهای عربی به جز سوریه از رژیم بعث عراق و حمایت مالی و تسلیحاتی بسیاری از کشورهای جهان از رژیم بعث عراق، تفاوت نابرابری قدرت نظامی میان دو کشور را به خوبی نمایان می‌کند. 

جدول زیر، نمودار قدرت نظامی دو کشور را در آغاز جنگ و در پایان جنگ نشان می‌دهد که توسط مجله اکونومیست منتشر شد.
 

نابرابری توازن قدرت (۱۹۸۰-۱۹۸۷) عراق ایران
تانک در سال ۱۹۸۰ ۲۷۰۰ ۱۷۴۰
تانک در سال ۱۹۸۷ ۴۵۰۰ ۱۰۰۰
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۳۳۲ ۴۴۵
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۵۰۰+ ۶۵
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۴۰ ۵۰۰
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۱۵۰ ۶۰
توپخانه در سال ۱۹۸۰ ۱۰۰۰ ۱۰۰۰+
توپخانه در سال ۱۹۸۷ ۴۰۰۰+ ۱۰۰۰+

طارق عزیز معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه عراق درسال۱۹۸۶ درجریان سفر رسمی سه روزه خود به برزیل اعتراف کرده بود که عراق درجنگ علیه ایران بارها و در موارد مختلف از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده‌است. دبیر کل سازمان نیز در سخنرانی خود در ۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۷ به استفاده وسیع عراق از سلاح‌های شیمیایی در حلبچه اشاره کرده بود.
 

بر اساس گزارش های رسمی، گاز اعصاب باعث مرگ بیش از۲۰۰۰۰ سرباز ایرانی به صورت آنی می‌باشد. از۹۰۰۰۰ بازمانده این حملات ۵۰۰۰ نفر از آن ها به طور مرتب به درمان نیاز دارند و در حدود ۱۰۰۰ نفر از آنان هنوز در بیمارستان بستری می‌باشند و حال آنان وخیم گزارش شده‌است.بسیاری دیگر نیز مورد اصابت گاز خردل بوده‌اند.

همچنین عراق گازهای شیمیایی را بر ضد غیرنظامیان، روستاییان و بیمارستان‌ها استفاده کرد که باعث مرگ بسیاری از آنان شد. علاوه بر این ۳۰۸ موشک عراقی در طی سال های ۱۹۸۸-۱۹۸۰ بر ضد نواحی پر جمعیت ایران شلیک شد که باعث مرگ۱۲۹۳۱ نفر شد.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 8 مهر 1395 | 11:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(398)   

 

خلاف باور » و « اختلاف نظر »!

Картинки по запросу

 

من همه « انسان های هَم اَرز » و « شهروندان خَرَدوَرز » را 

در « باورها ،گوناگون » و در « نظرها،ناهمگون » دیدم.

آن که « ژرف می اندیشد » با یک « حرف نمی پَریشد »؛

اما چون مستقلّاً « خَرَد می وَرزد »،

« بیدی » نیست که هر « بادی » « بلرزد »!

« خلاف در تدبُّر » و « اختلاف در تفکُّر » 

لازمه « استقلال در ریشه » و « استدلال در اندیشه » است.

من تنها در دو جامعه هیچ « خلاف باور » و « اختلاف نظر » ندیدم: 

یکی « جمعیت گورستان » و دیگری « جامعه گوسپندان »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

هَم اَرز : همانند،دو یا چند نفر یا چند چیز که دارای ارزش یکسان هستند

ناهمگون  : ناهمرنگ ناهمانند مختلف

نمی پَریشد : پریشان و آشفته نمی شود

خلاف : ناسازگاری کردن،مخالفت،ضدموافقت

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 7 مهر 1395 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

بخش پنجم

تلفات و خسارات ایران و عراق در جنگ


 
پل ویران شده خرمشهر نمونه‌ای از ویرانه‌های دوران جنگ

جنگ تحمیلی علیه ایران ۲۸۸۷ روز به طول انجامید که طی آن ۱۰۰۰ روز نبرد فعال صورت گرفت که ۷۹۳ روز حمله از سوی رزمندگان ایرانی بود و ۲۰۷ روز از سوی ارتش عراق.

مقاومت نیروهای ایرانی که منجر به طولانی شدن جنگ شد، سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود ۳۰ میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از ۷۰ میلیارد دلار بدهی داشته باشد.
 

بر اساس آمارهای بین‌المللی، جنگ ایران و عراق ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه برای دولت ایران و ۵۶۱ میلیارد دلار هزینه برای دولت عراق به همراه داشت. همچنین هزینه بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ برای ایران ۶۴۴ و برای عراق ۴۵۲ میلیارد دلار برآورد می‌شود. بر همین اساس در طول این جنگ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ انسان کشته و زخمی شدند که از این میان ۲۶۲٬۰۰۰ ایرانی و ۱۰۵٬۰۰۰ عراقی کشته شده‌اند.
 

تلفات این جنگ براساس آمار رسمی حکومت ایران، جنگ تحمیلی ۲۱۳٬۰۰۰ ایرانی کشته و ۳۳۵٬۰۰۰ ایرانی معلول و ۴۲٫۶۱۸ اسیر و ۷۰۰۰ مفقود الاثر و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت بر جامعه ایران وارد کرده‌است. 

در حال حاضر، ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار اراضی ایران همچنان آلوده به مین است. جنگ ایران و عراق، بعد از جنگ ویتنام که ۱۵ سال به طول انجامید، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بود(جنگ جهانی اول ۴ سال و جنگ جهانی دوم ۶ سال به طول انجامید) مدافعان ایرانی برای دفاع از خرمشهر ۳۵ روز جنگیدند. در حالی که در باز پس گیری خرمشهر، ایران ۲ روزه موفق شد.

در سال های پایانی جنگ هزینه روزانه جنگ برای دولت ایران ۱۰۰٬۰۰۰ و برای دولت عراق ۲۷٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار تخمین زده شده بود.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 | 10:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(397)  

 

« سیر پویایی » و « مسیر شکوفایی »

 

 

 

 Картинки по запросу

 

من در قرن بیست و یکم و در آغازین سال های هزاره سوم 

در « جهان بشری » و « زمان باروری » 

کسانی را « بی سوادترین افراد » 

و « ناتوان ترین آحاد » دیدم، 

که در « بازآموزی دانش » و « بهروزی بینش » ناتوان هستند؛ 

زيرا « دانايان ديروز »، « كم سوادان امروز »اند

و « کم سوادان امروز » ،« بي سوادان فردا »

« گُل دانش » و « تحوُّل بینش » 

هر لحظه « پیوسته » و « ناگُسسته »

در « حال شکوفایی » و « کمال پویایی » است!

آنان که از این « سیر پویایی » و « مسیر شکوفایی » 

« واپس بمانند » ، عمری بر موج « هوس می رانند »!

 انسان آن گاه از « پویش، باز»می ماند و از « پژوهش، بی نیاز»،

که می پندارد از « کال » گذشته و به « کمال » رسیده؛

میوه تا « کال » است، در انتظار « کمال »  است

اما آن گاه از درخت می افتد که به کمال می رسد.

غافل از آن که کمال میوه محدود است و کمال انسان ،نامحدود!

کمال انسان نه « کران  » دارد و نه خط « پایان »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(396)  

« نفرین  » یا « آفرین »؟!

Картинки по запросу

 

من « جوهرِ هر دین » و « گوهرِ هر آیین » را 

 چون « آبگینه پُرصفا » و « آیینه مُصفّا » ديدم .

آن گونه كه مي شد « سیمای راستي را از رای آن » 

و « صفای درستی را از وراي آن » ديد؛ 

اما آن گاه که « تعصُّب کور » و « تحجُّر منفور » رخ می نماید

« نفرت و نفرین » به جای « رحمت و آفرین » می نشیند؛

« نعمت » به « رنگِ نِقمَت » « درمی آید »

و « رغبت » به « نیرنگِ رَهبَت » « می آلاید »!

 پس « بشوییم » « سیمای سینه ها » را از « بلای کینه ها »

تا « بپوییم » « گذرگاه خاک » را تا « بارگاه افلاک »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

آبگینه :شیشه،بلور،تُنگ بلور،شیشه شراب،آیینه

رای : اندیشه،فکر،تدبیر،عقیده،اعتقاد،بینایی دل

نِقمَت : کینه کشی، عذاب، عقوبت، رنج و سختی، پاداش بد

رَهبَت :خوف،ترس

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 5 مهر 1395 | 5:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

(بخش دوم)

حملهٔ عراق به خاک ایران

عراق در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) با هدف براندازی جمهوری اسلامی ایران، حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند. عراقی‌ها بمب گذاری، مین گذاری، عملیات نامنظم و تجاوزهای مرزی شان را خیلی زودتر از آن چه شروع جنگ دانسته می‌شود، شروع کردند.

عراق با تقلید از استراتژی نظامی اسرائیل در حمله برق آسا و کوبنده هوایی به فرودگاه ها و هواپیماهای مصر، سوریه و اردن در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و نتایج چشمگیر آن، خواست که همان نتایج را این بار برای خود رقم بزند.
 

روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ راس ساعت ۱۲ به وقت بغداد، مرکز فرماندهی جنگ در عراق دستور پرواز ۱۹۲ بمب افکن و جنگنده را برای حمله هوایی به فرودگاه‌های ایران صادر کرد. بیست دقیقه بعد، عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق در گزارشی این موضوع را به صدام حسین اعلام کرد. به این ترتیب جنگ هوایی بین ایران و عراق آغاز شد.

نیروی هوایی عراق در بعد از ظهر همان روز به پایگاه‌های نیروی هوایی ایران حمله کرد. حملات هوایی عراق به این صورت بود:


 
در روز اول جنگ فرودگاه مهرآباد هدف بمباران چند میگ-۲۳ عراق قرار گرفت و چندین هواپیما منهدم شدند.
  • ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر توسط ۶ میگ به فرودگاه اهواز،
  • ساعت دو و دوازده دقیقه بعد از ظهر با ۴ میگ به فرودگاه مهرآباد تهران،
  • ساعت دو و چهل پنج دقیقه به پایگاه نوژه،
  • ساعت چهارده و سی دقیقه با ۳ میگ به فرودگاه سنندج و مرکز سپاه،
  • با ۸ میگ به فرودگاه تبریز، پالایشگاه و نیروگاه و نیز با حمله چند میگ به اسلام آباد و کرمانشاه و اصفهان.

همزمان با آغاز عملیات هوایی، نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی، سپاه دوم از جبهه میانی و سپاه سوم از جبهه جنوبی پیشروی خود را آغاز کردند؛ این درحالی بود که فرماندهان جنگ در ایران به فکر از دست دادن زمین در ازای گرفتن زمان بودند. با این حال مردم مناطق مرزی در حرکتی خودجوش و با کمک روحیه بالا، با دادن تلفات سنگین و با تجهیزات نظامی ناچیز همچون تفنگ ام۱ گاراند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را گرفتند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |