اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

#شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی سُتوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد، رشتۀ تسبیحی است که همۀ دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملّت را استحکام می بخشد.

اعتماد ،زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همۀ ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همۀ چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم، کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميّت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغۀ رفتارشناسان و آسيب‌شناس‌هاي اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبۀ بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علّت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حقِّ خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیّت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطۀ مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه، اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديدۀ زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشۀ بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقۀ غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط ،قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهّد اجتماعي و كمرنگ شدن هويّت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورُّم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطّلاع رسانی نیست که بتوان در مدّت کوتاهی و به وسیلۀ یک شیوه نامه مدوَّن آن را از عرصۀ آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همۀ احاد مردم در همۀ امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیدۀ مترقّی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرّف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکُّر تودۀ مردم استفاده نماید و اجازۀ مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطۀ تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول چهار دهه جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظۀ تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطۀ همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعۀ ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعۀ ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجّه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فرهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1398 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

آرمان شهر بهمن

 

 #شفیعی_مطهر

 

   از زندگي كه نه، از بردگي در تنگناي لانه‌هاي باريك شقاوت و آشيانه‌هاي تاريك عداوت خسته شده، در آرزوي زندگي در فراخناي قصرهاي مُصادقت و كاخ هاي مُرافقت بوديم.

   از تنفّس در فضاي تيره و تار ستم و هواي نكبت‌بار اندوه و غم به ستوه آمده، در جستجوي نسيمِ سحرِ آزادي و شميم معطّر شادي بوديم.

   از گام ‌زدن در كوچه‌هاي ظلمتِ ظلم و ضلال و بن‌بست‌هاي قيرگون پُر قيل و قال به تنگ آمده و به دنبال يافتن عرصه‌هاي وسيع سعادت و قُلّه‌هاي رفيع كرامت بوديم.

  از پوسيدن در منجلاب تملّق و چاپلوسي و گنداب ريا و سالوسي دلمُرده و افسُرده شده، در پي يافتن چشمه‌ساران زلال عزّت و آبشاران روشن شهامت بوديم.

  این گونه بود كه ما قطره‌هاي تنها و چكّه‌هاي جدا از هم، به هم پيوستيم و بر سر پيمانة عشق، مصادقت را پيمان بستيم. 

از جويباران بيداري گذشتيم و رود هشياري را پشت سر گذاشتيم، از پيوستن جويبارها در پهناي رود جوشيديم و در فراخناي دريا خروشيديم. 

از جنبش جمعيّت و خيزش خلق، شهر خروشيد. از كوچه‌هاي احساس گذر كرديم. به خيابان هاي خَرَد رسيديم. در ميدان همايش گرد آمديم. «استقلال» و «آزادي» را فرياد كرديم، تا «جمهوري اسلامي» را ايجاد كنيم.

با حميّت اسلامي خلق را به حمايت از حق برانگيختيم و با باطل درآويختيم.

با هم نشستيم تا ايستادگي را پيمان ببنديم و ايستاديم، تا گرد ذلّت بر سيماي سرخمان ننشيند.

شهر شقاوت و شرارت و شهوت را در هم كوبيديم، تا مدينة فاضلة فقاهت و فطانت و فراست را بنا كنيم. 

كوچه‌هاي تنگِ ننگ و عار را خراب كرديم، تا خيابان‌هاي پهن عزّت و افتخار را بسازيم.

تنديس سکوت را شكستيم تا توانستیم تدليس طاغوت را بشکنيم.

كوخ هاي پستي و پليدي و پلشتي را ويران كرديم، تا كاخ هاي پاكي و پارسايي و پايداري را برافرازيم. 

در رَزم آزادي و بهروزي جنگيديم، تا در بزم شادي و پيروزي عزم را جزم كنيم، كه بر خرابه‌هاي شهر طاغوت و طغيان، شهري بسازيم از ياقوت ايمان، شهري پر از غنچه‌هاي قناعت و شكوفه‌هاي شرافت. شهري بسازيم كه سنگفرش خيابان هاي «استقلال» و «آزادي» آن با لعلِ محبّت و مرواريد مودَّت پوشيده شده، در جويبارانش زلال سخاوت و گلاب حلاوت جاري باشد.

در اطراف خيابان هايش نهال‌هاي مساوات و درختان مؤاخات بكاريم.

مسجدهايي بسازيم كه سنگ‌هايش از زمرّد عرفان و زَبَرجدِ ايمان، و گنبدش از آبگينۀ عشق باشد. 

از گلدسته‌هايش دسته گل هاي محمّدي بچينيم، و از مناره‌هايش شكوفه‌هاي نور ببوييم.

فرش هايي از پَرَندِ معنويت و پرنيان روحانيت در آن بگستريم. از گُل هاي قالي‌هاي آن رايحۀ جود و عطر سجود بتراود. از سقف گنبدش چلچراغي بياويزيم از الماس اخلاص و عقيق تحقيق.

 در محرابش سجّاده‌اي بيفكنيم از اطلسِ خضوع و ديباي خشوع، تا بر روي آن تنديس امامت و مجسمۀ کرامت بر آستان الوهيّت سربسايَد.

در بازارهاي شهر ما رايحۀ انصاف و عطر عفاف بپراكند و بازاريان صداقت بفروشند و قناعت بخرند.

ميدان‌هايي بسازيم پر از فوّاره‌هاي خوش رنگ راستي و چراغ‌هاي رنگارنگ درستي. در كشتزار مدرسه‌ها بذر تربيت بيفشانيم و شكوفه‌هاي انسانيّت بچينيم. صدف نوباوگان را در مدرسه‌ها بپروريم و گوهر فطرت را در آن بيابيم و صحن و سراي شهرمان را با آن آذين بنديم.

براي ادارۀ شهرمان تصميم گرفتيم شهد كياست را با عطر سياست آميخته، در غربال ديانت ريخته، با فطانت آن را بيخته، به عنوان خون‌نامه ميثاق ملّي بر فراز شهرمان آويخته، خُرد و كلان در برابرش يكسان باشيم.

بر اساس «اِنِ الحُكمُ اِلّا لِله»، جز حاكميت «الله» را نپذيريم و جز حكومت «الله» را گردن ننهيم. 

اخيارمان را به امارت برگزينيم و اشرارمان را به حقارت بسپاريم.

شهرياران درهاي مِهرباني و عطوفت را به سوي شهروندان گشايند. از سكّوي صداقت با مردم سخن گويند و شهروندان شكوفه‌هاي وفا و غنچه‌هاي صفا را نثار شهرياران كنند.

آیا اکنون به چنین آرمان های نخستین و هدف های دیرین رسیده ایم؟!

آیا به سوی آن اهداف روانه ایم؟ یا در جهت خلاف آن ره می سپریم؟!

بیاییم بار دیگر هدف ها را بازنگریم و بر آن چشم انداز نگاریم!

آیا «نظام موجود»، همان «اسلام موعود» است؟

داوری با شما!

امید که با «دادوری»،«داوری» کنیم!

   سالروز پيروزي انقلاب اسلامي مستضعفان زمين و آزادگان زمان را به همه پويندگان راه عدالت و آزادي تبريك و تهنيت مي گويم.

  به اميد تحقّق همه اهداف و آرمان هاي انقلاب !

                                  در كسب رضاي حق موفق باشيد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

                             


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 | 4:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

قرارِ سخاوت یا استقرار عدالت؟!

#شفیعی_مطهر

اولین شعرم،ردیفش درد بود

قصه  تنهایی یک مرد بود

قصه  مردی که از شهر سکوت

ناله را همراه خود آورده بود

  سخاوت و بخشندگی خصلتی پسندیده و بر عكس ،بخل و خسّت صفتی نکوهیده است. نیک انديشان، سخاوت را تا تا بدان پایه ارج می نهند که در متن جامعه ما ده ها بل صدها جمعیّت، انجمن و سازمان خيريّۀ دولتي و مردم نهاد را بنيان نهاده اند كه مهم ترين رسالت و ماموريّت خود را دستگيري و كمك به افراد بي پناه و طبقات فرودست جامعه مي دانند ؛ اما متاسّفانه كمتر خَيِّران و سخاوتمنداني هستند كه گروه، جمعيّت و تشكُّلي را ايجاد كنند كه با دغدغۀ استقرار عدالت در جامعه به فعّاليّت بپردازند.

  ممكن است بسياري بر اين باور باشند كه جمعيّت ها و سازمان هاي خيريّه كه متشكّل از توانگران نيك انديش هستند، با اين دغدغه  همۀ كمك ها و ياري هاي خود را نسبت به فرودستان جامعه ايثار مي كنند كه با كاهش فاصله هاي طبقاتي ، عدالت اجتماعي استقرار يابد.

 البته اين خوي و خصلت در جاي خود پسنديده و كارساز است؛ اما فروكاستن اين باور در حصار انحصار فقير پروري متاسّفانه جز توزيع فقر و تبديل جامعه به يك كميتۀ امداد بزرگ ثمري ندارد!

   حصول اين جوهر و گوهر و وصول به اين غايت و نهايت، قاعده و قانوني مي خواهد؛ چه آن كه گسترش سپهر معنويت بر بام زيباشهر شريعت ، به شرط افراشتن ستوني استوار، ممكن و مقدور است . از اين زاويه است كه وقتي از مولا علي(ع) پرسيده مي شود كه:

 « اَلعَدلُ اَفضَل اَمِ الجود؟» ؛ از ميان عدالت و سخاوت كدام برتر است؟ 

حضرت پاسخ مي دهد:

 « العدل»؛ و در تبیین این اصل ، دو علّت مي آورد و مي فرمايد:

  اولا « اَلعَدلُ یَضَعُ الاُمور مَواضِعَها وَ الجود یخرجها مِن جَهَتها» ؛

 « عدل ، امور را در بستر طبيعي خود قرار مي دهد، اما جود، جريانات را از جايگاه طبيعي خود خارج مي سازد» ؛

 ثانياً « اَلعَدلُ سائِس عام وَ الجودُ عارض خاص» ؛ 

« عدالت، سياستي گسترده و فراگير است ، ولي جود يك حالت استثنايي و غير شامل است.»

  ( نهج البلاغه، عبده، حكمت۴۸۸)

 به نصِّ قرآن كريم ، فلسفۀ دين در عينيّت اجتماعات ، اقامۀ قسط است. يعني دين آمد تا مردمان بر سر عدل ايستاده و بر پايۀ قسط زندگي كنند (حديد، ۲۵).

از اين روست كه به گزارش امام باقر(ع):

 « پيامبر در جهت معماري مدينه شريعت بر ويرانه هاي جاهليّت ، اِستَقبَلَ النّاس بِالعَدل ؛ جامعه را با عدالت ساخت و پرداخت. »(تهذيب ، ج۶، ص ۱۵۴)

 بدين قرار، ستون سقف معنويّت ، در زيباشهر شريعت، عدالت است.

(اسلامي، احمد، از خاتميت تا غيبت،صص۲۷و۲۸)

  استاد مطهری در ارزیابی وزن عدالت و سخاوت در ترازوی عقلانیّت بر این باور است که:

 « اگر با معیارهای اخلاقی فردی ارزیابی و داوری کنیم، بايد سخاوت را برتر از عدالت دانست. چه آن كه بخشندگي و ايثارگري بيش از عدالت معرِّف و نشانه كمال نفس و تعالي روح انسان است. اما داوري امام(علي عليه السلام)، جز اين است و عدالت را به دو دليل برتر مي داند.

 اين گونه ارزيابي و داوري درباره انسان و مسائل انساني ، ريشه در اصالت و اهمّيّت اجتماع دارد و گوياي آن است كه اصول و مبادي اجتماعي و از جمله نظم، قانون و عدالت بر احكام و اخلاق فردي تقدُّم دارد.»

 (سیری در نهج البلاغه، ص ۱۱۲و۱۱۳)

    به بيان امام علي(ع) : « اَلعَدلُ رَاس الایمانِ و جماع الاِحسان»؛

 بلندي اندام ايمان و ستون فقرات و كانون همبستگي همه زيبايي ها، عدل است.(غررالحكم،ج۲،ص۳۰)

 از منظر مولا علي(ع) ، گوهر ديانت و جوهر شريعت، رمز جاذبه و راز ماندگاري نظام و عامل صلاح و فلاح دين و دنيا و موجب سلامت جان و امنيت روان ، در فرد و اجتماع، عدل و قسط است.

 (غررالحكم ،ج۷،ص۹-۲۳۶)

  ...و بر اين پايه، حرف همان است كه استاد مطهري گفته است. وي مي نويسد:

« از نظر علی(ع) اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و به هیکل و پیکر و روح و روان جامعه ، سلامت و امنيت بدهد(سيري در نهج البلاغه،ص۱۱۳) و درد و معنويت جامعه را درمان كند، عدالت است.»

(نهج البلاغه ، خطبه۳)

        بیاییم دادگری را پاس داریم و دادگران را سپاس گزاریم!      

بِالعدلِ قامَتِ السَّماواتِ والاَرض           

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1398 | 5:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

ایام رحلت حضرت محمد پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهادت فرزندان گرامی ایشان حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) را تسلیت می گویم . بدین مناسبت اندکی قلم را در توصیف شخصیت بزرگ ایشان آزاد می گذاریم. امید که بتوانیم با تاسی به سیره پسندیده ایشان روزگاری به از این داشته باشیم.

 محمد(ص) فریادگر دشت سکوت

رود اگر رود است، ناگزير از ترنُّم سرود است، سرود حيات و حركت. زلال آب بايد بي‌امان از چشم چشمه‌ها بجوشد و بر بستر رود خرامان بخروشد.

موج اگر موج است، ناچار از تلاطُم درحضيض و اوج است. بايد بر جمود بر آشوبد و ركود را در هم كوبد.

كوه اگر كوه است، پيچيده در هاله‌اي از شكوه است. بايد كه قامت افرازد و قيامت برپا سازد.

مهر اگر مهر است، هماره فروزان بر سينه سپهر است. بايد پيوسته بدرخشد و آفريدگان را نور و نار بخشد.

گُل اگر گُل است، دلرباي بلبل است. بايد رايحه روح‌بخش را بر بال‌هاي نسيم نشانَد و شميم افشانَد.

اما چون رود، رامش گيرد و موج آرامش پذيرد، رود، مرداب مي‌شود و موج از شتاب مي‌مانَد.

انسان انسان است، زيرا مي‌انديشد و در راه تحقُّق انديشه خود مي‌‌كوشد.

برفراز اين دنياي ديرينه و در زير اين گنبد آبگينه تنها نهال ياد و فرياد است كه مي‌ماند؛ جوانه يادي كه از ريشه فطرت برويد و شكوفه فريادي كه از انديشه بشريت برآيد.

آنان‌كه كوه را شكوه بخشيده‌اند و اين اسطوره نستوه را به ستوه آورده‌اند، روشنگراني هستند كه رايت ريا را بركنده‌اند و حقيقت انديشه را نه به رؤيا، كه به رؤيت ديده‌اند. اينان فريادگران دشت سكوت‌اند و دادگران وادي برهوت.‌ آنان پيوسته از آيه‌هاي نور و سوره‌هاي شعور روايت مي‌نگارند و افق روايت را با نگاه درايت مي‌نگرند.

پيامبران، باغبانان بوستان بشريت بودند و مبشّران پر شور بشر. نيلوفر نگاه را از حضيض خاك سياه برداشتند و بر اوج افلاك "الله" برافراشتند. استعدادهاي نهفته را برآشفتند و فطرت‌هاي خفته را شكفتند. به ديدگان «ديد»‌ بخشيدند و به رنجديدگان، ‌اميد.

اگر نبود سايه سبز رسالت، از يورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت مي‌افسُرد و شكوفه‌هاي سرخ طبيعت مي‌پژمُرد. شقايق‌هاي شوق مي‌سوختند و ياس‌هاي اميد با خاكستر يأس مي‌ساختند.

واپسين بشير بشر و آخرين سفير داور در سياه‌ترين عصر حاكميّت سكوت و حكومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فرياد «چرا؟»‌ را برافروخت و تنديس‌هاي اكاسره و قديس‌هاي قياصره را در هم كوفت. در پرتو پيامش نه از قصر قيصران نشان ماند و نه از كاخ تاجوران.

عدالت محمدي (ص)بلال سياه را در كنار صاحبان جلال و جاه نشانيد. توحيد ، عيار ارزش شد و تقوا، معيار گزينش. إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ( حجرات:13)

محمد(ص) فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.

«اگر پيامبر را فرشته‌اي هم قرار داده بوديم، او را به صورت مردي در مي‌آورديم و بر او لباس مردم مي‌پوشانديم» (انعام:9)

محمد(ص) در سياه‌ترين روزهاي ركود و شب‌هاي جمود، قامت به قيامت بست و در «قد قامت»‌ عشق قامت شكست.

محمد(ص) سرو سر سبز سعادت بود كه در بوستان مردم روييد و در ميان چمنزار مردم باليد و از هيچ سختي و دشواري نناليد. با مردم زيست و درد مردم ستمديده را در مردمك ديده گريست.

محمد(ص) درياي بيكراني بود كه در تنگ‌ناي جام گنجيد و پهناي پيام را برگزيد. او بحري بود كه در ظرف آمد و كوهي بود كه به حرف آمد.

محمد(ص) موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خيزاب را به خيزش. سراب را آب بخشيد و مرداب را شتاب. او اقيانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تنديس‌هاي خودكامگان يورش آورد. گفتارش روزني از رياض آفتاب بود و فوران فيّاض نور ناب.

محمد(ص) سوداگر سودآور بود؛ اما خود سوداي سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و كالاي جان را به بالاي جانان فروخت.

محمد(ص) در حاكميّت زرد پاييز، حكومت سبز رستاخيز را بر پا كرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شكوفه‌زار. از لب‌هايش نسيم نجابت مي‌وزيد و از دهانش، شميم شهامت.

محمد(ص) آيه آفتاب بود و همسايه مهتاب. از كوله‌بار رسالتش شكوفه‌هاي نور مي‌ريخت و كوچه‌هاي تاريكستان تاريخ را با نسيم نور مي‌آميخت.

... و اكنون محمد(ص) اين پيامبر رحمت و رهايي بر فراز تاريخ بشريت سرافراز و پيشتاز ايستاده و خامه در كف من، حيران و سرگردان ‌كه چگونه اين اقيانوس نور را در فانوس كور در آورد؟

تو از قبيله كه اي كه ناز را شكسته‌اي

    تنـگ حـصار مبـهم نـيـاز را شكستـه‌اي

سرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند

ز بس كه راست قامتي طراز را شكسته‌اي

قلم كمندي است كه انديشه‌هاي ناب را به بند مي‌آورد و پرنده سبك‌بال خيال را از فراز قله‌هاي بلند آمال شكار مي‌كند و در قالب واژه‌ها و زنجير كلمات به رشته تحرير مي‌كشد؛ اما در اين‌جا درمانده كه چگونه اين قامت را بنگرد و قيامت را بنگارد؟

 خويش را هر لحظه در آيينه‌ها گم مي‌كنم

   در دل دريـا چو موجي خويـش را گـم مي‌كنم

از شکست رنگ آوازم کسی آگه نشد

بس كه من ازخجلت دل دست و پا گم مي‌كنم                               

 (اکبر بهداروند)

قلم غوَاصي است كه گوهرهاي شگرف را از دل درياي ژرف مي‌ربايد و در گنجينه حرف مي‌آرايد؛ اما در اين‌جا قلم لال است و جمال يار، بي‌مثال:

گم شدم درخود چنان كز خويش نا پيدا شدم

   شبنـمي بـودم ز دريـا غرقــه در دريـا شـدم

سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار

راسـت كان خورشيد پيـدا گشت نا پيدا شدم

 (شیخ عطار)

بر پايه «ما لا يُدرك كُلّه لا يُتركُ كُلٌه»

آب دريا را اگر نتوان كشيد                

  پس به قدر تشنگي بتوان چشيد

من ناگزير از نگرش و ناچار از نگارش هستم.

زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است    

  چه جاي كِلكِ بريده زبان بيهُده گوست

(حافظ)

نقل از کتاب « پیام های پیامبر» نوشته سید علی رضا شفیعی مطهر 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 5 آبان 1398 | 6:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

شعار یا شعور؟ 

(جُستاری کوتاه به بهانۀ اربعین حسینی)

#شفیعی_مطهر

 

 

یکی از ویژگی های جوامع توسعه نیافته تکیه بر "تحریک احساسات " به جای "برانگیختن عقلانیّت" یا  "قشری نگری" به جای "ژرف نگری" و خالی شدن شعارها از شعور ، فهم ، اندیشه ، تفکّر و تدبّر است . 

پیامِ محوری حماسۀ کربلا و انقلاب عاشورا دفاع از عزّت ، شرافت ، حُرّیّت و کرامت انسان بود . اما قشری نگری و تکیه بر عواطف و احساسات از حماسۀ افتخارآمیز عاشورا  فاجعه ای تاسُّف انگیز آفرید که گویی عمده دعوا سر آب و تشنگی بوده است !!

استاد مطهری این چالش تاسف آور تاریخی را "تبدیلِ حرکت به بنیاد " می نامد . ایشان می گوید :

"...گاهی یک جریان موج خیز و حرکت زای اجتماعی روح خود را از دست می دهد و از آن جز یک سلسله آداب و تشریفات بی اثر باقی نمی ماند . 

امیرالمومنین (ع) فرمود :

 اسلام به دست اموی ها مانند ظرفی كه وارونه شود و محتوایش بیرون بریزد و جز خود ظرف باقی نماند، وارونه می شود و از محتوای خود خالی می شود :

"یکفا الاسلام کما یکفا الاناء " 

و ما با شما همراهی کرده نام این پدیده اجتماعی را "تبدیل حرکت به بنیاد " می نهیم .

با ذکر یک مثال توضیح می دهم :

عزاداری سُنّتی امروز امام حسین علیه السّلام تبدیل حرکت به بنیاد است . این عزاداری که به حق درباره اش گفته شده :

 "من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنّه " که حتی برای تباکی (خود را شبیه گریه کن ساختن) هم ارزش فراوان قائل شده ، در اصل  فلسفه اش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود حسین ها و حسینی ها بوده است . در شرایطی که  حسین به صورت یک مکتب در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعی معین و نفی کننده راه و روش موجود معین دیگری است ، یک قطره اشک برایش ریختن واقعا نوعی سربازی است . در شرایط خشن یزیدی  در حزب حسینی ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعی از خود گذشتگی است . 

اینجا است که عزاداری حسین بن علی (ع) یک حرکت است ، یک موج است،  یک مبارزۀ اجتماعی است . امّا تدریجاً روح و فلسفه این دستور فراموش می شود و محتوای این ظرف بیرون می ریزد و مسئله شکل یک عادت به خود می گیرد که مردمی دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند،  بدون این که نمایانگر یک جهت گیری خاص اجتماعی باشد و بدون آن که از نظر اجتماعی عمل معنی داری به شمار رود ، فقط برای کسب ثواب (که البته دیگر ثوابی هم در کار نخواهد بود )، مراسمی مجرد از وظایف اجتماعی و بی رابطه با حسین های زمان و بی رابطه با یزید ها و عبیدالله های زمان بپا دارند . اینجاست که حرکت تبدیل به بنیاد، یعنی عادت شده و محتوای ظرف بیرون ریخته و ظزف خالی باقی مانده است . 

در چنین مراسمی است که اگر شخص یزید بن معاویه هم سر از گور به در آورد، حاضر است که شرکت کند ، بلکه بزرگ ترین مراسم را بپا دارد . در چنین مراسم است که نه تنها "تباکی " اثر ندارد ، اگر یک من اشک هم نثار کنیم، به جایی بر نمی خورد !!!   

 (نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر-صص ۸۰-۷۹ )

امام حسین (ع) در منزلگاه "بیضه"در برابر لشکریان خود و سپاه "حُر"  یک سخنرانی تاریخی ایراد کردند. ایشان فرمودند :

"...اَیُّهاالنّاس اِنَّ رسول الله (ص) قالَ :مَن رَای سُلطاناً جائِراً...

ای مردم !رسول خدا (ص) فرمود :

هرکس حاکم بیدادگری را ببیند که حرمت های خدا را حلال می شمارد و عهد و پیمان پروردگار را می شکند و از سنّت رسول خدا منحرف می گردد و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند ، پس با عمل و گفتار خود او را باز ندارد و روش ناپسند و سرزنش آمیز او را تغییر ندهد، بر خدا لازم است که این شخص ساکت را با آن حاکم ظالم به یک جا(جهنّم) ببرد .

 (وَاتّقوا فتنه لا تُصیبَنّ الّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصّه وَاعلَموا انّ الله شَدیدُ العِقاب ). 

 (سوره انفال.آیه ۲۵ ).

بدانید که این بیداد گران راه شیطان را در پیش گرفته اند و فرمان او را می برند و از اطاعت خدای روی گردانیده ،دست به تبه کاری گشوده اند ، حدود الهی را تعطیل کرده و مال خدا را به خود و یاران خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کرده اند و اکنون بیش از همه کس من وظیفه دارم (چون آگاه تر هستم) که این بدعت ها را تغییر دهم و دست ستمکاران را کوتاه نمایم . 

نوشته ها و فرستادگان شما رسید که از بیعت و پایداری شما در راه حق حکایت می کرد . اکنون اگر بیعت خود را به پایان برید و از آنچه نوشته اید که دست از یاری من برندارید، برنگردید،  به خوشبختی و سعادت خواهید رسید .

من حسین فرزند علی و فاطمه دختر رسول خدا هستم . خود با شما در راه جانبازی همراهم و زنان و فرزندانم نیز با زنان و فرزندان شمایند و شما را شایسته است که از من پیروی کنید . و اگر کوتاهی کرده و پیمان خود را برهم زدید و بیعت مرا از گردن های خود فرونهادید، به جانم قسم که از شما مردم بعید نیست ، چه این که همین کار را با پدرم علی و برادرم حسن و پسرعمویم مسلم بن عقیل کردید و فریب خورده آن کسی است که به وعده های شما مغرور گردد. ولی بدانید که بهره سعادت خود را از دست دادید و نصیب خوشبختی خود را ضایع نمودید و آن کسی که پیمان را بشکند، به زیان خود اقدام کرده و به زودی خدا مرا از شما بی نیاز خواهد ساخت  والسلام..." 

کارل پوپر جمله ای بدین مضمون دارد:

«اکثریت مردم دنیا را با تحریک احساست می توان فریب  داد،ولی از راه عقلانیت چنین کاری امکان ندارد.»

   عزيزان من ! ارادتمندان خاندان عزّت و كرامت و اهل بيت عصمت و طهارت ! 

  اكنون که ما در اربعین شهادت سرور آزادگان در اين روز سراسر عشق و عرفان و مجالس پر از روح و ريحان گردهم مي آييم تا در رفتار و كردار - نه تنها گفتار و شعار - گامي به سوي حسين (ع) - اين سرچشمه عزّت و آزادگي - برداريم.  

از درگاه خداوند منّان براي همه شما فرازمندان ، عمر با عزّت و موفّقيت روزافزون مسئلت دارم. 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 | 7:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اصلاحات در آموزش و پرورش 

#شفیعی_مطهر

امروز سال تحصیلی 99-1398 آغاز می شود. به نظرم رسید گوشه ای از دغدغه های نیم قرن تلاش آموزشی و پرورشی خود را برای دردآشنایان تعلیم و تربیت با قلم ناتوان خود به تصویر کشم .باشد که مورد عنایت دست اندرکاران امر قرار گیرد.

*************

هر نهضت با خیزش همگانی مردم علیه هنجارهای پوسیده و غیرقابل اصلاح آغاز می شود. پس از استقرار نهادها و تحقّق ارزش های جدید،عوامل متعدّدی دست به کار تحریف یا کمرنگ کردن ارزش ها می شوند،مسیر انقلاب را به گونه ای نامحسوس تغییر می دهند که تحقّق اهداف و آرمان های آن دشوار و عملاً غیرممکن می شود.

نخبگان،متفکّران،اندیشه ورزان و بهتر از همه توده مردم پس از سرخوردگی و نومیدی از نیل به آرمان ها،دو راه در پیش پای خویش می بینند:

1- انجام اصلاحات در عرصه های فرهنگی،سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و.....

و در صورت عدم امکان انجام اصلاحات ناگزیر به راه حل دوم توسُّل می جویند.

2- راه حل دوم روی آوردن به انقلاب بعدی برای تحقّق آرمان های تحقّق نیافته.

حال با توجه به هزینه ها و خسارات بسیار سنگین انقلاب،که جبران آن گاهی قرن ها و نسل ها عمر جامعه را تلف می کند، باید کوشید تا با انجام اصلاحات- گر چه همراه با صرف هزینه های مالی سنگین باشد- جلوی انقلاب بعدی را گرفت؛زیرا بهترین انقلاب،آخرین انقلاب است.

تعریف 

با توجه به این که هنوز برای کل روند اصلاحات در جامعه امروز ایران تعریف جامع،مانع و پذیرفته شده ای عرضه و ارائه نشده،تعریف اصلاحات در آموزش و پرورش دشوار به نظر می رسد؛ امّا من می توانم باور خود از پدیدۀ اصلاحات در این نهاد را این گونه تعریف کنم:

اصلاحات در آموزش و پرورش عبارت است از انجام کلّیه تغییرات لازم و مطلوب در حوزۀ ساختار،تشکیلات،مدیران،معلمان،متون و برنامه های درسی و...به گونه ای که این نهاد قادر به تعلیم و تربیت نسلی طراز جامعه مدنی گردد.

هدف کلّی

هدف کلی اصلاحات در آموزش و پرورش عبارت است از پرورش شهروند طراز جامعه مدنی .چنین شهروندی ویژگی هایی دارد از جمله: جامعه گرا و جامعه پذیر،متدیّن و متخلّق به اخلاق انسانی،نقّاد و انتقادپذیر،مبتکر و دارای تفکُّر خلّاق،بردبار و باگذشت،مسئول و متعهّد،مشارکت جو و مشارکت پذیر،پاسخگو و پرسشگر،متخصص و ماهر،مطّلع و آگاه،عزّتمند و باکرامت انسانی،توسعه گرا،آزاده،هنجارباور،ستم ستیز،نوع دوست و بافرهنگ،غیر خرافی و دارای تفکُّر مردم سالارانه،سیاسی و اجتماعی و عمل عاقلانه.

اهداف جزئی

برای تحقق این هدف کلی باید اصلاحات لازم و مطلوب در حوزه های زیر اِعمال شود:

الف- اصلاح ساختار و تشکیلات

 به منظور شکوفاشدن و باروری استعدادها و خلّاقیّت ها و ابتکارات بدنه این نهاد عظیم باید سیستم «تمرکز» به تدریج و گام و به گام به سوی «عدم تمرکز» نسبی پیش رود. این روند تا آن جا باید ادامه یابد که کم کم تصدّی گری دولت و حاکمیّت به حدّاقل کاهش یافته،فقط به سیاست گذاری و انجام امور ستادی و هماهنگی، سنجش گری(منظور نظارت است) و پایش(monitoring) و تشویق و تنبیه دستگاه های زیرمجموعه بسنده کند.

به عنوان نمونه آموزش و پرورش ژاپن که جمعیتی دو برابر جمعیت دانش آموزی و دانشجویی ایران را پوشش می دهد و در همه زمینه ها و رشته های تحصیلی از جمله پزشکی و مهندسی فعالیت دارد و همه مقاطع تحصیلی از پیش دبستانی تا آخر دانشگاه را اداره می کند،فقط در یک ساختمان استقرار دارد.

ب - استقرار نظام شایسته سالاری در انتصاب مدیران اصلاح باور

توصیه من گزینش همه مدیران از یک جناح سیاسی خاص نیست،اما به شدت بر این باور و نکته پای می فشرم و تاکید می ورزم که تنها مدیرانی قادر به پیش بردن روند اصلاحات در آموزش و پرورش هستند که قلباً و عملاً لزوم اصلاحات را باور داشته باشند و بتوانند در مدت زمانی معین نتایج اقدامات خود را برای مدیران بالاتر گزارش دهند. البته تاکید بر تفکر اصلاح طلبی هیچ ربطی به مواضع سیاسی برخی به اصطلاح اصلاح طلبان ندارد.

ج - اصلاح متون درسی و برنامه های آموزشی

متون درسی و محتوای کتاب های درسی باید متناسب با روند اصلاحات تغییر یابد،از نظر علمی و اجتماعی به روز و تازه شود و بتواند جوابگوی نیازها و اقتضائات جدید دنیا و نسل امروز باشد. حجم مطالب نیز باید به حدّ اقل کاهش یابد تا  دانش آموز غیر از درس خواندن، فرصت فکرکردن نیز داشته باشد.

د- اصلاح روش ها 

اصلاح روش ها در دو عرصه باید اِعمال شود:

1- اصلاح روش های مدیریت و علمی شدن آن باید به گونه ای باشد که با استقرار مدیریت مشارکتی،بوروکراسی و روش های آمرانه و تحکُّم آمیز جای خود را به مشارکت پذیری و به کارگیری همه توان ها در حلّ مشکلات بدهد.

2- اصلاح روش های تدریس مبتنی بر فعّال کردن دانش آموز و تکریم شخصیت و تحریک و تحریض و تقویت قوه تفکر خلاق او.

کودک و نوجوان باید خود رشد کند و تربیت شود.والدین ،معلم و مربی فقط باید با رفع موانع،زمینه های رشد و باروری او را فراهم سازند.

ه- بازسازی شخصیت و ارتقای منزلت اجتماعی معلمان

اِعمال هر گونه راه حلی که به ارتقای منزلت اجتماعی و تکریم شخصیت معلمان نینجامد،حصول نتیجه،یعنی پرورش شهروند طراز جامعه مدنی را عملاً با مشکل رو به رو می کند.در این باب ضمن تاکید بر نقش محوری و زیربنایی تامین معیشت معلمان،اذعان می کنم که برای ارتقای منزلت معلمان،تامین معیشت شرط لازم هست،اما کافی نیست.

(برخی از راه های ارتقای منزلت اجتماعی معلم را در مقاله ای جداگانه در فرصتی دیگر تقدیم می کنم،ان شالله.)

تذکر مهم!

به منظور عملیاتی کردن اصول و محورهای فوق و ارائه راه کارهای اجرایی و تهیه و تدوین منشور اصلاحات در آموزش و پرورش باید در این نهاد کمیته ای متشکّل از صاحب نظران ،استادان،متفکّران و اندیشه پردازان و معلّمان مجرّب تشکیل شده،این مهم را به انجام برسانند. 

البته لازم است از تجارب کشور هایی که در زمینه اصلاح آموزش و پرورش پیشرفته هستند(مانند فنلاند) با رعایت ارزش ها و فرهنگ ملی استفاده شود.

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1398 | 4:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

عاشورا خطّ سبز عزّت 

 

#شفیعی_مطهر

 

  عاشورایی دیگر گذشت و داغی دیگر بر دل ها گذاشت!

 عاشورا قلّه ای است بلند و شکوهمند که قرن هاست پیروز و سرفراز بر بلندای تاریخ بشر ایستاده و سرود پویایی و پایایی را در گوش زمان زمزمه می کند. 

از این قُلّه رفیع رفعت دو خط موازی تا دامنه قیامت کشیده اند: 

یکی خط سبز عزّت و دیگری خط سرخ شهادت . 

زیست طیّبه هر مسلمان موحّد بر روی یکی از این دو خط استمرار دارد ، يعني اگر مي تواند در خطّ سبز عزّت مي زيَد و گر نه در خطّ سرخ شهادت مي ميرد ....

و راه سومي ندارد.

   در اين دو خط سبز و سرخ - عزّت و شهادت - نه رنگي از ريا ديده مي شود و نه زنگاري از جفا . 

در زيست طيّبه نه تعلّق به ناسوت راه دارد و نه تملّق به طاغوت.

  تكلّف گر نباشد خوش توان زيست          

تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد

  انسان هاي عاشورايي نه زر و زور را برمي تابند و نه به سوي تزوير مي شتابند. از اين مي گريزند و با آن مي ستيزند. 

  اينان تا شور حسيني در دل و شعور حسيني را در سر دارند، اين شعار حسيني را بر لب دارند:

  تا مي توان در خاك و خون خُفت        

   چون مي توان خواري پذيرفت؟

   يا زندگي با فخر و عزّت          

  يا مرگ با عزّ شهادت

  تا مي توان با سادگي مُرد            

كي مي توان شرمندگي بُرد؟

   آزاد مردان جبهه عاشورا و آزاد زنان حماسه كربلا در خشنودي معبود هر جفايي را جميل مي بينند و هر تلخي را تجليل . 

   حضرت زينب (س) در پاسخ يزيد در تحليل واقعه عاشورا مي فرمايد:

« ما رايتُ الّا جميلا » .

  منطق حال و زبان قال این شیرزنان و شیرمردان حسینی این است:

  گر شب پره خونم از گلو می ریزد         

  هر صبح شکوه شب فرو می ریزد

  تا منطق تو زور و زبان شمشیر است        

  خون از من و از تو آبرو می ریزد

  .... و اکنون در شامگاهان عظیم ترین و طولانی ترین روز تاریخ - عاشورای حسینی - زمین بر آسمان می نازد و با نمایش شکوه این حماسه سر بر می افرازد و بانگ می زند و این فریاد را سر می دهد:

 نكوتر بتاب امشب اي روي ماه      

  كه روشن كني روي اين بزمگاه

بسا شمع رخشنده تابناك      

  ز باد خــوادث فرو مُرده پاك

 بتاب اي مه امشب كه افلاكيان      

ببينند جانبازي خاكيان

  .. ما با دلی پرخون و رویی گلگون ضمن تسلیت این واقعه جانگداز عالم بشری به همه آزادگان زمین و حقجویان زمان ،موفّقيّت روز افزون همگان در پويش راه عزّت و كرامت حسيني را از درگاه خداوند متعال مسئلت داريم و با پیامی کوتاه و تکان دهنده از سرور شهیدان (ع) سخن را به پایان می رسانیم:

النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْيَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی كه آسایش‌شان برقرار باشد، گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود. (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳)

       باید به پا خاست و راه این رهرو راستین را ادامه داد. حسین، زیستن با عزّت می خواهد ، نه گريستن با ذلت !

كربلا درس حركت در جاده آينده است.


تصوّر كنيد در جبهه كسي براي رسيدن به هدف ايثار كند و روي مين برود و جان ببازد تا افراد ديگر از آن جا عبور كنند و به مقصد برسند؛ ولي بعد از شهادت او آن ها به جاي اين كه راه را ادامه دهند، تا به هدف برسند، بنشينند و فقط براي او گريه كنند!
 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 21 شهريور 1398 | 5:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

غدیر،نمادِ مردم سالاری

#شفیعی_مطهر

غدیر ، نه یک  روز عام و برکۀ آرام ، که یک تاریخ تمام است . 

غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . 

هر قطره آن بلور مذاب، یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. 

در غدیر زنجیر رقیّت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . 

غدیر با تثبیت حاکمیّت « الله » پدیدۀ حاکمیّت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « وَلاتَکُن عَبدَ غَیرِک قَد جَعَلکَ اللهُ حُرّاً » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملّق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، امانتداری ، صراحت و صداقت سخن رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد.    

مکتب غدیر ، سعۀ صدر ، تحمّل عقیدۀ مخالف و ظرفیّت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند ( آلَهُ الرّیاسهِ سَعَهُ الصَّدرِ ) . 

در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد:

  ( اِنَّ عَمَلکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَه وَ لکِنّهُ فی عُنُقِکَ اَمانَه ) . 

مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . 

مولای برگزیدۀ غدیر حتّی اجازۀ بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند.

«با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید .»

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و ابرمرد عرصۀ تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید : 

« اِنّی رَاَیتُ کلامکَ یَعلوا کلام خَصمکَ ».

  در بینش غدیر ، انسانیّت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گره اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

و در دفاع از حقوق دگراندیشان بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلّیّتی را بیازارد ، قطعاً مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند:

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقّق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) ،  امیر المومنین علی (ع) به عنوان شایسته ترین نامزد فرمانروایی بر جامعۀ پس از پیامبر به مردم معرّفی شدند .

این روز فرخنده و حکومت خجسته ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند انسانی و اسلامبی را تحقّق بخشیم.

نوشته : سید علیرضا شفیعی مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1398 | 5:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

رانت خواری از نگاه علی (ع)

 

         اکنون دیگر علی (ع) در بین ما نیست . اما دفتر میراث ارزشمند او -یعنی راه و روش او مشی و مرام او خط فکری و فرهنگی او و رهنمود ها ی راهگشای او - در برابر ما گشوده است. دردناک تر از ضربت شمشیر ابن ملجم و سوزناک تر از زخم فرق شکافته علی (ع) ضربتی است که بر پیکره شخصیت فکری و مکتبی آن حضرت فرود می آید. امروزه در سه جبهه : جور و جهل و جمود --حتی در زیر پوشش دفاع از علی(ع) --شخصیت و راه فکری علی (ع) تیر باران می شود.

       بیاییم در این شب های ماه مبارک رمضان با او پیمان بندیم که با همه وجود از میراث گران سنگ مولا علی(ع) پاسداری کنیم.

    ... و اینک یک سخن از مولا:

«وَ إِيَّاک وَ الِاستِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ، وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَی‏ بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ، فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْک لِغَيْرِک وَ عَمَّا قَليلٍ تَنْکشِفُ عَنْک أَغْطِيَةُ الْأُمُورِ، وَ يُنْتَصَفُ مِنْک لِلْمَظْلُومِ.»(نهج البلاغه،نامه 53 به مالک اشتر)

 بپرهيز از امتيازخواهی و اين ‏که چيزی را به خود اختصاص دهی که بهره‏ همه مردم در آن يکسان است؛ و از تغافل در آن‏چه به تو مربوط است و برای همه روشن است، بر حذر باش، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولی و به زودی پرده از روی کارهايت کنار می ‏رود و دادِ ستمديده از تو بستانند.

 علی (ع) با خود آن‏ گونه رفتار می‏ کرد که اطرافيان و وابستگان و همگان حساب خود را بکنند و جرأت سوء استفاده يا راهی برای توجيه آن نداشته باشند.

#شفیعی_مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 6 خرداد 1398 | 8:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

    مسئولیت سنگین رهبران در جامعه اسلامی 

 

#شفیعی_مطهر

امروز در ضمن خواندن قرآن وقتی به این آیه رسیدم ، از مطالعه مفهوم و تفسیر آیه ،  از تصوّر حجم سنگین مسئولیت های رهبران و مسئولان جامعه بر خود لرزیدم . 

شما خود اصل و تفسیر آیه را بخوانید و احساس خود را بیان فرمایید:

« اِنّمَا الصّدقات لِلفقراءِ وَ المَساکین وَ العامِلین عَلَیها وَ المُولّفه قُلوبهم وَ فِی الرِّقابِ وَ الغارمین وَ فی سبیلِ الله وَ ابن السَّبیل فَریضه مِنَ الله وَاللهُ عَلیم حَکیم »

(توبه ، ۶۰)

برای درک بیشتر مفهوم آیه به تفسیر مراجعه کردم . در تفسیر عیّاشی از صباح بن سیابه نقل کرده که گفت :

 هر مسلمانی بمیرد و قرضی از خود باقی بگذارد که آن را در راه فساد و یا اسراف خرج نکرده باشد ، بر پیشوای مسلمانان است که قرض او را از بیت المال بپردازد و اگر نپردازد ، گناهش به گردن اوست ، زیرا خدای تعالی می فرماید :
« زکات ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای جمع آوری آن زحمت می کشند و کسانی که برای جلب محبّتشان اقدام می شود و برای بردگان و (ادای دین) بدهکاران .»

 و این گونه اشخاص از غارمین هستند که از صدقات سهمی در نزد امام مسلمین دارند . اگر امام مسلمین سهم ایشان را حبس کند و نپردازد ، گناهش بر گردن اوست .

(تفسیر روایی رضوان ، سید جواد رضوی ، ص ۱۹۶) 

--------------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 4 خرداد 1398 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا 

قسمت پنجم و پایانی
 

#شفیعی_مطهر


    نكته های این بیان


    1- بهار زندگي انسان، فصل جواني است كه ارزش آن را بسياري از انسان ها نمي دانند. 

علي (ع) فرمود: دو چيز است كه قدر و قيمت آ ن را نمي دانند مگر وقتي كه آن دو را از دست بدهند؛ يكي جواني و ديگري سلامتي .

” شيئان لايعرف فضلهما الامن فقدهما : الشباب والعافيه”

( غررالحكم، شماره 5764)


   2- يكي از ويژگي هاي دوران جواني تربيت پذيري بيشتر است . 

علي(ع) فرمود: دل و روح جوان مانند زمين آماده است كه هر بذري در آن بيفشاني رشد مي كند، 

“ انما القلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شي قبلته.”

(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
    هر كه در خردي اش ادب نكنند
    در بزرگي فلاح از او برخاست
    چوب تر را چنان كه خواهي پيچ
    نشود خشك جز به آتش راست


   3- فصل جواني ، مانند همه فصول زندگي انسان محدود و موقت است، پيش از اين كه برف پيري بر سر و روي انسان ببارد، بايد اين فصل زودگذر را غنيمت شمرد.

 پيامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمود : 

فرصت جواني را پيش از آ ن كه پيري فرا برسد، غنيمت شمار .

 “ شبابك قبل هرمك”

( مستدرك الوسائل، ج 12، ص 140)

    4- در فرهنگ اسلامي، جواني نعمت است و از چنان اهميتي برخوردار است كه خداوند متعال در روز قيامت از اين نعمت ارزشمند مي پرسد كه جواني خويش را در چه كاري صرف كردي؟ 

پيامبر(ص) : “و عن شبابه فيما ابلاه”

(بحارالانوار، ج 7، ص 258)

   5- از بهره مندي هايي كه جوان بايد در فصل جواني داشته باشد، يادگيري و انباشت معلومات است.
    -6 اگر چه يادگيري و به دنبال دانش رفتن مربوط به دوره و زمان خاصي نيست و انسان بايد زگهواره تا گور دانش بجويد، ولي مناسب ترين دوران فراگيري دوره جواني است .
   7- از ويژگي های يادگيري در دوره جواني ماندگاري است. همان طور كه نقش بر سنگ ماندگار است، دانش نيز در ذهن جوان ثابت مي ماند. 

علي(ع: )” العلم في الصغر كالنقش في الحجر”

(بحارالانوار، ج۱ ، ص۲۲۴)
  8- اندام با نشاط و توانايي هاي مختلف جسمي موجب مي شود تا قابليت هاي جوان را در فعاليت هاي جسمي و فكري ، مادي و معنوي افزايش بدهد.(تقوی،سیدرضا)

در پایان ضمن عرض تبریک مجدد این ایام از درگاه خداوند متعال برای همه شما عزیزان ارجمند عمری با عزت همراه با سلامت و موفقیت مسئلت دارم . سخنم را با دو بیت مناسب حال از مولوی حسن ختام می بخشم:

گفت:صحبت های خود کوته کنید     

  پند را در جان و در دل ره کنید

گر کمالم با کمال انکار نیست       

  ور نیم این زحمت و آزار چیست؟


 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 16 ارديبهشت 1398 | 5:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا 
 


 

قسمت چهارم


 

#شفیعی_مطهر 


 

اهمیت تربیت در دوران جوانی 

اجازه دهید برای تغییر ذائقه هم که شده بحثم را با تمثیلی شیرین از گنجینه نوشین ادب پارسی پی بگیرم .

روزی شیری ، گرگی و روباهی به شکار رفتند . آن ها گاوی و گوسفندی و خرگوشی شکار کردند . شیر از گرگ خواست که کار تقسیم را بر عهده گیرد . گرگ بر حسب بزرگی صید و صیّاد ، گاو را سهمیه شیر ، گوسفند را برای خود و خرگوش را سهم روباه تعیین کرد . شیر مغرور و دیکتاتور خشمگین شده ، به گرگ حمله کرد و او را درید و جسدش را در گوشه ای انداخت . آن گاه از روباه خواست تا لاشه ها را تقسیم کند . روباه ( که فهمیده بود توانایی حق گویی و اجرای عدالت را ندارد ، ریاکارانه و منافقانه) گفت :

گاو مخصوص ناهار سلطان ، گوسفند ویژه شام سلطان و خرگوش برای صبحانه سلطان باشد . 

شیر مغرورانه پوزخندی زد و ضمن تحسین روباه از او پرسید : 

این گونه تقسیم کردن را از که آموختی؟ 

روباه ضمن اشاره به جسد پاره پاره گرگ گفت : از او !!

  نمی دانم عزیزان به یاد دارند چند سال پیش آقای کیارستمی فیلمی ساخته بودند به نام " مشق شب" . در این فیلم کودکان نسبت به رفتار پدر و مادر و سایر مسائل از جمله مشق و تکلیف شب اظهار نظر می کردند . زیرکی کودکان در پاسخ دادن مقبول نما و دیگرپسندانه بسیار مشهود بود . در صحنه ای از این فیلم از کودکی سوال شد : 

آیا مشق شب را بیشتر دوست داری یا کارتون را ؟ 

کودک که احساس می کرد باید مصاحبه گر ( معلم یا بزرگسال) را خشنود سازد ، می کوشید پاسخی دهد که مورد پسند او باشد . (یعنی با ریا و تظاهر) گفت: 

مشق شب را بیشتر دوست دارم !  

و مصاحبه گر هم او را تشویق می کرد.( یعنی او را تحسین می کرد که آفرین ! خوب بلدی تظاهر کنی!) در واقع ریا و دروغ را به او یاد می دهیم و او را تشویق می کنیم که خودش نباشد ، بلکه مثل ما بیندیشد و خودش را مخفی کند .

از این رو محصول چنین تربیتی منجر بدان می شود که هنگامی که می خواهید لزوم اطاعت را به کودکان بقبولانید ، بی آن که متوجه باشید، به دلایلی که برای متقاعد ساختن آن ها می آورید ، زور ، چاپلوسی ، وعده و وعید را اضافه می کنید . در نتیجه کودکان وانمود می کنند که با دلایل شما متقاعد شده اند و به محض آن که شما متوجه اطاعت یا نافرمانی کودکان می شوید ، به خوبی می فهمند که فرمانبرداری برای آن ها مفید و سرکشی مضر است . 

  در اینجا سخنم را با بحثی کوتاه درباره ارزش و اهمیت تربیت در دوران جوانی به پایان می برم.

امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرمایند:

 “ مَن تعلم في شبابه كان بمنزله الرسم في الحجر ، و من تعلم و هو كبير كان بمنزله الكتاب علي وجه الماء.”

(بحارالانوار، ج 1، ص 222)

    امام كاظم (ع) فرمود :  كسي كه در جواني دانش بياموزد، مانند نوشته اي بر سنگ در ذهن او ثابت مي ماند و كسي كه در سن پيري چيزي را ياد بگيرد، دانش او مانند نوشته روي آب بي ثبات است.

ادامه  دارد....


 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 15 ارديبهشت 1398 | 5:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا -قسمت پنجم و پایانی

 

#شفیعی_مطهر

 


    نکته های این بیان


    1- بهار زندگی انسان، فصل جوانی است که ارزش آن را بسیاری از انسان ها نمی دانند. 

علی (ع) فرمود: دو چیز است که قدر و قیمت آ ن را نمی دانند مگر وقتی که آن دو را از دست بدهند؛ یکی جوانی و دیگری سلامتی .

” شیئان لایعرف فضلهما الامن فقدهما : الشباب والعافیه”

( غررالحکم، شماره 5764)


   2- یکی از ویژگی های دوران جوانی تربیت پذیری بیشتر است . 

علی(ع) فرمود: دل و روح جوان مانند زمین آماده است که هر بذری در آن بیفشانی رشد می کند، 

“ انما القلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شی قبلته.”

(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
    هر که در خردی اش ادب نکنند
    در بزرگی فلاح از او برخاست
    چوب تر را چنان که خواهی پیچ
    نشود خشک جز به آتش راست


   3- فصل جوانی ، مانند همه فصول زندگی انسان محدود و موقت است، پیش از این که برف پیری بر سر و روی انسان ببارد، باید این فصل زودگذر را غنیمت شمرد.

 پیامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمود : فرصت جوانی را پیش از آ ن که پیری فرا برسد، غنیمت شمار .

 “ شبابک قبل هرمک”

( مستدرک الوسائل، ج 12، ص 140)

    4- در فرهنگ اسلامی، جوانی نعمت است و از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند متعال در روز قیامت از این نعمت ارزشمند می پرسد که جوانی خویش را در چه کاری صرف کردی؟ 

پیامبر(ص) : “و عن شبابه فیما ابلاه”

(بحارالانوار، ج 7، ص 258)

   5- از بهره مندی هایی که جوان باید در فصل جوانی داشته باشد، یادگیری و انباشت معلومات است.
    -6 اگر چه یادگیری و به دنبال دانش رفتن مربوط به دوره و زمان خاصی نیست و انسان باید زگهواره تا گور دانش بجوید، ولی مناسب ترین دوران فراگیری دوره جوانی است .
   7- از ویژگی های یادگیری در دوره جوانی ماندگاری است. همان طور که نقش بر سنگ ماندگار است، دانش نیز در ذهن جوان ثابت می ماند. 

علی(ع: )” العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر”

(بحارالانوار، ج۱ ، ص۲۲۴)
  8- اندام با نشاط و توانایی های مختلف جسمی موجب می شود تا قابلیت های جوان را در فعالیت های جسمی و فکری ، مادی و معنوی افزایش بدهد.(تقوی،سیدرضا)

در پایان ضمن عرض تبریک مجدد این ایام از درگاه خداوند متعال برای همه شما عزیزان ارجمند عمری با عزت همراه با سلامت و موفقیت مسئلت دارم . سخنم را با دو بیت مناسب حال از مولوی حسن ختام می بخشم:

گفت:صحبت های خود کوته کنید     

  پند را در جان و در دل ره کنید

گر کمالم با کمال انکار نیست       

  ور نیم این زحمت و آزار چیست؟

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 16 ارديبهشت 1397 | 9:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


رسالت معلم در تربیت نسل فردا -قسمت چهارم

 

#شفیعی_مطهر 

 

اهمیت تربیت در دوران جوانی 

اجازه دهید برای تغییر ذائقه هم که شده بحثم را با تمثیلی شیرین از گنجینه نوشین ادب پارسی پی بگیرم .

روزی شیری ، گرگی و روباهی به شکار رفتند . آن ها گاوی و گوسفندی و خرگوشی شکار کردند . شیر از گرگ خواست که کار تقسیم را بر عهده گیرد . گرگ بر حسب بزرگی صید و صیّاد ، گاو را سهمیه شیر ، گوسفند را برای خود و خرگوش را سهم روباه تعیین کرد . شیر مغرور و دیکتاتور خشمگین شده ، به گرگ حمله کرد و او را درید و جسدش را در گوشه ای انداخت . آن گاه از روباه خواست تا لاشه ها را تقسیم کند . روباه ( که فهمیده بود توانایی حق گویی و اجرای عدالت را ندارد ، ریاکارانه و منافقانه) گفت :

گاو مخصوص ناهار سلطان ، گوسفند ویژه شام سلطان و خرگوش برای صبحانه سلطان باشد . 

شیر مغرورانه پوزخندی زد و ضمن تحسین روباه از او پرسید : 

این گونه تقسیم کردن را از که آموختی؟ 

روباه ضمن اشاره به جسد پاره پاره گرگ گفت : از او !!

  نمی دانم عزیزان به یاد دارند چند سال پیش آقای کیارستمی فیلمی ساخته بودند به نام " مشق شب" . در این فیلم کودکان نسبت به رفتار پدر و مادر و سایر مسائل از جمله مشق و تکلیف شب اظهار نظر می کردند . زیرکی کودکان در پاسخ دادن مقبول نما و دیگرپسندانه بسیار مشهود بود . در صحنه ای از این فیلم از کودکی سوال شد : 

آیا مشق شب را بیشتر دوست داری یا کارتون را ؟ 

کودک که احساس می کرد باید مصاحبه گر ( معلم یا بزرگسال) را خشنود سازد ، می کوشید پاسخی دهد که مورد پسند او باشد . (یعنی با ریا و تظاهر) گفت: مشق شب را بیشتر دوست دارم !  

و مصاحبه گر هم او را تشویق می کرد.( یعنی او را تحسین می کرد که آفرین ! خوب بلدی تظاهر کنی!) در واقع ریا و دروغ را به او یاد می دهیم و او را تشویق می کنیم که خودش نباشد ، بلکه مثل ما بیندیشد و خودش را مخفی کند .

از این رو محصول چنین تربیتی منجر بدان می شود که هنگامی که می خواهید لزوم اطاعت را به کودکان بقبولانید ، بی آن که متوجه باشید، به دلایلی که برای متقاعد ساختن آن ها می آورید ، زور ، چاپلوسی ، وعده و وعید را اضافه می کنید . در نتیجه کودکان وانمود می کنند که با دلایل شما متقاعد شده اند و به محض آن که شما متوجه اطاعت یا نافرمانی کودکان می شوید ، به خوبی می فهمند که فرمانبرداری برای آن ها مفید و سرکشی مضر است . 

  در اینجا سخنم را با بحثی کوتاه درباره ارزش و اهمیت تربیت در دوران جوانی به پایان می برم.

امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرمایند:

 “ من تعلم في شبابه كان بمنزله الرسم في الحجر ، و من تعلم و هو كبير كان بمنزله الكتاب علي وجه الماء.”

(بحارالانوار، ج 1، ص 222)

    امام كاظم (ع) فرمود :  كسي كه در جواني دانش بياموزد، مانند نوشته اي بر سنگ در ذهن او ثابت مي ماند و كسي كه در سن پيري چيزي را ياد بگيرد، دانش او مانند نوشته روي آب بي ثبات است.

 

ادامه  دارد....

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1397 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

رسالت معلم در تربیت نسل فردا /3

 

#شفیعی_مطهر

 

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد

دستمایه ما از این بحث این است که از نظر اسلام و عموم اندیشمندان انسان شناس ، انسان موجودی است به لحاظ سرشتی فعال و به لحاظ اخلاقی خوب و پاک . آدمی آزاد و مختار آفریده شده است و در جهان هستی ، خود را به فعل در می آورد . حتی خدا هم او را در انتخاب عقیده آزاد گذاشته و اندیشه ای را به او تحمیل نکرده است : 

لا اِکراهَ فِی الدّینِ قَد تَبََّیَنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیّ...(بقره)

فَاَلهَمها فُجورَها وَ تَقویها قَد اَفلَحَ مَن زَکّیها وَ قد خابَ مَن دَسّیها .

اصیل ترین و مطمئن ترین معلم و مربی بشر ، درون مایه های خود اوست .زیرا قوانین جاودانگی ، حیات طیّبه و جوهره الهی در طبیعت بشر به ودیعه نهاده شده است و بر اثر رجعت به این منبع است که می توان به تربیت صحیح دست یافت .

 روزی عارف بزرگ " خواجه عبدالله انصاری" به همراه یکی از مریدان خویش از جاده ای گذر می کرد . مریدی به رسم ادب پشت سر خواجه در حرکت بود که خواجه خطاب به وی گفت : 

ای پسر ! پشت سر من راه مرو ! 

مرید پیش خود گفت : خطا کردم ! شاید خواجه را میل سخن گفتن با من باشد . پس به سمت راست خواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد . لحظه ای بعد خواجه گفت :

 ای پسر ! از سمت راست من راه مرو . 

مرید با خود گفت : خطا کردم . چه سمت راست بزرگان جایگاه مریدان ارشد است . پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد . لختی گذشت و خواجه گفت :

ای پسر ! از سمت چپ من راه مرو .

مرید بر خود نهیب زد : باز هم خطا کردم . چه من باید پیشاپیش خواجه بروم تا هم راه را بر او باز کنم و هم مانع تابش اشعه خورشید بر رخسارش گردم .  و سپس چنین کرد . اما اندکی بعد خواجه برای مرتبه چهارم او را به خود خواند و گفت :

ای پسر ! پیشاپیش من راه مرو .

مرید حیران از این که چه کند ، به خواجه گفت : نه پشت سر شما ، نه سمت راست و چپ و نه پیشاپیش ، پس از کدام سمت حرکت کنم ؟

خواجه گفت : ای پسر ! راه خویش دریاب و از آن سوی برو ! 

( رسائل خواجه عبدالله انصاری)

خواجه عبدالله با این رهنمود ، مرید مقلّد خود را به  کار خلّاق و ابتکار و اشتیاق فرا می خواند .

تربیت به یک معنی نوعی تغییر طبیعت آدمی است و به معنای دیگر تبعیت از طبیعت در معنای وسیع آن است . میان آدم طبیعی که در حالت طبیعی به سر می برد و انسان طبیعی که به صورت اجتماعی زندگی می کند ، تفاوت بسیار است .یکی ساخته و پرداخته " طبیعت " است و دیگری ساخته و پرداخته " اجتماع " است . هدف آموزش و پرورش تجدید ساختمان طبیعت آدمی است . اما این تجدید بنا باید بر طبق قوانین طبیعت و با تکیه بر قابلیت های فطری فرد انجام پذیرد . تربیت هر کس باید مبتنی بر درون مایه های نامتعیّن و نا همتای خویش صورت گیرد .

هر کسی را سیرتی بنهاده ایم     

   هر کسی را اصطلاحی داده ایم   

(مولوی)

هرگاه  آدمی را به جای این که برای خودش تربیت کنند ، او را برای " دیگران " پرورش دهند و هر گاه آدمی را به جای این که بر اساس طرحی که در درون دارد ، از برون طرح ریزی کنند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت عاریه ای" متمایز می گردد. هر گاه آدمی را بدون انتخاب ، میل ، اراده و هوشیاری ، او را با عادات شرطی شده ، تقویت های دگرانگیخته ، اهداف دگرساخته و کشش های دگرکشاننده ، راهی برنامه ها و اهداف تربیتی بنمایند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت تصنعی" آغاز می گردد .

هر گاه به جای کاربرد " روش های طبیعی " ، " حالات طبیعی" ، " نقش های طبیعی" ، رفتارها ، تجربه ها ، برخوردها ، الگوها و " آموزش های طبیعی" ، از روش ها و رفتارهای قالبی و کلیشه ای استفاده کنیم ، آن گاه مرز میان تربیت طبیعی و تربیت کلیشه ای مشخص تر می گردد .

هر گاه  "تبلیغات بیرونی " بر " ترغیب های درونی " غلبه یافت ، 

هرگاه " طرح های بیرونی " بر " طرح های درونی " تسلّط یافت ، 

هرگاه " مشوّق های بیرونی " بر " خودانگیختگی های درونی" چیره شد ، 

هر گاه " توبیخ های بیرونی " بر " احساس گناه درونی " برتری یافت ،

هرگاه تراکم اطلاعات و آگاهی های بیرونی ، معرفت و بصیرت درونی را پوشش داد 

، هرگاه آموزش های بیرونی بر فهم درونی سایه افکند ، 

هرگاه " دینی کردن " بر " دینی شدن " سبقت گرفت ، 

واگذاری نقش به جای نقش پذیری نشست ، 

" یاد دادن " جایگزین " یادگیری " شد و " تربیت کردن " مانع " تربیت شدن " گشت ، 

آن گاه است که فاصله مرز میان تربیت درونی(طبیعی) و تربیت برونی(تصنّعی) پر رنگ تر و عمیق تر می گردد . 

(تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه ای ، دکتر عبدالعظیم کریمی)  

ادامه دارد...

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 




موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 14 ارديبهشت 1397 | 9:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا /2

#شفیعی_مطهر

عزیزان من !

راز نهفته و درد نگفته این مطالب عنایت بیشتر شما را می طلبد . در اینجا من از همه شما خواهش می کنم از وجدان خود سوال کنیم : 

ما به عنوان پدر ، مادر و معلم و استاد آیا تا کنون نکوشیده ایم تا تندیس ایده آل و الگوی مثالی و اسوه خیالی تربیتی خود را بر فرزندان و شاگردان و دانشجویان خود تحمیل و تطبیق کنیم ؟ 

آیا اجازه داده ایم تا کودکان ، نوجوانان ، جوانان و یا حتی دوستان و آشنایان ما ، هویت و شخصیت حقیقی و واقعی خود را بدون ریا و تظاهر بنمایانند ؟ 

آیا انصافاً ما از ارائه تصویر شفاف و روشن هویت و شخصیت افراد و احتمالاً نازیبا ، ولی واقعی خوشمان می آید ؟ یا از تصویر ریاکارانه و تعارف آمیز و زیبا ، اما غیر واقعی و دروغ ؟!

ژان پیاژه می گوید : " هر گونه اقدامی که تفکر کودک را از مسیر طبیعی اش منحرف سازد ، پاسخ کودک را به تصنع و تظاهر تبدیل می کند .

شاعری می سراید که :

ای خسته درون تو نهالی است       

  کز هستی آن تو را کمالی است

ای سایه نشین هر درختی          

  بنشین به کنار خویش لختی

استاد مطهری بر این باور است که : معلم باید اندیشیدن را بیاموزد ، نه اندیشه را .

بنابراین القای اندیشه بدون تحریک انگیزه ، کودک را به اتخاذ یکی از دو مواضع زیر ناگزیر می کند :   

۱ - جبهه گیری می کند و با همه القاکنندگان می ستیزد و گستاخ و لجباز می شود .

۲ - در صورت عدم توانایی ، به ریا کاری و تظاهر توسل جسته ، ظاهراً تسلیم و مطیع می شود ، اما می آموزد که باید منافقانه دارای دو چهره متضاد آشکار و نهان باشد . این روش در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند .    

 سعدی می گوید :

دلایل قوی باید و معنوی       

  نه رگ های گردن به حجت قوی

تا انگیزه و عطش درونی برای فهم حقیقت نباشد ، القای تحمیلی آن نتیجه معکوس می دهد .

آب کم جو تشنگی آور به دست        

   تا بجوشد آبت از بالا و پست

استاد محمد تقی جعفری معتقد است :

وظیفه اساسی تعلیم و تربیت در حیات معقول این است که از راه آگاهی صحیح از وضع روانی انسان های مورد تعلیم و تربیت ، هر حقیقتی شایسته که برای فراگیری القا می شود ، باید به گونه ای باشد که متعلّم یا متربّی آن حقیقت را جزو پدیده های ذات خویش احساس کند . اگر غیر از این باشد و حقایق مطرح شده بیرون از ذات او باشد (عاریه ای) تدریجاً آن را سرکوب کرده و مانند لوحه ناخودآگاه و بی اختیاری خواهد بود که هر لحظه یک قلم بیگانه خطی یا شکلی روی آن بکشد .(حیات معقول)

امانوئل کانت می گوید: هرگونه برنامه تربیتی که با طبیعت و ذات کودک همخوانی نداشته باشد ، منجر به شکست است . (تعلیم و تربیت)

دکارت نیز بر این باور است که : شکی نیست که آنچه طبیعت به من می آموزد ، حقیقتی را در بر دارد .

ژان ژاک روسو بر این باور تاکید می کند که : اگر آدمی طبیعتاً خوب است ، مادام که چیزی از خارج وی را به فساد نکشانده است ، همچنان خوب باقی می ماند .

جالب تر از نظر روسو، نظر صائب و استوار اسلام در این باره است . پیامبر اکرم (ص) فرمایش معروف و جالبی در باره فطرت نیکوی انسان دارند :

کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه .

هر نوزادی بر فطرت توحید خود متولد می شود . این پدران و مادران ( بزرگسالان ، عوامل خارجی) هستند که این ها را تغییر می دهند و او را به گرایش های دیگر می کشانند .

امام علی (ع) می فرمایند :

خداوند پیامبران خود را برانگیخت و پیاپی بین مردم فزستاد تا بشر را به ادای پیمان فطرت وادارند و نعمت های فراموش شده خدا را یادآوری کنند و با فعالیت های تبلیغی خود نیروهای نهفته و استعدادهای پنهان مردم را برانگیخته و به کار اندازند . (نهج البلاغه)

عارف رومی مولوی را نیز در این باب سخنی است نغز و شیرین :

هزار سخن بگوی تا از درون مصدّقی نباشد ، سود ندارد . همچنان که درختی را تا ریشه اش در خاک نباشد ، اگر هزار سیلاب بر او ریزی ، سود ندارد . آنجا باید ریشه ای باشد تا آب مدد او شود . و اگر همه عالم را نور گیرد ، تا در چشم نوری نباشد ، هرگز نور را نبیند . اکنون اصل ، آن قابلیت است که در نفس است . 

(فیه ما فیه ، ص ۲۶)

علی (ع) تعبیری عمیق تر و رساتر و گویاتر برای تبیین این موضوع دارند :

العقل عقلان ، مطبوع و مسموع ، و لا تنفع المسموع ما لم یکن المطبوع ، کما لا ینفع نور الشمس و نور العین ممنوع .

(عین الیقین ، فیض کاشانی ، ص۲۴۳)

ایشان در حکمت ۳۰۴ نهج البلاغه پا را از این فراتر نهاده می فرمایند:

عبادت را هم نباید بر روح و روان تحمیل کرد ، بلکه باید به اصطلاح مراقب بود با نرمی و با نرمش عبادت را بر روح وارد کرد .

در جستن جام جم جهان پیمودم        

  روزی ننشستم و شبی نغنودم

ز استاد چو وصف جام جم بشنودم        

  خود جام جهان نمای جم من بودم

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد 

...ادامه دارد ...

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 13 ارديبهشت 1397 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا /2

#شفیعی_مطهر

عزیزان من !

راز نهفته و درد نگفته این مطالب عنایت بیشتر شما را می طلبد . در اینجا من از همه شما خواهش می کنم از وجدان خود سوال کنیم : 

ما به عنوان پدر ، مادر و معلم و استاد آیا تا کنون نکوشیده ایم تا تندیس ایده آل و الگوی مثالی و اسوه خیالی تربیتی خود را بر فرزندان و شاگردان و دانشجویان خود تحمیل و تطبیق کنیم ؟ 

آیا اجازه داده ایم تا کودکان ، نوجوانان ، جوانان و یا حتی دوستان و آشنایان ما ، هویت و شخصیت حقیقی و واقعی خود را بدون ریا و تظاهر بنمایانند ؟ 

آیا انصافاً ما از ارائه تصویر شفاف و روشن هویت و شخصیت افراد و احتمالاً نازیبا ، ولی واقعی خوشمان می آید ؟ یا از تصویر ریاکارانه و تعارف آمیز و زیبا ، اما غیر واقعی و دروغ ؟!

ژان پیاژه می گوید : " هر گونه اقدامی که تفکر کودک را از مسیر طبیعی اش منحرف سازد ، پاسخ کودک را به تصنع و تظاهر تبدیل می کند .

شاعری می سراید که :

ای خسته درون تو نهالی است       

  کز هستی آن تو را کمالی است

ای سایه نشین هر درختی          

  بنشین به کنار خویش لختی

استاد مطهری بر این باور است که : معلم باید اندیشیدن را بیاموزد ، نه اندیشه را .

بنابراین القای اندیشه بدون تحریک انگیزه ، کودک را به اتخاذ یکی از دو مواضع زیر ناگزیر می کند :   

۱ - جبهه گیری می کند و با همه القاکنندگان می ستیزد و گستاخ و لجباز می شود .

۲ - در صورت عدم توانایی ، به ریا کاری و تظاهر توسل جسته ، ظاهراً تسلیم و مطیع می شود ، اما می آموزد که باید منافقانه دارای دو چهره متضاد آشکار و نهان باشد . این روش در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند .    

 سعدی می گوید :

دلایل قوی باید و معنوی       

  نه رگ های گردن به حجت قوی

تا انگیزه و عطش درونی برای فهم حقیقت نباشد ، القای تحمیلی آن نتیجه معکوس می دهد .

آب کم جو تشنگی آور به دست        

   تا بجوشد آبت از بالا و پست

استاد محمد تقی جعفری معتقد است :

وظیفه اساسی تعلیم و تربیت در حیات معقول این است که از راه آگاهی صحیح از وضع روانی انسان های مورد تعلیم و تربیت ، هر حقیقتی شایسته که برای فراگیری القا می شود ، باید به گونه ای باشد که متعلّم یا متربّی آن حقیقت را جزو پدیده های ذات خویش احساس کند . اگر غیر از این باشد و حقایق مطرح شده بیرون از ذات او باشد (عاریه ای) تدریجاً آن را سرکوب کرده و مانند لوحه ناخودآگاه و بی اختیاری خواهد بود که هر لحظه یک قلم بیگانه خطی یا شکلی روی آن بکشد .(حیات معقول)

امانوئل کانت می گوید: هرگونه برنامه تربیتی که با طبیعت و ذات کودک همخوانی نداشته باشد ، منجر به شکست است . (تعلیم و تربیت)

دکارت نیز بر این باور است که : شکی نیست که آنچه طبیعت به من می آموزد ، حقیقتی را در بر دارد .

ژان ژاک روسو بر این باور تاکید می کند که : اگر آدمی طبیعتاً خوب است ، مادام که چیزی از خارج وی را به فساد نکشانده است ، همچنان خوب باقی می ماند .

جالب تر از نظر روسو، نظر صائب و استوار اسلام در این باره است . پیامبر اکرم (ص) فرمایش معروف و جالبی در باره فطرت نیکوی انسان دارند :

کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه .

هر نوزادی بر فطرت توحید خود متولد می شود . این پدران و مادران ( بزرگسالان ، عوامل خارجی) هستند که این ها را تغییر می دهند و او را به گرایش های دیگر می کشانند .

امام علی (ع) می فرمایند :

خداوند پیامبران خود را برانگیخت و پیاپی بین مردم فزستاد تا بشر را به ادای پیمان فطرت وادارند و نعمت های فراموش شده خدا را یادآوری کنند و با فعالیت های تبلیغی خود نیروهای نهفته و استعدادهای پنهان مردم را برانگیخته و به کار اندازند . (نهج البلاغه)

عارف رومی مولوی را نیز در این باب سخنی است نغز و شیرین :

هزار سخن بگوی تا از درون مصدّقی نباشد ، سود ندارد . همچنان که درختی را تا ریشه اش در خاک نباشد ، اگر هزار سیلاب بر او ریزی ، سود ندارد . آنجا باید ریشه ای باشد تا آب مدد او شود . و اگر همه عالم را نور گیرد ، تا در چشم نوری نباشد ، هرگز نور را نبیند . اکنون اصل ، آن قابلیت است که در نفس است . 

(فیه ما فیه ، ص ۲۶)

علی (ع) تعبیری عمیق تر و رساتر و گویاتر برای تبیین این موضوع دارند :

العقل عقلان ، مطبوع و مسموع ، و لا تنفع المسموع ما لم یکن المطبوع ، کما لا ینفع نور الشمس و نور العین ممنوع .

(عین الیقین ، فیض کاشانی ، ص۲۴۳)

ایشان در حکمت ۳۰۴ نهج البلاغه پا را از این فراتر نهاده می فرمایند:

عبادت را هم نباید بر روح و روان تحمیل کرد ، بلکه باید به اصطلاح مراقب بود با نرمی و با نرمش عبادت را بر روح وارد کرد .

در جستن جام جم جهان پیمودم        

  روزی ننشستم و شبی نغنودم

ز استاد چو وصف جام جم بشنودم        

  خود جام جهان نمای جم من بودم

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد 

...ادامه دارد ...

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 13 ارديبهشت 1397 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 علی را بنگر !!

#شفیعی_مطهر

صدف کعبه لب گشود و اُسوه یگانه ، دُردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلّی بنگری ،
اگر مُشتاقی که کوه استقامت را در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر "را بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حرّیت ، تبلور فتوّت ، تجسّم مروّت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یک جا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی را بنگر !!

    در سیزدهم رجب ...

    بزرگمردی پای بر گستره زمین نهاد که غنچه دهان ها را شکفتن و جوانه ها را گفتن آموخت ، 

     قامت رسای بشریت با قیامت خروشش از اسارت رَست و سبزه های عدالت با سرود سبز باران کلامش رُست ،

   چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند و چه بسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،

   بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بيانش ملاحت گرفت ،

   چه دردنامه هايي كه تنها در سينه سياه شب هاي كوفه نگاشته شد و چه نهال هاي ناله هايي كه فقط در دل زُلال چاه هاي كوفه كاشته شد.

      در سيزدهم رجب...

    رادمردي از ملكوت اعلي پاي بر عرصه برهوت دنيا نهاد ، تا تنهايي خداي گونگان را در گستره تاريخ ، دردمندانه فرياد كند ، با ستم بستيزد و رويش بذر آفتاب را در دل يلداي جهالت بشارت دهد.

    چه نوايي جز زمزمه دل انگيز فرشتگان ، ناله هايش را در خلوت شب هاي نخلستان همنوايي كردند؟! و چه چشماني جز برق ديده اختران سپهر ، ستارگان اشكش را به نظاره نشستند؟!

    بيست و سه سال مكتب را از حلقوم شمشير فرياد كرد 

و بيست و پنج سال براي  حفظ وحدت در جهان اسلام سكوت كرد 

و پنج سال براي استقرار عدالت در جامعه اسلامي پنجه در پنجه قاسطين ، مارقين و ناكثين روزگار درافكند.

       ولي افسوس كه ....

    گل عدالت با ولادتش شكفت و با شهادتش به خون خفت!! 

 

یک سخن ازامام علی(ع) : « مَن قَصر عن احکام الحُرّیّه اعید الی الرّق».

 

« هر کس از قواعد آزادی پیروی نکند، او را به بردگی خواهند کشید

 

     فرخنده زادروز مولاي متّقيان امير مومنان علي عليه السّلام و روز بزرگداشت پدر را به همه رهروان صديق و پيروان شفيق آن پيشوا تبريك و تهنيت مي گويم.

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 11 فروردين 1397 | 8:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#کرامت_انسان و #حقوق_شهروندی

 

 

من نمی دانم چرا مردم در موسم #انتخابات و #راهپیمایی ها مفتخر به توصیفاتی چون «شریف»، «جان بر کف»،«#شهیدپرور»،«#انقلابی»،آگاه»،«فرزانه» و....می شوند،ولی وقتی برای بیان نظریات و خواسته های مشروع و #قانونی خود و #اعتراض به #فساد و بیداد به خیابان ها می آیند،متهم به «#فریب_خورده»،«#اغتشاشگر»،«#مزدوربیگانه» و «آلت دست #امریکا،#اسراییل،#عربستان و #منافقین و...» می گردند!!!

اگر انسان،کرامت و شخصیت دارد و شهروند دارای حقوق است،حتی یک نفر ایرانی فارغ از جنسیت،قومیت،زبان،دین و مذهب،سواد و طبقه اجتماعی هم از کرامت انسانی و حقوق شهروندی برخوردار است.

بنابراین به هیچ یک از #معترضان نمی توان تهمت فریب خوردگی و ....زد. بر فرض طرح نامطلوب ترین شعار بر اساس عقیده و باور خود،نهایتا از نظر ما حرف و راهش اشتباه است،ولی هر چه هست ،باور خود را بیان کرده و باور و نظر هر انسان و شهروند محترم است. در یک بستر آرام گفتگو همه خبرها،نظرها و باورها قابل نقد و توضیح است.

البته هیچ معترضی نمی تواند و حق ندارد جز بیان منطقی نظریاتش دست به #تخریب و #خشونت و هتک حرمت دیگران و قانون شکنی بزند.

امید که هم معترضان حریم محترم انسانیت و شهروندی را رعایت کنند و هم حکومت با نهایت مدارا و سعه صدر زمینه بیان آرام و منطقی نظریات شهروندان را فراهم کند.

 

#شفیعی_مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 14 دی 1396 | 12:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 مشاركت مردم، راه تعديل قدرت است 


  گسترش و تعميق مشاركت مردم در همه امور جامعه و حكومت در قالب احزاب ، نهادهاي مدني و تشكل هاي گوناگون، بهترين راه تعديل قدرت فردي در هر جامعه است. بديهي است تشخيص اكثريت مردم و تصميمات اتّخاذ شده توسط عموم مردم به صواب نزديك تر است، تا تشخيص و تصميم فردي. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: «لا تَجتَمعُ اُمَّتي علي الخطاء».  

امت من بر خطا اجتماع نمي كنند.

  شهيد محمد باقر صدر بر همين حقيقت تصريح مي كند:

  «درصد خطاي يك امّت خيلي پايين تر از درصد خطاي يك فرد است.»

  «كارل كوهن» اشتباهات احتمالي حكومت را با ملت مقايسه مي كند:

  «اشتباه يك ملت، كمتر از اشتباه يك حكومت است.»

  «مُنتسكيو» توزيع قدرت بين ملت و پرهيز از تمركز قدرت در يك فرد را خطرناك مي داند:

  «نبايد به هيچ كس قدرت مطلق داد؛ زيرا هيچ فردي آن قدر با فضيلت نيست كه قدرت مطلق را در دست داشته باشد و فاسد نشود.»                       
 

  پس لازمه يك حكومت مردمي و غير استبدادي، مشاركت مردم است. 

   «هانا آرنت» حكومت مردم سالاري يا دموكراسي را اين گونه تعريف مي كند:

  «دموكراسي يعني آن كه مردم از طُرُق بسيار آزاد و دموكراتيك بتوانند حق حاكميّت خود را واگذار، و به راحتي پس بگيرند. هر گاه جريان انتقال قدرت و يا وكالت دائمي مردم به يك فرد، حزب يا جريان سياسي تحقُّق پيدا نمايد و امكان برگشت آن ميسور نباشد، دموكراسي ذبح شده است؛ زيرا وكالت دائمي از سوي مردم به يك نقطه ديگر به معني نزول از ارزش هاي دموكراتيك است.»  

 (شفيعي مطهر،مباني و ضرورت مشاركت، ۱۳۸۳،ص ۲۳ و ۲۴)

 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 | 10:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

وحدت با هم ؟ یا با من ؟! 

 

#شفیعی_مطهر

 

بنا به روایات برادران اهل تسنّن ، میلاد حضرت رسول اکرم (ص) ۱۲ ربیع الاول سال ۵۳ قبل از هجرت است ، ولی راویان شیعه عموما ۱۷ ربیع الاول را روز ولادت آن حضرت می دانند . ابتکار وحدت طلبانه و پیشنهاد مدبّرانه مرحوم آیت الله العظمی منتظری ، از این عامل به ظاهر تفرقه ، نماد یگانگی و سمبل وحدت ساخته است . بنا بر این یشنهاد از دوازدهم ربیع الاول هر سال تا هفدهم آن ماه به عنوان ایام فرخنده میلاد پیامبر اکرم(ص) و هفته وحدت نامگذاری شد ، تا در سراسر جهان اسلام ،آیین های جشن و سرور برگزار شود و در این آیین ها بر تحکیم ستون های وحدت و رشته های استوار همبستگی و یگانگی تاکید گردد . 

وحدت چیست؟

مفصود از وحدت فرق اسلامی از جمله شیعه و سنی این نیست که سنّی ها ، شیعه یا شیعیان ، سنّی شوند ، یا هر دو مذهب نسبت به بعضی از مواضع خود تجدید نظر کرده ، از برخی باورها دست بکشند ، تا دیدگاه هایشان به یکدیگر نزدیک شود ، بلکه هدف از وحدت این است که طرفین ضمن حفظ مواضع خود :

۱ - درباره مفترقات با یکدیگر نستیزند. 

۲ - درباره مشترکات با یکدیگر متّحد و متّفق شوند و در راه وصول به اهداف مشترک، یکدیگر را یاری دهند . 

اگر چنین وحدتی جلوه گر شود ، تمام فتنه ها و درگیری های قومی ، قبیلگی ، نژادی ، فرقه ای و مذهبی رفع شده ، مسلمین در دنیا به عنوان عظیم ترین ، قدرتمندترین و ثروتمندترین اتّحادیه و بلوک سیاسی ، اقتصادی ، کشاورزی ، نظامی ، فرهنگی و... مطرح می شوند .

از آن پس دیگر منابع مالی و انسانی مسلمین به غارت ابرقدرت های شرق و غرب نمی رود !

...فلسطین مظلومانه پرپر نمی شود و جوانان مبارز غریبانه به خاک و خون نمی غلتند ! و اقلیتی صهیونیست بر بیش از ۲۰۰میلیون عرب و بیش از یک میلیارد مسلمان نمی خروشند و فخر نمی فروشند !

....بوسنی و هرزگوین ستم دیده لگدکوب صرب های وحشی و متجاوز نمی شود و ناموس مسلمانان مورد اهانت قرارنمی گیرد !

...چچن مسلمان از نقشه جغرافیایی جهان محو نمی شود ! 

مسلمانان بی پناه روهینگیا مظلومانه از وطن و زادگاه خود میانمار رانده نمی شوند! و...

   موانع وحدت اسلامی چیست؟

نهال وجود همه پیامبران راستین الهی از چشمه سار زلال وحدانیّت می نوشند و طبعا نباید میوه ای جز وحدت به بار آورند . گوهر پیام همه انبیا یکی است . 

« لا نُفَرِقُ بَینَ اَحَدٍ مِن رُسُلِهِ » ( بقره ، ۲۸۵) 

بنابراینِ نباید بین موحّدان اختلافی باشد ، بویژه بین پیروان و مومنان به یک دین و آیین . 

بدون تردید ، وحدت و همبستگی ملل اسلامی مورد تاکید و آرزوی همه اندیشمندان ، روشنفکران و دانشمندان اسلامی است . همه مُصلحان ، مسلمانان را به وحدت خوانده اند، اما چرا علی رغم این همه تاکیدات و توصیه ها ، وحدت واقعی تحقّق نمی یابد ؟ 

به باور من علت عمده عدم تحقّق وحدت ، نامشخّص بودن محور وحدت است . همه ، وحدت را می ستاییم ، ولی عملا برتفرقه می افزاییم . چرا ؟ چون درک و تعریف ما از مفهوم وحدت ، یکسان و شفّاف نیست . همه وحدت را می خواهیم ، اما نمی گوییم حول چه محوری؟!

فرض کنید ندادهنده ای در یک بیابان یا دشت وسیع ، همه مردم پراکنده را به تجمّع در یک نقطه فرا بخواند، اما محلِّ دقیق تجمّع را مشخّص نکند . در نتیجه هر گروه و دسته ای در یک نقطه گرد می آیند . در این صورت تفرّق افراد به تفرّق گروه ها می انجامد . در حالی که اگر منادی ، همه را به تجمّع در حول یک پرچم یا یک درخت یا یک محدوده مشخّص فرا بخواند، لااقل افراد مشتاق و با حسن نیّت در فهم و درک تجمّع و گردهمایی مختلف و متفرّق نمی شوند .

خداوند در آیه ۶۴ سوره آل عمران وقتی اهل کتاب را به وحدت فرا می خواند ، بلافاصله محور وحدت را مشخّص می کند :

« قُل یا اَهلَ الکِتاب تَعالَوا اِلی کلمهٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم...»

« بگو ای اهل کتاب ! بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است ، پیروی کنیم.( و آن کلمه این است که ) به جز خدای یکتا هیچ کس را نپرستیم و برخی از ما بعضی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم . ( یعنی روسای مذهب را به رتبه پرستش و اختصاصات الهی نرسانیم. ) پس اگر از حق روی گرداندند ، بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم .»

علت اصلی بیشتر اختلافات بین ادیان ، مذاهب و نظریات مختلف ، قشری نگری و ظاهراندیشی است . گوهر و جوهره همه ادیان الهی یکی است . ما هر چه از پوسته و ظاهر به سوی مغز و اصل ادیان پیش می رویم ، بیشتر به مایه های وفاق و وحدت و سرمایه های وحدانیت نزدیک می شویم .

 مخاطبان پیام هفته وحدت تنها اهل تشیّع و تسنّن نیستند ، بلکه هر انسان باید آن قدر سعه صدر و ظرفیّت داشته باشد که بتواند عقاید مخالف خود را بشنود ، تحمّل کند، منطقی و منصفانه برخورد کند، مخالف را تکفیر و تفسیق نکند ، بر مخالف نشورد و با او نستیزد . 

منطق قرآن از هر مسلمان می خواهد که هر سخنی را بشنود ، آن را با معیار خرد بسنجد و از بهترین آن پیروی کند :

« فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَول وَ یَتَّبِعونَ اَحسَنَه » ( زمر ، ۲۰)

و باز این پیام قرآن است که ما را به بهترین شیوه بحث ، مناظره و گفت و گو فرا می خواند: 

« اُدعُ اِلی سَبیل رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَ المَوعِظَه الحَسَنَه وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن » 

( نحل ، ۱۲۵)

معنی وحدت این نیست که هرکس بخواهد با ما متحّد باشد ، باید مثل ما بیندیشد ، بلکه باید با بهره جستن از معیارها ، ملاک ها و منابع مستند قرآنی و روایی و ترازوی منطق و عقل ، اندیشه ها و افکار را بسنجیم ، تا با جرقّه حاصل از برخورد اندیشه ها و اصطکاک افکار ، راه صواب و اندیشه برتر نمایان شود . 

 اصل  «اختلاف » در اندیشه ها و افکار پدیده ای مثبت و رشدآور ارزیابی می شود . کمال انسان ها در اختلاف اندیشه هاست . پیامبر بزرگوار ما(ص) ، اختلاف فکری اندیشمندان را رحمت و مایه رشد علمی و عقلی می نامند . اگر همه افکار و عقاید مثل هم باشد ، تضارب آرا معنا ندارد . بنابراین تنها راه حفظ وحدت برای همه ملت ها ، فرقه ها و افراد این است که یکدیگر را تحمل کنند ، ظرفیت های فکری ، سیاسی ، اجتماعی ، علمی ، عقلی و مذهبی خود را ارتقا دهند .

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1396 | 16:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پاسداشت مشارکت مردم در امور 


مردمان در یک حکومت زمانی به درستی از حقوقشان بهره می یابند که امکان مشارکتشان  به طور واقعی فراهم باشد و بتوانند در تصمیم گیری ها و اداره حکومت نقش داشته باشند و در نحوه کار زمامداران نظارت کنند و نظر دهند و نظرشان مورد توجه قرار گیرد.

امیر مومنان علی(ع) بر این بود که همگان  در حکومت مشارکت کنند و نقش داشته باشند،چنان که فرموده است:

« لیس امرُو - و ان عظمت فی الحق منزله، و تقدمت فی الدین فضیله - بفوق ان یعان علی ما حمله الله من حقه . و لا امرو - و ان صغرته النفوس،و افتحمته العیون - بدون ان یعین علی ذلک او یعان علیه.»(الغارات ،خطبه 216)
 

هیچ کس - هر چند جایگاهش در حق بسی بزرگ بُوَد و برتری او در دین بسی پیشتر از دیگران باشد- بالاتر از آن نیست که در گزاردن حقّی که خداوند بر عهده او گذاشته است،از یاری دیگران بی نیاز باشد .

و هیچ کس - هر چند مردمان او را کوچک شمارند و در دیده آنان بی مقدار به حساب آید - خُردتر از آن نیست که نتواند دیگران را در گزاردن حق یاری دهد یا نخواهد که بر انجام دادن وظیفه او را یاری دهند.

زمینه سازی برای مشارکت همگانی در حکومت ،پاسداشت کرامت مردمان است. امیر مومنان علی(ع) این مشارکت را تا آن جا می داند که هیچ کس محروم نگردد و هیچ کس خود را بی نیاز از آن نخواند. امام (ع) در این جهت راه را بر همگان گشود تا هر کس به تناسب توان خود،مشارکت نماید و از مردمان خواست تا از مشارکت در امور،حق خواهی ،نظردهی و  دادخواهی خودداری نکنند:

« فلاتکُفّوا عن مَقالَه بحقّ،اَو مَشورَه بِعَدل.»

بنابراین از گفتاری، به حق یا رای زدنی به دادگری بازنایستید.

(رخساره خورشید،صص634-635،دکتر دلشاد تهرانی،مصطفی،1391،انتشارت دریا،تهران)


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1396 | 10:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مانع زدایی از حضور مشارکتی مردم در اداره امور جامعه

 در این راستا ،امام از کارگزاران می خواهد تا افزون بر اقدامات اثباتی و پرهیز از تفرّد و تک رایی و یکهّ سالاری ،بافت حاکمیت و قدرت را از آلاینده های اخلاقی و آسیب های سیاسی- اقتصادی که چون آفتی برای دموکراسی  با سالاری مردم در تعارض و ناسازگاری است،پیشگیری نموده و یا پاکسازی نماید.

به بیان امام ،نمونه هایی از آن آلاینده  ها،آسیب ها و آفات از این قرارند:

2-1- رابطه بازی و گروه گرایی

« بین خدا و مردم از یک سو و خود و دودمان و هوادارانت از سوی دیگر ،عدل و انصاف را رعایت کن و شرط برادری و برابری را به جای آر،چرا که اگر چنین نکنی ،ستم ورزیده ای.»

« انصف الله وانصف من نفسک و من خاصّه اهلک و من لک فیه هوی من رعیّتک ،فانّک الانفعل تظلم!»

(نهج البلاغه،نامه 53)

--------------------------------

نقل از کتاب«شورا، مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی علیه السلام»، نوشته #شفیعی_مطهر،ص35

این کتاب اخیرا منتشر شد

مراکز پخش:

 تهران :انتشارات علوم بنیادی، تلفن:66973774   و  66973659

 شهر ری : فروشگاه کتاب انجمن اسلامی معلمان،تلفن 55904203

کاشان: فروشگاه های ساربوک،تلفن۲۲ - ۵۵۴۶۶۹۲۰


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 23 مهر 1396 | 9:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 اهمیت نقش مردم در اداره امور جامعه


 همگان می‌دانند که نهال مشارکت آن گاه جوانه می‌زند و به برگ و بار می‌نشیند که اگر از جویبار «شعار» سقایت می‌شود، با آفتاب «شعور» هم حمایت گردد. مشارکت نیز چون سایر ارزش‌ها اگر در مرحله «شعار» بماند، هیچ یک از آثار و نتایج گفته شده را در برنخواهد داشت.

مشارکت واقعی زمانی جلوه‌گر می‌شود و آثارگران قدرش پدید می‌آید که مردم از نظر ذهنی و عاطفی در کارها درگیر و شریک شوند و اندیشه‌ها و عواطف آنان واقعاً مورد توجه قرار گیرد. مردم باید نه تنها از لحاظ جسمی و بدنی، که با همه هستی روانی خود درگیر شوند.

قرن ها پیش حکیمی چینی گفت:  

«حکومت چونان کشتی، روی امواج مردمی ره می‌سپارد. مردم هم می توانند با موج‌‌های نرم خیز مشارکت خود، سیر کشتی را سرعت بخشند و هم می‌توانند آن را در به گرداب خشم خود فرو برند».

پس باید به باور زلال و نیروی لایزال مردم ایمان بیاوریم، زیرا: «یَدُالله مَعَ الجَماعَة».

بیاییم مشورت را به عنوان نخستین درس مکتب مشارکت بیاموزیم و با آموزش عملی آن به مردم از دریای ژرف و گوهرهای شگرف مشارکت آنان بهره جوییم. چرا که:

 «اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ»:

 «مردم معدن‌‎هایی چون معادن طلا و نقره هستند». (پیامبراکرم(ص)) و در میان مردم، با مردم و برای مردم کار کنیم؛ زیرا: «الناس عِیالُ اللهِ» مردم خانوادهٔ خدا هستند. (رسول اکرم (ص))

 ----------------------------------

نقل از کتاب«شورا، مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی علیه السلام»، نوشته #شفیعی_مطهر،صص 31 و 32

این کتاب اخیرا منتشر شد

مراکز پخش:

 تهران :انتشارات علوم بنیادی، تلفن:66973774   و  66973659

 شهر ری : فروشگاه کتاب انجمن اسلامی معلمان،تلفن 55904203

کاشان: فروشگاه های ساربوک،تلفن۲۲ - ۵۵۴۶۶۹۲۰


موضوعات مرتبط: مقالاتمعرفي تاليفات

تاريخ : پنج شنبه 20 مهر 1396 | 17:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آثار و نتایج مدیریت مشارکت جویانه

 

آثار و نتایج مدیریت مشارکت جویانه بسیار است؛ از جمله:

۱- بازدهی کار بیشتر می‌شود.

۲- کیفیت کار مطلوب‌تر و بهتر می‌گردد.

۳- پیشنهادها بهتر و بیشتر به آگاهی مدیران می‌رسد.

۴- همکاری و هم فکری بین کارکنان عمق می‌یابد.

۵- عزت نفس و کرامت ذاتی کارکنان رشد و فزونی می‌یابد.

۶- رضایت شغلی و خشنودی از کار روزافزون می‌گردد.

۷- تغییرات و دگرگونی ها بهتر پذیرفته می‌شود.

۸- انگیزه‌ها بهبود می‌یابد.

۹- اتخاذ تصمیمات بهتر و دقیق‌تر است.

۱۰- روحیّه کار تقویت شده و گسترش می‌یابد.

۱۱- تعهّد افراد نسبت به اهداف سازمانی و اجرای تصمیمات روزافزون می‌شود.

۱۲- افراد «خود» واقعی خویش را می‌یابند و این روش گامی است در راه خودشناسی که لازمه خداشناسی است. (مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَهُ)

۱۳- کارکنان به پاداش ‌های درونی می‌رسند و در نتیجه، بر کیفیّت کار خود می‌افزایند.

۱۴- اعتماد به نفس کارکنان فزونی می‌گیرد.

۱۵- فشارهای روانی کاهش می‌پذیرد.

۱۶- عزل و نصب ها کاهش پیدا می‌کند.

۱۷- حضور افراد بیشتر و غیبت ها کمتر می‌شود.

۱۸- سیر نزولی انزوای اجتماعی آغاز می‌گردد.

۱۹- نظریّات شخصی اوج می‌یابند.

۲۰- افراد با سازمان احساس یکی بودن می‌کنند.

۲۱- فضایی دلپذیر برای رشد و بالندگی ایجاد می‌شود.

۲۲- استقلال عمل - که نشانه رشد عقلی است - افزایش می‌یابد.

۲۲- «کار» معنی می‌یابد.

۲۴- از میزان تعارضی و دشمنی بین مدیر و کارکنان و نیز بین خود کارکنان کاسته می‌شود.

۲۵- افراد برای افزایش دانش و تخصص خود بیشتر می‌کوشند.

۲۶- صدای مخالف بهتر و آسان‌تر شنیده می‌شود.

۲۷- اندیشه‌‌های تازه و افکار نو مطرح می‌گردد.

۲۸- نیاز به نظارت مدیر کاهش می‌یابد. (هر کسی ناظری از درون دارد)

۲۹- توانمندی افراد به رسمیت شناخته می‌شود.

30- .... و در یک کلام، «من»های سازمان «ما» می‌شوند و بدون نفی هویت فردی، هویت جمعی جدیدی متولد می‌گردد.

-----------------------------------

نقل از کتاب«شورا، مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی علیه السلام»، نوشته #شفیعی_مطهر،صص 29و30 و31

این کتاب اخیرا منتشر شد

مراکز پخش:

 تهران :انتشارات علوم بنیادی، تلفن:66973774   و  66973659

  (ضمنا تا آخر این هفته کلیه کتاب های این مرکز با 25درصد تخفیف عرضه می شود.)

شهر ری : فروشگاه کتاب انجمن اسلامی معلمان،تلفن 55904203

کاشان: فروشگاه های ساربوک،تلفن۲۲ - ۵۵۴۶۶۹۲۰


موضوعات مرتبط: مقالاتمعرفي تاليفات

تاريخ : چهار شنبه 19 مهر 1396 | 11:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ویژگی‌های مشاور 


یکی از آسیب ‌های مدیریت در سطوح عالی و یکی از خطراتی که پیوسته مسئولان عالی رتبه را تهدید می‌کند، محاصره آنان توسط عناصر چاپلوس و مشاوران متملّق و ریا کار است. هر مدیر و هر مسئول باید همواره دغدغه این خطر را داشته باشد و بکوشد تا با توکل بر خداوند و با تکیه بر تقوا و ایمان خود، حلقه این محاصره نامرئی و خطرناک را بشکند.

امیرمؤمنان علی(ع) مردم را با حقوق حقّه خود آشنا می‌کرد تا بدانند که مناسبات توام با مجاملت و ریاکاری، خلاف حق مردم است و روابط انسانی باید به دور از تکلّف، تصنّع و به دور از تجبّر و تحکّم و بر مبنای خیرخواهی و انتقاد متقابل باشد. ایشان تأکید می‌کنند:

«با من چنان که با سرکشان سخن می‌گویند، سخن نگویید، چونان که با بدخویان رفتار کنند. از من کناره مجویید و با ظاهر آرایی آمیزش نکنید، و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید و نخواهم که مرا بزرگ انگارید. چه، آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و بیان عدالت بروی دشوار باشد، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، یا رای زدن در عدالت خودداری نکنید، که من برتر از آن نیستم که خطا نکنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر این که خدا مرا در کار نفس کفایت کند؛ زیرا از من بر آن تواناتر است».


نقل از کتاب«شورا، مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی علیه السلام»، نوشته #شفیعی_مطهر،ص20

این کتاب اخیرا منتشر شد

مراکز پخش:

 تهران :انتشارات علوم بنیادی، تلفن:66973774   و  66973659

 شهر ری : فروشگاه کتاب انجمن اسلامی معلمان،تلفن 55904203

کاشان: فروشگاه های ساربوک،تلفن۲۲ - ۵۵۴۶۶۹۲۰


 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 27 شهريور 1396 | 11:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

غدیر ،

تبلور حاكميّت « ملّت » در قامت « امامت »  


#شفیعی_مطهر

   غدیر ، نه یک  روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است . 

غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریّت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . 

هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. 

در غدیر، زنجیر رِقّیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . 

غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت یک نفر انسان بر دیگر انسان ها را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « وَ لاتَکُن عَبدَ غَیرکَ قَد جَعَلکَ اللهُ حُرّاً » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملّق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، امانتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .    

مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمّل عقیده مخالف و ظرفیّت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:

  آلهُ الرّیاسهِ سَعَهُ الصَّدر  .

 در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طُعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :

  اِنَّ عَمَلَک لَیسَ لَکَ بِطُعمَه وَ لکِنَّهُ فی عُنُقِکَ اَمانَه  .

 مرام غدیر : « با دوستان مروّت ، با دشمنان مدارا » است . 

مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . 

او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .

« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و اَبَرمرد عرصه تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . 

امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید :

 « اِنّی رَاَیتُ کَلامک یَعلوا کَلام خَصمِک ».

  در بینش غدیر ، انسانیّت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

 و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلّیتی(غير مسلمان) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مُطاع خلق ، که مُطیع خالق و خلق نیز می داند :

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلّیّت می شمارد .

....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ،  امیر المومنین علی (ع) ولایت امّت اسلام را عهده دار شدند .  

در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .

     برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارند و مردم حق حاکمیّت . حکومت امری دنیایی و از آنِ مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه  :

«رسول خدا مرا متعهّد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امّتم حقّ توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» . 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.

                                             

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

            


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 18 شهريور 1396 | 6:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بیان و قلم،افشاگر فساد و ستم

 (بحث واره ای به بهانه روز خبرنگار)

#شفیعی_مطهر

 

 کار مبارزه با مفاسد اخلاقی،اجتماعی و اقتصادی عمری به درازای همه دولت ها در طول تاریخ و عرض جغرافیا دارد !

  دولت پیشین خود را پاکدست ترین دولت تاریخ می دانست و رئیس دولت مدعی بود لیست فاسدان را در جیب خود دارد!و حتی رسالت تاریخی خود را مبارزه با مفاسد و فاسدان می دانست! 

اما حالا روزی نیست که پرونده ای تازه از مفاسد پنهان آنان افشا نشود.

 پس راه مبارزه قطعي و مستمر با مفاسد - اعم از اقتصادي ، سياسي و اجتماعي - به نظر شما چيست؟

 من باور قطعي دارم كه اگر مسئولان صادقانه قصد مبارزه با همه انواع مفاسد را دارند، بيايند قلم و بيان مطبوعات را كاملا آزاد بگذارند ؛ در نتيجه در حتي كوتاه مدت چه بسيار دست هاي كثيف متجاوزان اقتصادي ، اجتماعي و... را  مي گيرند و رسوا مي كنند . از آن گذشته چنين افرادي فاسد وقتي  ببينند هزاران چشم و گوش روزنامه نگاران ، نويسندگان ، وبلاگ نويسان و فعالان فضای مجازی همه رفتارها و گفتارهاي آنان را رصد مي كنند ، هرگز جرات نمي كنند ذره اي انحراف در قول و عملشان پديدار شود. 

حتی اگر در دوران هشت ساله دولت پیشین،قلم و بیان مطبوعات و رسانه های حقیقی و مجازی آزاد بود،در همان روزهای اول طشت رسوایی متجاوزان به بیت المال از بام آزادی مطبوعات فرومی افتاد!

  در جامعه اي كه آزادي قلم و بيان در مطبوعات ، كتاب ها و ساير رسانه هاي شنيداري و ديداري و نوشتاري جلوه گر باشد ، هر مقام و مسئول خود را در اتاقي شيشه اي مي بيند كه همه حركات  او زير نظر و پيش چشم هزاران افراد ديده ور قرار دارد.

  يافته هاي تحقيقات نشان داده كه در كشورهاي استبدادي ، مفاسد ۳۳برابر كشورهاي دموكراسي است . 

 ذيلا  نمونه هایی از كارهاي شجاعانه ژورناليست هاي ایرانی و خارجی  را مي بينيد  كه يكي از آن ها به جنگي خانمانسوز و ضد بشري  پايان داد.

     مجله لايف، در تاريخ 26 نوامبر 1965 ، تحت عنوان واقعيت عريان جنگ ويتنام عکسي از Paul Schutzers  را روي جلد مجله  خود منتشر كرد.

 اين عکس در زمان جنگ ويتنام چريک ويت کنگي را نشان مي‌داد که به اسارت نيروهاي آمريکايي درآمده. پس از انتشار اين عکس و خبر مرتبط با آن در مجله لايف بود که مردم آمريکا به حمايت خود از جنگ ويتنام خاتمه دادند. Schutzers که يکي از بهترين عکاسان مجله لايف بود، سال 1967 درحالي که براي انجام عکاسي از جنگ اعراب و اسرائيل رفته بود، جان خود را از دست داد.

 مقابله با آزاد اندیشی خبرنگاران در هر کشوری که همواره داعیه دار دموکراسی و جریان آزاد اطلاعات بوده است، موضوع جدیدی نيست. این نوع رفتار تأمل برانگیز قبل از هر چیز تلاش بیهوده ای است در جهت انزوای خبرنگاران و محدود کردن جریان آزاد اطلاع رسانی که در نتیجه آن شأن و منزلت خبرنگار به یغما رفته و مصداق تعبیر امپریالیستی �بهترین خبر، بی خبری است� تحقق پیدا مي كند!!

 

درباره مبارزه با مفاسد اجتماعی ، اقتصادي و...بسيار گفته اند و نوشته اند و ما بسيار شنيده و خوانده ايم . در طول تاريخ و عرض جغرافيا و در هر كشوري هر دولتي ، مبارزه با مفاسد را در سرلوحه برنامه هاي خود مي داند ، يا لااقل ادعاي آن را دارد ، ولي چرا در بسياري از موارد با شكست رو به رو مي شوند ؟

 

   به باور من بهترين و پيشرفته ترين راهكار قطعي مبارزه با مفاسد - از هر نوع و توسط هر شخص يا مقامي - آزادي بيان و قلم - مطبوعات - است . 

 

مطبوعات و خبرنگاران و روزنامه نويسان ، گوش ها و چشم هاي مردم اند . آنان بايد و شايد كه در هر عرصه و صحنه اي با دوربين و قلم خود حضور داشته باشند ، تا گفتارها و رفتارهاي همه مسئولان و افراد موثر را ثبت و ضبط كنند و در مرئي و منظر مردم - كه ولي نعمت هاي آنان هستند - به نمايش گذارند . حال شما تصور فرماييد  هر مسئول - در هر مقام و رتبه اي كه باشد - اگر براي خود حاشيه اي امن و تاريك احساس نكند و خود و اعمال خود را هميشه زير نظر دوربين ها و چشم هاي ناظر بداند، چگونه مي تواند مرتكب فساد شود؟ مقام مسئولي كه خود را در اتاق شيشه اي و در معرض تماشاي ميليون ها چشم بداند ، هرگز به خود اجازه نمي دهد كه ذره اي از خواست هاي مردم تخطي كند.

 

براي نمونه تعدادي عكس از مسئولان رده اول دنيا را ببينيد، كه اگر نوعا مي دانستند چشم هاي ناظري آنان را مي نگرد ، در رفتارهاي خود تجديد نظر مي كردند . دقت كنيد و ببينيد چشم هاي تيزبين عكاسان و خبرنگاران چگونه مخفي ترين و محرمانه ترين لحظات تنهايي و خلوت مسئولان را به تصوير كشيده و در برابرميليون ها چشم به نمايش گذاشته اند.

 

چشم به راه ديدگاه هاي متفاوت شما هستم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 | 12:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

14 مردادماه روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني 


 #شفیعی مطهر
 

    وَ لَقَد كَرَّمنا بَني آدَم وَ حَمَلناهُم فِي البَرِّ وَالبَحر وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّيّبات وَ فَضَّلناهُم عَلي كَثير مِمَّن خَلَقنا تَفضيلاً ( اسري ، ۷۰)

   ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم . آن ها را بر مركب هاي خشكي و دريا سوار كرديم و از هر غذاي لذيذ و پاكيزه ايشان را روزي داديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم. 

�دانلی� یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: 

�حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند�.

     انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست !

   كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزّت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند.

  حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزّت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رذايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد.

   امام علي (ع) مي فرمايند: مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسَهُ هانَت عَلَيهِ شَهَواته .

    كسي كه شخصيّت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد.

   آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد.  

( مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسَهُ لَم يُهِنها بِالمَعصيَه )

  انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلّت ها و خواري ها تزكيه مي سازد. 

( مَن شَرُفَت نَفسَهُ نَزَّهَها عَن ذِلَّه المَطالِب )

    در مكتب حيات آفرين و عزّت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست.

  ( مَن هانَت عَلَيهِ نَفسَهُ فَلاتَرجُ خَيرَهُ )

   امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند : 

از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد.  

( مَن هانَت عَلَيهِ نَفسَهُ فَلا تَامَن شَرَّهُ )

    " هيچ انسان سالمي تكبّر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلّتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. " 

  اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند:  

" ما مِن رَجُل تَكَبََّر اَو تَجَبَّرَ اِلّا لِذِلّه وَجَدَها في نَفسِهِ  "

    شخصيت انسان از دو بُعد متضاد روحاني - جسماني  ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد: 

  انسان را از " حَمَاء مَسنون " و " صَلصال كَالفَخّار " يعني گِلِ خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم : 

" نَفَختُ فيهِ مِن روحي " . 

بنابراين هر انسان حق  و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. 

بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به  كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است.

    امام علي (ع) مي فرمايند :

  " عاتِب اَخاكَ بِالاِحسانِ اِلَيهِ وَاردُد شَرَهُ بِالاِنعامِ عَلَيهِ " ( بحار ، ج ۱۷)

   برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن.

    آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند.

  " اِذا قَدَّرتَ عَلي عَدوِّكَ فَاجعَلِ العَفوَ شُكرا لِلقُدرَتِ عَلَيه "

    پيامبر بزرگ رحمت و مبشّر ستُرگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد: 

" اَلا اُخبِرُكُم بِخَيرِ خَلائِقِ دُنيا وَالآخِرَه؟ "

   ۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( اَلعَفوَ عَمَّن ظَلَمَكَ )

   ۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( وَ تَصِل مَن قَطَعَكَ ) 

   ۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( وَ الاِحسانِ اِلي مَن اَساءَ اِلَيكَ )

   ۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( وَ اِعطاءِ مَن حَرَمِكَ ) 

      امام سجّاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) : 

 " حَقّ مَن ظَلَمَكَ اَن تَعفُوَ عَنهُ اِلّا اِذا عَلِمتَ اَن ذلِكَ يَضُرّ "

    حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد.

      البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند : 

   " اَلعَفوَ عَنِ المُقِرّ لا عَن المُصِرّ"

  عفو كني كسي را كه به سِتمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد. 

    همين حقيقت  هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد:

   " اِدفَع بِالَّتي هِيَ اَحسَن فَاِذَاالَّذي بَينَكَ وَ بَينَهُ عَداوَه كَاَنَّهُ وَليّ حَميم "

    بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود. 

    هر انسان  به طور اعم و هر مسلمان به  طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد.

  امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند :

   " وَ اَكرِم نَفسَكَ عَن كُلِّ دَنيَّه وَ اِن ساقَتكَ اِلَي الرَّغايِب فاَنَّكَ لَن تَعتاضَ بِما تبدل مِن نَفسِكَ عِوَضاً " ( نهج البلاغه)

  نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند.

  در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند : 

" مَن لَم يَرَ الدُّنيا خَطَرًا لِنَفسَه."  

كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰)

    شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم.

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 



موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1396 | 11:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آيا زشتي ها  ، زيبا شده ؟!! 

يا........؟ 


#شفیعی_مطهر


دروغ در اسلام بسیار مورد نکوهش قرار گرفته تا جایی که در روایت از پیامبر خدا (ص) رسیده است که فرمودند:

 اَلمُؤمِنُ اِذا کَذَب مِن غَیرِ عُذر لَعنَه سَبعون اَلف مَلک وَ خَرَجَ مِن قلبه نتن حتی یبلغ العرش ...;

 «مؤمن موقعی که بدون عذر شرعی دروغ می‏ گوید، ۷۰ هزار فرشته او را لعنت می‏ کنند و بوی تعفنی از قلب او خارج می ‏شود تا به عرش می ‏رسد 

  (سفینة‏البحار، ج ۲، ص ۴۷۴، ماده کذب)

  پیامبر اکرم(ص) در جای دیگر می فرمایند:

 « یطبع المومن علی کل خلق لیس الخیانة و الکذب» 

« مومن هر صفتی می تواند داشته باشد جز خیانت و دروغ».

همچنین دروغ آثار منفی بی ‏شماری در جامعه به جای می‏ گذارد (از سلب اعتماد عمومی گرفته تا خُرد شدن شخصیت گوینده) بنابراین باید مساله راست‏گويی در همه امور، مورد توجه همه عزیزان قرار گیرد. 

در لسان روايات اسلامي ، دروغ مادر همه گناهان شمرده شده است . اما چرا در جامعه ما اين اندازه ازقبح و زشتي دروغ كاسته اند؟

چندي پيش در يكي از روزنامه ها خواندم كه در آلمان يك راننده براي فرار از يك جريمه ۳۰يورويي به دروغ متوسّل مي شود . پس از بررسي و كشف حقيقت اين راننده را فقط به جُرم دروغگويي به پرداخت بيش از ۳۰۰۰يورو جريمه محكوم مي كنند !!

آيا زشتي و قباحت دروغ در جامعه اسلامي ما بايد كمتر از جامعه سكولار اروپا باشد؟!!!

اكنون به چند مصداق در جامعه ما توجه كنيد . بحث ما صرفا اخلاقي است و اصلا نمي خواهم به عرصه سياسي آن وارد شوم.

 به سخن كدام يك مي توان اعتماد كرد؟ كدام راستگو و كدام دروغگويند؟!

وزیر اطلاعات دولت قبل در همان سال ها کمک یک میلیارد دلاری برخی کشورها به سران اصلاح‌طلب را تائید کرد و گفت که حتی شما می‌توانید بالاتر از آن را نیز حساب کنید.

در عصر روز نیمه شعبان همان سال آیت‌الله احمد جنتی طی اظهاراتی در مسجد مقام جمکران مسئله‌ای را مطرح کرد که تا مدت‌ها به بحثی چالش برانگیز در فضای سیاسی کشور تبدیل شد.

وی گفت: «آمریکایی‌ها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند، به سران فتنه دادند و همین سعودی‌ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می‌کردند، گفتند، اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم می‌دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد.»

حمید رسایی مدعی شد که که فقط سید محمد خاتمی "یک میلیارد دلار" مورد ادّعای آیت الله جنّتی را دریافت کرده است.

                            (منبع:پارسینه - http://khabarpars.com/News-332816.html )

   بنا به نوشته تاریخ نگاران بیگانه ، ایرانیان باستان به خاطر پرهيز از دروغ ، از داد و ستد و بازرگاني خودداري مي كردند. داريوش بزرگ از دروغ به خداوند پناه مي برد:

اهورا مزدا این کشور را از دروغ و خشکسالی و اهریمن بپاید . 

از عجایب هفتگانه جمشید به باور ایرانیان باستان:

   ششمین مورد از عجایب هفتگانه جمشید وجود رودی بود كه در  ميان آن طاقی و در طاق تختی و بر تخت تنديسه ای همچون مردی اَبَرسان كه به داوری نشسته بود. اگر دو كس با يكديگر دشمنی داشتند، پيش تنديس دعوی می كردند، هر كس كه دروغ می گفت، به زير آب می رفت و راست گفتار بر روی آب می ماند. 

  در ایران ، جمشيدجم به سبب روایت فرمانروای هزارساله اش بر زمین مورد تکریم بسیار است و از ویژگی های این فرمانروایی با فراوانی نعمت و آرامش یاد می شود و از اهرمنان و رفتار زشت آنان یعنی ناراستی،گرسنگی،بیماری و مرگ در این دوره نشانی نیست.

   اكنون بدون اين كه بخواهيم  كوچك ترين موضع سياسي له يا عليه هر جناحي اتّخاذ كنيم ، مي خواهيم اين اظهارات را به بررسي بنشينيم

   بيان هر قضيه اي  از هر گوينده يا نويسنده اي از دو حال خارج نيست ؛ ياراست است يا دروغ.

  ما مي خواهيم هر دو فرض را به داوري بنشينيم:

   ۱ - فرض اول :اين سخنان راست است. 

با فرض راستي اين ادّعا آيا اين جُرم كوچكي است؟ در كشوري قانونمند با داشتن حكومتي مقتدر كه با كوچك ترين اتّهامات جاسوسي و خيانت با شديدترين شيوه برخورد قانوني مي شود ، چرا با عاملان اين خيانت بزرگ ضدّ ديني و ملّي برخورد قانوني نمي شود؟ 

چرا عاملان اين خيانت در دادگاه صالحه و به طور علني محاكمه و مجازات نمي شوند؟

   ۲ - فرض دوم :اين سخنان دروغ است.

  با فرض دروغ بودن اين ادّعاها  ، بيان دروغ  و اتّهام توسط افرادي محترم و مسئول به ويژه در كسوت روحانيّت آن هم در روز روشن و از تريبون هاي رسمي و باز مهم تر عليه كساني كه روزي به عنوان امين اين مردم عهده دار بالاترين مقامات حكومتي اين تنها حكومت شيعه دنيا و امّ القراي جهان اسلام بوده اند، آيا جّرم كوچكي است؟!!!

   آيا دلسوزان اين نظام ولايتي بر تاراج  سهل و ساده اين ميراث ارزشمند نبايد دل بسوزانند؟

   آيا وجداني برانگيخته نمي شود؟! 

  آيا اصول گرايي به معني حفظ ارزش ها و اصول الهي اسلام نيست؟

 بالاخره امر روي داده  از دو حال خارج نيست: يا خيانت  است يا دروغ و هر دو از گناهان بزرگ و جُرم هاي ستُرگ است . چرا كسي اقدامي نمي كند؟! 

قائم مقام موسسه نشر آثار امام : 
در برخی رسانه‌ها که زیر پرچم دفاع از ارزش‌ها کار می کنند، دروغ گفتن مثل آب خوردن شده است!!

 خدايا ! من كه مانده ام !! حق با كيست؟!!!

  آيا زشتي ها ، زيبا شده ؟!! 

يا .......؟

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 22 خرداد 1396 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

امام حسن مجتبی (ع) و مشکلات امروز جامعه ما   

 بخش نخست


#شفیعی_مطهر

فردا ۱۵ ماه مبارک رمضان و فرخنده زادروز حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است . ضمن عرض تبریک و تهنیت بدین مناسبت می کوشیم ساعتی در محضر ایشان بنشینیم و درمان دردهای امروز جامعه خود را از مکتب ایشان بازجوییم.

امام ، اسوه و الگوي عملي شهروندان جامعه اسلامي است . آيا رهنمودهاي اين امام معصوم امروزه مي تواند راهگشاي راه هاي بسته و داروي دل هاي شكسته باشد؟ آيا در مكتب ايشان كليدي گشايشگر براي قفل هاي باور ما يافت مي شود؟

 عصر امام و شرائط امروز

شرائطي كه به كناره گيري امام مجتبي (ع) و صلح تحميلي بر آن بزرگوار انجاميد، تلخ ترين حوادث تاريخ اسلام است . صلح با معاويه جام زهري بود كه ایشان براي پاسداري از دين و حفظ خون مسلمانان نوشيد، و محروميت جامعه اسلامي از حكومت الهي و آزادي بخش و عزت آفرين امام حسن (ع) را در پي داشت.

اين محروميت به هيچ وجه مولود ناآگاهي، ضعف روحي، سستي و نعوذ باللّه راحتي طلبي، و عدم مديريت امام و رهبري امام مجتبي (ع) نبود؛ بلكه عوامل اين «درد جانكاه تاريخي» را بايد در اوضاع فكري، فرهنگي، اخلاقي و اعتقادي مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامي از يك سو و در تلاش هاي نظامي، اقتصادي و سياست هاي تبليغاتي معاويه جستجو كرد، بايد توجه داشت كه «رهبري صالح و شايسته» براي دست يابي به استقلال و آزادي و اجراي قوانين الهي كافي نيست، ياراني بيدار و فداكار و متّحد به ميزان مورد نياز، لازم است و ملتي كه از نظر روحي و عقيدتي، آخرت را بر دنيا و ارزش ها را بر رفاه، ترجيح دهد. هجوم فرهنگي در عصر معاويه سبب شد تا برخي از ياران امام و سران قبايل، در آرزوي رفاه و زندگي بهتر، به معاويه پيوستند، برخي مدال گرفتند و برخي مقام و برخي زن و زندگي.

فساد فرهنگي، اخلاقي و «دنيازدگي» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگ ترين مشكلات فرا روي امام مجتبي (ع) بود. امروز متاسفانه اين دو مشكل، با همان شدّت وجود دارد . امروز اگر «خواص» بتوانند توده هاي مردم را به رنگ خويش در آورند، بار ديگر امويان عصر بر ايران و ديار اسلام سلطه خواهند يافت. و اگر مردم از كانال هاي قانوني و با جرأت و شهامت، برخي مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامي، تداوم خواهد يافت . 

امام حسن(ع) چرا با معاويه تبهكار و ستمگر صلح كرد؟ در اين باره مقالات بسيار و كتاب هاي بي شمار نگاشته اند و من نمي خواهم در اين مجال اندك و مقال كوچك بدان بپردازم ، بلكه در يك كلام مي خواهم بگويم :

امام در حالي به صلح تحميلي با معاويه عوام فريب تن درداد كه حمايت مردم را  از دست داد . او مي دانست و از اين دانايي و خودآگاهي رنج مي برد كه مردم ناآگاه ، امام دلسوز و دادگر خود را وانهاده و ناآگاهانه به دامن سياست پيشه اي دام گستر و حيله گر پناه مي برند. ولي چه كند؟  در همه مكتب هاي پيامبران و امامان ، سرمايه مردم ، عقل ، و سلاح راهبران ، انديشه و استدلال و فرهنگ است ، نه توپ و تفنگ! امام همه راه هاي استدلالي و روشنگري را پيمود و غبارهاي فريب را زدود ، ولي چه مي توان كرد وقتي زرق و برق هاي فريب  ، خوشگوار است و نداهاي روشنگري در حصار!!

امام مجتبي(ع) نيك مي دانست مشي با مردم استحاله شده و مقابله با دشمنان عوام فريب و حيله گر  ، سينه اي به وسعت سينا و دلي به گستردگي دريا مي طلبد . ايشان با درايت و مدارا ، آگاهانه مجاهده در اين دو طريق را با بردباري و سعه صدر سرلوحه برنامه هاي خود قرار داد . 

به نمونه هايي از جلوه هاي رفتاري و گفتاري ايشان در متن جامعه اسلامي عنايت فرماييد .....

ادامه دارد...

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 | 13:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

         حقوق مردم در نگاه امام خمینی/بخش نخست

 

#شفیعی_مطهر

  بعضی بر این پندارند که آزادی و دموکراسی و برابری پدیده ای غربی و از واردات غرب زدگان است . امام در پاسخ متحجرانی که اسلام را با آزادی در تقابل می بینند و دم زدن از آزادی را تقلید و اقتباس از غربی ها و از مظاهر تجدد می پندارند، می فرماید :

   "اسلام تامین آزادی،استقلال،عدل،اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت ! بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات . آزادی آرا از اول بوده است . در زمان ائمه ما علیهم السّلام ، بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود . حرف هایشان را می زدند . حجّت ما داریم  . ما  حجّت داریم . کسی که حجّت دارد، از آزادی بیان نمی ترسد ." 

(صحیفه نور ، ج ۵ ، ص۱۳۰ ،صحیفه امام ج۶ ، ص۲۷۷ )

      ایشان امکان تحقّق نظام اسلامی را بدون گسترس آزادی ها ممکن نمی دانند :

    "همه مردم اعلام کرده اند که خواستار استقرار جمهوری اسلامی هستند که متّکی به آرای ملت باشد و با معیار ها و قواعد اسلامی تکوین یابد و عمل کند و این حکومت جز با دادن بیشترین آزادی های سازنده و خلاق امکان پذیر نیست ."          

                   (صحیفه نور ، ج۴ ، ص۱۶۴ )

     سیمای جامعه ایده آلی که امام قول استقرار آن را داد ، چنین ترسیم کرد :

    " جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت ." 

(صحیفه نور ،ج۳،ص۵۲،صحیفه امام،ج۴،ص ۳۵۹ )

      " جامعه فردا جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست . "  

(صحیفه نور ،ج۳، ص ۵۳ )

    " در اسلام اختناق نیست . در اسلام آزادی است برای همه طبقات ،برای زن ،برای مرد ،برای سفید ،برای سیاه ،برای همه  ." 

(صحیفه نور، ج۵، ص۲۳۸،صحیفه امام ،ج۶،ص ۴۶۳ )

      مطبوعات زبان رسای مردم و رکن چهارم جامعه مدنی است . در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی در ایجاد زمینه و بستر مناسب برای توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه بر عهده دارند . آزادی قلم و مطبوعات از ملاک ها و معیار های جوامع توسعه یافته و پیشرفته است . امام،مطبوعات را عامل انعکاس آرمان ها ی ملت می دانستند و بر این باور بودند که :

    " مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند و هر گونه انتقاد را با بی طرفی منتشر سازند ." 

   (صحیفه نور ،ج ۶ ،ص۲۳ )

    " مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند." 

 (امام،اسلام ،انتشارات پیام آزادی ،ص۶۸ )

    "روز نامه ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند، بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند ،انتقاد ها باید باشد؛زیرا یک جامعه تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود ."    

   (صحیفه نور ، ج۱۴ ، ص ۲۵۹ )

    منتسکیو می گوید : "هیچ کلمه ای به اندازه آزادی اذهان را متوجه نساخته است ."     

  ( روح القوانین ، ترجمه علی اکبر مهندسی، ص۲۹۲ )

 به باور این نگارنده امام کامل تر و شفاف تر مفهوم آزادی را بیان می کنند . ایشان استفاده از آزادی را نه تنها حق، که وظیفه هر مسلمان می دانند . به دیگر سخن می توان گفت : اگر مسلمان از حق آزادی خود بهره نگیرد ،به وظایف خود عمل نکرده است . ایشان می فرمایند :

     " اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد ،اعتراض کنند مردم . مردم همه به او اعتراض کنند که آقا ! چرا این کار را می کنی ؟ در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت : اگر من یک کاری کردم، شما چه می کنید ؟ یک عربی شمشیرش را کشید و گفت :ما با این شمشیر راستش می کنیم. باید این طور باشد . باید یک مسلمان این طور باشد که اگر هر که می خواهد باشد،خلیفه مسلمین ، اگر دید پایش را کنار گذاشت ، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار ." 

 ( صحیفه نور ،ج۷ ،ص۲۴ )

       ایشان حتی خود را هم دون انتقاد می شمرد :

       " خدا می داند که شخصاً برای خود ذرّه ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم . اگر تخلّفی از من هم سر بزند ،مهیّای مواخذه ام ."   

 (منشور بیداری ،پیام به فرزندان فیضیه )

      امام با تاکید بر وظیفه نظارتی همه آحاد مردم تاکید می کنند :

     "آقایان توجه کنند و همه و همه ملت موظّفند نظارت کنند بر این امور . نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ،ملّت موظّف است که بگویند پایت را کج گذاشتی . خودت را حفظ کن . مسئله ،مسئله مهمّ است . همه ملّت موظّفند به این که  نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است . "       

  ( صحیفه نور - ج۷ - ص۳۲-۳۴ ) 

ادامه دارد...

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1396 | 17:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   آزادی اندیشه در نگاه امام خمینی

بخش دوم 


#شفیعی_مطهر

     امام، راه رشد و شکوفایی اجتهاد را در آزادی نظریات مختلف فقهی می دانست :

     "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و  کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد. "     

(صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷) 

    ایشان نفی آزادی را موجب سقوط بشر می دانند :

    "انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست ." 

 (کلمات قصار امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)  

    در نظام جمهوری اسلامی هر اندیشمند می تواند آزادانه اندیشه های خود را بیان دارد و دولت اسلامی جز با زبان منطق برخورد نمی کند . امام برای بستن راه تنگ نظران و افراد کم ظرفیت فرمود :

     " دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . " 

(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )

     "حضرت امام احترام زیادی برای انسان ها قائل بود . هم در حوزه هنگام تدریس برای طلبه ها و هم برای شخصیت های بزرگ علمی . ایشان اجازه می داد تا افرادنظریات خود را بیان کنند و سپس با آن ها بحث می کرد و اجازه می داد تا استعداد آن ها شکفته شود . شاگردان حضرت امام هیچ وقت سطحی نگر نبودند و در تئوری های علمی آن قدر به عمق می رفت که به راحتی می توان گفت بهترین روش های تحقیق را می توان در حضرت امام یافت . لهذا شاگردان او امتیاز خاصی بر سایرین دارند ." 

  (آیت الله موسوی بجنوردی - روزنامه نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

       ایشان در نفی سانسور مطبوعات می فرمایند :

     " باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان،  نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت سلب ننمایند ."

  ( صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)

    "او مردم را توده ای نا بالغ که نیازمند قیم هستند ، نمی انگاشت . آن ها را انسان هایی برتر و فداکار تر از مسلمانان صدر اسلام و زمان ائمه می دانست . او با انگشت گذاشتن بر زمینه استعدادهای فطری نهفته در مردم به توان افزایی آن ها همت گماشت تا آن ها خود با اراده  خود باوری و اختیار راه درست را برگزینند و در مسیر معنویت  عدالت و آزادی پیش روند . ما درس مردم سالاری را در پای مکتب عملی او فرا گرفته ایم  "     (خدایاری - علی اصغر - نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

   راه پرهیز از اشتباه مسئولان، آزادی انتقاد و بیان است . امام در این باره رهنمودی جالب دارند :

     "اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند (نادیده بگیرد ) همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند ." 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه بیان کنند :

    "اختیار مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست . " 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      "از نظر امام میزان رای ملت بود، تاکید می کردند که کسی حق ندارد به این عنوان که مردم اشتباه می کنند، خلاف تصمیم مردم و خلاف رای مردم عمل بکند . مردم اگر اشتباه هم می کنند، باید گذاشت اشتباه بکنند . آن جمله که " میزان رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن عمل کرد . " 

 (میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )

     امام معتقد بود آزادی مردم تا بدان پایه ارزشمند و قابل احترام است که مردم هر عصر و دوره ای می توانند حکومتی را که پدران آنان و نسل پیشین برگزیده اند ، در صورت تمایل دگرگون سازند . ایشان در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا در نطق تاریخی خود فرمودند :

    "ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند به یک نفری سلطان باشد . بسیار خوب ، این ها از باب این که مسلط بر سر نوشت خودشان هستند،  رای آن ها برای آن ها  قابل عمل است . لکن اگر یک ملتی رای داد، ولو تمامشان به این که پسر این سلطان هم سلطان باشد،  به چه حق است ؟ ملت بیست سال پیش از این  سرنوشت ملت بعد را معین می کند ؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ."     (همان منبع )

    امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی می فرماید :

     "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد . مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی . آزادی یک چیز واضحی است ."

  (صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )

   امام آزادی را موهبتی الهی می دانند،  نه اجازه ای حکومتی :

   " حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم . من می خواهم حرفم آزاد باشد . من می خواهم مستقل باشم . من می خواهم خودم باشم . "  

(صحیفه نور – ج3 – ص207 )

    و در جای دیگر همین موضوع را بیشتر توضیح می دهند :

    " مگر آزادی اعطا شدنی است ؟ خود این کلمه جرم است . کلمه این که " اعطا کردیم آزادی را " این جرم است . آزادی مال مردم است . قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم . "اعطا کردیم " چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا کنی ؟ تو چه کاره هستی ؟"     

( صحیفه نور ، ج2  ،ص67 ) 

    " امام ضمن پذیرش و جانبداری از آزادی ، به خصوص آزادی های سیاسی و اجتماعی، آن را به مثابه یکی ازحقوق فطری و طبیعی مردم در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی – از جمله حقوق غیر اکتسابی می شمارند . زیرا آزادی از مقوله حقوق موضوعی نیست تا انسانی به انسان دیگر اعطا کند . بلکه پاره ای از طبیعت آدمی و از جمله حقوق طبیعی اوست . حتی اگر دولت و حکومت آن را به رسمیت نشناسند . آزادی در ذات انسان است و انسان به اقتضای انسانیت خویش آزاد و آزادی طلب است . "          

(آزادی در اندیشه امام خمینی ، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام – بهار 80 – ص4 )

     ایشان تاکید می کنند :

     " آزادی بزرگ ترین موهبت الهی است که الان ملت ما از آن برخوردار است ."     

(صحیفه نور – ج6 – ص 139 – صحیفه امام – ج7 – ص 231 )

     " آقا ! شما آزادی را کم چیزی فرض می کنید . از بالا ترین نعمت هایی که در عالم هست  آزادی انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند ." 

(صحیفه امام – ج10 – ص 467 ) 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 15 خرداد 1396 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   آزادی اندیشه در نگاه امام خمینی

بخش دوم 


#شفیعی_مطهر

     امام، راه رشد و شکوفایی اجتهاد را در آزادی نظریات مختلف فقهی می دانست :

     "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و  کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد. "     

(صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷) 

    ایشان نفی آزادی را موجب سقوط بشر می دانند :

    "انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست ." 

 (کلمات قصار امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)  

    در نظام جمهوری اسلامی هر اندیشمند می تواند آزادانه اندیشه های خود را بیان دارد و دولت اسلامی جز با زبان منطق برخورد نمی کند . امام برای بستن راه تنگ نظران و افراد کم ظرفیت فرمود :

     " دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . " 

(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )

     "حضرت امام احترام زیادی برای انسان ها قائل بود . هم در حوزه هنگام تدریس برای طلبه ها و هم برای شخصیت های بزرگ علمی . ایشان اجازه می داد تا افرادنظریات خود را بیان کنند و سپس با آن ها بحث می کرد و اجازه می داد تا استعداد آن ها شکفته شود . شاگردان حضرت امام هیچ وقت سطحی نگر نبودند و در تئوری های علمی آن قدر به عمق می رفت که به راحتی می توان گفت بهترین روش های تحقیق را می توان در حضرت امام یافت . لهذا شاگردان او امتیاز خاصی بر سایرین دارند ." 

  (آیت الله موسوی بجنوردی - روزنامه نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

       ایشان در نفی سانسور مطبوعات می فرمایند :

     " باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان،  نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت سلب ننمایند ."

  ( صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)

    "او مردم را توده ای نا بالغ که نیازمند قیم هستند ، نمی انگاشت . آن ها را انسان هایی برتر و فداکار تر از مسلمانان صدر اسلام و زمان ائمه می دانست . او با انگشت گذاشتن بر زمینه استعدادهای فطری نهفته در مردم به توان افزایی آن ها همت گماشت تا آن ها خود با اراده  خود باوری و اختیار راه درست را برگزینند و در مسیر معنویت  عدالت و آزادی پیش روند . ما درس مردم سالاری را در پای مکتب عملی او فرا گرفته ایم  "     (خدایاری - علی اصغر - نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

   راه پرهیز از اشتباه مسئولان، آزادی انتقاد و بیان است . امام در این باره رهنمودی جالب دارند :

     "اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند (نادیده بگیرد ) همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند ." 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه بیان کنند :

    "اختیار مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست . " 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      "از نظر امام میزان رای ملت بود، تاکید می کردند که کسی حق ندارد به این عنوان که مردم اشتباه می کنند، خلاف تصمیم مردم و خلاف رای مردم عمل بکند . مردم اگر اشتباه هم می کنند، باید گذاشت اشتباه بکنند . آن جمله که " میزان رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن عمل کرد . " 

 (میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )

     امام معتقد بود آزادی مردم تا بدان پایه ارزشمند و قابل احترام است که مردم هر عصر و دوره ای می توانند حکومتی را که پدران آنان و نسل پیشین برگزیده اند ، در صورت تمایل دگرگون سازند . ایشان در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا در نطق تاریخی خود فرمودند :

    "ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند به یک نفری سلطان باشد . بسیار خوب ، این ها از باب این که مسلط بر سر نوشت خودشان هستند،  رای آن ها برای آن ها  قابل عمل است . لکن اگر یک ملتی رای داد، ولو تمامشان به این که پسر این سلطان هم سلطان باشد،  به چه حق است ؟ ملت بیست سال پیش از این  سرنوشت ملت بعد را معین می کند ؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ."     (همان منبع )

    امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی می فرماید :

     "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد . مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی . آزادی یک چیز واضحی است ."

  (صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )

   امام آزادی را موهبتی الهی می دانند،  نه اجازه ای حکومتی :

   " حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم . من می خواهم حرفم آزاد باشد . من می خواهم مستقل باشم . من می خواهم خودم باشم . "  

(صحیفه نور – ج3 – ص207 )

    و در جای دیگر همین موضوع را بیشتر توضیح می دهند :

    " مگر آزادی اعطا شدنی است ؟ خود این کلمه جرم است . کلمه این که " اعطا کردیم آزادی را " این جرم است . آزادی مال مردم است . قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم . "اعطا کردیم " چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا کنی ؟ تو چه کاره هستی ؟"     

( صحیفه نور ، ج2  ،ص67 ) 

    " امام ضمن پذیرش و جانبداری از آزادی ، به خصوص آزادی های سیاسی و اجتماعی، آن را به مثابه یکی ازحقوق فطری و طبیعی مردم در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی – از جمله حقوق غیر اکتسابی می شمارند . زیرا آزادی از مقوله حقوق موضوعی نیست تا انسانی به انسان دیگر اعطا کند . بلکه پاره ای از طبیعت آدمی و از جمله حقوق طبیعی اوست . حتی اگر دولت و حکومت آن را به رسمیت نشناسند . آزادی در ذات انسان است و انسان به اقتضای انسانیت خویش آزاد و آزادی طلب است . "          

(آزادی در اندیشه امام خمینی ، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام – بهار 80 – ص4 )

     ایشان تاکید می کنند :

     " آزادی بزرگ ترین موهبت الهی است که الان ملت ما از آن برخوردار است ."     

(صحیفه نور – ج6 – ص 139 – صحیفه امام – ج7 – ص 231 )

     " آقا ! شما آزادی را کم چیزی فرض می کنید . از بالا ترین نعمت هایی که در عالم هست  آزادی انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند ." 

(صحیفه امام – ج10 – ص 467 ) 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 15 خرداد 1396 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی اندیشه در اندیشه امام خمینی (ره)

 

(بخش نخست) 


#شفیعی_مطهر


این روزها مصادف با سالگرد رحلت امام خمینی معمار بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران است . 

 

بی مناسبت نیست که فرصت را مغتنم شمرده  هویت این نظام را در آیینه اندیشه های ایشان به تماشا بنشینیم .

 

    "نسل امروز ما بیش از آن که نیازمند تعریف و تمجید از امام باشد، نیازمند کشف و تبیین جوهر اندیشه و دیدگاه اوست . که نه تنها جامعه ای را متحول کرد، بلکه راهگشای تاسیس نظامی مردم گرا بر پایه پاسخگویی به نیازهای زمانه شد . او از میان رفتارهای مدرن سیاست و حکومت در جهان امروز قالبی برای حضور فعال دین در عرصه اجتماع برگزید و جمهوری اسلامی را به عنوان میراثی نو که باید در بر گیرنده اصالت های دینی و تجربه های بشری ما شود ،به یادگار نهاد . اعتقاد او توانمندی دین در پاسخگویی به نیازهای متغیر انسانی و اجتماعی دوره های مختلف بود . اما از آنجا که آزادی و آزادگی جانمایه اندیشه های او بود و در سلوک عملی و بیان نظر همواره به طرز وسواس آمیزی نگاهبان این مرزها بوده و نیز از آنجا که اخلاق و موازین توجیه نا پذیر اخلاقی همواره بر رفتار سیاسی او غلبه داشت،  هرگز نگذاشت تصلب در اندیشه  تقدیس در قدرت و انجماد در مدیریت به این اعتقاد استوار راه یابد . او به جهانی بزرگ می اندیشید و اندیشه اش قابلیتی داشت که نه تنها غیرشیعه که غیر مسلمان را نیز در بر می گرفت . امام خمینی میان شریعت و رای مردم پلی استوار زد و به موجب آن پایگاه اجتماعی حکومت دینی را برای همیشه تعریف کرد . تجلی این مهم وضع نظامی بود که باید اساس آن خرد گرایی دینی و مدیریت عقلانی جامعه باشد و مردمی که در آن باید دارای حق و حرمت و آزادی باشند." 

 

(خانیکی،هادی،روزنامه نوروز، 13/3/81) 

 

     "حضرت امام به سیاست و حکومت به عنوان یک مسئولیت مذهبی می نگریست . آیا امام در این میان به دنبال حاکمیت تحجر و فرو کاستن جایگاه عقل در رفتارهای سیاسی خود به نام حاکمیت دین بودند ؟یا آن که از فرایند رابطه ای تلازمی میان عقل و شرع برای عقل به عنوان عنصری فعال و سازنده در استنباط احکام و در یافت کتاب و سنت  اصالت قائل بودند و در تحلیل و تطبیق قواعد فقهی بر مصادیق آن شرایط زمان و مکان را مبنای بسیاری ازره یافت های امروزین برای ایجاد توسعه سیاسی و یا یک رویکرد اصلاحی از میان سنت ها و اندیشه اسلامی قرار می دادند و از این رهگذر پیوندی متین و همه جانبه میان سنت اسلامی ما و مسائل دوران مدرن برقرار کردند که متاسفانه تا کنون هرگز به طور جدی مورد توجه و تحقیق عالمان و کارشناسان حوزه و دانشگاه قرار نگرفته است . " 

 

(محتشمی پور،علی اکبر،حیات نو ،۲/۸/۸۱)  

 

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

 


 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 14 خرداد 1396 | 11:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

پشتوانه اقتصاد ملی ما و ژاپن  

 

#شفیعی_مطهر

 

چندی پیش در محل جامعه خیرین مدرسه ساز استان تهران در خیابان دکتر شریعتی در دیداری با آقای مهندس کماسی درباره تبادل تجارب دو مجمع کاشان و تهران مباحث جالبی مطرح شد .جالب ترین نکته به نظر من بیان خاطره ای بود که آقای مهندس کماسی از مرحوم نوربخش رئیس کل اسبق بانک مرکزی ایران نقل کردند . 

آقای نوربخش گفته بودند وقتی همتای ژاپنی من برای دیدار و مذاکره به ایران آمده بود ، او را به بازدید موزه ملی و جواهرات سلطنتی بردم و به ایشان گفتم : 

این جواهرات و طلاها پشتوانه پول کشور ماست  .

پس از مدتی وقتی من از ژاپن دیدار داشتم،  اظهار علاقه کردم که از ذخائر ارزشمند و پشتوانه اقتصادی ژاپن بازدید کنم . ایشان مرا به یک ساختمان و برج بلند برد . 

به ایشان گفتم : معمولا ذخائر پولی و جواهرات را در نقاط بلند یک برج نمی گذارند . 

اما ایشان بدون توضیحی در طبقه آخر برج چند نفر پیرمرد را به من نشان داد و گفت :

این ها ذخائر ارزشمند و پشتوانه اقتصاد ما هستند !

یعنی نیروی انسانی متخصص بالاترین ثروت و سرمایه ملی ما محسوب می شود .

*****************

اینجا بود که این ارقام در ذهنم تداعی شد که تولید ناخالص ژاپن در سال 1951 میلادی یک سوم بریتانیا و یک بیستم امریکا بود . در سال 1992 این نسبت ها به سه برابر بریتانیا و نزدیک به دو سوم آمریکا رسید . 

تا سال 1987 ژاپنی ها فقط چهار جایزه نوبل در علوم گرفته بودند . حال آن که در امریکا این رقم به 142 رسیده بود . 

در 1992 ژاپن از نظر نسبت دانشمندان و مهندسان با صلاحیت در راس کشورهای جهان قرار داشت .( حدود 60هزار نفر در یک میلیون) تقریبا 800هزار نفر ژاپنی در حوزه تحقیق و توسعه کار می کردند که بیش از مجموع این افراد در بریتانیا، فرانسه ، والمان بود .

 گاه گویه های مطهر :https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 | 10:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

سخن آغازین/1

 

کتاب « دل دیدنی های شهر سرب و سراب» ،جلد نخست



پیامبر اکرم(ص) :« ان من البیان لسحرا و ان من الشعر لحکمه»

 
آن گاه که دردی بر دل چنگ اندازد و درون را تنگ سازد، راهي مي پويد و روزني مي جويد تا از چشمه درون بجوشد و بر بستر برون بخروشد.

  براي دل، زبان پنجره اي است و قلم، حنجره اي. تا كبوتر كلام را آزاد و واژه هاي پيام را فرياد كند.
 
 انديشمندان مي گويند:« البيان بيانان : بيان اللسان و بيان البنان.»

 بيان بر دو گونه است: بيان زبان و بيان قلم.

   اما چون عرصه زبان تنگ و پاي قلم لنگ آيد، درد، نهفته مي ماند و راز، نگفته. اين جاست كه دل مي پژمُرد و جان مي افسُرد.

  آنان كه زباني زلال دارند و قلمي به كمال ، نوش رازهاي نهفته را از لب هاي شكفته مي نيوشند . آن گاه عطر سخن را در صحيفه زمان ها مي پراكنند و صفحه جان ها را با آن مي آگنند.

  زلال سخن از چشمه دل مي جوشد و راهي مي جويد تا بر جويبار زبان بخروشد.

  گفتن چون شكفتن است ؛ اين عطرآگين است و آن ، شيرين.

  دل تنگ غنچه با شكفتن گشوده مي شود و دل تنگ آدمي با گفتن.
 
انسان چون در راه زبان آموزي با خود عهد بندد و بر اين پيمان جهد نمايد، واژه هاي سخت چون موم و سخن هاي پراكنده و پريشان ، منظوم مي گردد.
 
 « نیک نوشتن» سهل است و ناتوانی در آن از جهل. کمی همت می خواهد و دمی حمیت. مهر مادری بنیادین است و زبان مادری، ُ شیرین.
 
پارسی بوستانی است پر از شکوفه های ریاحین و گل های عطرآگین . کوچه باغ هایش آگنده از نسیم مشکبیز است و شمیم شوق انگیز.

   در جویبارانش به جای آبُ، گلاب روان است و در نهرهایش ،مروارید مُذاب. هیچ رهگذری در آن غریب و از برگ و بارش بی نصیب نیست.
 
  در سایه سار درختانش چه بسیار دل های رمیده که آرمیده و چه بسیار جان های رنجیده که به آرامش رسیده.
 
 امواج معانی در سینه دریای ادب، جاودانه می تَپَد و مستانه می رَمَد . هر موج معنی بر لب به جای کف ، صدف دارد و در هر صدف ، گوهر شرف.
 
 آرایه های ادبی سیمای سخن را با زیور ادب می آرایند و آن را مطبوع طبع می نمایند.

  سخن، نسیم بهار است و آرایه ها، شمیم مشکبار.
 
آرایه، سخن را مايه زيب است ، نه سايه فريب .

 درخت سخن را چون به آرايه بيارايند ، جان هاي خسته در سايه هايش مي آسايند.
 
 سرو سخن بر كنار جويباران ذهن مي رويد و دل ها در سايه سار آن مي آرامد.
 

ادامه دارد...

*************************

کتاب « دل دیدنی های شهر سرب و سراب » (جلد نخست )به زودی منتشر می شود


موضوعات مرتبط: مقالاتمعرفي تاليفات

تاريخ : جمعه 8 بهمن 1395 | 10:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


فرایند توسعه را از کجا بیاغازیم؟

 

#شفیعی_مطهر

 

اگر در جهان بشریت،عفریت فقر و تهیدستی،گلوی محرومان و گرسنگان را می فشارد،

اگر اهریمن بیماری و بی سوادی،جان و روان انسان ها را می آزارد،

اگر هیولای استعمار و استثمار با توده های زحمتکش جهان می ستیزد و خون ستمدیدگان را بر زمین می ریزد،

اگر خلق های پابرهنه متفرّق اند و دشمنان مردم،متّفق،

اگر حاکمیت استبداد و حکومت بیداد مردم جهان را از پیشرفت و رشد بازمی دارد،

همه به علت بلای توسعه نیافتگی ملت هاست.

توسعه، روندي است فراگير در جهت افزايش توانايي هاي انساني- اجتماعي براي پاسخ گويي به نيازهاي انساني- اجتماعي، ضمن آن كه نيازها پيوسته در پرتو ارزش هاي فرهنگي جامعه و بينش هاي پايداري جهان پالايش يابند.

اين گونه توسعه، نيازهاي كنوني را بدون كاهش توانايي نسل هاي آتي دربرآوردن نيازهايشان، برآورده مي كند و توسعه اي پايدار است. 

پدیده توسعه را در آیینه نگاه چند صاحب نظر توسعه به تماشا می نشینیم:

پروفسور هگن (صاحب نظر توسعه) : 

 شخصیت فرهنگی انسان اصلی ترین عامل ایجادکننده توسعه است.

پروفسور تئودور شولتز (برنده جایزه نوبل) : 

 کلید توسعه در دست انسان آموزش دیده است ، نه در منابع فيزيكي و مادي.

 آدام اسميت ( پدر علم اقتصاد ) :

 مهارت نيروي كار ، مهم ترين عامل توسعه است و منابع انساني پايه اصلي ثروت ملت ها به شمار مي رود و سرمايه هاي مادي و طبيعي عامل تبعي اند، نه عامل اصلي.

 رابرت مالتوس : 

آموزش و پرورش باعث پيدايش نظم ، تدبير و اخلاق مي شود و موجب آزادي فردي و تقويت دورانديشي جامعه است.

 مايكل تودارو : 

 از نظر اقتصاددانان آنچه در نهايت خصوصيات و روند توسعه اقتصادي و اجتماعي يك كشور را تعيين مي كند ، منابع انساني آن كشور است.

 جان كنت گالبرايت : 

 اين آموزش و پرورش است كه توده مردم را مستعد قبول راه ها و روش هاي جديد براي تحقق توسعه مي سازد . اعتلاي يك ملت به آموزش و پرورش آن ملت بستگي دارد.

 كنفوسيوس حكيم چيني در ۴۰۰۰ سال پيش اعلام كرد:

 كشوري كه روي آموزش و پرورش خود سرمايه گذاري مي كند ، هيچ گاه ورشكسته نمي شود.

 بر پايه رهنمودهاي فوق مي توان آموزش و پرورش را چنين تعريف كرد:

هدف از آموزش و پرورش ، پرورش عقل سليم در آحاد جامعه است تا از طريق آن بتوان رفتار ، كردار و قضاوت هاي صحيح را براي مردم شكل داد . براي ساختن فرد ، خانواده و جامعه و براي دست يابي به ارزش هايي همچون خوبي ها ، آزادي ها ، زيبايي ها ، حقيقت ها و رشد و كمال.

 در اين فرايند، آموزش و پرورش هم ابزار و بستر توسعه است ، هم يكي از عوامل و ايزارهاي توسعه و هم يكي از اهداف مهم توسعه.

 انسان محور توسعه است ، آن هم انسان آموزش ديده كه با عقلانيت ، تدبير ، آزادي ، عدالت و رشد، سامان زندگي خود و ديگران را پي ريزي كند و آن هم در جهت رسيدن به خوبي ها ، عدالت ، آزادي ، زيبايي ، حقيقت و رشد . نقش آموزش در اين گونه حركت ها ، مستمر ، پايدار و تاريخي است. آموزش در اين بستر همزاد انسان مي شود و تا پايان مسير با اوست.

 بي شك توسعه ، انساني را سرباز و محور و راهبر خود مي داند كه داراي ويژگي هاي پيش برنده باشد. 

اين ويژگي ها عبارتند از :

 دارا بودن روحيه عقل گرايي ، خردگرايي ، جهان گرايي ، جمع گرايي ، آينده نگري ، انسان گرايي ، جهان بيني باز ، باورهاي آگاهي بخش ، فرهنگ پذيري ، محاسبه پذيري ، وقت شناسي ، آينده شناسي ، خستگي ناپذيري ، خيرخواهي ، آزادي خواهي ، ميهن پرستي ، صلح خواهي ، آرامش طلبي ، تغييرپذيري ، آزادانديشي ، آزادگفتن ، آزادكوشيدن ، تعصب آگاهانه توام با خرد ، روحيه وحدت خواهي ، توان هزينه فايده كردن فعاليت ها ، توان مرتبه بندي كردن اولويت ها ، هدف داشتن ، مشاركت جويي و...

                  (منبع: ماهنامه آيين ،ش۳۲ و ۳۳ ، مقاله آقاي محمد ستاري فر)

 

ما بايد توسعه آموزش آموزش و پرورش را در راس همه برنامه ها و توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات را در صدر برنامه هاي مهم آموزش و پرورش قرار دهيم و آن را به عنوان يك برنامه زير ساختي ارزيابي كنيم. در برنامه هاي توسعه فرهنگي و اصلاحات آموزشي مي توانيم با بهره گيري از نيروي عظيم مغز افزار مديران واحدهاي آموزشي گام هاي بلندي برداريم. در اين صورت مديران قادر مي شوند تا با بهره گيري از اطلاعات پردازش شده در دسترس، نيازهاي گوناگون واحدهاي آموزشي خود را مانند: برنامه ريزي، كنترل، تأمين منابع، كيفيت بخشي و … پاسخ داده، روش هاي كاري، اداري و آموزشي را بهينه سازند.

آموزش مديران مي تواند نخستين گام در توسعه صنعت «آي سي تي» تلقي شود. اين آموزش مي تواند شيوه مديريت آنان را متحوّل ساخته، با استفاده از روش هاي صحيح علمي انجام وظايف اداري و آموزشي خود عمق بخشند. با اميد به فردايي روشن تر. 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 22 دی 1395 | 10:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد