#سیاهنمایی /9

مدیریّت بادبادکی!!

#شفیعی_مطهر

گفت: خداوند سایۀ بلندپایۀ این مسئولان را کم کم!! از سر ما کم نکند!

گفتم: دیگر چی شده؟

گفت: چندی پیش شهردار تهران از آمادگی دستگاه متبوعش برای انتقال تجربیات مربوط به کاهش آلودگی هوای پایتخت بوسنی یعنی سارایوو خبر داد و حالا حناچی از بهترین راهکار خود برای کاهش آلودگی هوای تهران یعنی "وزیدن باد" رونمایی کرده است!  

حالا وزیر راه و شهرسازی هم می فرمایند: در روزهای گذشته شاهد آلودگی در کلانشهرها و همچنین در تهران بوده‌ایم که باید از خدای متعال درخواست کنیم که جریان و وزش بادی را بر ما عنایت کند.

گفتم: حالا مگه چی شده که این قدر شلوغش می کنی؟

گفت:  آیا آقای شهردار می‌خواهد همین نسخه طلایی یعنی "وزیدن باد" را برای دیگران و شهرهایی مانند سارایوو بپیچد؟! 

گفتم: مردم کمی تحمُّل کنن و این قدر به مسئولان زحمتکش فشار نیارن!

گفت:می دونی آلودگی هوای تهران سالانه دو میلیارد و 600میلیون دلار به کشور خسارت می زند؟می دانی در جهان سالیانه ۳ میلیون نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند؟ 

حالا من میگم اگر ما این مسئولان مبتکر! و خلاّق رو نمی داشتیم،چه می کردیم؟!

گفتم: خب! بندگان خدا چه کنن؟!

گفت: یه وقتی مردم شهر هرت به علّت خشکسالی جلوی کاخ  اعلی حضرت هردمبیل تجمُّع کردند و از پادشاه خواستند که برای حلّ مشکل بی آبی کاری بکند.  .هردمبیل در جمع مردم حضور یافت و طی نطق غرّایی به مردم مژده داد که به وزیر هواشناسی دستور می دهد برای فردا باران پیش بینی کند!

مردم بیچاره و تسلیم، کف زنان و هوراکشان متفرق شدند!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : شنبه 25 آبان 1398 | 7:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

میلاد دو زمزم هدایت 

 

امروز زادروز خجسته شکوفایی گُل نبوّت و شکوفۀ امامت است .

امروز قُدسیان کف زنان پای می کوبند و دف زنان دست می افشانند .

امروز خورشید بر زورق دیرین نشسته و خوشه های زرّین می پراکند . نگاه او پگاه را زرافشان می کند و روز را درخشان . ...

و امشب ماه در هاله ای رویایی و هودجی اهورایی ، آبشار سیمگون خود را بر کویر جان و دشت جهان جاری می سازد .

امروز دریاها صدف های سُرور به ساحل می ریزند و سُرور جان را با نور جانان می آمیزند .

امروز از چشم چشمه ساران ، لعل می جوشد و در جویباران، مروارید غلتان می خروشد . 

 امروز امواج خروشان ، طبق های مروارید به دوش دارند و سبدهای امید بر سر .

امروز بر سر و روی باغ شکوفه های ملکوت ریخته و از درختان خوشه های یاقوت آویخته است .

امروز بهار با کوله باری پر از شکوفه، ترانه می خواند و سبد سبد رایحه می افشاند .

امروز خاک بر افلاک می نازد و فرزند انسان در برابر قُدسیان سر بر می افرازد .

امروز فلسفۀ سجدۀ ملایک بر آدم تفسیر می شود و منصب خلیفه اللّهی انسان تعبیر می گردد .

امروز عرشیان بر فرشیان رشک می برند و از شوق، اشک می بارند .

امروز گسترده ترین دریای رحمت رحمان از سرچشمۀ افلاک بر بستر خاک جاری می شود.

امروز آخرین هودج هدایت و ششمین کوکب امامت در هاله ای از شمیم عطرافشان بهشتی بر زمین می نشینند . زمین برای استقبال از مرکب مهرافروز رسالت و مقدم دل افروز امامت طاق نُصرتی از رنگین کمان شوق بر افراشته است .

میلاد خجستۀ این دو کوثر رحمت و زمزم هدایت ، ولادت مسعود نبیّ مکرّم اسلام حضرت محمّد (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) نه تنها بر امّت مسلمان ،که جامعه بشریّت مبارک باد .

                           سید علی رضا شفیعی مطهر

(مقاله :"وحدت با هم؟ یا با من؟!! "را نیز درباره هفته وحدت در لینک زیر مطالعه فرمایید.)

http://modara.blogfa.com/post/8884


موضوعات مرتبط: قطعه ادبيروزنوشت

تاريخ : جمعه 24 آبان 1398 | 5:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

محمد(ص) این گونه بود.ما چگونه ایم؟

 

*روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار سنگینی برروی آن است . گفت:

به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند.


------------------------

*کافری را که در جنگ اسیر شده بود، آزاد کرد، زیرا اعتقاد داشت که او مرد خوش اخلاقی است که همواره با عفت رفتار می کند.

 --------------------

* مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: 

شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد.

-----------------------------
 

* گفت اگر در حال کاشتن نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید.

 -------------------------

* گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ اسلام به منطقه ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت:

تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. 

سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود.


-----------------------

* در زمانی که با کفار به طور نسبی صلح برقرار شده بود، به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلا همه زمین ها را مردم خریده اند...

او نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند.

---------------------------

فرخنده زادروز واپسین بشیر بشر و آخرین سفیر داور حضرت محمدبن عبدالله(ص) در سیاه ترین عصر حاکمیت سکوت و حکومت طاغوت و میلاد خیرآفرین و عطرآگین فرزند برومندشان حضرت امام جعفر صادق(ع) و هفته مهرآمیز و رافت انگیز وحدت را به شما و همه شیفتگان صلح و رستگاری تبریک و تهنیت می گویم.

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 23 آبان 1398 | 16:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1374

 

«سخن گُفتن» و «لجن جُستن»!

«زاغ های سیاه» و «کلاغ های دُژآگاه»،

در «درازای باغ» و «فراخنای راغ»،

«آزاد» از جور هر «صیّاد» ،

«پر و بال را می گشایند» و «سینۀ سپهر را می پیمایند».

ولی «طوطی های سخنگو» و «لوطی های هالو»،

در «تنگنای قفس» و «زوایای محبس»،

«قربانی بیان» و «زندانی زبان» هستند! 

زیرا اینان «سخن می گویند» و آنان «لجن می جویند»!

«گفتن،هزینه» دارد و «نهفتن،گنجینه»!

آن جا که مرغِ «حق را پَر» و «ذیحق را سَر» می بُرند،

باید «هزینه پرداخت» و «سینه سپرساخت» ، 

و نه تنها با «آژوی سخن»،که با «نیروی همۀ جان و تن»،

«باطل را به زیر راند» و «حق را بر زبَر نشاند»!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

دُژآگاه: بداندیش،بدخوی،خشمگین،بی رحم

لوطی:جوانمرد و باغیرت،رند،بی باک

هالو: ساده دل، خوش باور 

آژو: کوشش،همت و غیرت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 23 آبان 1398 | 5:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1373

«نه دُشمن» ، «نه اهریمن»

«مخالف» ممکن است «خالف» باشد،

ولی لزوماً «دُشمن» یا «اهریمن» نیست!

بلکه انسانی است که جهان هستی را متفاوت با ما «می بیند»

و متناسب با آن «می اندیشد».

باورهای هر انسان «فرایندِ دیده ها» و «برایندِ شنیده ها»ی اوست.  

«عیارِ ارزش» و «معیارِ پذیرشِ» هر نظریه برای هر انسان

«استکمالِ مبانی» و «استدلالِ عقلانی» است.

با این شاخص «همیشه» هر «اندیشه» باید آزاد باشد.

وقتی «تفکُّر» و «تدبُّر» را می ستاییم،

باید «مهاد» و «برونداد» آن را هم بپذیریم.

اگر خردورزان را به جای «ارشاد» از «بندِ انقیاد» آزاد کنیم،

خود «طریقت را می یابند» و به سوی «حقیقت می شتابند».

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

خالف: گول، احمق ،بسیار خلاف، بی خبر

استکمال: تمام کردن، به کمال رساندن، کامل کردن

فرایند: مجموعة عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص 

مهاد: بستر،بساط

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 22 آبان 1398 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1372

 

نه «شیفتۀ باران» و نه «فریفتۀ یاران»! 

 

انسان های «خوب» و «محبوب»،

نه چون «دُهُل های توخالی»،که چون «گُل های قالی» هستند.

نه «شیفتۀ باران» اند و نه «فریفتۀ یاران»! 

نه به «دیده شدن،حسّاس» اند و نه از «چیده شدن،هراس» دارند.

«غمّاز» اند و «چشم نواز»!

امّا نه «توقُّعِ پاداش» دارند و نه «تصنُّعِ شاباش»!

چون «رنگین کمان می درخشند» و به «خانمان صفا می بخشند».

نه خود را با «هَمال می سنجند» و نه  از «پایمال می رنجند» .

«خاکسار» اند و «اهلِ انکسار» 

و به «تفاخر می ارزند»،ولی «تکبُّر نمی ورزند»!

زنهار که این «گُل های لطیف» را با «تجاهُل های سخیف» برنجانیم 

و «محبّت شان را پاس نداریم» و «مودّت شان را سپاس نگزاریم»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

دُهُل: طبل،طبل بزرگ،کوس

غمّاز: اشاره کننده با چشم و ابرو،غمزه کننده

هَمال: همتا،انباز،برابر،قرین،مثل و مانند

انکسار:شکستگی، فروتنی

سخیف: سست،سبک،ضعیف،ناقص

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 21 آبان 1398 | 5:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1371

 

«قرارِ صداقت» و «استقرارِ عدالت»

حکومت های «پُر مدّعا» و «اقتدارگرا»؛

«کبریاییِ اقتدار» را در «برپاییِ دار» می پندارند.

در حالی که اقتدارِ هر «حُکمرانیِ خوب» و «فرمانرواییِ مطلوب»،

«قرارِ صداقت» و «استقرارِ عدالت» است. 

در حکومتِ مُقتدر هر «شهروندِ بی پناه» و هر «دردمندِ بی گناه»،

می تواند بدون «هراس» و «تَلواس»، 

فارغ از هر «هیاهو» در برابر هر «زورگو» بایستد

و با «زبانِ رسا» و «بیانِ گویا»،

در عرصۀ «اجتماع» از حقوقش «دفاع» کند!

در جامعۀ مقتدر،مردم «عزیز»اند و «اهلِ تمییز».

فصل الخطاب همۀ «خلاف ها» و «اختلاف ها»،

نه «رایِ قدرتمندان»،که «آرایِ شهروندان» است.

«روشِ رفتار» و «گویش و گفتارِ» حکومت با مردم

بر «پایۀ مهر و مدارا» و در «نمایۀ تقاضا و تمنّا» است.

مردم «ولی نعمت» اند و حاکم ،«در خدمت»!

«ادارۀ امور» بر پایۀ «ارادِۀ جمهور»است،

نه «مِیلِ شهریار» و «خِیلِ دربار»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

قرار: آرام گرفتن،پابرجاشدن،آرامش،پایداری،عهد و پیمان 

استقرار:برقرار کردن ، پابرجا شدن ، قرار یافتن

کبریا: غرور،تکبُّر

اقتدار:توانمند شدن ،توانایی ، قدرت . ج . اقتدارات .

تَلواس: اندوه، اضطراب، بی تابی، بی قراری

اهل تمییز: اهل تشخیص،باهوش و بافراست،اهل بازشناسی

جمهور: توده ، گروه ، جماعت مردم . ج . جماهیر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 20 آبان 1398 | 4:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1370

 

سکوت، «شکوهمندترین یاد» و «بلندترین فریاد»

 

سکوت، نه همیشه «بهانۀ حمایت» و «نشانۀ رضایت» است؛ 

که گاه بیانگرِ «دردی جانکاه» و «شگردی دادخواه» است؛

دردی که دل را «سوخته» و لب ها را به هم «دوخته»است!

گاه «بارِ اندوه» چنان «انبوه» است،

که نه «زبان را یارای گفتن»است و نه «بیان را سودای نهفتن»!

گاه سکوت، «شکوهمندترین یاد» و «بلندترین فریاد» است.

و گاه «زبانِ گویا» و «بیانِ پویا»؛

در برابر «ریای ورّاج» با «ادّعای احتجاج»،

«لال» از هر گونه «استدلال» می مانَد! 

گاه درد هم «جانسوز»است و هم «لب دوز»،

نه «می باید گفت» و نه «می شاید نهفت»!

چه خوش می سراید سخنسرای سرافراز،سعدی شیراز:

مرا دردی است اندر دل اگر گویم زبان سوزد 

اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

منجّم کوکب بخت مرا از برج بیرون کن  
که من کم طالعم ترسم ز آهم آسمان سوزد

بیاییم بگشاییم «پنجره های سکوت» را به روی «حنجره های مسکوت»؛

تا بشنویم «نهفته های رازآمیز» و «ناگفته های دل انگیز» را!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

شگرد: روش طریقه فن و طرز عمل

یارا: توان، نیرو ،جرات، زهره،توانایی

وِرّاج: پرحرف، پرگو، بیهوده گو

احتجاج: حجت آوردن،دلیل آوردن

مسکوت: خاموش شده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 17 آبان 1398 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1367

«مرگ» و «برگ»

هر «انسانِ یگانه» سه «گونه» مرگ دارد. 

یکی مرگِ «وجدان» و دیگری مرگِ «روح و روان».

و سومین «قِسم»، مرگِ «جِسم» است.

آن گاه که ما از وجودِ «انسانی پاک» با «وجدانی تابناک» ،

«بدون تشویش» به «نفعِ خویش» سوءِ استفاده می کنیم، 

و در «پیشانی» هیچ «پشیمانی» احساس نمی کنیم،

در آن لحظه در ما «جان، افسرده» و «وجدان، مُرده» است.

آن گاه که یک «غدّار،غرورت را درهم می کوبد»  

و با «شعار،بر شعورت برمی آشوبد» ،

در وجودت چیزی به نام «روح»،«مجروح» می شود!

...و سومین و آسان ترین «مرگِ بی گریز» چون ریزشِ «برگ در پاییز» است.

بیاییم تا در این «قفس»،«نَفَس» می کشیم،

گر چه «بسی زاریم»،«کسی را نیازاریم»!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

غدّار: بی وفا، در فارسی به معنی مکار، حیله گر، پیمان شکن 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 11 آبان 1398 | 5:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1366

«نورِ جود» از «نارِ وجود»

«خورشید»،«سرچشمۀ شید» است.

او  هر «آن» و هر «زمان»  

چون «تنور»،«نور» می افشانَد و از «سرور»،«سور».

او هر لحظه «بدونِ تشویش» از «هستیِ خویش» می کاهَد

و از «نارِ وجود»،«نورِ جود» می پراکَنَد.

این «مهرِ فروزان» بر سینۀ «سپهرِ سوزان» هماره می درخشَد،

و همۀ هستی را «بی دریغ» و «بی دروغ» نور و نار می بخشد.

بنابراین هر «روشنگرِ آگاه» و «هنرورِ دادخواه»،

که جامعه را «نواندیش می خواهد» باید چون خورشید از «جان خویش بکاهد»

و «شمع جان را بسوزد» تا «جمعِ جانان را بیفروزد»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

شید: نور،روشنایی،آفتاب 

سور: بزم، جشن، عروسی، عیش

افروختن: روشن کردن،(بیفروزد: روشن کند)

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 10 آبان 1398 | 6:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1365

«سکوتِ انزجار» یا «باروت پیش از انفجار»؟!

برخی از «شهریارانِ مغرور» در میانِ مُحاصرۀ «یارانِ بی شعور»،

در  زیرِ «هوارِ تباهی» به این «پندارِ واهی» می رسند،

که «سربه زیریِ شهروندان» و «ستم پذیریِ دردمندان» 

 «جاودانۀ بی نهایت» است و «نشانۀ رضایت»  .

در حالی که «آستانۀ تحمُّل» و «پایانۀ تامُّل»،

«ظرفی محدود» است و «ظرفیّتی معدود» دارد.

این «بهانۀ خاموشی»،«نشانۀ فراموشی» نیست.

این «سکوتِ انزجار» و «باروت پیش از انفجار» است. 

«تَنِشی زیرِ بستر» و «آتشی زیر خاکستر» است.

روزی «زبان دَرمی کَشَد» و «زبانه بَرمی کَشَد»!

سکوتِ «پِستۀ دهن بسته» و «انسان مسکوتِ دل شکسته»،

نه به خاطر «زبانِ الکَن» است،که بس «دندان شکن» است!

#شفیعی_مطهر

--------------------------- 

انزجار: دوری کردن ، رمیدن، بیزار بودن ، رمیدگی ، نفرت 

هوار: آوار، آنچه از سقف یا دیوار خانه فرومی ریزد،صدای فروریختن

زبان دَرکَشیدن: دم فروبستن،خاموش شدن،ساکت شدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 9 آبان 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #سیاه_نمایی/7  

ما اینیم!

گفت: سرانجام ماه های محرم و صفر یعنی ایّام سوگواری و غم و غُصّه گذشت و ماه ربیع،یعنی بهار شادی و شادمانی فرارسید.حلول ماه ربیع الاول را تبریک می گویم.

گفتم: ممنونم. من هم متقابلاً به تو تبریک می گویم. حالا یک سوال!

گفت: بفرما!

گفتم: بنابراین از این پس دیگر بهانه ای برای غم و غصّه خوردن نداریم؟

گفت: مگر ما می توانیم در این جا زندگی کنیم و غم و غصّه و نگرانی نداشته باشیم؟

گفتم: دیگر چه غصّه و غمی داریم؟

گفت: پس غم و غصّه و نگرانی درباره گرانی،فساد و اختلاس و...را چه کسانی باید بخورند؟

گفتم: پس چرا اسم این ماه را بهار شادی می گذاری؟

گفت: آفرین بر تو! خوب سوالی پرسیدی! فرق آن دو ماه با این ماه این است که غصّه خوردن و سوگواری آن دو ماه مقدّس بود و نمی شد تلخی آن را با قندِ شوخی و لطیفه،شیرین کرد؛ ولی دربارۀ اختلاس و فساد و گرانی تا بخواهی می توانیم لطیفه و شوخی تولید کنیم که همۀ غم ها از یادمان برود!

مثلا زمانی می گفتیم می خواهیم ژاپن و سویس شویم! حالا می گوییم بروید خدا را شکر کنید که یمن و سوریه و افغانستان نشدیم!

اگر قیمت دلار و گوشت و ...چهار برابر شد،می گوییم خدا را شکر کنید که هشت برابر نشد!

اگر سه هزار میلیارد اختلاس کردند،می گوییم خدا را شکر که شش هزار میلیارد ندزدیدند!

می گویند در ایستگاه اتوبوسِ واحد تعداد زیادی مسافر شهری صف کشیده بودند.وقتی اتوبوس خالی در ایستگاه توقف کرد،نفر اول فوراً سوار شد و محکم چسبید به میلۀ وسط اتوبوس ! 

مسافران بعدی متعجّبانه به او گفتند: این همه صندلی خالی هست.بیا بنشین!

مسافر اولی پاسخ داد: یک ربع دیگر اتوبوس به قدری پر می شود که این میله هم گیرتان نمی آید!!

ما اینیم!!

گفتم: باز هم #سیاه_نمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1398 | 4:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

ایام رحلت حضرت محمد پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهادت فرزندان گرامی ایشان حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) را تسلیت می گویم . بدین مناسبت اندکی قلم را در توصیف شخصیت بزرگ ایشان آزاد می گذاریم. امید که بتوانیم با تاسی به سیره پسندیده ایشان روزگاری به از این داشته باشیم.

 محمد(ص) فریادگر دشت سکوت

رود اگر رود است، ناگزير از ترنُّم سرود است، سرود حيات و حركت. زلال آب بايد بي‌امان از چشم چشمه‌ها بجوشد و بر بستر رود خرامان بخروشد.

موج اگر موج است، ناچار از تلاطُم درحضيض و اوج است. بايد بر جمود بر آشوبد و ركود را در هم كوبد.

كوه اگر كوه است، پيچيده در هاله‌اي از شكوه است. بايد كه قامت افرازد و قيامت برپا سازد.

مهر اگر مهر است، هماره فروزان بر سينه سپهر است. بايد پيوسته بدرخشد و آفريدگان را نور و نار بخشد.

گُل اگر گُل است، دلرباي بلبل است. بايد رايحه روح‌بخش را بر بال‌هاي نسيم نشانَد و شميم افشانَد.

اما چون رود، رامش گيرد و موج آرامش پذيرد، رود، مرداب مي‌شود و موج از شتاب مي‌مانَد.

انسان انسان است، زيرا مي‌انديشد و در راه تحقُّق انديشه خود مي‌‌كوشد.

برفراز اين دنياي ديرينه و در زير اين گنبد آبگينه تنها نهال ياد و فرياد است كه مي‌ماند؛ جوانه يادي كه از ريشه فطرت برويد و شكوفه فريادي كه از انديشه بشريت برآيد.

آنان‌كه كوه را شكوه بخشيده‌اند و اين اسطوره نستوه را به ستوه آورده‌اند، روشنگراني هستند كه رايت ريا را بركنده‌اند و حقيقت انديشه را نه به رؤيا، كه به رؤيت ديده‌اند. اينان فريادگران دشت سكوت‌اند و دادگران وادي برهوت.‌ آنان پيوسته از آيه‌هاي نور و سوره‌هاي شعور روايت مي‌نگارند و افق روايت را با نگاه درايت مي‌نگرند.

پيامبران، باغبانان بوستان بشريت بودند و مبشّران پر شور بشر. نيلوفر نگاه را از حضيض خاك سياه برداشتند و بر اوج افلاك "الله" برافراشتند. استعدادهاي نهفته را برآشفتند و فطرت‌هاي خفته را شكفتند. به ديدگان «ديد»‌ بخشيدند و به رنجديدگان، ‌اميد.

اگر نبود سايه سبز رسالت، از يورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت مي‌افسُرد و شكوفه‌هاي سرخ طبيعت مي‌پژمُرد. شقايق‌هاي شوق مي‌سوختند و ياس‌هاي اميد با خاكستر يأس مي‌ساختند.

واپسين بشير بشر و آخرين سفير داور در سياه‌ترين عصر حاكميّت سكوت و حكومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فرياد «چرا؟»‌ را برافروخت و تنديس‌هاي اكاسره و قديس‌هاي قياصره را در هم كوفت. در پرتو پيامش نه از قصر قيصران نشان ماند و نه از كاخ تاجوران.

عدالت محمدي (ص)بلال سياه را در كنار صاحبان جلال و جاه نشانيد. توحيد ، عيار ارزش شد و تقوا، معيار گزينش. إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ( حجرات:13)

محمد(ص) فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.

«اگر پيامبر را فرشته‌اي هم قرار داده بوديم، او را به صورت مردي در مي‌آورديم و بر او لباس مردم مي‌پوشانديم» (انعام:9)

محمد(ص) در سياه‌ترين روزهاي ركود و شب‌هاي جمود، قامت به قيامت بست و در «قد قامت»‌ عشق قامت شكست.

محمد(ص) سرو سر سبز سعادت بود كه در بوستان مردم روييد و در ميان چمنزار مردم باليد و از هيچ سختي و دشواري نناليد. با مردم زيست و درد مردم ستمديده را در مردمك ديده گريست.

محمد(ص) درياي بيكراني بود كه در تنگ‌ناي جام گنجيد و پهناي پيام را برگزيد. او بحري بود كه در ظرف آمد و كوهي بود كه به حرف آمد.

محمد(ص) موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خيزاب را به خيزش. سراب را آب بخشيد و مرداب را شتاب. او اقيانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تنديس‌هاي خودكامگان يورش آورد. گفتارش روزني از رياض آفتاب بود و فوران فيّاض نور ناب.

محمد(ص) سوداگر سودآور بود؛ اما خود سوداي سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و كالاي جان را به بالاي جانان فروخت.

محمد(ص) در حاكميّت زرد پاييز، حكومت سبز رستاخيز را بر پا كرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شكوفه‌زار. از لب‌هايش نسيم نجابت مي‌وزيد و از دهانش، شميم شهامت.

محمد(ص) آيه آفتاب بود و همسايه مهتاب. از كوله‌بار رسالتش شكوفه‌هاي نور مي‌ريخت و كوچه‌هاي تاريكستان تاريخ را با نسيم نور مي‌آميخت.

... و اكنون محمد(ص) اين پيامبر رحمت و رهايي بر فراز تاريخ بشريت سرافراز و پيشتاز ايستاده و خامه در كف من، حيران و سرگردان ‌كه چگونه اين اقيانوس نور را در فانوس كور در آورد؟

تو از قبيله كه اي كه ناز را شكسته‌اي

    تنـگ حـصار مبـهم نـيـاز را شكستـه‌اي

سرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند

ز بس كه راست قامتي طراز را شكسته‌اي

قلم كمندي است كه انديشه‌هاي ناب را به بند مي‌آورد و پرنده سبك‌بال خيال را از فراز قله‌هاي بلند آمال شكار مي‌كند و در قالب واژه‌ها و زنجير كلمات به رشته تحرير مي‌كشد؛ اما در اين‌جا درمانده كه چگونه اين قامت را بنگرد و قيامت را بنگارد؟

 خويش را هر لحظه در آيينه‌ها گم مي‌كنم

   در دل دريـا چو موجي خويـش را گـم مي‌كنم

از شکست رنگ آوازم کسی آگه نشد

بس كه من ازخجلت دل دست و پا گم مي‌كنم                               

 (اکبر بهداروند)

قلم غوَاصي است كه گوهرهاي شگرف را از دل درياي ژرف مي‌ربايد و در گنجينه حرف مي‌آرايد؛ اما در اين‌جا قلم لال است و جمال يار، بي‌مثال:

گم شدم درخود چنان كز خويش نا پيدا شدم

   شبنـمي بـودم ز دريـا غرقــه در دريـا شـدم

سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار

راسـت كان خورشيد پيـدا گشت نا پيدا شدم

 (شیخ عطار)

بر پايه «ما لا يُدرك كُلّه لا يُتركُ كُلٌه»

آب دريا را اگر نتوان كشيد                

  پس به قدر تشنگي بتوان چشيد

من ناگزير از نگرش و ناچار از نگارش هستم.

زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است    

  چه جاي كِلكِ بريده زبان بيهُده گوست

(حافظ)

نقل از کتاب « پیام های پیامبر» نوشته سید علی رضا شفیعی مطهر 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 5 آبان 1398 | 6:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1364

«شهروندِ مترقّی» برای «ترقّیِ شهر»

در هر «نظامِ بیداد» و «کُنامِ استبداد»،

برای این که بتوانند «مردُمِ سلیم» را «تسلیم» کنند،

از آنان «مزدورانی ذلیل» و «مهجورانی سفیل»می سازند.

انسانِ «گُجستۀ حقیر»،خود را «شایستۀ تحقیر»می داند؛

بنابراین با «سرمستی» تن به هر «پستی» می دهد*.

او در بیان هر «استدلال»،«لال» است

و در «پرواز» به سوی «فضای باز» 

برای هر «بال»،«وبال» است.

وجود این افرادِ «دون پایه» و «فرومایه»،

برای «جامعۀ آزاد» بدترین «فاجعۀ فساد» است.

بیاییم برای «ترقّیِ شهر»،«شهروندِ مترقّی» بسازیم. 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

* فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ (زخرف،54)

فرعون مردمش را تحقیر کرد تا مطیع او شدند.

کُنام: جایگاه حیوانات،آشیانه،لانه

مهجور: جدامانده،دورافتاده

سفیل: پست، زبون، بدبخت

گُجسته: پلید و ناپاک، خبیث، ملعون،ضد خجسته

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 | 5:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |