تحویل سال یا تحول در حال؟! 


من ميمنت و مباركي هر سال را نه وابسته به تحويل سال ،كه دل بسته به تحول در حال دیدم؛

زيرا سرچشنه هر خوشبختي تحول در حال است،نه تحويل سال.
سالي سرشار از شادي و شگون و روزهايي مبارك و ميمون براي شما و خانواده محترمتان آرزومندم.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ما مرگ مزرعه را به تماشا نشسته ایم؟!!

من حاصل عشق مترسک به کلاغ را، مرگ مزرعه دیدم!

آنان که باید از ارزش ها پاس بدارند و ارزشمندان را سپاس گزارند،

اگر لغزیدند و از حقیقت ترسیدند،

آن گاه حق در پای باطل ،و فضایل به جای رذایل قربانی می شود!  

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 لزوم همزیستی با انسان ها

 

من هرگاه ،هر چه بیشتر احساس تنهایی می کردم، احتمال شروع یک رابطه احمقانه را در زندگی خود بیشتر می دیدم! 

بنابراین فهمیدم که ما انسان ها باید خلق و خویی پیدا کنیم که بتوانیم با انسان ها خو ، و از جمعیت نیرو بگیریم.

طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی

یا همتی که از سر عالم توان گذشت

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 25 اسفند 1393 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 دوست دارد دوست این آشفتگی... 

 

من تنها خانه ای را که همیشه مرتب و منظم دیدم ، خانه ای بود که کسی در آن زندگی نمی کرد! 

بنابراین دانستم که اگر گاهی زندگی ما انسان ها آشفته می شود و هیچ  چیز سر جای خود نیست، باید بدانیم که هنوز زنده‌ایم! 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 24 اسفند 1393 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ما با تغییر ذهن خود ،می توانیم دنیا  را تغییر دهیم

ما چگونه دنیا را می نگریم؟

آیا نگرش همه ما نسبت به دنیا یکسان است؟

آیا سیمای دنیایی که من می نگرم با چهره دنیای نشسته بر نگاه شما یکی است؟ 

نگرش هر یک از ما نسبت به جهان آفرینش و رویدادهای گوناگون آن مبتنی بر تجارب عملی،شنیده ها و خوانده های ماست.رویدادهایی  را که دیده ایم و اتفاقاتی را که مشاهده کرده ایم،هر یک به مثابه سنگی سنگین و آجری نمادین بنای جهان بینی ما را تشکیل می دهد.

 
انيشتين مي‌گفت: " آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند." 

استفان کاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است که مي‌گويد: 

"اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزيي به وجود آوريد، به گرايش‌ها و رفتارتان توجه کنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي کوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد کنيد، بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض کنيد."

او حرف‌هايش را با يک مثال خوب و واقعي، ملموس‌تر مي‌کند.
 صبح يک روز تعطيل در نيويورک سوار اتوبوس شدم. تقريبا يک سوم اتوبوس پر شده بود. بيشتر مردم آرام نشسته بودند يا سرشان به چيزي گرم بود و در مجموع فضايي سرشار از آرامش و سکوتي دلپذير برقرار بود. تا اين که مرد ميان سالي با بچه‌هايش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضاي اتوبوس تغيير کرد. بچه‌هايش داد و بيداد راه انداختند و مدام به طرف همديگر چيز پرتاب مي‌کردند. يکي از بچه‌ها با صداي بلند گريه مي‌کرد و يکي ديگر روزنامه را از دست اين و آن مي‌کشيد و خلاصه اعصاب همه مان توي اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقيقا در صندلي جلويي من نشسته بود، اصلا به روي خودش نمي‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبريز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: 

آقاي محترم! بچه‌هايتان واقعا دارند همه را آزار مي‌دهند. شما نمي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟

مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقي دارد مي‌افتد ،کمي خودش را روي صندلي جابه‌جا کرد و گفت: 

بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داريم از بيمارستاني برمي‌گرديم که همسرم، مادر همين بچه‌ها نيم ساعت پيش در آن جا مرده است. من واقعا گيجم و نمي‌دانم بايد به اين بچه‌ها چه بگويم. نمي‌دانم که خودم بايد چه کار کنم و ... 

و بغضش ترکيد و اشکش سرازير شد."

استفان کاوي بلافاصله پس از نقل اين خاطره مي پرسد: 

صادقانه بگوييد آيا اکنون اين وضعيت را به طور متفاوتي نمي‌بينيد؟ چرا اين طور است؟ آيا دليلي به جز اين دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟

و خودش ادامه مي‌دهد که: 

راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: 

واقعا مرا ببخشيد. نمي‌دانستم. آيا کمکي از دست من ساخته است؟ و....

اگرچه تا همين چند لحظه پيش ناراحت بودم که اين مرد چطور مي‌تواند تا اين اندازه بي‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغيير نگرشم همه چيز عوض شد و من از صميم قلب مي‌خواستم که هر کمکي از دستم ساخته است، انجام بدهم.

"حقيقت اين است که به محض تغيير برداشت، همه چيز ناگهان عوض مي‌شود. کليد يا راه حل هر مساله‌اي اين است که به شيشه‌هاي عينکي که به چشم داريم بنگريم؛ شايد هر ازگاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنيم و در واقع برداشت يا نقش خودمان را تغيير بدهيم تا بتوانيم هر وضعيتي را از ديدگاه تازه‌اي ببينيم و تفسير کنيم."

آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست، بلکه تعبير و تفسير ما از آن است که به آن معنا و مفهوم مي‌دهد.

دکتر کاوي با اين صحبتش آدم را به ياد بيت زيباي مولانا مي اندازد که : 

" پيش چشم‌ات داشتي شيشه‌ کبود            لاجرم عالم کبودت مي‌نمود " 

خوی ناپسند پیش داوری برای هر شهروندی نازیبا، و برای مدیران جامعه بسیار نازیبنده تر است . مدیر هر دستگاه و نهاد باید با سعه صدر بر گستره ذهن خود بیفزاید و پذیرای هر گونه آگاهی جدید درباره حوزه مدیریت خود باشد .تغییرات ذهن باید بر اساس  واقعیات و آگاهی های تازه شکل گیرد و با تغییر آگاهانه ذهن،تغییرات بیرونی را در قلمروی مدیریت خود بیاغازد. البته بدیهی است هر گونه مقاومت در برابر تغییرات منطقی و خردمندانه بیهوده و محکوم به شکست است .مدیر باید این نکته حکیمانه و سخن عالمانه هارولد ویلسون را فراموش نکند که: 

«کسانی که از تغییر طفره می روند،معمار نابودی خویش اند!»  

در کسب رضای حق موفق باشید 

شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 23 اسفند 1393 | 15:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

همه انسان ها با کرامت اند!

 

  قصه های شهر هرت / قصه پنجاه و هفتم

یکی بود.یکی دیگر هم بود....و او کسی نبود جز اعلی حضرت هردمبیل! 

چرا فقط هردمبیل؟!

زیرا تا در هر گوشه ای از زمین و هر برهه ای از زمان ،مردمانی توسعه نیافته و ستمکش یافت شوند،حضور جرثومه هایی منفور و انگل هایی مغرور چون هردمبیل گریزناپذیر است. حضور افراد مزدور لازمه وجود ستمگران مغرور است.

...و اما بعد

اعلی حضرت قدرقدرت و قوی شوکت هردمبیل با غرور تمام با دماغی پر باد ،رژیم پر از فساد خود را بر گرده مردم ستمکش و ظلم پذیر شهر هرت تحمیل کرده بود. در گرداگرد او نیز عده زیادی از بله قربان گوهای سالوس و چاپلوسان دست بوس جمع شده بودند تا اجرای اوامر ملوکانه را کمر بندند و رهنمودهای داهیانه(!!!) ایشان را عمل نمایند. 

یکی از چالش های فکری و ایدئولوژیک هردمبیل ورود زنان در نهادها و دستگاه های قضایی،اداری،اقتصادی و فرهنگی کشور بود. عده زیادی از ایدئولوگ های دربار اعلی حضرت بر این باور بودند که زنان ناقص عقل اند و توان و شایستگی نقش پذیری در فعالیت های سیاسی،قضایی،اقتصادی و اجتماعی را ندارند؛بنابراین بهترین و شایسته ترین کار و وظیفه برای زنان خانه نشینی و خدمت به شوهران و فرزندانشان می باشد.

حکیمی ادیب و پژوهشگری نجیب که از وجود تبعیض جنسیتی ناراحت و ناراضی بود، در حال تحقیق و پژوهش میدانی درباره کیاست و زیرکی زنان بود تا ثابت کند که زنان جامعه نیز آن قدر زیرکی و توانمندی دارند که می توانند در اداره امور جامعه و کشور نقش هایی همسنگ مردان بر عهده گیرند. 

روزی این حکیم محقق در ادامه تحقیقات میدانی خود وارد شهر هرت شد و در ساعات میانروز خسته و گرسنه مانده بود. هر چه جستجو کرد جایی برای استراحت و غذایی برای خوردن نیافت. ناگزیر در خانه ای را زد. اتفاقا آن خانه متعلق به یکی از مردان مزدور درباری بود. زن خانه در را باز کرد و از او پرسید :

شما چه کسی هستی و با ما چه کار داری؟ .

مرد حکیم داستان کار خود و علت ورودش را به این شهر برای زن توضیح داد. زن خانه که خود از منتقدان این تبعیض علیه زنان بود،از این مرد حکیم و کار جالب او خوشش آمد و او را با احترام به درون خانه فراخواند.

سپس برایش مقداری غذا و نوشیدنی آورد و از حکیم پذیرایی شایسته ای به عمل آورد. 

زن در ضمن پذیرایی از شیوه کار و تحقیق حکیم پرسید . حکیم پاسخ داد : 

من ضمن گشت و گذار و گفتگو با بانوان و دیدن کارهای هوشمندانه و ابتکاری آنان نسبت به نگارش و ثبت آن کیس ها اقدام می کنم.ضمنا ادامه داد:  

من می کوشم مشاهدات و تحقیقات خود را مستندا برای داوری عموم مردم و نیز برای فرهنگ سازی آن ها منتشر کنم و در معرض داوری مردم قرار دهم.

در این هنگام صدای در خانه به گوش رسید. زن متوحشانه فریاد زد: 

شوهرم آمد. حالا اگر تو را اینجا ببیند،تو را به جرم نوشتن مطالبی ضاله و گمراه کننده و نیز با تهمت ورود غاصبانه به خانه اش به قصد تعرض به ناموسش بازداشت می کند یا به بهانه مشاهده در حین تعرض در جا تو را می کشد!

حکیم ترسان و لرزان گفت: پس حالا من چه کنم؟

زن صندوقی را به او نشان داد و گفت: فعلا برو داخل این صندوق تا تو را نبیند.

مرد حکیم فورا بساط خود را جمع کرد و به داخل صندوق رفت .زن در صندوق را بست و به استقبال شوهرش رفت.

وقتی شوهر از راه رسید، زن ضمن خوش آمدگویی و پذیرایی آمدن مرد حکیم را به این صورت برای همسرش تعریف کرد:

من امروز در خانه نشسته بودم.ناگهان یکی در زد. وقتی در را باز کردم، مرد غریبه ای خود را با زور به داخل خانه افکند و قصد تعرض و تجاوز به من را داشت. شوهر خشمگینانه پرسید: حالا آن مرد غریبه کجاست؟

زن ضمن نشان دادن صندوق گفت: با بهانه هایی اورا فریب دادم و او را در این صندوق محبوس کرده ام تا شما بیایی!

مرد با تندی اسلحه خود را کشید و از جای برخاست و به سمت صندوق یورش برد.

ناگهان زن فریاد زد: همسر عزیزم! آیا امروز رفتی خدمت اعلی حضرت هردمبیل؟ 

مرد پاسخ داد : نه! مگر با من امری داشتند؟

زن گفت: آری! پیام دادند که به شما بگویم اگر کاسه آب در دست داری، بگذاری زمین و برای دست بوس به خدمتشان بروی!

مرد با شنیدن نام اعلی حضرت هردمبیل همه خشمش فرونشست و اسلحه را به سویی پرتاب کرد و با سرعت لباس پوشید و برای رفتن به دربار خانه را ترک کرد.

پس از بیرون رفتن شوهر از خانه ،زن به سوی صندوق رفت و چون در صندوق را باز کرد،مرد حکیم را رنگ پریده و ترسان و لرزان دید.او در حالی که می خندید،احوال مرد حکیم را پرسید. حکیم با تعجبب گفت:

آخر ای خواهر عزیز! این چه کاری بود که تو امروز کردی؟! من داشتم از ترس قبض روح می شدم!  اولا من که با قصد تعرض و بدون اجازه شما که وارد این خانه نشدم ؛ ثانیا اگر قصد تو آزار و اذیت و کشتن من بود،پس چرا به بهانه دیگری او را از مجازات من بازداشتی؟!

زن در حالی که از حالت ترس و لرز حکیم بشدت به خنده افتاده بود، به او پاسخ داد:

حالا که شما داری موارد هوشمندی و کیاست زنان را جمع آوری و نگارش می کنی، این کیس و مورد را نیز بر آن ها بیفزای! شما در کتابت بنویس:  که اگر کلید هر قفل بسته از امور مهم جامعه در دستان توانمند مردان سختکوش و فعال است،همه بدانند که انگیزه انجام یا عدم انجام هر کاری از کارهای مردان در زبان مشکل گشای زنان هوشمند و زیرک جامعه است.  اگر زنان بخواهند، مردان را می توانند مهار کنند و به راه مطلوب خود برانند.

در کتابت بنویس که هردمبیل های هر عصر و هر نسل بدانند انسان هایی پست و بی مقدار و ناکارآمد می شوند که آنان را پست و بی مقدار انگارند.

در تحقیقاتت بنویس هر انسانی دارای توانمندی هایی است؛ اگر استعدادهایش را باور و  آن ها را بارور کنند، می تواند در جامعه خود اثرگذار باشد؛ فرقی نمی کند آن انسان چه مرد باشد و چه زن ، چه شهری و چه روستایی،چه سیاه و چه سفید و...


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393 | 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بیشتر مهر بورزیم! 

 

من هیچ کس را ندیدم که در بستر مرگ آرزو کند که ای کاش ثروت بیشتر انباشته و املاک بیشتر گذاشته بودم.

اما بسیاری را دیدم که از نامهربانی های خود شرمنده و از حسرت ها آکنده بودند. 

پس از وسوسه ها نلرزیم و بیشتر مهر بورزیم!

(شفیعی مطهر)

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 20 اسفند 1393 | 8:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هیچ انسانی شرور آفریده نمی شود 

 

 من بزهکاران بدکار و خاطیان گناهکار را نه شرور و تبهکار،که مریض و بیمار دیدم. 

هیچ انسانی شرور آفریده نمی شود ،بلکه این مربیان اند که در فرایند تربیت برخی را به فضایل می آرایند و بعضی را به رذایل می آلایند!

(شفیعی مطهر)

 



تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393 | 18:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هاله نور یا حیله مستور؟!! 

 

 من دولتمردی را دیدم که در دیار دور،هاله نور را می دید؛اما در کنارش دزدی های کلان و اختلاس های عیان را نمی دید! 

پخمگان،هاله نور می دیدند و نخبگان، حیله مستور!

چه فرصت هایی استثنایی را در چه سال هایی طلایی به باد فنا داد و حرث و نسل را به فساد کشید.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 15 اسفند 1393 | 6:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

روز سبز خدا

 به بهانه روز ملي درخت كاري

  

 درخت فرياد سبز خاك است در فضاي بي كران آبي افلاك.

  درخت دست هايي خيرآفرين و پرانگبين است كه عصاره حيات و عصيره نبات را از ژرفاي زمين برمي كشد و به عنوان ميوه هايي شيرين در دامان بندگان خدا مي افكند.

  درخت يار مهرباني است كه از دست بشر سنگ مي خورد ، اما به او ميوه هاي رنگارنگ مي خوراند.  سايه سار بلندش را بي دريغ مي گسترد و بر سر هر رهگذري

سايه مي افكند.

 وفا و دلــــنوازي را عـــزيزم از درخت آمـــــوز

 كه سايه از سر هيزم شكن هم برنمي دارد

  آفرينشگر حكيم چون رداي همايون خلافت  « انی جاعل فی الارض خلیفةً »(بقره،۳۰) را بر اندام موزون انسان وارسته پوشانید، تار و پود استبرق جانشینی را، معرفت اسمای حسنای الهی   « وعلم آدم الأسماء »(بقره،۳۱) و مرمت قلمرو خلافت، و آباد و آزاد سازی منطقه جانشینی از نفوذ تخریبی اهریمنان قرار داد : 

« هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب ».(هود،۶۱) ...

بدین گونه انسان، به عنوان جانشين خدا در زمين، رسالت عمران و آبادي زمين را بر عهده گرفت.

سیره پیشوایان معصوم (ع)درباره درخت کاری

در منابع اصیل روائی اسلام آمده است که انبیای الهی به کشاورزی و درخت کاری ارج می نهادند و خود پیوسته به آن اشتغال داشتند. 

به طور کلی، همه انبیای الهی به گونه ای در عصر خویش، در ایجاد سرسبزی و حفظ آن کوشا بوده اند ؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود: «ما بعث اللّه نبیّاً، الا زرّاعاً»؛5 خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که به زراعت می پرداخت.

در روایت دیگری آن حضرت فرمود: 

  «همه پیامبران خدا، جز «ادریس(ع)» کشاورز بوده اند.»

بر اساس روایات، هنگامی که آدم ابوالبشر پا به عرصه زمین نهاد، احساس گرسنگی کرد، جبرئیل امین از آسمان فرود آمد و کشاورزی و درخت کاری را به او آموخت.

این روش را پیامبران بعد از وی حضرت آدم (ع) یکی پس از دیگری برگزیدند و بدین سان بود که بسیاری از انسان ها، به ویژه مؤمنان، در طول تاریخ بشریت، به این شغل پاکیزه و شریف روی آوردند.

در روایات اسلامی آمده است که پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) با هم درخت می کاشتند. امام صادق (ع) در این باره فرمود: 

 «کان امیرالمؤمنین یضرب بالمر و یستخرج الارضین، و کان رسول اللّه (ص) یمص النوی بفیه و یغرسه فیطلع من ساعته...» 

  امیرالمؤمنین علی (ع)، با بیل زمین را آماده می ساخت و پیامبر (ص) هسته خرما را مرطوب می کرد و می کاشت... .

پيامبرگرامي اسلام(ص) درمورد درخت فرمودند:

چه نيكو مالي است نخل،كه درگل محكم است.

آثار و بركات وجود درخت بسيار زياد است.آثاري چون تصفيه هوا،جذب باران،جلوگيري از بروز سيل،جلوگيري از حركت شن زار ها،حفظ و دوام خاك و همچنين بهره هاي اقتصادي بسياري مانند استفاده از چوب درخت در صنايع مختلف،ميوه درختان و… كه نشان از اهميت درخت و درخت كاري دارد.پيامبر اكرم(ص) نيز فرمودند:

اگررستاخيز به پاشد و نهالي در دست يكي از شماست، اگر مي تواند آن را بكارد، بايد بكارد.

 

كاشت درخت و نگه داري آن،جداي از بركات اقتصادي،آثار معنوي نيز دارد.  پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند:

هركه درختي بنشاند، خدا به اندازه ميوه اي كه ازآن درخت چيده مي شود،پاداش براي وي ثبت مي كند.

هركه درختي بكارد، هربار كه انساني يا يكي از مخلوقات خدا از آن بخورد، براي او صدقه محسوب شود.

اما متاسفانه علي رغم تاكيدات بسيار و سفارش هايي كه در اسلام بر ضرورت حفظ ونگه داري از درختان شده است، اين امر مورد بي مهري برخي از مردم قرار گرفته وباعث از بين رفتن جنگل ها،باغ ها و درختان شده است. قطع درختان به بهانه ساختن برج ها،راه ها،و حذف جنگل ها براي استفاده بي رويه از چوب آن باعث ،واردشدن خسارت هاي بسيار زيادي به منابع طبيعي مي شود كه اين مسئله با سنت و آداب اسلامي مغايرت دارد.

 حیوانات، گیاهان و دیگر ارگانیزم های حیات تقریبا در همه جای سطح زمین وجود دارند. آن ها می توانند در روی زمین به حیات ادامه دهند؛ چرا که این سیاره در فاصله مناسبی نسبت به خورشید قرار گرفته است. بیشتر گونه های حیات به گرما و نور خورشید برای ادامه زندگی خود نیاز دارند. اگر زمین اندکی به خورشید نزدیک تر بود، گرما و حرارت زیاد آن همه این گونه ها را می سوزاند و اگر قدری از خورشید دورتر بود، بر اثر کمبود انرژی خورشید حیات در روی آن از بین می رفت. برای ادامه حیات وجود آب نیز ضروری می باشد که زمین سرشار از آن است. آب بیشتر سطح زمین را پوشانده است. 
 اصلی ترین فعالیت انسانی که منجر به گرمای زمین می شود، سوزاندن سوخت های فسیلی (زغال سنگ، نفت، گاز طبیعی) و از بین بردن جنگل ها است. بیشتر سوخت فسیلی در اتومبیل ها، کارخانه ها و نیروگاه ها به مصرف می رسد. سوزاندن این سوخت ها گاز دی اکسید کربن با علامت اختصاری CO2 تولید می کند. CO2 از گازهای گلخانه ای است که روند فرار گرما از جو به فضا را بسیار کند می کند. درختان و دیگر گیاهان در روند فتوسنتز، گاز CO2 را از هوا جذب می کنند. با از بین بردن گیاهان، میزان گاز CO2 در هوا افزایش می یابد. تجزیه شدن گیاهان نیز منجر به افزایش این گاز می شود. گروه کمی از دانشمندان معتقدند که افزایش گازهای گلخانه ای عامل اصلی این افزایش دما نیست؛ بلکه افزایش انرژی تابیده شده از خورشید عامل اصلی می باشد. اما بیشتر کارشناسان هواشناسی تاثیر این عامل را در روند افزایش دمای عمومی کره زمین بسیار ناچیز می دانند. عواقب افزایش دما ادامه این افزایش دما آثار مخرب زیادی در بر دارد. ممکن است گیاهان و جانواران دریازی به مخاطره جدی بیفتند. زیستگاه های گیاهان و حیوانات دچار تغییرات اساسی می شوند. الگوهای آب و هوا دستخوش تغییرات می شوند و نتیجه آن وقوع سیل و خشک سالی و طوفان های شدید مخرب خواهد بود. افزایش دما با ذوب كردن یخ های قطبی، باعث بالا آمدن سطح آب دریاها می شود. در مناطق خاصی از زمین، بیماری های انسانی گسترش می یابد و محصولات کشاورزی نابود می شوند. تاثیر گرما بر آب ها در هنگام گرم شدن هوا، دمای آب اقیانوس ها نیز افزایش می یابد و منجر به بروز مشکلاتی در اکوسیستم اقیانوس ها می شود. برای مثال گرم شدن آب ها ممکن است باعث بروز پدیده ای به نام سفیدی مرجان های دریایی شود. وقتی که آب گرم می شود، مرجان ها ماده ای را که عامل رنگ و تغذیه آن هاست، از درون خود خارج می کنند. در این حالت رنگ مرجان ها سفید می شود و چنانچه دمای آب به وضع طبیعی برنگردد، می میرند. گرمای افزوده همچنین منجر به ابتلا به بیماری هایی می شود که بر جانوران دریایی تاثیر گذار است. تغییر شکل زیستگاه های طبیعی ممکن است در محل های طبیعی مسکونی حیوانات و گیاهان تغییرات شدیدی روی دهد. بسیاری از گونه های زیستی مشکلات زیادی برای ادامه حیات در شرایط جدید خواهند داشت. برای مثال بسیاری از گیاهان گلدار، بدون طی کردن زمستانی سرد، شکوفه نخواهند زد. تاثیر گرما بر آب و هوا تکرار وقوع شرایط بحرانی آب و هوا منجر به خسارات زیادی می شود. تغییرات الگوهای بارش باعث افزایش سیلاب ها و خشک سالی در نواحی مختلف می شود. طوفان ها و تندبادها، بیشتر و قدرتمندتر به وقوع خواهند پیوست. بالا آمدن سطح آب ها ادامه گرم شدن هوا، در طی چند قرن، مقادیر زیادی از یخ هایی که صفحه آنتارکتیکا را پوشانده اند، ذوب می کند. در نتیجه سطح آب ها در کل زمین بالاتر می آید. بسیاری از مناطق ساحلی ممکن است دچار سیل زدگی، فرسایش، از بین رفتن زمین های خشک و ورود آب دریاها به آب های شیرین شوند. بالا آمدن آب دریاها ممکن است منجر به غرق شدن شهرها، جزایر کوچک و دیگر مناطق زیستی شود. تهدید سلامت انسان ها بیماری های گرمسیری نظیر مالاریا و تب دنگی (dengue) به مناطق زیادی شیوع پیدا می کند. ادامه یافتن گرما و شدت یافتن آن می تواند عامل مرگ و میرهای زیاد و بیماری های گوناگون شود. سیل و قحطی، گرسنگی و سوء تغذیه را افزایش خواهد داد. خنک کردن زمین کارشناسان هواشناسی در حال حاضر مشغول مطالعه برای کنترل و محدود کردن افزایش دمای کره زمین می باشند. دو روش کلیدی به این منظور وجود دارد: 

  اول محدود کردن تولید گاز CO2 

 و دوم تصفیه هوا با نشانيدن درخت و افزايش فضاي سبز. 

  با عنايت به موارد فوق بياييم روز جشن ملي درخت كاري امسال ۱۵ اسفندماه را آغازين روز از گسترش فضاي سبز ، نه تنها در سرزمين ايران ، كه در پهندشت جهان قرار دهيم.

  روز ملي درختكاري را گرامي مي داريم و به ياد هر شهيد سرخ، درختي سبز مي نشانيم.

                       در كسب رضاي حق موفق باشيد

                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 14 اسفند 1393 | 11:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پرسش،نخستین گام به سوی دانش 

 

 من پرسش های ناب و سوال های بی جواب را آموزنده نرین آموزگار خود دیدم؛  

زیرا همین سوالات است که مرا ناگزیر از اندیشیدن و ناچار از کاویدن می کند.

اندیشیدن دشوارترین کار و ماندگارترین پیکار انسان است. 

پرسش،ریشه رویش است و دانش،اندیشه پویش!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تیر زهرآگین تملق 

 

من تعظیم افراد چاپلوس و اشخاص دستبوس را همانند خم شدن دو سر کمان دیدم که هرچه به هم نزدیک تر شوند، تیرش کشنده تر و پیکانش گزنده تر است!  

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1393 | 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«تنها»شدن از «تن»ها! 

 

 من هر گاه که خود را خیلی تنها می بینم،احساس می کنم که ریشه هایم به «آب زلال» و شاخسانم به «آفتاب وصال» نزدیک می شود....

و چه لذت بخش است «تنها»شدن از «تن»هایی که از بودنشان« گنجی» نمی یابی و از نبودنشان« رنجی» نمی بینی!   

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 10 اسفند 1393 | 7:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

جزیره رشاد و پل ارشاد 

 

 من «یقین» را جزیره«رشاد» و «شک» را پل«ارشاد»دیدم. 

تا از این پل پویا نگذریم ،به آن جزیره پایا نمی رسیم!

با این وجود چه بسیار انسان هایی را دیدم که با «یقین بد» زیستند،اما با اتکا به«شک خوب»نتوانستند بایستند. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393 | 9:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پایی برای پویش 

 

 من مترسکی را دیدم ایستاده بر یک پای بر فراز کشتزاری دلگشای. 

او را گفتم که با یک پای که نمی توان راه رفت.گفت: 

وقتی ناگزیرم همواره بایستم،این یک پای نیز زیادی است!  

نهال برای روییدن است و پای برای پوییدن است ! 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 8 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

...در همین خاک جهان دگری ساختن است 

 

 من در همه عمر همه زمین را به دنبال بهشت گشتم،اما ندیدم و نیافتم؛

باز بر این باورم که اگر بهشت را در همین دنیا نیابیم ،در جای دیگری نیز نخواهیم یافت.

باید انسان و جهان را شناخت و در همین دنیا بهشت را ساخت!

مذهب زنده دلان خواب و فراموشی نیست

در همین خاک جهان دگری ساختن است

 (شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393 | 7:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«لقای معبود» یا «بهشت موعود»؟

 

من ایستگاه پایانی  قطار عشق را «لقای معبود» دیدم،نه «بهشت موعود»؛ 

اما چه بسیار« شیفتگان شهوت»را دیدم که در ایستگاه«بهشت لذت» از قطار پیاده شدند! 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

رعایت اصل اولویت ها «اهم فی الاهم» در مدیریت


 امام علی علیه السّلام فرمودند:

يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: 
تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ.

 

چهار چيز باعث شکست دولت ها مي شود: 
1- ضايع کردن اصول (مسائل مهم)  
2- سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت)  
3 - به کار گماردن آدم هاي پست 
4 -و کنار گذاردن انسان هاي فاضل.
(غرر الحکم، ص 342)
 
در عرصه مدیریت یک مدیر توانمند کسی است که ضمن اشراف بر جزئی ترین و کوچک ترین مسائل و امور تحت مدیریت خود، اصل محوری و زیربنایی «الاهم فی الاهم»را همواره لحاظ کند و در نظر داشته باشد. این اصل می گوید مدیر باید همه مسائل ریز و درشت حوزه مدیریتی خود را دقیقا مد نظر داشته باشد و در عین حال پرداختن به مسائل جزئی و کم اهمیت، او را از مسائل مهم و زیر بنایی غافل نکند. و باز ندارد.
گاه ممکن است هجوم پی در پی مسائل جزئی و کوچک بر ذهن و فکر مدیر ، ذهن او چنان از مسائل جزئی انباشته گردد که دیگر جایی برای اندیشیدن به مسائل مهم و محوری باقی نماند. یک مدیر هوشمند و با کیاست هرگز از اندیشیدن به مسائل مهم غافل نمی شود.
اما متاسفانه بسیاری از مدیران ناخواسته در این دام خطرناک سقوط می کنندو همه ظرفیت های محدود فکر و ذهن خود را با مسائل کم اهمیت می انبارند که دیگر جایی برای حل مشکلات محوری باقی نمی ماند.
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
تمثیلی حکیمانه می تواند حقیقت این نکته مهم مدیریتی را تبیین کند.

استاد مقابل کلاس ایستاد و چند شیء را روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه  خالی بسیار بزرگ را برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. بعد از شاگردان خود پرسید : آیا این ظرف پر است؟  همه تایید کردند.

   سپس استاد ظرفی از سنگریزه برداشت و آن ها را به داخل شیشه ریخت و شیشه را به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛  سپس دوباره از دانشجویان پرسید : آیا ظرف پر است؟  باز همگی تایید کردند.

     بعد دوباره استاد ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی را پر کردند. او یک بار دیگر پرسید : آیا ظرف پر است ؟ دانشجویان یک صدا گفتند: "بله"
     استاد دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد و گفت:

در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها را پر می کنم!همه دانشجویان خندیدند.

      در حالی که صدای خنده فرو می نشست، استاد گفت: 

حالا  می خواهم که متوجه این مطلب شوید که این شیشه نمادی از زندگی شماست . توپ های گلف مهم ترین چیزها در زندگی شما و قلمروی مدیریت شما هستند . خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهم ترین علایقتان  چیزهایی هستند که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند، ولی این ها بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.

    سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل: کار، خانه و ماشین. ماسه ها هم سایر چیزها هستند. مسایل خیلی ساده"..

     استاد ادامه داد: اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدهید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپ های گلف باقی نمی ماند، درست عین زندگیتان و حوزه تحت مدیریتتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنید، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت دارد ، باقی نمی ماند . به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت دارد، توجه زیادی کنید. با فرزندانتان بازی کنید، زمانی را برای دیدار با دوستان بگذارید. با دوستان و اطرافیان به بیرون بروید و با آن ها خوش باشید.

   همیشه زمانی برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابی ها هست. همیشه در دسترس باشید.

     اول مواظب توپ های گلف باشید، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند. موارد دارای اهمیت را مشخص کنید. بقیه چیزها همان ماسه ها هستند".

    یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: 

پس دو فنجان قهوه آن هاچه معنی داشتند؟

    استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشان بدهم که مهم نیست که زندگیتان و  مدیریتتان چقدر شلوغ و پر مشغله است، همیشه درآن زمانی  برای صرف دو فنجان قهوه برای با یک دوست هست".

 غفلت از پرداختن به مسائل مهم و انباشتن فکر و ذهن از مسائل جزئی یکی از موارد ضعف مدیریت است.

 سوء تدبير و ضعف‌ مديريت، يكي‌ از آفات‌ اساسي‌ حكومت‌ها به‌شمار مي‌رود: 

امام‌ علي(ع) می فرمایند: 

«سوء التدبير سبب‌ التدبير»   (الريشهري، نفس‌ المصدر، ص‌ 325).

به‌ تعبير دقيق‌تر، سوء تدبير عاملي‌ شتاب‌زا در زوال‌ حكومت‌ها تلقي‌ مي‌شود:

«من‌ سأ تدبيره‌ تعجل‌ تدميره »  (المصدر).

سوء تدبير و ضعف‌ مديريت، يكي‌ از عوامل‌ چهارگانه‌ زوال‌ دولت‌ها محسوب‌ مي‌شود:

«يستدل‌ علي‌ ادبار باربع: سوء التدبير و قبح‌ التبذير و قلة‌ الاعتبار و كثرة‌ الاعتذار »(المصدر).

«آفة‌ الزعمأ ضعف‌ السياسة »(المصدر). 

«هر چيز را آفتي‌ است، و آفت‌ حاكمان، ضعف‌ مديريت‌ مي‌باشد».

سوء مديريت‌ سبب‌ تشتت‌ آرا بين‌ مردم‌ و بي‌اعتمادي‌ ايشان‌ نسبت‌ به‌ حكومت‌ مي‌شود، و نهايتاً‌ زوال‌ حكومت‌ را تعجيل‌ مي‌كند: 

«عنه‌ - في‌ الحكم‌ المنسوبة‌ اليه‌ - اذا انقضي‌ ملك‌ قوم‌ خيبوا في‌ آرائهم »

(المصدر،ص 326).

آگاهي‌ نسبت‌ به‌ امور مملكتي‌ و در نظر داشتن‌ حق‌ مردم، از جمله‌ نشانه‌هاي‌ حكمراني‌ صالح‌ است:

«من‌ امارات‌ الدولة‌ اليقظة‌ لحراسة‌ الامور»(المصدر،ص321).

در چنین شرایطی است که مسایل اصلی زمین می ماند وچاره اندیشی ها در مسیر اصلاح دین و دنیای مردم به بوته فراموشی سپرده می شود و وعده و وعیدهای تبلیغاتی و شعارهای دهن پرکن،وبحث های جنجالی و وقت تلف کن و بیهوده جای آن را پرمی کند و خیال پردازی فرصت را از واقعیت گرایی می گیرد.  جنگ و صلح بر سرمسائل خیالی امکانات و استعدادها را هدر می دهد. آن وقت نتیجه همان می شود که می بینیم و نگرانی بیشتر از آینده آن!درسی که این تجارب تلخ می آورد این است که دست اندرکاران امور به فکر مسایل اصولی و حیاتی جامعه باشند و از شعارهای دهن پرکن و گمراه کننده و تفرقه انگیز بپرهیزند و دردها را ریشه یابی نموده و درصدد درمان برآیند.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر که پاک تر تنهاتر! 

 

 من حالتی را تابناک تر از «تنهایی» و پاک تر از «رهایی» ندیدم.

آن گاه «تنهایی» را احساس کردم که در جمع«تن های آلوده» از «انجمن های پالوده» سخن گفتم. 

اینجا بود که حس کردم «هر که پاک تر ،تنهاتر و هر که بی باک تر،رهاتر!! »

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393 | 6:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 
«زور» هماره «منفور » است!

 

من هیچ باور تحمیلی و اعتقاد تحویلی را در بستر ذهن انسان ها ریشه دار ندیدم.

مقدس ترین دین و منزه ترین آیین چون با «زور »همراه شود،«منفور»می گردد!


(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 3 اسفند 1393 | 9:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تغییر « من» ،نه تقدیر«انجمن»! 

 

من نخستین رسالت خود را نه «تقدیر گردون»،که «تغییر درون» دیدم؛

زیرا ایجاد هر تغییری در «جهان» نیز از تغییر و تحول در«جان» سرچشمه می گیرد؛

بنابراین نخستین گام،تغییر « من» است،نه تقدیر«انجمن»!
 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی هویت در آزادگی شخصیت 

 

من هرگاه به تماشای تصویر خود در قاب نگاه دیگران می نشستم،خود را زندانی پندارهای بی پایه و اسیر گفتارهای بی مایه دیگران می دیدم. 

بنابراین آزادی هویت خود را در آزادگی شخصیت خود دیدم.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393 | 7:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |