استقرار عدالت یا گسترش سخاوت؟! 

(درسی از مکتب علی علیه السلام به بهانه سالگرد روز شهادت ایشان)

اولین شــــعرم،،ردیفـش درد بود

قصـــــه  تنهایی یک مـــــــرد بود

قصه  مـــردی که از شهر سکوت

ناله را همـــــراه خـــود آورده بود

  سخاوت و بخشندگی خصلتی پسندیده و بر عكس بخل و خست صفتی نکوهیده است. نیک انديشان، سخاوت را تا تا بدان پایه ارج می نهند که در متن جامعه ما ده ها بل صدها جمعیت، انجمن و سازمان خيريه دولتي و مردم نهاد را بنيان نهاده اند كه مهم ترين رسالت و ماموريت خود را دستگيري و كمك به افراد بي پناه و طبقات فرودست جامعه مي دانند ؛ اما متاسفانه كمتر خيران و سخاوتمنداني هستند كه گروه، جمعيت و تشكلي را ايجاد كنند كه با دغدغه استقرار عدالت در جامعه به فعاليت بپردازند.

  ممكن است بسياري بر اين باور باشند كه جمعيت ها و سازمان هاي خيريه كه متشكل از توانگران نيك انديش هستند، با اين دغدغه  همه كمك ها و ياري هاي خود را نسبت به فرودستان جامعه ايثار مي كنند كه با كاهش فاصله هاي طبقاتي ، عدالت اجتماعي استقرار يابد.

 البته اين خوي و خصلت در جاي خود پسنديده و كارساز است؛ اما فروكاستن اين باور در حصار انحصار فقير پروري متاسفانه جز توزيع فقر و تبديل جامعه به يك كميته امداد بزرگ ثمري ندارد!

   حصول اين جوهر و گوهر و وصول به اين غايت و نهايت، قاعده و قانوني مي خواهد؛ چه آن كه گسترش سپهر معنويت بر بام زيباشهر شريعت ، به شرط افراشتن ستوني استوار، ممكن و مقدور است . از اين زاويه است كه وقتي از مولا علي(ع) پرسيده مي شود كه:

 « العدل افضل ام الجود؟» ؛ از ميان عدالت و سخاوت كدام برتر است؟ حضرت پاسخ مي دهد:

 « العدل» و در تبیین این اصل ، دو علت مي آورد و مي فرمايد:

  اولا « العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها» ؛

 « عدل ، امور را در بستر طبيعي خود قرار مي دهد، اما جود، جريانات را از جايگاه طبيعي خود خارج مي سازد» ؛

 ثانيا « العدل سائس عام و الجود عارض خاص» ؛ 

« عدالت، سياستي گسترده و فراگير است ، ولي جود يك حالت استثنايي و غير شامل است.»

  ( نهج البلاغه، عبده، حكمت۴۸۸)

 به نص قرآن كريم ، فلسفه دين در عينيت اجتماعات ، اقامه قسط است. يعني دين آمد تا مردمان بر سر عدل ايستاده و بر پايه قسط زندگي كنند (حديد، ۲۵)؛ از اين روست كه به گزارش امام باقر(ع):

 « پيامبر در جهت معماري مدينه شريعت بر ويرانه هاي جاهليت ، استقبل الناس بالعدل ؛ جامعه را با عدالت ساخت و پرداخت. »(تهذيب ، ج۶، ص ۱۵۴)

 بدين قرار، ستون سقف معنويت ، در زيباشهر شريعت، عدالت است.

(اسلامي، احمد، از خاتميت تا غيبت،صص۲۷و۲۸)

  استاد مطهری در ارزیابی وزن عدالت و سخاوت در ترازوی عقلانیت بر این باور است که:

 « اگر با معیارهای اخلاقی فردی ارزیابی و داوری کنیم، بايد سخاوت را برتر از عدالت دانست. چه آن كه بخشندگي و ايثارگري بيش از عدالت معرف و نشانه كمال نفس و تعالي روح انسان است. اما داوري امام(علي عليه السلام)، جز اين است و عدالت را به دو دليل برتر مي داند.

 اين گونه ارزيابي و داوري درباره انسان و مسائل انساني ، ريشه در اصالت و اهميت اجتماع دارد و گوياي آن است كه اصول و مبادي اجتماعي و از جمله نظم، قانون و عدالت بر احكام و اخلاق فردي تقدم دارد.»

 (سیری در نهج البلاغه، ص ۱۱۲و۱۱۳)

    به بيان امام علي(ع) : « العدل راس الایمان و جماع الاحسان»؛

 بلندي اندام ايمان و ستون فقرات و كانون همبستگي همه زيبايي ها، عدل است.(غررالحكم،ج۲،ص۳۰)

 از منظر مولا علي(ع) ، گوهر ديانت و جوهر شريعت، رمز جاذبه و راز ماندگاري نظام و عامل صلاح و فلاح دين و دنيا و موجب سلامت جان و امنيت روان ، در فرد و اجتماع، عدل و قسط است.

 (غررالحكم ،ج۷،ص۹-۲۳۶)

  ...و بر اين پايه، حرف همان است كه استاد مطهري گفته است. وي مي نويسد:

« از نظر علی(ع) اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و به هیکل و پیکر و روح و روان جامعه ، سلامت و امنيت بدهد(سيري در نهج البلاغه،ص۱۱۳) و درد و معنويت جامعه را درمان كند، عدالت است.»

(نهج البلاغه ، خطبه۳)

                                                                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 29 تير 1393 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 علی جان! امروز ما چه کنیم؟

(درسی از مکتب علی(ع) در روز شهادت ایشان)

جنبش فرازمندگراي اسلام كه با بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) - به عنوان آخرين پيامبر خدا – آغاز شد ، در بستري از فراز و نشيب، پا گرفته و روند سامان يافته پيدا كرد. استراتژي پيامبر اكرم(ص) بر اين پايه استوار بود كه تبيين مفاد و محتواي پيام خود را در دو دوره متمايز  استقرار بخشد : دوره نخست شامل سيزده سال كار صرفا فرهنگي و تربيت در مكه ، و دوره دوم دوره مدني يا تاسيس دولت در مدينه بود.  

 اميرالمومنين علي(ع) در تبيين و توصيف بعثت مي فرمايند:

 « غايت بعثت و نهايت تجربه رسالت، آزادسازي معنوي انسان از طريق بيدارسازي محرك هاي فطري و فعال سازي انگيزه و ذخيره هاي رواني و عقلاني است.» 

(نهج البلاغه، خطبه ۱ : ليثيروا لهم دفائن العقول) 

...و اين ها همه در پرتو تربيت و كارهاي فرهنگي قابل تحقق است.

  روند فردسازي در بستري از برنامه ها و كارهاي فرهنگي، شيوه محوري و متداول همه پيامبران بوده است. ساختار اجتماعي مردم مكه تحت سلطه پندارها و رفتارهاي جاهلي ته نشين شده شكل گرفته بود ، باورهايي كه سال ها نه ، بل كه قرن ها در گوشه گوشه دل و دماغ مردم و حتي نومسلمان ها رسوب كرده بود. انجام كارهاي فرهنگي روشنگرانه و نوانديشانه در چنين ساختار اجتماعي متحجر و دگم بسيار سخت مي نمود و اراده اي نستوه و ايماني استوار مي طلبيد تا براي نفي پندارهاي واهي و اثبات باورهاي الهي بپاخيزد و در پيمودن اين راه دشوار خستگي بپذيرد.

  ايشان در مكه از رهگذر كارهاي فرهنگي و تربيت از طريق فردسازي و با شيوه چهره به چهره توانست منظومه اي از پيش نيازهاي پايه گذاري نهاد ملت – دولت را فراهم سازد. ساختار اجتماعي و ده ها عنصر ديگر از جمله رسوبات افكار جاهلي در ذهن و زبان مردم، عامل پراكندگي و فراواني هويت هاي انساني و اجتماعي شهر مكه شده بود. قبيله مهم ترين و اصلي ترين واحد انساني جامعه بود كه ساختار اجتماعي شهر را تعريف مي كرد.

  در چنين وضعيتي نگارگري يك نظام واحد سياسي و پايه گذاري يك جامعه متمدن و مدني براساس ارزش هاي عالي اسلامي و انساني جز با كارها و برنامه هاي گام به گام و با روندي آرام و آهسته و همراه با مدارا و مهرباني امكان پذير نبود.

     پس از دوره استقرار حكومت و امت اسلامي، همين شيوه تقدم كارها و برنامه هاي فرهنگي بر ديگر برنامه همچنان در دستور كار و برنامه ائمه اطهار(ع) قرار داشت. درباره موضع گيري هاي ظاهرا متفاوت و متناقض امامان معصوم (ع) در برابر حكومت هاي وقت تحليل هاي گوناگوني مطرح مي شود و صاحب نظران مي كوشند دلايلي را به عنوان توجيه ذكر كنند. به باور اين نگارنده هر امام با توجه به تشخيص نوع مشكل زمان و مكان و موقعيت جامعه عصر خود ضروري ترين كار را انجام مي داده است.  

 امامان معصوم (ع) در طول تاريخ زندگي شان كه حدودا دو و نيم قرن به طول انجاميد ، علي رغم وجود شرايط گوناگون ، در هدف استراتژيك از نوعي همبستگي و پيوستگي و وحدت – كه همان اتفاق نظر درباره اولويت كار فرهنگي و ارشادي بود – برخوردار بودند.

  اگر هدف اساسي را در بعثت و رسالت انبيا و در سير و سيره نبوي ، آزاد سازي معنوي انسان( اشاره به آيه ۱۷ سوره شعرا) بدانيم، گذشته از مدار و محورهاي حركت،همين هدف را به گواهي مواريث فرهنگي به يادگار مانده از امامان معصوم(ع) در حركت آنان هم خواهيم يافت. مثلا امام جعفر صادق(ع) همسوي با پويندگان راه فرهنگ سازي مي فرمايد:

 « من اصبح مهموما ليوي فكاك رقبه فقد هون عليه الجليل»

 كسي كه جز آزاد سازي معنوي خودش، دغدغه اي داشته باشد، امري بزرگ و سترگي را خوار و كوچك شمرده و در ميدان سوداگري زندگي ، سود كلاني را از دست داده است.

( تحف العقول، بخش سخنان امام صادق عليه السلام ، گفتار آن حضرت با جندب)

  امام علي (ع) با وجود توصيه پيامبر اكرم (ص) در روز غدير به ايشان و همه مسلمانان، هنگامي كه رويكرد جامعه و عدم آمادگي اكثريت جامعه عصر خود را با در دست گرفتن امر خلافت مشاهده كردند ، ۲۵ سال با پرهيز از رويارويي با حكومت ها ، كار فرهنگي را در راس برنامه هاي خود قرار دادند. در آن زمان ها هم بسياري از افراد و گروه ها ايشان را به قيام و مبارزه براي كسب قدرت و حكومت فرامي خواندند؛ اما ايشان كار فرهنگي و ارتقاي سطح آگاهي هاي جامعه را بر هر كار تند و راديكال ترجيح دادند.

   شايد افراد جامعه آن روزگار به يك ربع قرن كسب تجربه نياز داشتند تا آن چيزي را بفهمند كه علي (ع) در همان آغاز مي دانست. اما چاره چه بود؟ علي (ع) چاره اي جز صبر نداشت تا گردش ايام و افشاي ماهيت حكومتگران و آگاهي و پختگي فرد فرد جامعه، مردم را برانگيزد تا خود به پاخيزند و جندين روز دور خانه حضرت را بگيرند و مصرانه از ايشان بخواهند كه خلافت را بپذيرند.   

  امام علي (ع) خطاب به معارضان مردم گريز و فرهنگ ستيز مي فرمايند:

« انا اريدكم لله و انتم تريدونني لانفسكم» (نهج البلاغه،خطبه۱۳۶)

 من مي خواهم كه شما خدايي و آسماني شويد، اما شما بر آنيد كه من را فروكشيد و زميني كنيد.

  دردهاي جانكاه علي(ع) نه تنها نيرنگ و زرنگي قاسطين، كه بي فرهنگي مارقين هم بود. اين امام همام در توصيف روحيات فرهنگ ستيز خوارج مي فرمايند:

 « جفاه طفاه و عبيد احزام.... مردمي خشن ، فاقد انديشه عالي و احساسات لطيف ، مردمي پست، برده صفت، اوباشي كه از هر گوشه اي جمع شده و از هر ناحيه اي گردآمده اند . اين ها كساني هستند كه بايد اول آموزش ببينند، آداب را فراگيرند. در فرهنگ و ثقافت اسلامي خبرويت پيدا كنند. بايد بر اين ها قيم حكومت كند و دستشان گرفته شود. اينان نه با مهاجرين سنخيتي دارند و نه با انصار.» 

 ( نهج البلاغه، خطبه۲۳۸)

 امير مومنان علي(ع) به عنوان رهبر جنبش ضد ارتجاع ، در برابر سه گزينه قرار داشت:

 1 – قهر انقلابي و ستيز ؛

2 – قهر انفعالي و گريز و

 3 – صبر و سكوت و حضور.

 گزينه هاي يك و دو در آن شرايط به ترتيب دل پسند جناح قدرت طلب حاكم و جناح ارتجاعي به سردمداري ابوسفيان بود. اولي استقلال سياسي و تماميت ارضي و دومي مدنيت اسلامي را تحديد و تهديد مي كرد و تقدير بدفرجامي را رقم مي زد.

  قيام ان حضرت براي استقرار حكومت عادلانه مطلوب خود امري بود كه بدون داشتن پايگاه اجتماعي در بين لايه هاي زيرين جامعه امكان پذير نبود. از سويي ساختار فكري و فرهنگي آن جامعه و بقاي رسوبات جاهلي در اذهان بيشتر مردم اجازه چنين جنبشي را نمي داد؛ بنابراين حضرت با انتخاب گزينه سوم، كارهاي فرهنگي  براي تعميق باورها و ارزش هاي اصيل اسلامي را در دستور كار قرار داد.  

  آيا مردمي كه با برافراشتن قرآن هاي كاغذي بر فراز نيزه ، قرآن ناطق و واقعي را رها مي كنند و فريب معاويه خودكامه را مي خورند، جز با آموزش از طريق كارهاي فرهنگي چگونه مي توان آگاهي بخشيد؟

  زورق قدرت طلبي و خودكامگي همه معاويه هاي تاريخ جز بر امواج ناآگاهي توده هاي مردم پيش نمي رود! و تنها راه درمان اين بيماري ، تعميق آگاهي لايه هاي مياني و فرودست جامعه از طريق گسترش برنامه هاي فرهنگي و ارشادي است. 

  بنابراین بهترین،حياتي ترين،فوري ترين و ضروري ترين كار امروز و كار صالح، كار فرهنگي و تشديد روند رشد و آگاهي بخشي به توده هاي مردم است. 

                                                      شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 28 تير 1393 | 5:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

    فرق عدالت شکافت ! علی(ع)

  امروز روز نوزدهم ماه مبارک رمضان و دیشب شب قدر و شب ضربت خوردن حضرت امیر مومنان علی علیه السلام بود. ضمن عرض تسلیت و التماس دعا این قطعه را به پیشگاه مولا و همه دوست داران فضیلت و تقوا تقدیم می کنم.

 

               فرق عدالت شکافت !

     همواره با زمین و هوا گریه کرده ایم 

بیش از هزار سال تو را گریه کرده ایم

    با ابر های سوخته هر جا که رفته ایم 

با زخم های آینه هاگریه کرده ایم

    علی جان !

   بیش از هزار سال است که غبار فراق نتوانسته ذره ای از فروغ اشتیاق ما بکاهد . آن گاه که شاخساران سخنانت شکوفه می کرد و صحن و سرای مسجد کوفه را عطرآگین می نمود،  نه فیض سماع داشتیم و نه فوز استماع . اما قرن هاست که زلال حقیقت را از چشمه ساران نهج البلاغه می نوشیم و همراه با آب های صاف و روشن از چشم چشمه ها می جوشیم . سبوی تشنگی را از زلال کوثر امامت پرآب و کام جان را از جام جانان سیراب می کنیم . گل های معطر حکمت را از گلستان ولایت می چینیم و شمیم عطرآگین حریت را از نسیم بهارآفرین عصمت می بوییم . تصویر زیبای انسانیت را در قاب آشنای معصومیت می بینیم و سروش هدایت را از خروش تندیس طهارت می شنویم.

        علی جان !

     سرو، وامدار قامت توست و کوه شرمسار استقامت تو . هر روایت تو رایت هور است و هر حکمت تو مناره نور . پرتو سخن تو انسان را در اقیانوس ضلالت فانوس دلالت است و در روند بلوغ درایت  فروغ هدایت . در عصر سیاه حاکمیت جور و جهل و جمود با قامتی به بلندای قیامت قد برافراشتی و بر گذرگاه خرد چراغ هدایت افروختی . فروغ جهان افروز پیام تو از دامنه قیام تا دامان قیامت را روشن کرد . 

         علی جان !

     تو آمدی و با آمدنت به انسانیت معنا بخشیدی و به محور هستی، محتوا .

تو برای آفرینش بشر بهترین بهانه ای و برای آفرینشگر برترین نشانه . 

در عرصه سخن شیوایی را کمال بخشیدی و رسایی را جمال .

یتیمان را مهربان ترین پدر بودی و درماندگان را صمیمی ترین یاور .

  نگاه تو برای بینوایان نوا بود و برای دردمندان دوا . 

کوچه های کوفه  با بوی تو خو گرفته و نفس نسیم از عطر شمیم تو بو گرفته بود . شب ها با کوله باری  از مهربانی و انبانی انباشته از شادمانی یر در خانه های یتیمان و درماندگان می رفتی . 

بی سرپرستان را تکریم و عشق را در میانشان تقسیم می کردی . 

ناتوان ها را با مهر می نواختی و دردشان را درمان می ساختی . 

شبنم اشک از گونه های ستمدیدگان می ستردی و غبار غم محرومیت را با زلال زمزم محبت می بردی . 

در شب های سیاه غربت و تنهایی با سبدی پر از شکوفه های شادمانی کوچه های کوفه را در می نوردیدی . به هر پنجره دیجور شاخه نور می بخشیدی و به هر دل درد مند گل لبخند . 

        علی جان !

     چون شب پرده سیاه سکوت را بر سر شهر می کشید،  غریبانه سر بر شانه های شب می نهادی .جور حاکم و جهل محکوم را می نگریستی و تنهایی را می گریستی. رواق دل را با سرشک دیده می شستی و آفاق فضائل را در اشک سپیده می جستی . دل را در تنور سرخ مهر بر سینه سپهر می افروختی و به دوست داران خود ادب پرواز در مکتب نماز را می آموختی . با شرار راز و نیاز شب های دراز را مهتابی و آسمان تیره را آبی می کردی . در مکتب تو آموختیم که ما نیز زلال عشق و نیاز را با نور نماز درآمیزیم و جام قناعت نماز را بر قامت آز بریزیم . از مناجات تو یاد گرفتیم که نوای نیاز را از نای نماز سردهیم و خسته از اهریمن غماز بر دامان نماز سر نهیم . از مرداب حرص و آز بگریزیم و به دامن نماز آویزیم. قطره وار تن به سوز و گداز بسپاریم و روی به پرواز آریم. از مشی و مرام تو فرا گرفتیم که از جاده شعور بگذریم و سر بر سجاده نور بگذاریم . انگاره رذایل را از سنگواره دل بزداییم و فواره فضایل را بگشاییم . 

      علی جان !

ما چگونه خود را دوست دار تو بدانیم و خود را مدعی اداره بخشی از جامعه اسلامی بنامیم؟ در حالی که تو در زمان ولایت در خانه همسر یک شهید صورت خود را در برابر آتش تنور گرفته با خدا چنین مناجات می کنی :

      " خدایا ! ببخش اگر نتوانستم...ببخش اگر دامن محبتم آن قدر وسیع نیست که تمام بچه های یتیم را در خود پناه دهد . 

      خدایا ! ببخش اگر دست نوازشم را توان آن نیست که تمام اخم های گره خورده صورت های کوچک غمگین را لمس کند .

    ...و ببخش مرا اگر نتوانستم کوله بار اندوه تمام زنان و پیرزنان بی سرپرست کوفه را به دوش بکشم . از تو خجالت زده ام که آن قدر قوت در بازوانم نیست تا تمام زمین های خشک اطراف شهر را نخل بکارم و محصول همه شان را به دست های خسته و منتظری بسپارم که هر شب گوش به صدای پای من می سپارند .

    ...وببخش اگر نتوانستم دلم را بین همه شان تقسیم کنم... واین از خوبی تو بود که کوتاهی های مرا نادیده گرفتی..."(خلاصه آسمان-محمد سادات اخوی)

      علی جان !

     شرمنده ایم که تو چه گفتی و ما چه کردیم ؟! هنگامی که از کنار جمعی گذشتی به آنان سلام کردی . تو را نشناختند . حق داشتند چون تو مثل مردم عادی تنها و بدون محافظ و ملازم و همراه حرکت می کردی و لباست به سادگی فقیرترین مسلمانان بود . اما وقتی یکی از مردم گفت : او امیر مومنان است ، به سرعت دنبالت دویدند و پشت سر شترت حرکت کردند تا از برکت حضور تو بهره ببرند . چند قدمی بیشتر نرفته بودند که ایستادی و با لبخند پرسیدی :

     " آیا کاری دارید ؟ "گفتند " نه . فقط می خواستیم در رکاب شما باشیم . "

    تو چهره ات محکم شد و مصمم فرمودی :

   " پس برگردید . زیرا که همراهی پیاده با سواره باعث تباهی سوار و مایه حقارت پیاده است ."  ( با الهام از "امام علی صدای عدالت انسانی"- جرج جرداق)

      علی جان !

     وقتی تلاش های مزورانه بعضی از مدعیان مقدس نما را در عرصه قدرت طلبی می بینیم،  چگونه بار سنگین این سخن تو را بر شانه های درد مند دل برتابیم ؟ آن گاه که حکومت بر دنیا را با کفش بی ارزش خود مقایسه می کنی و می گویی :

      " به خدا سوگند ! این یک جفت کفش برای من از امارت و خلافت بیشتر ارزش دارد  . مگر این که بتوانم حق کسی را بگیرم  یا ظالمی را سر جایش بنشانم . "

      علی جان !

     هر کس نداند یا نخواهد که بداند، تو خوب  می دانی  آنان که بشریت را از بشارت حکومت تو محروم کردند،  نه تنها به تو که در حق تمام بشریت در همه عصر ها و به همه نسل ها ستم کردند. این حقیقت را چه زیبا و شیوا بیان می کند آن تنها یادگار پیامبر خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) آن گاه که در بستر بیماری با نوایی رنجور و ضعیف در حضور زنان مدینه قسم یاد کرد که : 

      " به خدا سوگند ! اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر بر عهده او نهاده می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد . و حق هر یک را به او می سپرد . چنان که کسی زیان نبیند و هر کس میوه آنچه را که کشته است، بچیند . تشنگان عدالت از چشمه معرفت او سیراب و زبونان در پناه صولت او دلیر می شدند . اگر چنین می کردند ،درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود . اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند،  آنان را عذاب خواهد فرمود ."

     ...و آیا هنوز ما در آتش این عذاب نمی سوزیم ؟!!!

      علی جان !

     هرچه از زلال کوثر تو می نوشیم، تشنه تر می شویم . اما چه کنیم که این مقال ظرفیت این زمزم زلال را ندارد . پس برای حسن ختام و ختم کلام قطراتی از زلال گوارای سخنت را می نوشیم :

     -- هر که به زمان تکیه کند، به زمین می خورد .

    -- عدل مایه زنده بودن احکام است.

    -- مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارید، برعهده نگیرید .

    -- حکمت را از هر کس برای تو آورد، بگیر . بنگر به آنچه می گوید، نه بدان کسی که می گوید .

    --- آزادگی از مکر و حیله پاک است.

   -- آرا و افکار مردم را به هم ضمیمه کن . سپس نزدیک ترین آن ها را به صواب و دورترینش را به شک و گمان برگزین .

    -- از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید . زیرا من خویش را در آن مرحله فکر نمی کنم که دچار خطا و لغزش نگردم .

   -- آگاه باشید ! که مبادا دیگران را کوچک بشمارید و خود را از نظر عقیده و اندیشه از دیگران برتر و بالا تر بدانید . چرا که این امر از تکبر و غرور بر می خیزد و نتیجه آن جز شکست چیزی دیگر نیست. 

                                                           سید علیرضا شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 5:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد486

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من در این شهر تاج «کیان» را بر سر « ماکیان» دیدم و «خرس» را در خدمت «خروس»!!

Image

من فکرهای کوتاه و اندیشه های تباه را دیدم که در جایگاه مدیریت برای خود و دیگران جهانی تنگ و جامعه ای بی فرهنگ ساختند.  کوتاهی نه در نردبان بکر که در آسمان فکر است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عادت های مسکوت را چون تارهای عنکبوت دیدم؛در آغاز همه عادت ها سست و ضعیف اند،ولی چون پایدار شوند،همه سخت و همه فن حریف می شوند. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «بدفهمیدن» را خطرناک تر از «نفهمیدن » دیدم.

«نفهم» راه را گم می کند،ولی «بدفهم»به چاه می افتد. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «دانش و خرد» و «احساس» را در دو کفه ترازو دیدم. 

فراز هر یک به معنی فرود دیگری است و چیرگی هر یک به مثابه شکست دیگری.

ادامه دارد...

                               شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393 | 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد485

 

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من شخصیت انسانی را زیبا دیدم که زیبایی های دیگران را می نگرد و فضیلت هایشان را می نگارد.

من هیچ قفلی را بی کلید و هیچ روزی را بی نور امید ندیدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عموم انسان ها را عاشق باران و طالب بوران دیدم؛

اما شگفتا که چون باران باریدن را می آغازد،همه به زیر چتر پناه می برند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چراغ های خاموش را از گزند بادهای ویرانگر پرخروش در امان دیدم.

بنابراین دانستم اگر کسی در عرصه تلاش و کوشش مورد یورش است،شاید بدان علت باشد که نور می افروزد و روشنگری می آموزد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من مردم  شهری را دیدم که هم از دزد می ترسند و هم از پلیس!!

ادامه دارد...

                            شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 24 تير 1393 | 5:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد484

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سکه های پول خرد را همیـــشه صدا دار، اما اسکناس ها را بی صدا دیدم ،بنابراین دانستم هر چه ارزش کسی بالاتر رود ، آرام تر و بی سروصداتر می شود…..!! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من هر قدر عینکم را تمیزتر کردم، دنیا را کثیف تر دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org 


من مــرگ را ترسناک ندیدم !بلکه ترس من از این است که  تا زنــــده ام

چـــیزی در درونم بمیــرد بــه نام انــــسانیـــت ! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من هرگاه کلاغ و باز را در کنار هم نشسته دیدم، دانستم به یقین پای موش بزرگی در میان است! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من خواندن بی اندیشه را بیهوده و اندیشه بدون خواندن را خطرناک دیدم.

 ادامه دارد...

                          شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد483

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من افتادن دوچرخه سوار را از روی دوچرخه هنگامی دیدم که رکاب زدن را فراموش کند. زندگی نیز این گونه است. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من خـــــشـم را یک تراژدی دیدم که، بـــا دیــــوانــگی آغــــاز مـی شـود و بـــا پــــشـیمـانـی پـایـان مـی پــذیــرد. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من مغزها و شکم های خالی را با هم سنچیدم.اگر مغز خالی همچون شکم خالی سروصدا می کرد ، جهان اکنون تعریف دیگری داشت. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من گاهی وقت ها "سکوت” را بهترین حرف و "نبودن ” را بهترین حضور دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من مهم بودن را چندان انگیزه ای برای غرور ندیدم؛زیرا روزنامه روز شنبه، زباله روز یکشنبه است.  

ادامه دارد...
                          شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 6:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد482

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من عکس‌های قشنگ را، دلیل بر زیبایی تو ندیدم،زیرا ساخت دست عکاس است. درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسی نباشی.(با الهام از سخن مرحوم خسرو شکیبایی)
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من حـــکایـت زنـــدگی را چون دکــمـه های پـــیـراهـن دیدم. اولــی را کـه اشــتـبـاه بــبندی ، تــا آخـــرش اشـــتـبـاه مـــی بندی ! 

بــــدبـخـتـی ایــن است کـه ؛ زمــانی بـه اشـــتـبـاهـت پـــی می بـری کـه به آخر می رســی. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من هیچ کس و هیچ چیز این دنیا را شایسته وابستگی ندیدم.حتی سایه ات در زمان تاریکی تو را تنها می گذارد.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من خودبینی را، نه دیدن خود ،که ندیدن دیگران دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من دانستن را جرم کمی ندیدم، وقتی که بدانی و عمل نکنی…بدانی و بگذری…بدانی و نادیده بگیری…بدانی و بشکنی.

ادامه دارد...
                                شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد481

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین


من تنها دو گروه را ناتوان از تغییر فکر دیدم: دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من نگرانی را،یک اتلاف وقت تمام عیار دیدم.
چون چیزی را تغییر نمی دهد.
تنها کارش این است که خوشحالیتان را می رباید
و شما را به شدت مشغول هیچ و پوچ می کند.
 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
 
من دشمنی را که صادقانه کینه ورزی کند،ترجیح می دهم به دوستی که
مخفیانه تحقیرم کند
 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ترس از بهترین دوست منطقی دیدم ! زیرا جز او هیچ کس روح تو را آنقدر عریان ندیده است که جای دقیق زخم ها را بداند.
 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من هیچ تپه ای را ندیدم که سراشیبی نداشته باشد.( مثل اسکاتلندی
 
 
ادامه دارد... 
                            شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 18 تير 1393 | 6:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 طرح ملوکانه و راه حل داهیانه ! 

قصه پنجاهم / قصه های شهر هرت

10 Caricature[WwW.KamYab.IR]    کاریکاتور های مفهومی و پر معنا

روزی گزارشگران مخفی اعلی حضرت هردمبیل محرمانه به ایشان گزارش می دهند که در وسط یکی از خیابان ها  چاهي عمیق وجود دارد که هر روز تعدادی از  ملت به داخل ان مي‌افتند و زخم و زيلي مي‌شوند. 

اعلی حضرت همه مشاوران و وزیران را به دربار فرامی خواند تا در  يك جلسه مهم برای حل این مشکل يك راه حلي پيدا كنند. 

پس از تشکیل جلسه يكي از مشاوران برمی خیزد و پس از کسب اجازه از محضر ملوکانه به عرض می رساند : 

قربان ! يافتم! ما يك آمبولانس در کنار اين چاه می گذاریم كه ‌هركسي در چاه  افتاد ، سريعا او را  به بيمارستان برسانند. 

حاضران همه هورا مي‌كشند: آفرين! ايول! دمت گرم!!‌ 

يكی از وزیران برمی خیزد و مي گوید: 

الحق كه همه شما نفهميد!‌ آخر اين هم شد راه حل؟! 

شاه می گویند : خوب ، تو چه مي گویي؟ چه كار كنيم؟ 

وزیر مي گوید:  تا آن آمبولانس طرف را برساند به بيمارستان، كه آن بدبخت در چاه افتاده جان داده و می میرد. 

شاه می پرسد: پس چه کنیم؟

 وزیر پاسخ می دهد : ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همه به آن سريعا دسترسي داشته باشند! 

همه حاضران کف می زنند و سوت می کشند و خيلي حال مي‌كنند كه: 

اي ول ! بابا تا چه مخي داري!‌ 

اما اعلی حضرت مغرور که همیشه خود را چند سر و گردن از همه بالاتر می داند، از پذیرش راه حل های وزیران و مشاوران عار دارد ، به فکر راه  حلی تازه می افتد.شاه همه را امر به سکوت کرده و افاضه می فرمایند که :

 الحق هرچه به شما مي گویند خر، حقتان است! آخر اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چه بشود؟ 

همه حاضران با چشمان و دهان های باز تعجب مي‌كنند و مي گویند: 

اعلی حضرتا ! امر امر مبارک است ! کلام الملوک ملوک الکلام ! هر چه شما بفرمایید حتما بهترین راه حل است .  

شاه سینه ای صاف می کند و با کلماتی مطنطن افاضه مر فرمایند : 

بابا ، اين كه واضح است، ما اين چاه را پر مي‌كنيم، مي رويم نزديك يك بيمارستان يك چاه مي زنيم! 

به دنبال این راه حل ملوکانه سالن دربار ناگهان از فریاد هورا و کف زدن حضار منفجر می شود!!

...و این چنین یکی از غوامض تاریخی شهر هرت با درایت ملوکانه حل می شود و این طرح به عنوان یکی از کشفیات مهم تاریخ در همه رسانه ها ، مطبوعات،کتاب های درسی و تاریخی درج می شود و تا سال ها، سالروز آن را ملت جشن می گیرند.

بنا به نقل تواریخ همه ساله با برگزاری همایش ها ،سمینارها و چاپ ده ها اثر تحقیقی ابعاد پیچیده و مهم این طرح را بررسی می کنند!!


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : سه شنبه 17 تير 1393 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد480

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من هرگز مهربان تر از خدا ندیدم؛ زیرا چه بسیار مواردی را دیدم که خدا به جای مچ گیری ، دستم را گرفت.

زشتی هایم را پوشاند و زیبایی هایم را نمایاند.

چه بسیار نام نیک از من پراکند که من اهلش نبودم. 


«کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته» (فرازی از دعای کمیل)  

 

alt

من در این دیار غریب و روزگار عجیب حق اندیشی و حق گویی را چونان آتشی در کف و گوهری در صدف دیدم.
در این دور و دیار حق را نهفتن و حقیقت را نگفتن رمز ماندگاری و راز برخورداری است. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 
من بزرگ ترین لذت در زندگی را انجام کاری دیدم که دیگران می گویند:نمی توانی انجام بدهی. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من نسـبت سطح بال زنبور را به بدن او ، بسـیار کــم دیدم. با توجـه بـه قوانین آیرودینامیک، پـرواز ممکن به نظر نمی رسد؛ اما شگفتا که زنـبور ایــن را نمی داند و پـرواز می کند. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من بى تفاوتى را،دشمن عشق و زندگى دیدم. 

ادامه دارد...

                                     شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 16 تير 1393 | 7:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد479

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

گروه سرگرمی ROZANEH 


من مردی را دیدم که برای گشودن قفل های بسته کلیدهایی بایسته آورد؛اما ...   




من تبلور عشق را در سیمای کهنسالانی دیدم که گذشت زمان و گلگشت زمین نتوانست این گل را بپژمرد و این تمایل را بیفسرد. 

عشق نه زمان را می شناسد و نه از زمین می هراسد.

عشق اگر از ریشه بروید و ره اندیشه بپوید،می تواند جاودانه بپاید و جانانه را بشاید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


 
من جهان را کتاب تکوین و قرآن را کتاب تدوین دیدم.به دیگر سخن جهان ،قرآنی تکوینی و قرآن،جهانی تدوینی است. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من در عرصه آفرینش هیچ پدیده ای را ندیدم مگر این که در آن فروغی فروزنده و عبرتی آموزنده دیدم.
(با الهام از سخن امام موسی کاظم علیه السلام)   

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من احیای عدالت را در فقدان آزادی ،بعید و کسب آزادی را در فقدان عدالت غیرممکن دیدم. 

ادامه دارد...
                          شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد478

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

کاریکاتورهای جالب مفهومی
 
من ابلهانی فرصت سوز و ثروت اندوز را دیدم که سرمایه های ملی و اجتماعی را به باد خودخواهی دادند و به چاه خودکامگی افتادند

کاریکاتورهای مفهومی, کاریکاتور و تصاویر طنز
 
من در این شهر سیاهی سیمان را بر سبزی درختان چیره دیدم.آن،چون قارچ می روید و این راه پژمردگی می پوید.


کاریکاتورهای جالب مفهومی اجتماعیمن در این شهر مدیرانی را دیدم که همه شهر ر ا با نگاهی امنیتی و بینشی سیاستی می نگریستند.   
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من شیرها را اسیر در قفس و شغال ها را رها از دست عسس دیدم.گاهی شیرمردان باید تاوان شیرمردی خود را با اسارت بپردازند.     

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر 

گردن به کمند ستمی دارد شیر 

در چشم ترش سایه ای از جنگل دور 

ای وای خدایا چه غمی دارد شیر 

(ه . الف . سایه)
 


من در عرصه نبرد اندیشه ها قلم را کاراترین و ماناترین عامل پیروزی دیدم. گلوله پیام آور مرگ و ممات است و قلم مبشر حیات.آن،ریشه ها را می سوزاند و این اندیشه ها را طراوت می بخشد. 
 
ادامه دارد...
                            شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 14 تير 1393 | 6:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد477

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من زندگی را کتابی دیدم که صفحه نخست آن تولد و واپسین صفحه آن مرگ است. صفحات میانی آن را باید ما بنویسیم.امید روزی که آموزگار آفرینش املای نوشتار ما را می سنجد  ،از اشتباهات ما کمتر برنجد.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من مردمی را دیدم با جیب های خالی،اما تحت ریاست مردی با مغز خالی....

و چه تناسبی منطقی دیدم بین مغز های خالی با جیب های خالی؟! 

(با الهام از اندیشه محمود فخاری)
کاریکاتورهای جالب مفهومی اجتماعیمن در این کویر سترون و چراگاه اهریمن چه بسیار نهال های کهنسال اندیشه را دیدم که خردستیزان با خیال باطل خود از ریشه برکندند،اما غافل از آن که برگ ها،شاخه ها و ساقه های نهال اندیشه را می توان برید و برکند،اما ریشه اندیشه هماره در حال رویش است و به دنبال پویش


کاریکاتورهای جالب مفهومی اجتماعی

من در این شهر پزشکانی را دیدم که نه نبض و تپش سینه که وضع کنش گنجینه بیمار را می سنجیدند.آن که پولش بیش تر،بهبودش پیش تر


کاریکاتورهای جالب مفهومی اجتماعیمن چه بسیار زیرکسارانی را دیدم که تهدیدها را به فرصت ،و رذیلت ها را به فضیلت تبدیل کردند. 

ادامه دارد...
                               شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 13 تير 1393 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد476

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

  من مردم تاريخ ساز اين شهر را چون راكبان چرخ فلك ديدم كه يك نفر همه آنان را سوار مي كند و پس مدتي گرداندن دوباره در همان نقطه پياده مي كند....

و راكبان خوشحال اند كه به مقصد رسيده اند.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org  

من پرندگانی را دیدم که با اعتماد وافر و اطمینان خاطر روی شاخه ای نشسته بودند.

آنان از شکستن شاخه نمی هراسیدند؛ زیرا اعتماد آن ها به بال شان بود ،نه به نهال شان. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خزان برگریز و پاییز دل انگیز را دیدم .

آن چه که از چشم شاخساران بر خاک می ریخت، نه برگ های زرین،که خون دل زمین بود. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من کودکی خیابانی را دیدم که با ترازوی گرسنگی وزن سیری مردمان مرفه را می سنجید و بر سیمای عدالت اجتماعی رنگ تیره می پاشید.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من «از کوره در نرفتن» را به هنگام خشم بهترین راه «پختگی» دیدم. 

ادامه دارد...
                                  شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 12 تير 1393 | 6:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد475

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من انگيزه هر حركت را در اين ديدم كه تشنه با آب، سيراب مي شود و دشنه با خوناب. آن با آب ،حيات مي گيرد و اين با خوناب،حيات را مي گيرد!

من زندگي را سرسره اي ديدم كه تا تاب و توان داريم، از آن بالا مي رويم و چون رمق رفت و عمر از رونق افتاد،از سراشيبي عمر سرازير مي شويم و به سوي تقدير مي رويم.خوشا آنان كه جسم را به خاك مي سپارند و روح و روان را به افلاك!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من درياچه اروميه را مسئله اي در حال زوال و درسي پرقيل و قال ديدم كه از كتاب جغرافيا به كتاب تاريخ منتقل شد! (با الهام از تعبير مهدي چوبينه)

05 Zesht[WwW.KamYab.IR] زیبایی هایی نهان در زشتی های عیان

من در متن زشتي هاي عيان،زيبايي هاي نهان را ديدم.آن گاه كه جنگ، سيماي كريه خود را مي نماياند،صلح و آشتي نيز مي تواند وجه وجيه خود را نشان دهد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چون تبغ هاي بي برش و ابرهاي بي بارش را ديدم ،شخصيت عالمان مايوس و آگاهان چاپلوس در نظرم جلوه گر شد كه سر در «آخور» پيوسته و چشم بر «آخر» بسته اند .

آنان كه حقيقت را نمي فهمند،ابله اند و آنان كه مي فهمند و دل به آخور بسته اند،تبه كارند.

اينان گوش را به «ناله»ها بسته اند و دل را به «نواله»ها!

ادامه دارد...

                             شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 11 تير 1393 | 10:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد474

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من توده اي كوچك با حجمي اندك را از يك پيام آسماني ديدم كه از فراز قلل قرون به سوي دشت هاي اكنون فروغلتيد.

در طول زمان و در عرض زمين، در اين سفر از فراز افلاك به سوي دامنه خاك، در هر ذره زمين و هر لحظه زمان افزونه اي به آن چسبيد تا كم كم امروزه به صورت بهمني عظيم و توده اي حجيم بر روي باورهاي ترد فروآمده و همه گمانه ها را فرومي كوبد و انديشه ها را مي روبد.

عکس نوشته های طنز و خنده دار

من مديري را ديدم كه نه با وعده و وعيد كه با تدبير و كليد آمد؛اما ترفندهای رانت خواران كليد را چنان فرسود كه هيچ قفلي را نمي گشود.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آنگاه كه بي نيازي را در قناعت، و كرامت را در حريت ديدم،توانستم نه تنها صداي سكوت كه نداي ملكوت را بشنوم. ندايي رسته از نان و نام و ندايي گسسته از مسند و مقام.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

16 Aks Neveshteh Tanz[WwW.KamYab.IR] عکس نوشته های طنز کمیــاب :)

من افراد موفق را ديدم كه بر روي هر دره هولناك شكست،پلي از اميد مي ساختند. اينان بر اين باورند كه شكست نه كلام ترديد،كه پيام اميد است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من روضه رضوان را بهشتي برازنده و  گستره اي گسترده ديدم به فراخناي خاك تا افلاك و به درازناي ازل تا ابد. بهشت نه مقصدي دست يافتني،كه هدفي ساختني است.بهشت نه در جابلقا و جابلسا و نه در عرش و آسمان ها ، كه در همين زمين است كه بايد به دست ما انسان ها ساخته و براي همه دوران ها پرداخته شود.

(با الهام از قرآن كريم)

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

(آل عمران،133)

مذهب زنده دلان خواب و فراموشي نيست      

  در همين خاك جهان دگري ساختن است

ادامه دارد...

                                 شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد473

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من جزم انديشي را بدتر از روان پريشي و آن را بت واره اي شرك آميز و صنمي خردستيز ديدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من شك را پلكاني متعالي و نردباني براي تعالي ديدم . 

شك گذرگاهي براي نيل به افلاك ،ولي ايستگاهي خطرناك است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انسان را موجودي مضطرب ديدم كه تنها ايمان به او امنيت مي بخشد. 

ايمان آشيانه آفتاب است و ضد اضطراب.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من پوشاكي كبير بر اندامي حقير ديدم و رمز و راز عقب ماندگي ملل توسعه نيافته و در بند استبداد درمانده را فهميدم.

در اين جوامع مسئوليت هاي بزرگ را بر دوش افراد كوچك نهاده اند و كارهاي حقير را به شخصيت هاي كبير واگذاشته اند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دگم انديشان و جزم كيشان را ديدم كه در مغز، سنگي سنگين گذاشتند و آن را تبلور يقين انگاشتند. 

از آن پس در برابر هر گونه ترديد برمي آشفتند و هيچ شكي را نمي پذيرفتند.

ادامه دارد...

                             شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 9 تير 1393 | 8:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

    دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(187)

    (به بهانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان و شب هاي قدر)

 امام صادق(ع) : هنگامي كه روزه هستي بايد گوش و چشم تو از حرام ، و باطن و تمام اعضاي بدنت از زشتي ها روزه باشد. 

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

من ماه مبارك رمضان را ماهي ديدم كه سرآغازش رحمت، ميانه اش مغفرت و پايانش رهايي از آتش دوزخ بود.

     من رمضان را ماه انفجار نور دیدم و فصل سبز سرور

من شکم و شهوت را زمینی ترین اندام ها دیدم و چون آن دو اندام را روزه دار دیدم از هرزه گردی هاي دیگر اندام ها چون چشم،گوش، زبان و...بر خود لرزيدم. 

 من رمضان را بهار دل ديدم و شب هاي قدر را فصل فضائل. اين فصل با رويت هلال آغاز مي شود؛ اما فصل بهار دل ها نه با رويت هلال كه با تحول در حال آغاز مي گردد.  

 من بهار رمضان و شب هاي قدر را چون نسيمي ديدم كه نه تنها خاك را ، كه افلاك را حيات مي بخشد. نسيم سحرگاهانش مشكبار است و شميم شامگاهانش خوشگوار.  

  من در رگ های هر شب رمضان بويژه در شب هاي قدر ، نور نيايش را جاري ديدم. در انبان هر لحظه عطري از عشق نهفته و غنچه اي از شوق شكفته است. نسيم رمضان بهارآفرين است و عطرآگين. نسيمش نرم خيز است و شميمش ، مشكبيز

 من در شب هاي قدر از حنجره هر پنجره آواي تلاوت قرآن را مي شنوم كه در كوچه ها عطر معنويت مي پراكند. بر شاخساران گلدسته ها گل تكبير مي شكفد و سينه سياه ظلمت را مي شكافد. از ساقه ترد لحظه ها جوانه هاي سبز عرفان و شكوفه هاي سرخ ايمان مي رويد. 

ادامه دارد...

                                        شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 8 تير 1393 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد472

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من فرهنگي را ديدم گنجور و گرانبار ،اما در حصار انحصار كوته انديشاني ساده انگار. در سخن، راستي و درستي را مي ستايند،ولي در عمل با ناراستي جهان را مي آلايند.

من ايستادگي را فراتر و برتر از ايستادن ديدم. 

ايستادگي نه به پاي،كه به پايداري نياز دارد. 

در مكتب ايستادگان تاريخ هم با دو پاي،هم با يك پاي و هم بدون پاي مي توان ايستاد!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عشق را تنها دردي ديدم كه بيمار از آن محنت مي كشد،اما لذت مي برد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودكامگاني فرومايه و درماندگاني بي مايه را ديدم كه چون عاجز از اجراي «اصل تغيير» بودند ،به«تغيير اصل» روي آوردند؛ غافل از آن كه اين « اصلي تكويني» است،نه «فصلي تزييني». 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودپرستاني خداستيز و خودشيفتگاني مردم گريز را ديدم كه در جوامع توده وار بر اين پندار واهي پاي مي فشردند و در اين تبلور تباهي جان مي سپردند كه اثربخشي يك «جو قدرت»بيش از يك«خرمن حقيقت»است.

اينان از درك اين سرود و فهم اين رهنمود مولا(ع) عاجزند كه:

«للباطل جوله و للحق دوله»

ادامه دارد...

                             شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 7 تير 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد471

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

SaharWww.KamYab.Ir  سحر…

من سحرگاهان را عطرآگين از نفس خدا و رايحه هدا ديدم.

انسان با هر دم و بازدم ريه ها را به جاي هوا،پر از خدا مي كند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «تومن» را با ارزش ترين پول دنيا ديدم؛ زيرا هم «تو» در آن هستي، هم «من»!


من مردمي بي پناه را در روزگاري سياه ديدم،كه همه افراد خانواده ها پگاه تا شامگاه با هم مي دويدند تا لقمه اي نان و جرعه اي آب روان فراچنگ آرند.

در سبد نيازهاي روزمره اين گونه مردم ديگر نه خبري از كتاب و فرهنگ بود نه پرتوي از آفتاب قشنگ! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من وجود هر استعدادي شكفته در نهادي نهفته را سند حقي براي شكوفاكردن آن ديدم ؛ زيرا حكمت خداوندي هر بذر را براي باروري و هر استعداد را جلوه گري آفريده است.

 

من قايق سهراب را ديدم كه ساخته بود تا بر آن نشيند و از اين خاك غريب به سوي ديار رقيب، راه هجرت را گزيند؛ 

اما من چاره را نه در فرار كه در قرار ديدم و راهكار را نه هجرت كه در مقاومت يافتم.بايد با سختي ساخت و خرابي هاي اين خاك را ساخت.

ادامه دارد....

                         شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 6 تير 1393 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 عبرت گرفتن یا عبرت شدن؟!!

قصه چهل و نهم / قصه های شهر هرت

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

روزی اعلی حضرت هردمبیل با یکی از وزرای حکیمش از محلی رد مى شدند، به خرابه اى رسيدند، دو جغد با هم حرف مى زدند. هردمبیل از وزیر پرسید : 

اين دو جغد به همديگر چه مى گويند؟ وزیر گفت:

ممكن است دوست نداشته باشند كه ما بدانيم چه مى گويند. 

شاه گفت: نه، بگو آن ها چه مى گويند؟ وزیر گفت: 

آن جغد خاكسترى، جغد نر است و آن جغد ديگر، ماده است.

جغد خاكسترى به خواستگارى دختر اين جغد ماده آمده است براى پسر خودش.

دارند با هم صحبت مى كنند تا مقدمات را فراهم كنند.

آن گاه وزیر محاوره بین دو جغد را چنین واگویه کرد:

آن جغد ماده گفت : دختر من در زيبايى، پر زدن و حرف زدن كم نظير است، پس مهريه اش سنگين است. 

جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ 

گفت: صد هزار خرابه. 

جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از كجا بياورد؟ 

گفت: تا اين زمانی که هردمبیل بر سر كار است، اين مملكت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پيدا مى شود. تا ستمگران سركار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گره هاى زندگى مردم زياد است. همه مردم دچار «چه كنم چه كنم ؟»هستند. اين طبع ستم و ستمكار است.

هردمبیل که مثل همه خودمگان زورگو ،تاب و تحمل شنیدن سخن راست و حرف حق را نداشت ، بر آشفته شد و دستور داد وزیر را به زندان بیفکنند.

ماموران در حالی که وزیر را به زندان می بردند ، وزیر دمی درنگ کرد و لحظه ای ایستاد و با صدای بلند بر سر هردمبیل فریاد کشید:

ای هردمبیل! سنت الهی دیر و زود دارد ،ولی سوخت و سوز ندارد.سرنوشت تو و امثال تو سقوط و رسوایی و بدنامی است.تنها راه رهایی تو عبرت گرفتن از سرنوشت دیگر خودکامگان است،پیش از این که سرنوشت تو مایه عبرت دیگران گردد!!


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 5 تير 1393 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اصل «تغییر» در فصل « تدبیر»


آيد بهار و پيــرهن بيــــــشه نو شود

نوتر برآورد گل اگر ريـــــــــشه نو شود

زيباست روي كاكل ســـــبزت كلاه نو

زيباتر آن كه در سرت انديشه نو شود

« هیچ چیزي پایدار نیست مگر تغییر » (هراکلیتوس ، فيلسوف يونان باستان)

با گردش زمین ، گذشت زمان احساس مي شود. با هر طلوع و غروب برگي بر درخت زمان مي رويد و راه ابديت را مي پويد. هر پگاه نوين، صفحه اي نمادين بر صحيفه ديرين روزگار مي افزايد.

همه پدیده ها و آفریده های گیتی در حال تغییرند. هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی ناگزیر از تغییر است و در صورت عدم تغییر در زیر چرخ های سرد و سنگین گردونه زمان له می شوند. طفره روندگان از تغییر ، معماران نابودی خویش هستند.

در جهان گذران و شتابان امروز اگر ما نتوانیم پا به پای زمان حرکت کنیم، گردونه زمان ما را جا مي گذارد و پويا مي گذرد. گذشت هر لحظه از زمان بيانگر تغييري آژمان است. گاهي اين تغيير دلخواه ماست، اما گاهي وقتي شرايط عوض مي شود، ما اگر نتوانيم خودمان را با شرايط تازه هماهنگ کنيم، اين ما هستيم كه كهنه و فرسوده و به تدريج گرفتار حياتي بيهوده مي شويم .

«تغيير» جزئي جدايي ناپذير از زندگي هر انساني است و مسلماً هيچ کس از اين قاعده مستثنا نيست. گاهي اين تغييرات قابل پيش بيني و گاهي غيرقابل پيش بيني هستند. گاهي اين تغييرات بخشي از فرايند بهنجار و طبيعي تحول انسان ها هستند و گاهي فراتر و متفاوت با آن و گاهي تغيير، اتفاقي است متناسب با خواست و دلخواه فرد، ولي گاهي اين چنين نيست. گاهي تغيير جزئي است و بخش کوچکي از زندگي فرد را در بر مي گيرد، ولي گاهي به صورت گسترده اتفاق مي افتد. نکته مهم اين است که تاثيرگذاري هر نوع تغييري، بيشتر تحت تاثير «برداشت» فرد از «موقعيت» و «تغيير» است.

اگر "تغيير " از " من " آغاز نشود ، قطعا بر " من " تحميل خواهد شد. انجام هر تغييري مستلزم اصلاح فكر و نگاه تغيير دهندگان است، به گونه اي كه بدون آن نمي‌توان به موفقيت در تغيير اميد داشت.

بر سر گور كشيشي در كليساي وست مينستر نوشته شده است:

«كودك كه بودم، مي خواستم دنيا را تغيير دهم. بزرگ تر كه شدم، متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است؛ من بايد انگلستان را تغيير دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم. در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم. اينك كه در آستانه مرگ هستم، مي فهمم كه اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم!!!»(۱۰۰حكايت مديريتي)

براي ايجاد تغيير در محيط، بايد ابتدا محدوده تحت نفوذ خود را شناسايي كرده و سپس براي ايجاد تغيير در آن محدوده، برنامه ريزي و اقدام نمود.

پیتر دراکر می گوید : بزرگ ترين خطر هنگام به وجود آمدن تغييرات، خود تغييرات نيستندُ بلكه عمل كردن با منطق ديروز است.

مهاتما گاندي بر اين باور است كه : « اگر خواهان تغيير باشيد، شما بايد خود تغيير باشيد.»

تغيير كردن پديده‌اي ، مستلزم تغيير كردن نگاه و فكر صاحبان يا اثرگذاران آن پديده است. كساني كه خواهان تغيير در خانواده، سازمان يا هر مجموعه‌اي ديگر باشند ، در آغاز بايد هر گونه تغيير را از خود شروع كنند.

- لازمه تغيير دادن پديده‌ها، اعتقاد، ايمان و باور جدي تغييردهنده به تغيير است. تغيير دهنده آنقدر بايد به تغيير مورد نظر خود ايمان داشته باشد كه گويي خود او نيز درون تغيير و چه بسا خود تغيير است.

انساني كه هماهنگ با همه پديده هاي هستي و همگام با گردونه زمان ، گردنه زمين را مي پيمايد ، مي تواند با آفرينش انديشه هاي نو در جهان تغيير پذير هر گونه تغيير مثبت و دلخواه را بيافريند. انديشه نو ، انرژی خالص است . در اين صورت هر انديشه اي كه ما اكنون داریم، یا قبلا داشته ايم و یا در آینده خواهیم داشت، خلاق است.

انرژی حاصل از فكر هرگز نمی میرد .این انرژی از فكر و ذهن ما وارد عالم هستی می شود و تا ابد مي پايد و راه كمال را مي پويد . همه افكار و انديشه ها به هم مربوط هستند و با هم تلاقی پیدا می كنند.

اين انديشه ها در مسیر شگفت انگیزی از انرژی با هم برخورد می كنند و نقشي بدیع و زیبا ازپیچیدگی های غیر قابل باور را مي آفرينند . همات طور كه دو چیز مشابه همدیگر را جذب می كنند دو انرژی مشابه هم یكدیگر را جذب می كنند .و تودهای از انرژی مشابه به وجود می آورند.

بنابراین حتی افراد معمولی اگر فكرشان(دعا. امید. آرزو . .رویا .ترس) به اندازه كافی قوی باشد، می توانند نتایج شگفت انگیزی را بيافرينند.

زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد جز آن طریقی كه ما تصورمی كنیم خودش را نشان خواهد داد .ما با انديشيدن خلق می كنیم.

انیشتین می‌گفت: « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند.»

استفان کاوی (از سرشناس‌ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:

«اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزئی به‌ وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید.»

داستان گویایی هم در حکایت‌های سرخ‌پوستان وجود دارد که به خوبی تصویر این وضعیت را نمایش می‌دهد:

روزي سرخ پوستي در حالی که از نواحی صخره‌ای یکی از مناطق بالا می‌رفت، به لانه عقابی رسید. تخم‌های زیادی در لانه بود، ولی او موفق شد تنها یکی از آن ها را بردارد و به دهکده خودش ببرد. او تخم عقاب را در لانه یکی از مرغ‌ها قرارداد و پس از این که جوجه سر از تخم در آورد، ‌به‌دنبال مرغ مادر به راه افتاد و باور می‌کرد که خودش هم یک مرغ است. اين جوجه عقاب تمام روز همان گونه که مرغان نوك بر زمین مي زدند و دانه می‌خوردند، راه می‌رفت و در میان آشغال‌ها نوک می‌زد و کرم‌هایی برای خوردن پیدا می‌کرد.

یکی از روزها که عقاب دیگر بزرگ شده بود، پرنده عظیم‌‌الجثه‌ای را دید که در آسمان‌ها پرواز می‌کرد. به سوی مادر مرغ‌ها که چیز‌های زیادی در مورد دنیا می‌دانست، رفت ‌و پرسید: آن چه پرنده‌ای است؟ مرغ پیر گفت: یک عقاب است. عقاب جوان گفت: این گونه پرواز‌کردن باید خیلی دلپذیر باشد.... و به آن پرنده بزرگ خیره شد. مرغ پیر گفت: بله، ولی تو باید پرواز کردن را فراموش کنی، چون تو یک مرغ هستی. عقاب در میان مرغ‌ها و آشغال‌ها به زندگی‌اش ادامه داد.

بنابراین دیدگاه جهان و هستی محدود است، چون محدود می‌بینم و حدود را می‌بینم و دیوار می‌کشم، در پناه دیوارهای پیش ساخته و سقف‌های کوتاه می‌مانيم. و محدود می‌بینم؛ چون محدود می‌دانيم و تا محدوده‌ای می‌دانيم. آنگاه که ما محور جهانيم ،پس جهان محدود به ما، دانسته‌های ما و توانایی‌های ظهوریافته و نه حتی بالقوه ما است. تا همان‌جایی گستره دارد که ما می‌بینيم و تا همان جا می‌رود که ما می‌توانيم بفهميم. حال از دیدگاه اعراب بیابانگرد، زمین همان کویر است و از دیدگاه علم، انسان همین جسم.

اما یک ذهن خلاق یک ذهن باز است؛ ذهنی که می‌داند واقعیت دارای محدودیت ها، مسائل و تناقضات و نقایص است، اما خود، به آن ها محدود نمی‌شود و باور دارد که ورای همه محدودیت‌ها، نبودن‌ها و نشدن‌ها حقیقت بی‌نقص و نامحدودی هست و راه‌هایی برای رسیدن به آن و بهره بردن از نیروی بی‌نهایتش که هر چیزی را ممکن می‌کند، وجود دارد. او می‌داند و به تجربه و تفکر و مشاهده دریافته است که محدودیت‌ها ساخته و پرداخته ذهن‌های محدود و پر از دیوار است. باورهای در قفس و نگاه‌های شرطی‌شده محدودیت‌ها را می‌سازند و در آن می‌زیند، همان را تجربه می‌کنند و همان را به سایرین می‌آموزند.

این جمله را فراموش نكنیم كه همه ما خودمان مسبب ناراحتی‌ها و شادی‌هایمان هستیم و این از تفكرمان ناشی می‌شود، بنابراین باید ببینیم چگونه می‌توانیم با متفاوت فكركردن در زندگی‌مان تغییر ایجاد كنیم. با این كار می‌توانیم احساسات مخرب خود را به‌خوبی بشناسیم. فرض كنیم كه خواسته‌های سالمی داریم؛ اما باورها و بایدها و نبایدهایتان ناسالم است.

اگر بعد از هر واقعه ناخوشایندی كه اتفاق می‌افتد، احساس بدی داریم و خودمان را مقصر می‌دانیم، می‌توانیم باورهایمان را زیرسؤال ببریم و آن ها را تغییر دهیم. برای تغییر باورهایتان باید خودمان اراده كنیم و واقعا بخواهیم كه آن ها را تغییر دهیم.

مدیریت تغییر وظیفه بسیار دشواری است. در این باره واقعیتی غم انگیز وجود دارد و آن این که بیشتر تلاش های مربوط به اعمال تغییرات بنیادی در آغاز به شکست می انجامد. علل اصلی این ناکامی ها، در این نکته نهفته است که اغلب، میزان واقعی مقاومت سازمانی در برابر تغییر به درستی برآورد نمی شود. طرفداران و عاملان تغییر معتقدند که تغییر را می توان مدیریت کرد و این مفروضات منجر به مداخله های نادرستی می شود. اگر پویایی های تغییر را نمی توان با اطمینان پیش‌بینی و کنترل کرد، پس طرفداران تغییر باید به منظور اداره فرصت های تغییر، ابتدا به مدیریت خود بپردازند.

امروزه تغییر مهم‌ترین عامل مؤثر در مدیریت كسب و كار موفق محسوب می‌شود. سازمان‌ها (و افراد شاغل در آن ها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود در بازارهای تهاجمی امروزی را حفظ كنند. عدم توجه به یك روند در حال تغییر ممكن است بسیار پرهزینه باشد!

سید علیرضا شفیعی مطهر.


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 تير 1393 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد470

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من خود را غريبه ديروز،آشناي امروز و فراموش شده فردا ديدم؛

بنابراين كوشيدم تا با بنان و بيان خود تا نفس دارم اثري وزين بر جاي گذارم و آييني خيرآفرين بر پاي دارم.

غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نمي‌بيبنم بقايي..

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org 

من شهرياري را ديدم با مغزي كوچك و خردي اندك كه مي كوشيد با دهاني باز و زباني دراز همه كمال هاي نداشته و جمال هاي خودپنداشته اش را با آن بپوشاند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دروغ و باطل را بي رنگ تر و پرنيرنگ تر از آن ديدم كه بتواند هميشه مردم را بفريبد؛ زيرا حق جرياني جاودان است و باطل،جولاني گذران.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آيينه را ديدم و در سنجه با آيينه هاي قديم حسرت خوردم؛زيرا آيينه هاي قديم مرا جوان تر نشان مي داد! آيينه هم آيينه هاي قديم!!

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ريشه بسياري از اختلاف نظرها و تفاوت ديدگاه ها را در حايگاه نگرش و اقتضاي بينش ديدم.

ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 3 تير 1393 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد469

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سیاستمدار را کسی ديدم که حوادث فردا و یک ماه و یک سال بعد را پیش بینی کند و سپس بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد. 

(با الهام از سخن وینستون چرچیل ) 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من شكستن تخم مرغ را از بیرون , پایان زندگی ,و از درون , آغاز زندگی ديدم؛بنابراين  بهترین ها همواره از درون اتفاق می افتند .

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در رويارويي با حقايق تلخ جامعه توانستم گوش هايم را بگيرم تا نشنود،چشم هايم را ببندم تا نبيند،زبانم را گاز بگيرم تا نگويد؛اما نتوانستم فكرم را به بند كشم تا نفهمد!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من حق حاكميت فرمانروا بر مردم را از نوع «امارت استكفاء» (كارپردازي) ديدم،نه «امارت استيلاء(سلطه گري).(با الهام از سخن علي عليه السلام)

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بسياري از جوانان را ديدم كه در سريال زندگي نقش يوسف را خوب بازي كردند،با اين تفاوت كه كمتر كسي توانست پيشنهاد زليخا را رد كند!!

ادامه دارد...

                                    شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 2 تير 1393 | 5:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد468

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سركوب هر گونه تفكر را  فرايندي جانگداز و گزندي زندگي سوز ديدم؛ زيرا اگر تفکر اشتباه کسی را سرکوب کنیم، فرصت اصلاح آن فرد را برای پی بردن به اشتباهش از او گرفته ایم و اگر تفکرش درست باشد، بشریت را از آن محروم کرده‌ایم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عمده تفاوت شخصيت هاي بزرگ و كوچك را در اين ديدم كه شخصيت هاي بزرگ ،جسمشان در رنج و زحمت است،ولي شخصيت هاي كوچك جسمي راحت دارند؛زيرا روح هاي بزرگ در جسم هاي كوچك نمي گنجند،بنابراين جسم را به رنج و زحمت مي افكنند ،ولي تن و بدن شخصيت هاي كوچك به خور و خواب مشغول است. 

 

عکسهای بسیار زیبا به همراه جملات آموزنده
من خدا را تنها مشترك مورد نظر ديدم كه هميشه در دسترس و فريادرس هر بي كس است.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردان مرد
و آشنايان درد را آن سان عاشق و در عشق صادق ديدم كه تا پاي دار بر پيمان خود پايدار ماندند.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردمي را ديدم كه چون كودكان هر كس بهتر با آنان بازي مي كرد،بيشتر دوستش مي داشتند و دلسوزترش مي پنداشتند!! 

 

ادامه دارد...

                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 1 تير 1393 | 5:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |