هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد831 )

 

 خندیدن،«با تو » یا «بر تو»؟!

 

 

  در «فراخنای این سپهرِ سیاه و سنگين» و «گُستره سرسبزِ زمین»،

سهم هر «انسانِ آفریده» از این «جهانِ پر از پدیده»

تنها تكّه اي از «آسمان آبي» است و 

و لحظه اي «از لبخند شادابي».

زبان طبیعت، «قند» است و «لبخند».

اگر «راهبُردِ لبخند» را با «برخوردِ نَژَند» پاسخ دهی،

به «رویت اَخم» می کند و بر «دلت زخم» می زند. 

امّا اگر «شادمانه به رویَش بخندی» 

بدون این که «عالمانه به خویَش دل ببندی»،

«با سازت،دمساز» می شود و «با آوازت،هماواز».

همه «گُل ها با تبسُّم» و «بُلبُل ها با ترنُّم» ،

«نگاه را می نوازند» و «پگاه را می آغازند».

 پس «بخند» تا دنیا «با تو »،نه «بر تو» بخندد!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

نَژَند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 30 دی 1396 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد829 )

 

«دکان اعتقاد» و «بحران اعتماد»!



 

من شهری را دیدم که هر «کان» را«دکان» کرده بودند

و «نان» را وسیله «ایمان»!

شهر،«دکانِ اعتقاد» شده بود و اسیرِ «بحرانِ اعتماد»!

اینان هر ریسمانِ سیاه و سپید را «مار» مي پنداشتند 

و هر گُل را، «خار»! 

هر «اتّهامِ واهی» بی نیاز از «دادخواهی»؛ 

 بدون «روندِ ثبات» و «فرایندِ اِثبات» 

علیه هر کسی «طرح» و «مطرح» می کردند،

و او را مُجرِم «تلقّی» کرده، محروم از هر «حقّی» می دانستند!

هر شهروند ،«مُجرم» و سزایش «جریمه» بود،

مگر عكس آن «اثبات» و موجبِ «نجات» شود!

«شناعتِ گناه» در پرتوِ «شفاعتِ شاه» 

«رنگ می باخت» و همین رویه، «فرهنگ می ساخت»!

هر کس هر چه به «قُشونِ قُدرت» و «کانونِ امارت»،

«نزدیک تر»،«نیک تر»،

و هر کس «دورتر»،«منفورتر»!

 

#شفیعی_مطهر

 ----------------------------------- 

کان: معدن

دادخواهی: از کسی نزد قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن

ثبات: برقراربودن،قرارگرفتن،استوارشدن،قرار،قیام،پابرجابودن در امری

 شناعت: زشتی و بدی،زشت شدن

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 28 دی 1396 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد828 )

 

«ریشه ها» و «اندیشه ها»!

 

من  «آویزه دل»، این «آمیزه گِل»  را 

نه بر «حیله های دوران»،که بر «ميله هاي زندان» «آويختم»؛

سپس همه «جوانه های ذوق» و «شكوفه هاي شوق» را در سبد آن «ريختم».  

زندانی که «ریشه های رویِشگَر» و «اندیشه های پویِشوَر» را 

«به کمند کشیده» و «به پایبند پیچیده» است. 

«ریشه ها» و «اندیشه ها»  

تا از هر «انقیاد»،«آزاد» نباشند،

نه می توانند «گیاهی برویَند» و نه «راهی بپویَند»!

«سروهای بلند» و «سپیدارهای شکوهمند»

برای «رشد و رویُش» و «پوی و پویِش»،

 «آسمانی برین»می خواهند و «بوستانی بهارین»!

بیاییم «جفای تیشه» را از «رُویای ریشه» «بزداییم»

و «هیولای همیشه» را از «اهورای اندیشه» «بپیراییم»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

آویزه: آویخته،گوشواره

آمیزه: آمیخته،مخلوط

انقیاد: خوار و رام شدن،گردن نهادن، فرمانبرداری

پوی: پویه،رفتار تند،دو،دوان

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1396 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد827 )

 

«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها»!

 

من دلم را «رهانده» و «جامانده» ديدم 

در لا به لای «برگ ها» و «گلبرگ ها». 

نه در «تاب های فلکی» ،که در «کتاب های کودکی».

هر گاه «سایه دل» را در «همایه محافل»گم می کنم، 

آن را نه در «هالِ خطرات» ،که در سايه سار «نهال خاطرات»می جویم. 

هميشه آن را «سبز و خُرّم» می بینم،نه «زرد و مُبهم».

من هیچ گاه دلم را نه «پیر» می بینم و نه «زمینگیر»!

دلم خیلی «واژه های حرف برای گفتن» دارد 

و «ویژه های شگرف برای شکفتن»!

او «بیانی زلال»، ولی «زبانی لال» دارد!

«عطشِ گفتن» زیرِ «آتشِ نهفتن» 

«رنگ می بازد» و از آن «فرهنگ می سازد»!

فرهنگِ داشتنِ «دلی شکسته»،ولی با «لبی فروبسته»!

این فرهنگ «بزرگیِ دل» و «سترگیِ محفل» را 

نه «به اندازه شگرف های نهفته»،

که به «گُدازه حرف های نگفته» می داند.

دل باید«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها» باشد!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

کانون: آتشدان،آتشخانه،کوره،مرکز

تاب: بادپیچ،ریسمانی که دو سر آن را به شاخه درخت یا جای دیگر ببندند و در آن بنشینند و به جلو و عقب حرکت کنند

همایه: ائتلاف،انجمن،گردهمایی

هال: سراب

شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو،کمیاب،بی نظیر در خوبی و زیبایی

گُدازه: آتش

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 | 7:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد826 )

 

«میرانِ ناس» و «امیرانِ اختلاس»!

 

 

من «مردمانی باکمال» را با «دستانی فعّال» دیدم ؛

دستانی که دارای «پینه های کار» است و آفرینشگرِ «گنجینه های ابتکار».

   ولی به علّت «حاکمیّت فساد» و «حکومتِ بیداد»،

 اكنون «اسيرِ حقارت» اند و در «مسیرِ اسارت»، 

با «دهانی دوخته» و «حِرمانی اندوخته»، 

بر سَرِ دوراهی «زندگی گیجی» یا «مرگِ تدریجی» نشسته اند!

اینان نه «کارگزار کفرانِ کافران»، که گرفتارِ «خُسرانِ خُسروان» اند!

تا «انتهای حیات تاخته اند» و «منتهای آنات را باخته اند»!

اکنون آن چه «دارند» و برای بازماندگان «می گذارند»،

نه «زندگی پرافتخار»،که «زنندگی ذلّت بار» است!

کسانی که اینان را «غارت» کرده اند و به «اسارت» کشیده اند،

«میرانِ ناس» اند و «امیرانِ اختلاس»!

 

#شفیعی_مطهر

 ----------------------------------------------------------  

میر: امیر (مخفّفِ امیر)

ناس: مردم،مردمان،ادمی،آدمیان

اختلاس: ربودن،دزدیدن،پولی را پنهانی و ناحق از صندوق همگانی برداشتن

پینه: آن قسمت از پوست کف دست که در اثر کارکردن سفت و ستبر شده باشد

حِرمان: نومیدی،

گیج: سرگشته ،حیران،درمانده

 آن: لحظه،هنگام،وقت،دم،اندکی از وقت،(جمع: آنات=اوقات،لحظه ها)

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 25 دی 1396 | 5:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 دوستی عزرائیل و هردمبیل! 

 

قصه های شهر هرت /قصه شصت و هفتم

 #شفیعی_مطهر

یک شب اعلی حضرت هردمبیل ،عزرائیل را در رویا دید. پس از کمی گپ و گفت با هم دوست شدند.

هردمبیل گفت: ای دوست صمیمی! حالا که با هم رفیق شدیم،بیا و در حق من لطفی کن و جانم را نگیر!بگذار همیشه زنده باشم و بر این مردم حکمفرمایی کنم!

عزرائیل پاسخ داد: مرگ برای همه موجودات و جانداران از جمله همه انسان ها حتمی و قطعی و سنّت الهی است و من نمی توانم خلاف وظیفه خود عمل کنم.

هردمبیل گفت: پس خواهش می کنم مرگ مرا به تاخیر بیندازی و بگذاری چندین سال بیشتر زنده باشم.

عزرائیل جواب داد: این هم محال و غیرممکن است. مرگ هر انسانی باید در وقت معین خود صورت گیرد. البته تو می توانی با رعایت بهداشت روانی و جسمی بر عمر خود بیفزایی. 

هردمبیل که نمی خواست این فرصت به دست آمده دوستی با عزرائیل را به آسانی از دست بدهد، خواهش دیگری را مطرح کرد. او گفت:

اکنون که از مرگ من نه صرف نظر می کنی و نه به تاخیر می اندازی ،لااقل به من قول بده که قبل از فرارسیدن مرگ من چند سال و چند ماه و چند روز زودتر زمان آن را به من اطلاع بده،تا من خود را آماده مرگ کنم.

عزرائیل این پیشنهاد را پذیرفت و قول داد هر گاه قوس صعودی زندگی او وارد قوس نزولی شد و روند عمر او شمارش معکوس را آغاز کرد،به او اطلاع دهد.

صبح آن شب هردمبیل خوشحال و خندان از خواب برخاست و خیالش راحت شد که مدتی قبل از مرگ زمان آن را خواهد فهمید و در صدد رفع آن برخواهد آمد!

سال ها گذشت. هردمبیل روز به روز بر ظلم و ستم بر مردم افزود و خود و درباریانش با بی رحمی به چپاول اموال مردم و تجاوز به حقوق انسانی و اجتماعی مردم مشغول بودند.

روزی به هردمبیل خبر رسید که در گوشه ای از شهر هرت مردم به جان آمده از گرانی دست به شورش زده اند. او فورا به لشکریان سرکوبگر خود دستور داد تا با بی رحمی ،مردم مظلوم را سرکوب کنند.

چندی نگذشت از گوشه دیگر شهر مردم از بی لیاقتی مدیران دست نشانده هردمبیل به تظاهرات پرداختند.

هردمبیل باز هم به سپاهیان خونخوار خود دستور قلع و قمع مردم بپاخاسته را داد.

بار سوم معلمان و کارمندان به خاطر وجود تبعیض در حقوق و دستمزد خود در مقایسه با لشکریان سلطان دست به راهپیمایی مسالمت آمیز زدند ،که طبق معمول با سرکوب شدید عوامل حکومت، تعدادی کشته و زخمی و عده بسیاری دستگیر و زندانی شدند.

کم کم هردمبیل هر روز بر تمایلات خودکامانه خود افزود و عوامل متملّق و چاپلوس او هم چنان عرصه را بر مردم ستمدیده و تحت حاکمیت استبداد تنگ کردند،که مردم ناگهان از هر سوی از خانه ها بیرون ریختند و خشمگینانه به سوی کاخ هردمبیل یورش آوردند. 

هردمبیل هراسان و دیوانه وار به ماموران و گارد سلطنتی دستور شلیک داد و از آنان خواست همه مردم را به رگبار ببندند!

مردم به جان آمده که دیگر جز جان،چیز دیگری برای از دست دادن نداشتند،در زیر رگبار آتش سپاهیان سلطان به پیشروی خود به سوی کاخ هردمبیل ادامه دادند.

هردمبیل در نهایت دید که مردم خشمگین همه صفوف سپاهیان تا دندان مسلح او را از هم شکافته و وارد قصر او شده اند،مرگ خود را نزدیک دید و به یاد قول عزرائیل افتاد.

او فورا با فریاد و استغاثه عزرائیل را مخاطب قرار  داد و قول او را یادآور شد!

عزرائیل در واپسین لحظات که برای قبض روح او آمده بود،ضمن ادای وظیفه خود،به او پاسخ داد:

ای مردک نادان و مغروز! من به قولم کاملا عمل کردم.این تو بودی که همه پیام ها و اطلاع رسانی های مرا نادیده و نشنیده گرفتی و هر روز بر ظلم و زور خود افزودی. هر فریاد خشمگینانه و ناله مظلومانه شهروندان،پیام هشدار من بود. تو همه را با بی رحمی خفه و سرکوب کردی! اکنون دیگر فرصت تو به سر رسیده و جهنم سوزان عدل الهی مشتاق روح تجاوزپیشه و ستمگر توست!
اکنون دیگر دیر شده است . تو به اندازه‌ی کافی فرصت داشتی. زمانی که مردم به شما اخطار می‌دادند، این وضعیت قابل پیش بینی بود ، اما تو نخواستی عزم مردم را ببینی. مردم بارها به تو اخطار دادند . پس از آن مجددا به مبارزات دموکراتیک برگشتند و حجت را بر تو تمام کردند. مردم خواستند از طریق یک فرآیند مسالمت آمیز، تو و دستگاه بسته و دُگم تو را اصلاح کنند. خواستند وضعیت کشور را از طریق اصلاحات بهبود بخشند، اما تو چه کردی؟ تو تصور کردی که سکوت و آرامش مردم ،به معنی رضایت از تو و دله دزدی‌های عوامل‌ تو است؟!!!  مردم تو را نمی‌خواستند، اما تغییر رفتارتان را می‌خواستند .تو تصور می‌کردی،با مهندسی ایده سرکوب و سیاست ارعاب ، خواهی توانست خواست‌ها و نیازهای مردم را هم مهندسی کنی!! خواهی توانست اندیشه‌های مردم را هم مدیریت کنی!! خواهی توانست اراده جامعه را هم حصر و سرکوب کنی!!

قیام و تظاهرات پی در پی مردم،پیام های هشدار و زنگ خطر من بود .‌ وقتی سیل جمعیت رادر خیابان ها با شعارهای اعتراض آمیز دیدی، باید پیام هایشان و حرف هایشان را می شنیدی . ولی غرور قدرت و چاپلوسی درباریان و اطرافیان متملق تو باعث شد که به عمق فاجعه پی نبری و اکنون باید صدای پای انقلاب‌شان را بشنوی! ...

حکومتی که حاضر نباشد مشکلات خود خردمندانه بفهمد و صدای اعتراض مردم را هوشیارانه بشنود ، در آخر با براندازی و سرنگونی در خیابان ها تغییر خواهد کرد .

شماها لیاقت این مردم را نداشتید. چشم و  گوش‌تان را بستید و با اتکا به قدرت‌ نظامی هر روز مشکلات مردم را بیشتر و نارضایتی‌هایشان را عمیق‌تر کردید .

اکنون دیگر راه بازگشت ندارید. این مسیر دیگر پایان خوش گذشته را برای شما ندارد . از سرنوشت حکومت‌های مشابه درس نگرفتید ،کنار نرفتید!  سربازها را از خیابان‌ها فرانخواندید! ،با مردم آشتی ملی اعلام نکردید! برای شنیدن حرف دل مردم،همه پرسی نکردید! به آرامی و با عزت کنار نرفتید!پی در پی تقلب کردید! شما امتحان‌تان را پس داده‌اید. نمره‌ی خوبی هم نگرفته‌اید ... مردم را به حال خوشان بگذارید و کنار بروید ...

کنار بروید و راه را باز کنید تا مردم روی خوش آسایش و آرامش را ببینند‌.
 

لحظاتی بعد هردمبیل در میان شعله های خشم مقدس مردم بپاخاسته و ستمدیده از تخت طاغوت به تخته تابوت فروافتاد!

عاقبت نشنیدن هشدارها!!


سال ها بعد در کتاب درسی دانش آموزان این تمثیل را برای تبیین علل سقوط خودکامگان و دیکتاتورها نگاشتند و آموزگاران درد آشنا ضمن بیان علل سقوط هردمبیل این تمثیل را برایشان بازخوانی می کردند:


مردی برای خود خانه ای ساخت و از خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است، به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت. تَرَکی در دیوار ایجاد شد. مرد فوراً با گچ تَرَک را پوشاند.

بعد از مدتی در جایی دیگر از دیوار تَرَکی ایجاد شد .باز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرار شد . روزی ناگهان خانه فرو ریخت.
مرد با سرزنش خانه ،قولی را که گرفته بود، یاد آوری کرد . خانه پاسخ داد: 

هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم، دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی. 

این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!!!!

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : یک شنبه 24 دی 1396 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد825 )

 

«بامدادِ بهروزی» و «چکادِ پیروزی»!

 

من میخ را «نماد استواری» و «نمود پایداری» دیدم ؛ 

زیرا هر چه ضربات چَکُّش «تاونده تر» و «درهم کوبنده تر» 

بر «قامتش می سود»،بر «استقامتش می افزود»! 

میخ در برابر «سرکوب»،نه تنها «مرعوب» نمی شود؛

بل که «پایدارتر» و «امیدوارتر»،

«قَد می افرازد» و خود را «وَتَد می سازد».

چه زیبا می سراید آن «سراینده ماندگار»،«ملک الشّعرای بهار»:


 پایداری و استقامت میخ 

سزد ار عبرت بشر گردد 


بر سرش هر چه بیشتر کوبند 

پافشاریش بیشتر گردد  

 بنابراین انسانی می تواند در «بامدادِ بهروزی» بر «چکادِ پیروزی» دست یابد،

که در برابر «یورش سختی ها» و «شورش شوربختی ها»،

نه از «اِرعاب بترسد» و نه از «اِرهاب بهراسد»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

تاونده :مشقّت بار، پرقدرت، باقوّت

  سودن: سُفتن،کوبیدن،فرسودن،ساییدن

مرعوب:ترسیده، ترسانیده شده

وَتَد : میخ 

چکاد: قُلّه کوه،سرِ کوه،بالای کوه

اِرعاب: ترساندن،تهدید

اِرهاب: ترسانیدن

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 24 دی 1396 | 4:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 823)

 

«احساسِ يگانگي» یا «هراسِ بیگانگی»؟!

 

من در رویارویی بین «سنگ های خارا» و «قطره های پویا»، 
 
پیروزی را با «قطره های تلاشگر» دیدم،نه «سنگ های سخت سر»؛ 
 
زيرا هر «قطره سختکوش» پس از پيوستن به ديگر «قطره های پُرخُروش»، 
 
هويت فردي خود را نه «جدای از جماعت»،که «فداي جمعیّت» مي كند. 
 
او در جمع «حَل» و بخشی از «مَحَل» مي شود. 
 
 همه قطره ها گویی «به مرکزیّت شمعی»، 
 
«احساس هُويّت جمعي» مي كنند؛  

اما سنگ ها به خاطر «جُمودِ فكري» و «خُمودِ بکری»
 
نه «احساسِ يگانگي»،که «هراسِ بیگانگی» دارند.
 
 در زندگی، معنای واقعی «سرسختی»،«سختدلی» نیست.
 
 «حسِّ همگرایی» و «احساسِ شکوفایی» را 
 
بايد در «دل های نرم» و «محفل های گرم» جست وجو كرد. 
 
موفقیّت در «همبستگی مِلّت» است و «پیوستگی اُمّت».
 
 
#شفیعی_مطهر
 
-------------------------------------- 
جُمود: بسته شدن،یخ بستن آب،خشکی و افسردگی
 
خُمود: سکوت و خاموشی،بیهوشی 
 
بکر: تازه و دست نخورده،اول هر چیز
 
سرسختی: جان سختی،طاقت،توان،بی پروایی
 
محفل: جای جمع شدن دوستان،انجمن،جرگه،مجلس 
 
اُمّت: گروهی از مردم،جماعت،پیروان یک پیامبر
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 22 دی 1396 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 822)

 

«زنجیرِ وَهم» یا «تنویرِ فهم»؟!

 Image result for ‫نارگیل‬‎

من «میوه نارگیل» را نیز شایسته «شیوه تحلیل» دیدم.

نارگیل روییده بر «درخت» است با پوستی «سخت» ،

ولی در درون «جیره ای سپید» دارد و «شیره ای مفید».

تا «پوسته نارگیل» این «قالبِ وبیل» را نشکنیم،

نمی توانیم «بطونش را بیابیم» و «درونش را دریابیم»!

بنابراین دریافتم که نخست باید «خود را شکست» و «زنجیرها را گُسست» ،

تا «اندیشه،آزاد» و «خردپیشه،فَرجاد» گردد.

«پندارهای سُست» و «شعارهای نادُرُست»

چونان «غُل و زنجیر» دست و پایِ «تامُّل و تدبیر» را می بندد

و انسان را از «تفکُّر» و «تدبُّر» بازمی دارد.

انسان های «سبزکیش» و «آزاداندیش»

کسانی اند که «زنجیرِ وَهم را گُسسته اند»، 

سپس به «تنویرِ فهم پیوسته اند» .



موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 21 دی 1396 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 821)

 

«داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»! 

 

من تصویرِ «عقابی بزرگ» را در «قابی ستُرگ» دیدم،

«خاموش» و بی «خروش»،

نه «آرزوی پرواز» و نه «تکاپوی تاخت و تاز».

بنابراین دریافتم که اگر «پدیده پرواز» و «ایده تاخت و تاز» را از عقاب بگیرند،

دیگر «بال» هم برای او «وبال» است.

چه سخت است «داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»،

ولی در «اسارتِ قفس» و «مرارتِ محبس»!

عقابِ «بال بسته» و «پَرشکسته» 

نه «قفس را تنگ» می بیند و نه «محبس را ننگ»؛

ولی «عقاب تیزپرواز» ،«آسمانِ باز» می خواهد.

 «بیدل دهلوی»،این «نکته نمادین» را «چه شیرین» می سراید:

زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود

 از پیچ و خم تعلّقم ننگ نبود

آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داشت

تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 20 دی 1396 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 820)

 

 

«روزگار» یا «آموزگار»؟! 

 

اگر انسان با «دیده دانش آموزی» و «ایده تجربه اندوزی»

به همه «پدیده ها» و «آفریده ها» بنگرد،

همه «روزگار» را «آموزگار» می بیند.

کسی که اهل «دانش آموختن» و «تجربه اندوختن» باشد،

از «هر کس و هر چیز» با «هر بهانه و دستاویز»

می تواند «معرفت آموزد» و «حکمت اندوزد». 

هیچ «پدیده»،«نکوهیده» نیست،

هر چند «زشت» و «بدسرشت» باشد.

«جوان فکور» و «انسان باشعور»

می تواند از هر «انگاره ای»،«اشاره ای» دریابد

و از هر «خوشه ای»،«توشه ای»!



موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 | 6:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد819 )

 

 «شهرِ عَفِن» و «دهرِ مُتعفِّن»!
 
 

من چوپانی را دیدم «بی های و هو»،ولی نه «دروغگو»،

که تا وقتی «نی لبک محبّت» را بر لب نهاده 

و در آن «آهنگ صداقت» می دمد، 

هم «گَلّه از يورشِ گرگ» در آمان است و هم «محلّه از شورشِ بزرگ».

صداقت،«چشمه ای زلال» است که از «کرشمه استدلال» جاری می شود

و «دشت های شهر» و «گُلگشت های دهر» را طراوت می بخشد.

آن گاه که این چشمه را با «دروغ بیالایند» و از آن،«فروغ را بزدایند»،

«شهر،عَفِن» می شود و «دهر،مُتعفِّن»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

عَفِن: گندیده،بدبو

مُتعفِّن: بدبو،بویناک،گندیده

دهر: روزگار،عصر و زمان،زمان دراز

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 18 دی 1396 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 818)

 

«یاسِ های نور» یا «داس های زور»؟! 

 

 کاربُردِ «شیوه های سرهنگی» در «عرصه های فرهنگی» ناکارآمد است. 
 
«قدرت» نمی تواند «حقیقت» را بیافریند، 
 
اما «حقيقت» مي تواند «قدرت»را خلق كند.   
 
«جفایی سنگین» و «خطایی پَژوین» است،
 
که «یاسِ های نور» را با «داس های زور» درُو کنیم!  
 
«فضیلتِ فرهنگ» کجا و «رذیلتِ تفنگ» کجا؟!
 
از این «نهال ،گل» می روید و از آن «دَجّال، گلوله»!
 
آن جا که «سمومِ ستم» با «هجومِ دمادم»
 
«لاله زارِ فرهنگ» را  به «شوره زارِ نیرنگ» تبدیل می کند،
 
دیگر نه غنچه لب ها «تبسّمی» دارد
 
و نه بلبلِ جان ها،«ترنّمی»! 
 
 
#شفیعی_مطهر
 
-----------------------------------
 
پَژوین: چرکین،چرک آلود،پلید
 
دَجّال: بسیار دروغگو و فریب دهنده،شخص کذّابی که پیش از مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم را فریب می دهد
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : یک شنبه 17 دی 1396 | 5:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 فردا خیلی دیره!!!

 

#اصوالگرا: چند روزه این #شعارها ماها رو شوکه کرده!

#اصلاح طلب: کدام شعارها؟

اصولگرا: این شعارهایی که این روزاها جوونا میدن، مثلا میگن:

- «#استقلال،آزادی،جمهوری ایرانی!!»

- «اصلاح طلب! اصوالگرا! / دیگه تمومه ماجرا!»

یا.....

اصلاح طلب: اینا تحقق همان رویدادی است که ما بیست ساله داریم به شما هشدار میدیم!بیست ساله تلاش می کنیم نذاریم نسل جوان نومید بشن و شعارهاشون از چهارچوب نظام خارج بشه!حالا دیگه از همه ما عبور کردند!

بیست ساله با هر زبانی گفتیم و نوشتیم و فریاد زدیم که بگذارید #اصلاحات لازم در جامعه انجام بشه!

نذارید نسل جوان ما به این باور برسه که حرف دشمنان خارجی درسته که میگن  این «نظام اصلاح پذیر نیست!»

حالا دیگه متاسفانه وضع رسید به اون جایی که ما می خواستیم نرسه و شما در این مدت به جای گوش دادن به هشدارهای دلسوزانه ما،از هیچ تهمت و افترایی نظیر #فتنه_گر و #بی_بصیرت و فریب خورده و....درباره ما کوتاهی نکردید و همه همت خود صرف این کردید تا به نسل جوان ثابت کنید که تحلیل دشمنان ج.ا.ا ایران مبنی بر «#اصلاح_ناپذیربودن_نظام» درسته!

البته هوز هم دیر نشده! نگذارید آخرین فریادهای مظلومانه و هشدارهای اصلاح طلبانه در گلو خفه شود!

....که فردا خیلی دیره!!!

 

#شفیعی_مطهر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 16 دی 1396 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 


 

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد817 )

 

 «بارقه ای از نور» و «شارقه ای از شعور»! 

 

 
من ماه را دیدم که «یک تنه و تنها» و «بی همدل و بی همتا»
 
چون «سیمینه مهر» بر  «سینه سپهر» «می درخشد»  
 
و به همه «نور می بخشد» . 
 
او «آبشار نقره گون مهتاب» را  
 
بر «دیارِ و هامونِ سرب و سراب»فرومی ریزد.
 
ماه پرتو سیمینه اش را «بی دریغ و بی سبب» 
 
بر «پیکر سرد و سیاه شب» می پاشد. 

«راه تباهی،دراز» است و «سپاه سیاهی در تاخت و تاز» ، 

امّا ماه نه از آن «می ترسد» و نه از این «می هراسد». 

 یک «فروغ ماه» می تواند هزار «دروغ دُژآگاه» را رسوا کند.

«سپاه شب تیره» اگر بر همه آسمان هم «چیره» شود،

 یک «بارقه نور» می تواند «پُشتِ شب دیجور» را بشکند.

ماه ،«شب ستیز» است و شب،«نورگریز».

بنابراین حجمِ عظیمِ «ظلم و ظلمت» و «قساوت و قسوت» 

هر چند «گُجسته و شریر» و «نشسته بر سریر»باشد،

با تابش «بارقه ای از نور» و «شارقه ای از شعور»،

هراسان «می گریزد» و همه هیبتش «فرومی ریزد»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------

بارقه: درخشنده،برق زننده،ابر برقدار

شارق(شارقه) : تابنده،تابان و درخشان،آفتاب

هامون: دشت ، زمین هموار

دُژآگاه: بداندیش،خشمگین، بدخو، تندخو

قَساوت: سنگدلی سخت شدن

قَسوت: سخت دل شدن

گُجَسته: خبیث،  ملعون، پلید و ناپاک(ضدِّ خجسته)

شریر: بد، بدکار

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 16 دی 1396 | 6:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 


 

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد816 )

 

«گویشِ خوار» و «پویشِ دُشخوار»!

 
 
 من «فانوسی دریایی» را در برابر «اقیانوسی هیولایی»دیدم 
 
که «یکّه و تنها» نشسته بر «بالِ بلا» 
 
  رویاروی با «قیامت شب» در «قامتِ کوکب» قد «افراخته»
 
و از یورش طوفان ها خود را «نباخته» است.
 

 از «جان می سوخت» و جهان را «می افروخت».

گویی او می دانست «روشنگری، هزینه» دارد و «حق باوری،سوگینه». 

او بر فراز «بُرجی از شعور»،«دُرجی از نور» را «می افشاند»

و گمشدگان اسیر در «مُرداب فریب» و «غرقاب غریب» را از اسارت «می رهاند».

او نه از «هیبتِ شبِ تاریک می ترسید» 

و نه از «قَسوتِ تبِ تحریک می هراسید».

او به هر سوی «پیکی از نور» و «پیکانی از هور»می افکند.

گمراهان را راه «می نمود» و راهِ گمشدگان را «می گشود».

بنابراین راه روشنگران «توده» بسی «ستوده» است.

ولی راه روشنگری «گویشی خوار» دارد و «پویشی دُشخوار»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

سوگینه : مصیبت،اندوه،ماتم،غم خوردن

دُرج: صندوقچه،جعبه جواهرات و زینت آلات 

هور: خورشید،آفتاب

قَسوت: سنگدلی،سخت شدن

خوار: آسان،سهل

دُشخوار: دشوار ،مشکل، صعب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 15 دی 1396 | 7:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#کرامت_انسان و #حقوق_شهروندی

 

 

من نمی دانم چرا مردم در موسم #انتخابات و #راهپیمایی ها مفتخر به توصیفاتی چون «شریف»، «جان بر کف»،«#شهیدپرور»،«#انقلابی»،آگاه»،«فرزانه» و....می شوند،ولی وقتی برای بیان نظریات و خواسته های مشروع و #قانونی خود و #اعتراض به #فساد و بیداد به خیابان ها می آیند،متهم به «#فریب_خورده»،«#اغتشاشگر»،«#مزدوربیگانه» و «آلت دست #امریکا،#اسراییل،#عربستان و #منافقین و...» می گردند!!!

اگر انسان،کرامت و شخصیت دارد و شهروند دارای حقوق است،حتی یک نفر ایرانی فارغ از جنسیت،قومیت،زبان،دین و مذهب،سواد و طبقه اجتماعی هم از کرامت انسانی و حقوق شهروندی برخوردار است.

بنابراین به هیچ یک از #معترضان نمی توان تهمت فریب خوردگی و ....زد. بر فرض طرح نامطلوب ترین شعار بر اساس عقیده و باور خود،نهایتا از نظر ما حرف و راهش اشتباه است،ولی هر چه هست ،باور خود را بیان کرده و باور و نظر هر انسان و شهروند محترم است. در یک بستر آرام گفتگو همه خبرها،نظرها و باورها قابل نقد و توضیح است.

البته هیچ معترضی نمی تواند و حق ندارد جز بیان منطقی نظریاتش دست به #تخریب و #خشونت و هتک حرمت دیگران و قانون شکنی بزند.

امید که هم معترضان حریم محترم انسانیت و شهروندی را رعایت کنند و هم حکومت با نهایت مدارا و سعه صدر زمینه بیان آرام و منطقی نظریات شهروندان را فراهم کند.

 

#شفیعی_مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 14 دی 1396 | 12:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  

هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد815 )

 

«شادی» و «شیّادی»!

 

 تفنگ دوربین دار WA-2000

 «قُدرتمِداران خودکامه» و «شهریارانِ بی برنامه»  

همه «شوکتِ اَورنگ» را در «قدرتِ تفنگ» مي بینند. 

اینان نمي دانند كه براي ايستادن مي توان بر سرنيزه «دل بست» ؛ 

  ولی نمي توان بر آن «نشست»!

قدرت برای خودکامگانِ «بی ریشه» و  «فاقد اندیشه»،

«محبوب» است و «ابزار سرکوب»!

زیرا نه «جاهی خوب» دارند و نه «جایگاهی در قلوب»!

آنان «نطق شان،زور» است و «منطق شان،غرور» ؛

 نه «زبانِ محبّت» را درک می کنند و نه «بیانِ مودّت» را.

آنان خود «حقیر»اند و تنها «تحقیر» را می شناسند.

از «شدّتِ حقارت» فقط به «حدّتِ اسارت» می اندیشند.

این «مردم اند» که باید «بدانند»،

هرگز از «استبداد» ،«داد» برنخیزد

و از «شیّادی»،«شادی»!

 

#شفیعی_مطهر

 -------------------------------------------------

اَورنگ: سریر،تخت پادشاهی

جاه: قدر و شرف،فرّ و شکوه،منزلت،جایگاه

 مودّت: عشق و محبّت ،دوستی

حدّت: تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 14 دی 1396 | 12:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد814 )

 

«فصلِ پایانی»یا «وصلِ جاودانی»؟! 

 

من مرگ را ديدم در «تقدیر» و «سیری ناپذیر»،

كه هر لحظه دهان «مي گشاید» و بي رحمانه حيات را «مي رباید»....

و زندگان را ديدم كه در چمنزارِ لحظه ها «غافلانه مي چرند»

و گردوهاي پوك و پوچِ «آرزو» را بدون «میزان و ترازو»

«ساده لوحانه مي خرند»! 

«رویدادِ ممات» برای «بُنیادِ حیات»،

نه «روندی فُرودین»،که «فَرایندی کمال آفرین» است. 

 اینجا،«جای کِشت» و آنجا،«صفای بهشت»!

اینجا «فصلِ کاشتِ دانه» است و آنجا «اصلِ برداشتِ جاودانه»!

مرگ،برای زندگی نه «فصلِ پایانی»،که «وصلِ جاودانی» است.

مرگ،نه «میدان تاخت و تازِ غُصّه»،که «زمانِ آغازِ قِصّه» است.

کسی از «سوز و گدازِ ممات می هراسد»،

که «رازِ حیات را نمی شناسد»!

کسی که «حقیقتِ حیات را دَریابد»،

«ماهیّتِ ممات را نیز برمی تابد».

 «قصّه برگ» با «غُصّه مرگ» به پایان نمی رسد...

این قصّه سری دراز دارد

وین غُصّه دری ز راز دارد

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------

فُرودین: پست تر،زیرین،پایینی 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 13 دی 1396 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

   هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 813)

 

«آیینه فردا» و «گنجینه فردها»! 

 

من  انسانی هزار چهره را دیدم 

که این بار با «نقاب مِرّیخی» از «قاب تاریخی» بیرون آمد. 

او نه «فرهنگ تاریخ» را می فهمید و نه «ننگ توبیخ» را.

او رویدادهای تلخ «تاریخی» را با همه «ننگ توبیخی»

«بار ديگر» و با «شعار دیگر» 

براي مردمی که تاریخشان را از یاد می بردند، 

«به تكرار مي نشست» و «به استمرار می پیوست». 

تکرار تاریخ برای همه «جوامع انسانی» به همراه «وقایع جهانی» 

عاملِ «تجدیدِ کینه ها» است و «تشدیدِ هزینه ها».

تاریخ باید «مایه عبرت» باشد و «سرمایه بصارت».

همه «رویدادهای دیروزی» ،چه شکست و چه «پیروزی»،

باید «آیینه فردا» و «گنجینه فردها» باشد!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

مِرّیخ: بهرام،ستاره ای کوچک تر از زمین،در اساطیر خدای جنگ نامیده شده

 توبیخ: سرزنش،نکوهش

بصارت: بیناشدن،بینایی و  دانایی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 | 6:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد811

 

«رَوَندی پویا» و «فَرایَندی پایا»

 

عمر هر «انسان» در هر «نقطه جهان»

همراه با «سیر کهکشان» در «مسیر گذران» است.

 «گذر زمان» و «گذار زمین»،

نه «دمی مانایی» دارد و نه «بازدمی ایستایی».

در «جهان هستی» بی هیچ «گُسستی»

همه «پدیده ها» و «آفریده ها» ،

در «حال پویش» هستند و در «روال رویش».

در این میان تنها «وجودِ بی بار» و «موجودِ زیانکار»،

انسانی است که فقط «تقدیر را می شناسد» و از «تغییر می هراسد»!

تغییر،تنها«رَوَندی پویا» و «فَرایَندی پایا» است ،

که انسان را «از پوسیدن می رهاند» و به «بیوسیدن می رساند»! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------- 

رَوَند: روش،رفتار،طریقه،طرز

فَرایَند: مجموعة عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص

بیوسیدن: امیدداشتن،توقع داشتن

  

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 10 دی 1396 | 5:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 هر پگاه نو با یک نگاه نو 

 

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد810 )

 

«وَهمِ سُست» یا «فهم دُرُست»؟!

 

بین «ذهن» و «دهن» یک نقطه فاصله است.

برای بستن دهن نه به «قفل و زنجیر» نیاز است و نه به «بند و شمشیر».

دهن ها را می توان با یک «دستور شاهانه» و «سانسور دُژآگاهانه» بست.

ولی ذهن اگر «عامیانه نپریشد» و «عالمانه بیندیشد»،

با هیچ «قفل و زنجیر» و «بند و شمشیر» نمی توان آن را بست.

ذهن پویا را نه «دستور شاهانه» می تواند از فهمیدن بازدارد 

و نه «سانسور دُژآگاهانه»!

«ایده زور» و «پدیده سانسور» می تواند

«چشم ها را کور» و «خشم ها را سانسور» کند.

آنان با این شگرد می توانند شهروندان را از «دیدن» بازدارند،نه از «فهمیدن»! 

«سهم هر انسان» از «فهم جهان»میزان «خودارزی» و «خردورزی» اوست.

«نشر حقایق» چون «عطر شقایق» است.

می توان «گُل را پَرپَر» و خونش را «به ساغَر» کرد، 

ولی نمی توان «بویش را نهفت» و «گفتگویش را نگفت»!

بنابراین چه «اهریمن» و «کودن» اند

آنان که با «وَهمِ سُست» می خواهند جلوی «فهم دُرُست» را بگیرند!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

وَهم: پندار، خیال، گمان، تصور

دُژآگاه: بداندیش، بددل، بدخو، نادان و بی تربیت

نپریشد: پریشان نشود

ساغَر: پیاله شراب خوری،جام می

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 9 دی 1396 | 5:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد809 )

 

 «انکار حقایق» و «فرار از منطق»!

 

 من شخصی را دیدم «زار و نزار» و «معتاد به سیگار»

او وقتی «زیان های سیگار» را به قلم «یک روزنامه نگار» خواند، 

از ترس «دیدن برونداد» و «شنیدن انتقاد»، 

از آن پس به جاي «درک گفتار» و «ترك سيگار»،

«خواندن روزنامه» و «تنظیم برنامه» را ترك كرد.

 «گریختن از استدلال» و «آویختن در خیال»،

نه «دردی را درمان» می کند و نه «شگردی را عیان»!

باید «دیدگان را گشود» و «راه های سخت را پیمود»! 

«انکار حقایق» و «فرار از منطق»،

«فرجامی جز شکست» و «سرانجامی جز بن بست» ندارد!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------- 

نزار: لاغر ،ضعیف، ناتوان ،افسرده،رنجور

شگرد: راه،روش،طریقه،طرز عمل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 8 دی 1396 | 7:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد808 )

 

  «مایه تکامُل» و «سرمایه تعامُل»

 

 

من نوزادی را دیدم از «اَلَست رمیده» و بر روی «دست آرمیده» بود. 

او می خندید؛ اما نمي دانم بر «پندارهاي ديروز» يا «باورهاي فردا».

دنیای کودکان،«دنیای پاکی ها» است و «دریای تابناکی ها» .

«سراسر،سور و سرور» است و «شَراشِر،شادی و شور».

در آن جا دلِ سرخِ غنچه ها «عطرآگین» است و قلب سبز جوانه ها،«زمرّدین».

 چشمه زردِ آفتاب،«زرّین» است و آبشار سپیدِ مهتاب،«سیمین».

«سیمای سیمابگون برف،سپید» است و «دلِ دریای ژرف،به رنگ امید».

کاش دنیای «کودکانه»،عمری «جاودانه» می داشت!

کاش همه  «فصل ها،بهار» بود و همه «وصل ها،پایدار».

کاش هیچ «پگاهی»، «شامگاهی» در پَی نداشت

و هیچ «راهی»،«چاهی» پاپَی نداشت!

ولی «کمال بینش» و «استکمال آفرینش»،

در «آمیزه ای از سیاهی و سپیدی» است 

با «ستیزه ای میان پاکی و پلیدی». 

جهان هستی هم «نوش» دارد و هم «نیش» .

 هم «فراز» دارد و هم «فرود».

تضادّ،«مایه تکامُل» است و «سرمایه تعامُل».

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

اَلَست:روز ازل،روز نخست آفرینش

شَراشِر: نفس،تمامی تن،سراسر اندام شخص

 پَی: دنبال،عقب

پاپَی: درپی،دنبال

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1396 | 6:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد807

 

«نعمتِ الهی» یا «نقمتِ تباهی»؟

 

 برای «مللِ واپس مانده» با «دُوَلِ دست نشانده»

 نفت، نه تنها «دِشنه خام» که «سرچشمه آلام» است.  

  نفت، ظاهراً شکم ها را «سیر»،ولی باطناً ملت ها را «اسیر» می کند!

نفت ،«نعمتِ الهی» است، نه «نقمتِ تباهی»؛ 

اين مديران جوامع اند كه مي توانند از آن «دايه يارانه» بسازند 

یا «سرمايه جاودانه» ؟!

 این «امیران شهر»اند و «مدیران دهر»،

که با «سوءِ تدبیر» یا «جادوی تزویر»،

از «سُفره سور»،«حُفره گور» می سازند.

ملّت هایی هستند که نه «منابع ثمین» دارند و نه «ذخائر زیرزمین»؛

ولی با اتّکا به «خرد و کنگاش» و «همّت و تلاش»،

توانسته اند «اُلگوی لیاقت را بیابند» و «گوی سبقت را از همه بربایند».

آن جا که «خرد،غایب» است،«دیو و دَد،نایب» است!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

دِشنه: خنجر،کارد برنده و نوک تیز

نقمت: کینه کشی،عذاب،عقوبت،رنج و سختی

دایه: زنی که بچه کس دیگر را شیر بدهد،پرستار بچه

 سور: مهمانی،جشن،جشن عروسی،بزم

ثمین: گرانبها،قیمتی،پربها

کنگاش: شور،مشورت

دَد: حیوان درنده چون شیر و پلنگ و گرگ

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 6 دی 1396 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 806)

 

«بافته های خیالی»یا «یافته های استدلالی»؟! 


من «ساده ای فریفته» و  «دانش زده ای خودشیفته» را دیدم 

که سهم او از «اقیانوسِ فهم» تنها «فانوسی از وَهم» بود. 

محفوظاتی چون غُل و زنجیر دست و پای فکرش را «بسته» 

و شخصیّتش را «درهم شکسته» بود.

دانش،نه «کوهی از محفوظات» است و نه «انبوهی از ملفوظات»،

بلکه مجموعه ای از «معارف زمانه» است که «عارف فرزانه»

چون «زنبورِ عسل» با «شعورِ لَم یَزَل»،

از هر «گُلی»،«مُلی» می نوشد

و در هاضمه خود به هم «پاک می آمیزد» و «چالاک می بیزد»

و با «جَهدی بی اندازه»،«شَهدی تازه» تولید می کند.

 بنابراین «دانشوران راستین» و «پژوهشگران جهان بین»

آن چه «پدید» می آورند و «تولید» می کنند،

«نوشی زُلال» است،نه «نقوشی ضَلال»!

 دانش،نه «بافته های خیالی»،که «یافته های استدلالی» است.

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

وَهم: پندار، خیال، تصوّر ،گمان

لَم یَزَل: بی زوال، پاینده، جاودان

مُل: می،شراب،نوشیدنی

می بیزد(بیختن): غربال کردن

ضَلال: گمراهی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد805 )

 

 

آیا «دانستن غیب»، «عیب» است؟

 

«گردانه زمان» و «گردونه زمین»

«چون بادِ تُند می گذرد» و «افرادِ کُند را وامی گذارد».

نه تنها «قطارِ منِ انسان»،که «مدارِ خرمنِ کهکشان»

روی «رِیل زمان» چون «سیلِ بی امان»

«پیوسته» و «ناگسسته»

به «خویش می نازد» و به «پیش می تازد»!

«دانشورانِ خردمند» و «پژوهشگرانِ وَرجاوَند»

می توانند با «خویش ارزی» و «اندیشورزی»

سیمای فردا را در «آیینه دیروز»، این «گنجینه مرموز» بنگرند، 

ولی هیچ کس نمی تواند درباره «فردای رِیب» با «ادّعای غیب»

«پرده دَری را بجوید» و «خبری را بازگوید».

آیا فکر نمی کنید «دانستن غیب»،خود یک «عیب» است؟

زیرا هر «برگ» تا «لحظه مرگ»،

می تواند «شاد بخندد» و «آزاد برقصد»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

وَرجاوَند: ارجمند،برازنده،بلندپایه،نیرومند

رِیب: شک،گمان،تهمت،اضطراب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 4 دی 1396 | 8:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد804

 

«آگاهی»یا «تباهی»؟! 

 

من در «دریای شرق» زورقی را «در حال غرق» دیدم.

زورق در «غرقاب» بود و ناخدا در «خواب»! 

بدنه زورق «در حالِ شکافتن» بود و ناخدا «در خیال بافتن»!

او نه تنها در «عرشه اشرافی»، که در «عرش خیالبافی» سیر می کرد.

ناخدا در «خواب» بود و سرنشینان در «اضطراب»!

خطر غرق شدن ،«خواب را از چشم آگاهان می ربود» 

و «تاب را از خشم دادخواهان می زدود»! 

بیدارکردن ناخدا هم «جُرم» داشت و هم «جریمه»!

زیرا «جُرمش را گُستاخی می پنداشتند» 

و «جریمه اش را سلّاخی می انگاشتند»!

بنابراین نه تنها بر «عرشه زورق»،که در «عرصه فلَق»نیز

«حِرمانی نَهمار» و «خَفَقانی مرگبار» سایه افکنده بود!

اینک «نُخبگان» برای همه «سرنشینان»، 

یا باید «آگاهی» را برگزینند ،یا «تباهی» را!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------- 

عرشه: سطح بالای کشتی

تاب: طاقت،توانایی،قرار و آرام

سلّاخی: پوست کندن،کشتن

فلَق: همه خلق،همه مردم

 حِرمان: نومیدی،بی بهرگی

نَهمار:بی شمار،فراوان، بسیار، بی نهایت، بی کران، عجیب، دشوار

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 3 دی 1396 | 5:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 ملّت گناهکار؟!!

 

گفتم: چرا این قدر این روزا زلزله میاد؟

گفت: از بس گناه می کنید!!

گفتم: چرا برف و  بارون نمیاد؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم: چرا هر روز ارزاق مردم گرون تر میشه؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم: چرا هر روز سنِّ اعتیاد و فحشا و بزهکاری پایین تر میاد و آمارش بالاتر میره؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم: چرا بیشترین آمار تصادفات و تلفات رانندگی دنیا مال ماست؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم: چرا دشت ها،چاه ها،رودها و دریاچه های ما دارن پی در پی خشک میشن؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم: چرا هر روز جنگل های ما به کویر تبدیل میشن؟

گفت: از بس گناه می کنید!

گفتم:.... !!!

گفتم:....!!!

گفتم : راست میگی!

چه گناهی بزرگ تر از این که بارها زلزله، خانه ها و روستاها و شهرهای ما رو ویران ، و هموطنان ما رو قتل عام کرده،ولی ما باز هم هشیار نمی شیم و خانه هامون رو ضدّ زلزله نمی سازیم!! 

چه گناهی شرم آورتر از این که سالانه بیش از 18هزار نفر تلفات رانندگی(رتبه اول دنیا) و صدها هزار نفر مجروح و معلول و میلیاردها تومان خسارات رانندگی رو داریم،ولی نه جاده هامون و نه خودروهامون رو استاندارد نمی سازیم! 

چه گناهی زشت تر از این که روز به روز کانون خانواده ها دارد بیشتر از هم می پاشد،ولی ما راه حل های عقلانی و علمی متفکران و صاحب نظران رو گوش نمی کنیم!

چه گناهی فاحش تر از این که مدارس و دانشگاه های ما دارد نسلی بی ایمان و پوچگرا تحویل جامعه می دهد،ولی ما به سخنان دلسوزانه دردآشنایان متخصّص گوش نمی دهیم!

چه گناهی روشن تر از این که هر روز جنگل هامون ویران تر و رودها و دریاچه مون خشک تر میشه،ولی ما هشدارهای دلسوزانه منتقدان و کارشناسان متخصص رو جدّی نمی گیریم و به کار نمی بندیم؟!

چه گناهی عذاب دهنده تر از این که به جای پرورش شهروندان پرسشگر،مطالبه گر،شجاع،متفکّر،انتقادکننده و انتقادپذیر،می کوشیم افرادی متملّق،چاپلوس و بله قربانگو بپروریم؟!

دقیقا حق با شماست!

تا ما مرتکب این گناهان می شویم،این عذاب ها را سزاواریم!!

 

#شفیعی_مطهر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 1 دی 1396 | 18:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد802 )

 

«حقارت»،زمینه سازِ «اسارت»! 

 

 شیوه همه «خودکامگان جهان خوار» و «مستبدّان ستمکار» 

در «تحمیق توده ملّت» و «تعمیق شالوده قدرت» این است 

که نخست مردم را «تحقیر» می کنند و سپس به «زنجیر» می کشند. 

انسان تا «تن به حقارت» ندهد، «سر به اسارت» نسپارد.

زیرا «حقارت»،زمینه سازِ «اسارت» است.

فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوهُ ( سخن قرآن درباره شيوه فرعون)

 «شهروند باکرامت» و «ورجاوند باشخصیّت» هرگز

نه «تن به تحقیر» می دهد و ونه «سر به زنجیر»!

بنابراین باید از هر «زاده»،یک «آزاده» ساخت

و از هر «بنده»،یک «انسان ارزنده»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 1 دی 1396 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد802 )

 

«حقارت»،زمینه سازِ «اسارت»! 

 

 شیوه همه «خودکامگان جهان خوار» و «مستبدّان ستمکار» 

در «تحمیق توده ملّت» و «تعمیق شالوده قدرت» این است 

که نخست مردم را «تحقیر» می کنند و سپس به «زنجیر» می کشند. 

انسان تا «تن به حقارت» ندهد، «سر به اسارت» نسپارد.

زیرا «حقارت»،زمینه سازِ «اسارت» است.

فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوهُ ( سخن قرآن درباره شيوه فرعون)

 «شهروند باکرامت» و «ورجاوند باشخصیّت» هرگز

نه «تن به تحقیر» می دهد و ونه «سر به زنجیر»!

بنابراین باید از هر «زاده»،یک «آزاده» ساخت

و از هر «بنده»،یک «انسان ارزنده»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 1 دی 1396 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |