غدیر،نمادِ مردم سالاری

#شفیعی_مطهر

غدیر ، نه یک  روز عام و برکۀ آرام ، که یک تاریخ تمام است . 

غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . 

هر قطره آن بلور مذاب، یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. 

در غدیر زنجیر رقیّت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . 

غدیر با تثبیت حاکمیّت « الله » پدیدۀ حاکمیّت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « وَلاتَکُن عَبدَ غَیرِک قَد جَعَلکَ اللهُ حُرّاً » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملّق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، امانتداری ، صراحت و صداقت سخن رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد.    

مکتب غدیر ، سعۀ صدر ، تحمّل عقیدۀ مخالف و ظرفیّت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند ( آلَهُ الرّیاسهِ سَعَهُ الصَّدرِ ) . 

در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد:

  ( اِنَّ عَمَلکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَه وَ لکِنّهُ فی عُنُقِکَ اَمانَه ) . 

مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . 

مولای برگزیدۀ غدیر حتّی اجازۀ بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند.

«با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید .»

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و ابرمرد عرصۀ تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید : 

« اِنّی رَاَیتُ کلامکَ یَعلوا کلام خَصمکَ ».

  در بینش غدیر ، انسانیّت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گره اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

و در دفاع از حقوق دگراندیشان بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلّیّتی را بیازارد ، قطعاً مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند:

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقّق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) ،  امیر المومنین علی (ع) به عنوان شایسته ترین نامزد فرمانروایی بر جامعۀ پس از پیامبر به مردم معرّفی شدند .

این روز فرخنده و حکومت خجسته ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند انسانی و اسلامبی را تحقّق بخشیم.

نوشته : سید علیرضا شفیعی مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1398 | 5:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1326

 

«روندِ تفکُّر» و «کمندِ تحجُّر»

من سرزمینی را دیدم «آباد» و پر از «استعداد».

در این «بوم و بر» و بر «بام هر باور»،

«آبادی ها ،پویا»بود و «آزادی ها،پایا».

در هر «مکان ،کان» بود و در هر «کوه ،شکوه»؛

امّا «شهریارانِ ناشی» با «نهایتِ کلّاشی»،

در هر «زمین،مین» کاشتند و در هر «کمین،کین»! 

از «نعمت»ها،«نقمت» ساختند و از «فضیلت»ها،«رذیلت»!

دین را «ابزار»کردند و دینمَداران را،«زار».

«عدالت،آلت» شد و «شرافت،آفت».

« شهامت، شرار دل ها»شد و «شجاعت، شوری در سرها ».

« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور »را با « شر»!

« شهامت » را « شناعت » نامیدند و « شجاعت » را « جسارت » . 

آینده سازان را «راندند و کوچ»کردند و بعضی «ماندند و پوچ» شدند. 

به تدریج انسان ها از «درون،دون»شدند و از «بُرون،زبون»!

در نتیجه برای این جامعه راهی جز «تلاشی» و «فروپاشی»نماند.

همیشه هرزه گیاهِ «بیداد» و «استبداد» 

در جوامعی «می رویَد» و راهِ رُشد را «می پوید»،

که در آن «دهان ها را بسته اند» و «قلم ها را شکسته اند».

توسعه نایافتگی از «داد،بیداد» می سازد و از «وداد،استبداد».

بیاییم «روندِ تفکُّر» را از «کمندِ تحجُّر» «برهانیم»،

و میهن را از «تنگنای کاد» بر «بلندای چکاد» «برسانیم»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

کلّاشی : مفتخوری

نِقمت: عقوبت،عذاب

تلاشی: از هم پاشیده شدن

کاد:رنجور، محنت کشیده و سختی دیده در طلب چیزی، مشقت و رنج

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 28 مرداد 1398 | 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1325

 

«جنگ» یا «فرهنگ»؟!

 

من ملّتی را دیدم که «سعادت» را در این «عادت» دیده بودند،

که به جای «تولیدِ ارزشِ افزوده» و «یافتنِ حلقۀ مفقوده» ،

چون «نوزادانِ شیرخواره» و «کودکانِ شکمباره»، 

شیرِ دولت را «به نام یارانه می دوشند» و «حریصانه می نوشند»!

در نتیجه مردم به جامعه ای «بسته» و «وابسته» تبدیل می شوند.

مدیران جامعه نیز برای «گشایش این بستگی» و «رهایش از این وابستگی»،

نه «کارنامه ای مانع» دارند و نه «برنامه ای جامع»!

 مدیران خود نیز از «روندِ توسعه می کاهند»،چون مردم را «وابسته می خواهند». 

زیرا مردم در صورتِ «شکوفایی» و «خودکفایی»،

به جای «پرستشگری» به «پُرسشگری» می پردازند. 

آن گاه یک ملّتِ پُرسشگرِ ،حکومتِ «نستوه» را به «ستوه» می آورند!

توسعه یعنی بزرگ شدن و «از یوغ رهیدن» و «به بلوغ رسیدن» .

درختِ ملّت آن گاه توسعه می یابد که با «مَیل به پویایی» و «نَیل به شکوفایی»،

 «به برگ و بار بنشیند» و «شکوفه زار بیافریند»! 

تا هنگامی که «شیرِ ذخائر را می نوشیم» و «اکسیرِ منابع را می فروشیم»،

نه «راهِ رشد را می پوییم» و نه «درگاهِ توسعه را می جوییم».

در آرزوی روزی که ملّت را هم از «شیر» بازگیرند و هم از «شمشیر»!

زیرا ملّت نه به «جنگ»،که به «فرهنگ» نیاز دارد!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

نَیل: رسیدن به مطلوب، به دست آوردن مطلوب

 اکسیر: کیمیا ،جوهری که ماهیت جسمی را تغییر می دهد.مثلا مس را طلا می کند

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1398 | 5:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1324

 

«فروغِ دانش» و «چراغِ پژوهش»

 

آن جا که «خوانش» و «دانش» از صحنه «غایب» اند،

«آفات» و «خرافات» صحنه گردانِ «معایب»اند. 

باورآفرینانِ «ساده» و «بی اراده»،

بر این «انگاره» و «پنداره» پای می فشرند،

که «گُرگ» را با «اُرگ» می توان پرورید

و او را با «عِظِه» و «موعظه» می توان

«علفخوار» و «هدفمَدار» کرد!!

اینان  «ترمیمِ درز را با اندرز» می پندارند 

و «ترسیمِ شعور را با شعار» !

«دانش» و «پژوهش» چراغ هایی هستند،

که با «خاموشی» و «فراموشیِ» آن ها ،

«جهل، میداندار» می شود و «ابوجهل،سردمدار»!

آن جا که «صدای دین» و «سیمای آیین» 

در غیاب این دو چراغ، «دیده» و «شنیده» می شود،

چنان «زشت» و «بدسرشت» جلوه گر می شوند،

که هر «خردمند از آن می گریزد» و هر «ورجاوند با آن می ستیزد»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

اُرگ: ارغنون،نوعی ساز چکشّی شبیه پیانو

عظه: پند،آن چه با آن پند بدهند،کلام واعظ

درز: شکاف، چاک، شکاف باریک، شکاف جامه که دوخته باشند

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 26 مرداد 1398 | 5:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1323

 

بهترین «راهِ حل»،پیکار با «علل»

 

من باغبانی را دیدم که با «سختی» از «درختی»،

«برگ های زرد» و «گلبرگ های درد» را می چید.

ولی او از «عامل زردی» و «علّت دلسردی» غافل بود.

اگر به جای کندن «برگ زرد» ،به «درمان درد» می اندیشید،

نه «برگی می افسُرد» و نه «گُلبرگی می پژمُرد».

بیاییم برای «رفع اشکالات» و «دفع مشکلات»،

با «یاری اندیشه»،کار را از «ریشه» آغاز کنیم. 

بهترین «راهِ حل»،پیکار با «علل» است

نه با «فردِ ملول» و «طردِ معلول»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

ملول: افسرده، اندوهگین، دلتنگ، بیزار،به ستوه آمده

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 24 مرداد 1398 | 5:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1322

 

«چرخشِ زمان» و «گردشِ زمین»

 

ساعت، از «گشتِ زمین نمی رنجد» و «گذشتِ زمان را می سنجد» ،

زیرا «چرخشِ زمان» از «گردشِ زمین» معنا می یابد.

زمان چون «نایره» به دورِ «دایره» نمی چرخد،

که پس از یک «دُورِ دُرُست» به «جای نخُست» برگردد؛

بلکه  از «قدیم» سیری «مستقیم» دارد.

تنها «ساعتِ شنی» ، «به روشنی» به ما می گوید:  

خطِّ زمان نه «سقیم»،که «مُستقیم» است .

نه «زمانِ رفته» بازمی گردد و نه «روز و هفته».

 گذشتِ زمان نه «کرّار» است و نه «تکرار» دارد.

بنابراین «هر لمحه را بتابیم» و «هر لحظه را دریابیم»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

نایره: آتش برافروخته 

سقیم: بیمار،مریض

کرّار: بازگردنده

لمحه: یک بار نگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 23 مرداد 1398 | 5:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1321

 

«بذرِ رویا» و «جذرِ پویا»

 

مهربانی «بذری رویا» و «جذری پویا» است.

آن را در «بستر هر زمینه» و حتی «خاکستر هر زمانه» ،

باید «سخاوتمندانه افشاند» و «امیدوارانه نشاند».

گر چه آن «زمینۀ کاشت» و «زمانۀ برداشت» فراموش شود ،

روزی نهالی «بارور» و « پرثمر» می گردد.

بیاییم در «بستر دل ها»،نه در «خاکستر گِل ها»،

«لالۀ محبّت» و «آلالۀ مودّت» بکاریم.

تا در فردایی بهتر نه تنها «خویش»،که هر «دگراندیش» نیز 

بتواند در سایه سارِ آن «نهالِ بارور» و «نخلِ پُرثمر»، 

«رامش گیرد» و «آرامش پذیرد»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------

 رویا: روینده،رویشگر،رشدکننده

جذر: ریشه،اصل،بیخ

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 22 مرداد 1398 | 5:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1023)

«یک روز» و «یک راز»!  

 (ویژه عید قربان)

عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است .  

راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .

آنان که زلالِ سپیده را در «جامِ سحر می نوشند» ، 

زمزمه خلوت یار را از «زمزمِ ساغر می نیوشند» .

با حبیب «عارفانه راز می گویند» و «عاشقانه نیاز می جویند» . 

بر «آستان آفتاب» و «آستانه محراب» ، 

سبد سبد «ستاره شوق می بارند»

و سبو سبو «باده عشق می گُسارند». 

شام را با «قیام» به «بام» می رسانند 

و «بام» را با «صیام» ، به «شام» .

«شام را با شعف» می آغازند و «بام را با هدف» . 

به گاه ملال با «دل رام» و «ضمیر آرام» در پرنیان آرامش «می آرامند»

و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش «می خرامند». 

شبانگاهان در چشمه سار مهتاب، تن «می شویند»

و از «نهال نماز» ، «یاسمن نیاز» «می بویند» .

در میقات اخلاص ، لباس وابستگی را «از بَر می کَنَند»

و «احرام» وارستگی را «به بَر می کُنَند» . 

در زلال زمزم شوق «وضو می سازند» و در «آذرِ آرزو می گُدازند» . 

اگر «اعتکاف در کعبه حجاز را نمی توانند» ، «طواف کعبه راز را می دانند» . 

«کعبه حجاز را از سنگ و گِل» می دانند و «کعبه راز را از جان و دل» . 

آن کعبه «ساخته ابراهیم خلیل» است و این «پرداخته ربِّ جلیل» . 

حاجیان ، «خانه خدا» را می طلبند و اینان «خدای خانه» را . 

آنان با «ناز» می روند و اینان با «پرواز» . 

 «مروه معرفت» را با «سعی و همّت» از «جفای جان می پیرایند»

و به «صفای جانان می آرایند» . 

از قصور خود «ناخرسند» اند و به تقصیر «پای بند» . 

این گونه اند که «سعی شان مشکور» است و «ذنب شان مغفور» . 

در «وقوف ، واقف» می شوند و در «عرفات ، عارف» . 

در «مشعر ، شعور» را تکریم می کنند و «شعائر را تعظیم» .

(ذلِکَ وَ مَن یُعظِّم شَعائرالله فَاِنّها مِن تَقوَی القُلوب –حجّ ،33)

در «مَنای یار» ، دل را از «مونای اغیار» «می زدایند» 

و به «مینای دلدار» «می آرایند» . 

از زاری و ذلّت در برابر طاغوت «ننگ دارند»

و بر اهریمنان زور و زر و تزویر «سنگ می بارند» . 

«شیطان را رجیم» می دانند و «یزدان را ، رحیم» . 

«رَمیِ جَمَرات»،نه «خطای خُرافات»،

که «نماد طردِ حیله های هوس» و «نمودِ دردِ میله های قفس» است.

در قربانگاه نیاز ، «حرص و آز را سر» می بُرند 

و «کرکسِ نفسِ هوسباز را ، پَر» .

با قربانی این شاهین «از غُربت زمین می رهند» 

و «به قُربت ربّ العالَمین می رسند» . 

در «عرصۀ ملکوت ، پر و بال می افشانند»

و در «حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند».

  طعم زندگی را از «ملاحت فکر» می گیرند و طعام را از «حلاوت ذکر» . 

با این ، عشق را «درمی یابند» و با آن به سوی معشوق «می شتابند» . 

عروس فکرشان «برخاسته از باور بکر» است و «آراسته به زیور ذکر» . 

هستی را با «نگاه نماز می نگرند» و با «قلم راز می نگارند» . 

در نگاهشان نماز ، «سُرورِ سپیده» است و «نورِ دیده» . 

با «نماز می زایند» و با «نماز می زیَند» . 

با نماز «جان می گیرند» و با نماز «می میرند» .

"قُل اِنََّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبّ العالَمین " 

در نماز «از غُربت دنیا می نالند» و برای «قُربَهً اِلَی الله می بالند» .

از نماز «پر و بال» می گیرند و «شور و حال» . 

این بال و حال ، پروانه «خروج از فرش» است و «عروج بر عرش» .

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامی است ز من بر من و باقی همه اوست

مسلمان حج گزار که در «میقات وارستگی» ، «لباس وابستگی» را 

از تن «کنده»  و دل را از عطر دلدار «آکنده» ، 

«جان» را در زلال عشق «جانان» شسته ، 

کعبۀ عشق را نه با «پای گِل» ، که با «بالِ دل» طواف کرده ، 

با «سعی»، از «صفای جان» به «مروۀ جانان» پر کشیده ، 

اینک در «منای عرفان» ، «اسماعیل جان» را «قربان » 

و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .

حج ، آیینه تمام نمای «اسلام» است و لحظه لحظۀ آن دارای «پیام» است .

حج ، «یافتن آمال » است و روی «برتافتن از امیال».

هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است . 

در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد . 

«صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .

حج ، «کندن» است و «آکندن» . 

«کندن دِل از گِل» و «آکندن جان با زُلال جانان» .

حج از «انسان وابسته» ، «مسلمان وارسته» می سازد .

حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال «می گشاید»

و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها «می آراید» .

در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار «می نشیند» 

و انسان را به تامُّل «می نشاند» .

در عرفات ، «خون سبز عرفان» در «رگ های سرخ انسان» 

«سرود سپید ایمان» می سراید .

حج گزار در محراب «عبادت یار» ، عبودیت «قامت دلدار» را قامت می بندد 

و «قائمۀ حیات» را به «اقامۀ مناجات» می پیوندد . 

در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار «به دنیا باریک تر»

و «به خدا نزدیک تر» می شود . 

در «مشعر»، «شور و شعور» را به هم «می آمیزد»

و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل «فرو می ریزد» . 

حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها «گلوی حرص و آز» ، 

که «آرزوی نفس دغلباز» را نیز می بُرَد .

عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است . 

راز این روز ، «خود » دادن است و «خدا »دیدن  .

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

جَمَرات: نام سه موضع در وادی منی که حاجیان به هر یک باید هفت سنگریزه پرتاب کنند

  بام: بامداد،صبح

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotah


موضوعات مرتبط: روزنوشتدل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1398 | 5:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)  

«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»

من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».

اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را 

«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.

او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».

سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،

با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .

«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»

و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند 

با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،

او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد. 

یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را 

بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.

همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».

چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».

کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد

و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

نِسیان: فراموشی

صَندید:  مرد بزرگ، دلاور

 یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی 

مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)  

«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»

من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».

اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را 

«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.

او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».

سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،

با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .

«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»

و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند 

با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،

او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد. 

یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را 

بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.

همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».

چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».

کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد

و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

نِسیان: فراموشی

صَندید:  مرد بزرگ، دلاور

 یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی 

مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

9

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1319

 

«شمعِ فروزان» در «جمعِ کینه توزان»!

 

رسالتِ روشنفکر نه تنها «نقلِ فسادهای حکومت»،که «نقدِ نهادهای قدرت» است.

زیرا هر «نهادِ قدرتمند» یا حتّی هر «آدمی زاد اَمشاسپَند» ، 

بدون «پایشِ مُستمَر» و «پالایشِ مُکرّر»،

به «فساد می گراید» و به «بیداد می آلاید».

رسالتِ هر روشنفکر،«نقدکردن» است،نه «نِق زدن».

نقدِ قدرت هم به «بصارت» نیاز دارد و هم به «مهارت». 

نقدکردن یک «فرایندِ جان مدار» است و نق زدن یک «خوشایندِ هیجان مدار»! 

نق زدن «خوار» است و نقدکردن،«دُشخوار».

نق زدن «گوشی مفت» می خواهد و «زبانی هنگفت».

ولی نقدکردن به «آمار و ارقام» برای «رفع ابهام» نیاز دارد.

روشنفکر با «سند» بیانش را «مُستند» می کند.

روشنفکر از «شَکل ها،تشکُّل» و از «حُول ها،تحوُّل»می آفریند.

او،مردمِ «طالبِ انقلاب» را در «قالبِ احزاب» متشکّل می سازد،

تا با «پیوستگی دست ها» و «همبستگی نشست ها» ،

بتوانند «آرمانِ ملّت» را در «راژمانِ حاکمیّت» تبلوُر بخشند. 

روشنفکر نه با «قصّه،نق»می زند و نه از «غُصّه،دق» می کند.

او نه اهلِ «کنایه» است و نه اهلِ «گلایه».

نه خود را با «کسی می سنجد» و نه از «ناسپاسی می رنجد».

«نستوه» است و از بی مهری «به ستوه» نمی آید.

روشنفکر نه «ماهی بر فراز افلاک»،که «ماهیِ افتاده بر خاک» است.

«مکتبِ او تفاهُم» و «مخاطبِ او مردُم» اند.

روشنفکر در دریای «مردُم» ،«گُم» است،

زیرا «یکی»از آنان است و «مِحَکی» برای آنان.

در راه روشنگری نه «تردید» دارد و نه «نومید» می شود. 

نه «نام» می جوید و نه «فرنام»،بلکه در میانِ«انام»،«گُمنام» است.

بیاییم حتّی در «جمعِ کینه توزان»،«شمعِ فروزان» باشیم. 

با «شور و شعور بدرخشیم» و همه را «نار و نور بخشیم»!

«وفا کنیم»،اگر چه «جفا بینیم»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

اَمشاسپند: هر یک از هفت فرشته آیین زردشتی : بهمن ، اردیبهشت ، شهریور، اسپندارمذ، خرداد، امرداد که در رأس آن ها اهورمزدا قرار دارد.

پایش: نظارت

خوار: آسان،سهل

شَکل: چهره، رخسار، روی، صورت،ساخت، فرم، قالب، هیئت، هیکل

حُول: قدرت ، توانایی، قوه ، نیرو

راژمان: سیستم،دستگاه،نظام،رژیم

دق کردن: مُردن،از غصّه مردن

مِحَک:  سنگ زر، سنگی که  با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش 

فرنام: بهترین نام ، بالاترین نام،عنوان

انام: آفریدگان،مخلوق

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 | 5:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1318

 

«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب»

 

همۀ «سگ های تازی» و «اسب های ممتازی» ، 

«لال»اند ،ولی نه «خواهانِ استقلال».

زیرا در برابر «قوت»،«قنوت» دارند و  در برابرِ «باد و بروت»،«سکوت»!

سگان با «فراست» از اموال صاحبِ خویش «حراست» می کنند

و در ازای آن از «خوانی» به «استخوانی» دلخوش اند.

شتران «باری می برند» و «خاری می خورند»

و اسبان «می تازند» و برای صاحب خود «دمسازند». 

«سمندِ سمین» با «کمندِ در کمین» پیش می تازد

و «هدفی» جز خوردن «عَلَفی» ندارد!

چهارپایان نه «خواریِ مهار را می شناسند» 

و نه از «شرمساریِ افسار می هراسند»! 

آنان خود را «حقیر» و «شایستۀ تحقیر» می دانند.

این موجودات،«غریزۀ طاعت» و «انگیزۀ اطاعت» دارند.

موجودی از «ننگِ حقارت» و «انگِ اسارت» می رنجد،

که در «پاسِ سلامت»،«احساسِ کرامت» کند.

کرامت،«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب» است. 

نه تنها «چهارپایانِ بی زبان»،بلکه هر «انسانِ شایگان» نیز 

که «عصارۀ عقلانیّت» و «انگارۀ انسانیّت» را از دست بدهد،

 به هر «پستیِ ننگین» و «فرودستیِ پژوین» تن می دهد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------- 

قوت(بر وزنِ توت): غذا،خوراک

قُنوت: فرمانبرداری،تواضع و فروتنی 

باد و بروت: غرور،خودنمایی

خوان: سفره،میز غذاخوری

سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد

سمین:چاق،فربه

انگ: شیره،عصاره،نشانی و علامت

انگاره: پندار، وهم ، گمان، داستان ، سرگذشت،اندازه ، مقیاس ،حساب

پژوین: چرکین،پلید،چرک آلود

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 14 مرداد 1398 | 5:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1317

 

«صله های سوری» و «فاصله های صوری»

 

«دمسازی رنج» پس از «بازی شطرنج» آغاز می شود؛

زیرا مهرۀ «شاه و سرباز» را در یک «جعبۀ خوش تراز» می گذارند.

همان گونه که «شاه و گدا» و «مرشد و ملّا» را نیز 

با یک «لباسِ وحید» و «کرباسِ سپید» 

به «گوری تاریک» و «قبوری باریک» می سپارند.

بیاییم پیش از این این که «قبور»،«غرور»مان را درهم بشکند،

با «صله های سوری» ،«فاصله های صوری» را «از میان برداریم»

و در «هالِ سپهر»،«نهالِ مهر» «بکاریم»!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

 صله: نیکی،عطیه،احسان،اتحاد و همبستگی

سور: بزم، جشن، عروسی، عیش، میهمانی، ولیمه

صوری: ظاهری

تراز: زینت ،نقش و نگار پارچه

وحید: منفرد، یگانه ، بی نظیر

هال: قرار،آرامش،صبر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1316

 

«نقیب» یا «رقیب»؟!

 

هر «مسابقه» آن گاه «بی سابقه» می شود،

که داور  به جای «درکِ نگاه» اقدام به «ترکِ جایگاه» کند

و از «کوی داوری» و «سکّوی دادوری» فرود آید

و با زورآزمایان به «هم نبردی» و «هماوردی» پردازد. 

وقتی داور خود وارد گود شده و با «مُشتی»،«کُشتی» می گیرد،

«داوری می میرد» و «دادوری زوال می پذیرد».

آن جا که «نقیب» ،«رقیب» می شود،

«ژرفای فاجعه» در «سیمای جامعه» جلوه گر می شود.

در این جا «بنای عدالت» بر «مبنای ضلالت» شکل می گیرد

و همواره در هر «رویارویی» با هر «ترازویی»،

حق با «زرمندان گُجسته» و «زورمندان وابسته» است.

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

نقیب: پیشوا، رییس ، مهتر قوم

گُجسته: از پهلوی گجستک ،ملعون، رجیم ،مقابل خجسته 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 11 مرداد 1398 | 5:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1314

 

«فسادِ بی هزینه» و «استبدادِ نهادینه»

 

در جوامعی که «رنگِ بیداد» و «فرهنگِ استبداد» بر آن سایه افکنده،

هر «شهروند» در مُلکِ خویش یک «خداوند» است! 

در این شهر هر یک از «عامّه»،«خودکامه» است!

 شاه بر «اریکۀ کاخ» فرمان می راند و شاهک بر «باریکۀ کوخ»! 

در این «اقلیمِ پریش» هر کس به فکرِ «گلیمِ خویش» است.

هر مدیر، فرودستان را «تاراج» می کند و به فرادستان «باج» می دهد. 

در این نظام،«فساد،بی هزینه» و «استبداد،نهادینه»می شود.

شهروندِ «پاکدست» و «حق پرست» در این شهر

«وصله ای ناهمرنگ» و «اصله ای ناهماهنگ» است.

قدرتمداری که «دار» را نمادِ «اقتدار» پندارد،

در آن «دَیر و دیار»،هیچ «دَیّاری» به رستگاری نمی رسد! 

بستر این جامعه برای «فساد»،«استعداد» دارد.

در اینجا «ندار» را به «دار» می زنند و با «دارا»،«مُدارا» می کنند!

مردم آن گاه «روی رستگاری» را می بینند،که «بوی بیداری» را احساس کنند

و خودکامه را از «فرازِ تختِ طاغوت» به «ترازِ تختۀ تابوت» فروکشند!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 9 مرداد 1398 | 6:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1313

 

«گهوارۀ نازنین» یا «سیّارۀ زمین»؟!

 

در جوامعی که زن را «حقیر» می شمارند و شخصیّتش را «تحقیر»می کنند،

در دامان این زنان نه «پسران شریف» پرورش می یابند و نه «دختران عفیف»!

«گرانبهاترین گوهر» و «بی همتاترین جوهر»،

برای هر انسان حتی فراتر از «سلامت»،«کرامت» است.

انسانِ فاقدِ سلامت،«بیمار» است،ولی انسان بدون کرامت،«بیعار»!

بیعار،به هر «پستی» و «فرودستی» تن می دهد . 

انسان با ازدست دادن هر «صفت» و «فضیلت»، 

از «چکادِ انسانیّت» و «استعدادِ آدمیّت» سقوط نمی کند،

ولی انسانِ بی کرامت نه تنها «نشانۀ کرامت»،

که «پشتوانۀ انسانیّت» را هم از دست می دهد!

مادری می تواند فرزندانی «آگاه» و «آزادی خواه» بپرورد،

که خود ،«در نگاه ها،عزیز» و «در دیدگاه ها صاحبِ تمییز» باشد.

باید همه بدین «نظرِ نمادین» و «باورِ راستین» برسیم که :

مادر با دستی «گهوارۀ نازنین» را می جنباند و با دست دیگر «سیّارۀ زمین» را!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

سیّاره: هر جرم آسمانی که در مداری بیضی‌شکل می‌چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می‌کند.

بیعار: کسی که از هیچ زشتی و عیب ننگ نداشته باشد،بی شرم،بی حیا 

فرودستی: پستی،حقارت،خواری

تمییز: جدا کردن؛ فرق گذاشتن؛ امتیاز دادن؛ جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر، قوۀ نفسیه که انسان به‌وسیلۀ آن معانی را استنباط می‌کند. 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 8 مرداد 1398 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1312

«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون»

شهریاری که مردم را به جای «حضور در پُشتِ کیش»، 

 «به زور در مُشتِ خویش» محبوس می کند، 

ناگزیر از سقوط در «دامِ دُشمن» و «کامِ اهریمن» است.

«استوارترین سامانه» و «پایدارترین پشتوانه» برای هر «حکومت»،«ملّت» است!

بنابراین «رضایت هر شهروند» و «حمایت هر ورجاوند»،

هم در «انهدام قصر قساوت» و هم در «استحکام کاخ عدالت»،

«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون» است!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

پُشت: پُشتوانه،پُشتیبان

کیش: دین،آیین،مذهب

سامانه: سیستم،دستگاه،نظام

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1398 | 5:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1311

«دَیر» و «دار»!

«دیری» است در این «دیار»،

«دارها را برچیده اند» و «دَیرها را برکشیده اند»!

«دارها ،حلق ها را صلیب اند»  و «دَیرها،خلق ها را می فریبند»!

آن «به فرمانِ سلطان» و این «از زبانِ یزدان»!

هر دو «به نامِ خدا»،ولی «به کامِ کدخدا»!

هر دو «مان» می خرند و «ایمان» می فروشند!

 خودکامگانِ «فروپاشیده» هر «پدیده» را به کار می گیرند،

تا با بهره گیری از هر«شریر و شرارت»،«سریرِ سلطنت» را نگه دارند.

خطرناک ترین «پدیده» استفادۀ ابزاری از «عقیده» است!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------- 

دَیر: صومعه، جایی که راهبان در ان به عبادت و گوشه گیری می پردازند

صلیب :چلیپا. داری به شکل  ~ که حضرت عیسی (ع ) را به آن آویختند

مان :خانه ،اسباب و اثاثیه خانه  

شریر: بدکار

سریر: تخت ، تخت پادشاهی ، اریکه

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 6 مرداد 1398 | 7:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1310

 

«فالِح» و «عملِ صالح»

 

کسی که سرش «زیرِ آب» و «اسیرِ غرقاب» است،

«فوری ترین نیاز» و «ضروری ترین اِعجاز» برای او

نه «بدره ای از طلای ناب»،که «ذرّه ای از هوای حُباب» است. 

برای یک غریق،«یک نَفَس»،«فریادرس» است

و عملِ صالح به انسان،«زندگی جاودانه» و «ارزندگی بی کرانه»می بخشد!

انسانِ «نیکوکار»،«رستگار» است،

ولی رسالتِ انسان نه انجامِ هر «کارِ خوب» و «ابتکارِ مطلوب» است،

بلکه در عرصۀ «پایشِ ارزش ها» و «پالایشِ لغزش ها»،

تنها کسی «فالِح» است که دارای «عملِ صالح» است.  

عمل صالح،«فوری ترین کار» و «ضروری ترین ابتکار» است.

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------- 

فالح: رستگار،فایز،نجات یابنده،خلاص شده

بدره:همیان ، کیسة پول

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 4 مرداد 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1309

 

«انگارۀ خردستیز» و «پندارۀ خردگریز»

 

همه ما انسان ها «آزاده»،«زاده» شده ایم!

ولی گاه «قدرتمندانِ تاجوَر» و «نیرومندانِ ستمگر» ،

گروهی افرادِ «بی ریشه» و «فاقدِ اندیشه»را 

با «تحمیلِ حقارت» به «تحمُّلِ اسارت» وامی دارند!

بدین گونه «قانونِ بردگی» در «کانونِ زندگی» شکل می گیرد!

سخت تر از «بندگی در پایِ سریرِ ستمگرِ دُژاندیش»،

«بردگی در زنجیرِ باورِ خویش» است!

باورهایی که نه «بانی» دارد و نه «مبانی»!

نه «ریشه در خاک» دارد و نه «اندیشه در افلاک»!

جامعه، بذرِ این گونه «انگاره ها» و «پنداره ها» را

بدونِ هیچ «محک» در «ذهنِ کودک» می کارد .

این بذرها با «رویِشِ تدریجی»، «یورشِ گیجی» برای انسان به ارمغان می آورد.

«کندنِ این نهال» و «آکندنِ ذهن با استدلال»،

«شهامتی ژرف» و «شجاعتی شگرف» می طلبد.

بیاییم «جُراتِ دیدن» و «جسارتِ اندیشیدن» را بیاموزیم

و «ذهنِ زلال» و «لایزال» خویش را 

از هر «انگارۀ خردستیز» و «پندارۀ خردگریز» برهانیم!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

انگاره: پندار، وهم ، گمان

محک:  سنگ زر، سنگی که  با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش .

آکندن: پرکردن ، انباشتن ،توی چیزی را پُر کردن، سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن، غنی کردن ، آبادان کردن

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 3 مرداد 1398 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1308

 

«جفا» یا «وفا»؟!

 

درخت ،«نمادِ بخشش» و «نمودِ بخشایش» است.

هر چه بر او «سنگ می بارند» و او را با «خدنگ می آزارند»،

او در مقابل به هر «شیوه» بر سرِ آنان «میوه» می ریزد.

بیاییم چون درخت با «ظرافت» بر «ظرفیّت» بیفزاییم

و «آستانۀ تحمُّل» را با «پشتوانۀ تامُّل» گسترش دهیم. 

بیاییم با «ظرافتِ بیش» بر «ظرفیّتِ خویش» بیفزاییم. 

«جفا» را با «وفا» پاسخ دهیم و «خطا» را با «عطا»!

در سپهرِ هستی کسی «بیش می درخشد»،

که می تواند «بی تشویش ببخشد» .

بیاییم یا«سبز و ایستاده» بمیریم و یا «سرخ و به خون افتاده»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------- 

بخشش: داد، دهش، انعام 

بخشایش: درگذشتن ،عفو کردن

خدنگ:نیزه و تیر با چوبی بسیار سخت  و محکم که از درختی به همین نام می سازند

تامُّل: نیک نگریستن،نگاه کردن، اندیشیدن تا عاقبت کاری معلوم شود، تفکر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1398 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |