فرخنده زادروز امام سجّاد(ع)

#شفیعی_مطهر

مردي مي آيد كه دستانش بوي كرامت، پيشاني اش بوي بندگي و گام هايش، نداي ايستادگي سر مي دهد.بهار به حيرت مي ايستد، باد سجده مي كند و خورشيد، شكرانه مي دهد.

امام علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (ع) مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شدند. امام زين العابدين فرزند امام حسين (ع) و شهربانو، دختر يزگرد سوم پادشاه ايران، بود كه در زمان فتح ايران توسط مسلمين به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسين ابن علي (ع) در آمدند.

   امام زين العابدين (ع)زماني ديده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علي بن ابي طالب (ع) بود. آن حضرت ۳ سال از خلافت علوي و حكومت چند ماهه امام حسن (ع) را درك كرد. 

  امام سجاد (ع) در عاشوراي سال 61 هجري قمري حضور داشت و در آن واقعه به صورتي معجزه آسا نجات يافت و پس از شهادت پدرش امام حسين (ع) مسئوليت زمامداري شيعيان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد.

 رسیدگى به نیازمندان

امام باقر (ع) مى‌فرماید: چون تاریكى شب همه جا را فرا مى‌گرفت، پدرم حضرت سجاد(ع) کیسه اي از چرم به دوش مى‌گرفت، در حالی كه در آن كيسه مایحتاج نیازمندان را قرار داده بود، آنگاه خانه به خانه مى‌رفت و هر كس را به مقدار نیازش كمك مى‌فرمود، ولى به خاطر این كه صورت مباركش را مى‌پوشاند، او را نمى‌شناختند!!

مردم به وقت غسل بدن شریفش، آثار به دوش كشیدن آن انبان را به صورت سیاهى پوست بر شانه مباركش مشاهده كردند.

 بى‌اعتنایى به زر و زیور دنیا

امام صادق (ع)مى‌فرماید: لباسش از پشم بود، و چون قصد نماز مى‌كرد لباسى خشن مى‌پوشید، و از نماز روى فرش و تشك و جانماز خاص پرهیز داشت، سجاده‌اش بر زمین بود. به كوه جَبّان كه در نزدیكى مدینه قرار داشت، مى‌آمد و بر سنگى سوزان قیام و قعود مى‌نمود. آنچنان از عشق و خوف خدا در سجده‌هاى عاشقانه‌اش مى‌گریست كه چون سر برمى‌داشت گویى چهره مباركش را در آب فرو برده است!!

گزیده ای از سخنان امام زین العابدین (ع)

  ۱-خشنود بودن به قضای الهی بالاترین درجه یقین است.

۲-کسی که شخصیت خود را گرامی و محترم بشمارد، دنیا در نظرش پست و بی ارزش می شود .

۳-به آن حضرت عرض شد :ارزش چه کسی از همه مردم بیشتر است ؟

   فرمود : کسی که دنیا را برای خود با ارزش نداند ( یعنی دنیا در نظرش هیچ نیرزد ).

۴- شخصی در حضور آن حضرت گفت : خداوندا ! مرا از آفریده هایت بی نیاز فرما .

    امام با شنیدن این سخن فرمود : این گونه نیست ! مردم فقط در پرتو کمک به همدیگر زنده اند . بنابر این بگو :بارالها ! مرا از مردمان بد و تبهکارت بی نیاز فرما.

  ۵-هر کس بدانچه خداوند برایش تقسیم فرموده بسازد ، بی تردید او از بی نیازترین مردم است.

  ۶-هیچ عملی همراه با پرهیزگاری اندک نیست . چگونه عمل مقبول حضرت حق اندک است ؟!

  ۷-از گفتن دروغ - کوچک یا بزرگ در شوخی یا جدی - خودداری کنید .بی شک آدمی چون دروغ کوچک گوید ، بر گفتن دروغ بزرگ گستاخ می شود .

   ۸-تمامی خوبی ها در خویشتن داری نهفته است .

   ۹- فردی از آن حضرت پرسید : زهد چیست ؟ فرمود :

      زهد دارای ده بخش است که بالاترین درجه زهد همان پایین ترین درجه پرهیزگاری است  و رفیع ترین درجه پرهیزگاری و تقوا همان پایین ترین درجه یقین است  و بالاترین درجه یقین  نارل ترین درجه رضا و خوشنودی است و به راستی معنی زهد در آیه ای از کتاب خدا(سوره حدید-آیه۲۳) بیان شده است : 

   "لِکَیلاتَاسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحوا بِما آتیکُم " 

   یعنی :"تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه شما را داد، شادمان نشوید ."

   ۱۰- حاجت خواستن از مردم، زندگی را خوار می سازد و شرم و حیا را تباه می کند و حرمت و وقار رامی کاهد و خلاصه فقر حاضر است . در حالی که کمی در خواست از مردم بی نیازی و توانگری است.

 ۱۱ - هر كه كرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنيا را پَست انگارد.

۱۲ -خشنودى از پيشامدهاى ناخوشايند، بلندترين درجه يقين است.

 خجسته زادروز حضرت امام علی بن الحسین زیبا ترین روح پرستنده (ع) مبارک باد !

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 6:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

«احساس» و «لباس» ! 

قصّه های شهر هرت/قصّۀ 81

#شفیعی_مطهر

والاحضرت هردمبیلِ هفتم چند روزی بود که به عنوان ولیعهد تاجگذاری کرده بود. مردم دل خوشی از سلسلۀ هردمبیلیان نداشتند.هر روز نغمه هایی از مخالفت با این جایگزینی از سوی اقشار مردم به گوش می رسید.مردم می گفتند ما از رژیم هردمبیلیسم!! خسته شده ایم. دلمان خوش بود که هردمبیلِ ششم پیر و پایش لب گور است و به زودی با مرگ او از شرِّ رژیم هردمبیلیان آسوده می شویم. حالا هردمبیل با نصب ولیعهد بی کفایت و فاسد می خواهد این دلخوشی را نیز از ما بگیرد!

ماموران امنیّتی و جاسوسان درباری این احساس نفرت عمومی را به آگاهی شاه رساندند. روزی شاه به ولیعهد گفت: 

من می دانم که مردم از دست ماها خسته شده اند. تو برای رفع نفرت عمومی و ایجاد محبوبیّت بین مردم از فردا ضمن دادن وعده های خوش به مردم،شروع کن به انتقاد از وضع گذشته ،تا بلکه مردم به امید ایجاد تغییر،تو و حکومت تو را بپذیرند.
بنابراین روزی با کمک درباریان و خانواده های لشکریان میتینگی در حمایت از ولیعهد جدید راه انداختند. ولیعهد طیِّ نطقی آتشین و شورانگیز ضمن انتقاد از شاهان گذشته به مردم قول داد که همۀ نابسامانی های گذشته را جبران و همۀ حقوق از دست رفتۀ مظلومان را از ظالمان پس خواهد گرفت!
در شهر هرت مرد حکیمی بود که کتابفروشی می کرد و خودش نیز برای روشنگری مردم کتاب هایی می نوشت. 

روزی تعدادی از جوانان شهر گرد او جمع شدند و نظر ایشان را درباره آیندۀ شهر پرسیدند. او وقتی این شگرد جدید رژیم هردمبیلی را شنید،ضمن انتقاد از حکومت خودکامگی و هشدار به جوانان، این داستان* را برای ایشان بازگفت:
 بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد.
به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با طنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کرد.

بین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردند.
خر هم با چرخاندن دُمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود.

بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت : 

چرا زنگوله به دم خر بستی؟ کدام عاقل این کار را می کند؟
روستایی ساده پیاده شد. دید آن مرد درست می گوید.
گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته بودم!
دزد گفت : درست می گویی. من قوچی را در دست یک نفر دیدم به آن سوی می برد.
خر را به من بسپار و برو به دنبال گوسفندت.
مرد روستایی خر را به دزد سپرد و مدّتی را به دنبال گوسفند گشت.
اما خسته و نا امید به جایی که خر را به دزد داده بود برگشت. دید اثری از خر و آن مرد نیست.
با دلی شکسته و خسته به سمت روستا حرکت کرد.
بعد از طی مسافتی چند نفر را در حال استراحت در کتار چاهی دید.
داستانش را برای آن ها بازگو کرد.
یکی از آن ها گفت : ان شاالله جبران می شود. 

و ادامه داد: ما چند نفر تاجریم و تمام سکّه های ما در کیسه ای بود که افتاده در چاه.
چنانچه شنا بلد باشی در چاه برو و کیسه را بیرون بیاور. ما هم در عوض پول قوچ و خر را به تو می دهیم.
روستایی ساده دل بار سوم هم گول دزدان را خورد و لباس خود را به دزدان داد و به ته چاه رفت بعد از کمی جستجو بیرون آمد، ولی نه اثری از دزدان بود نه از لباس هایش.

در اینجا حکیم در تبیین پند و پیام داستان افزود:

ما در سال های گذشته در زمان های مختلف با وعده و وعید های دروغین سُلطۀ خودکامگان و دزدانی را تحمُّل کردیم!

اکنون ما مانده ایم و این لباس شرافت!

این بار اگر در این برهه از زمان گول این شازدۀ تازه به دوران رسیده و دزدان اطراف او را بخوریم، نه تنها «احساسمان»،که حتی «لباسمان» را از تنمان در می آورند!!
به همین سادگی!!
مراقب لباس تن خود باشیم!
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 8 فروردين 1399 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/33

رئیس جمهور کیه؟!

گفت: توی ایران تو میدونی کی چه کاره است؟!

گفتم: سرت به جایی خورده،که قاطی کردی؟این چه سوالیه؟!مگه چی شده؟

گفت: آقای رئیس جمهور و وزیر خارجه از مجامع بین المللی به منظور مبارزه با بلای کرونا درخواست کمک و رفع تحریم ها را می کنن و از طرف دیگه تیم پزشکان بدون مرز رو که با کلّیّه تجهیزات برای کمک به ایران اومدن و به هیچ قدرتی و کشوری هم وابسته نیستن،از ایران اخراج می کنن!حالا تو میتونی به من بگی کی چه کاره است؟!

حدود بیست سال پیش برخی از روزنامه نگاران و نویسندگان مطبوعات رو متّهم به جاسوسی کرده بودن. یکی از نویسندگان طنزنویس، یه طنزی بدین مضمون نوشته بود:

من اعتراف می کنم که در ازای یک چمدان پر از دلار جاسوسی کرده ام!

از او پرسیده بودند:آیا بیگانگان در ازای این دلارها از تو چه اطلاعات نظامی،موشکی ،اتمی و...رو خواسته بودن؟

او جواب داده بود: بیگانگان میگن ما همۀ اینا رو خودمون میدونیم. چیزی که نمیدونیم اینه که رئیس جمهور ایران کیه؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 



تاريخ : پنج شنبه 7 فروردين 1399 | 6:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 32

پدرت بمیرد،جبران می کنم!!!

گفت: نمی دانم تبریک به مناسبت های گوناگون به ویژه نوروز را با چه هدفی پیشاپیش می گویند.
اصلا چرا پیشاپیش؟ آیا وقت کم می آورند؟ آیا آنقدر سرشان شلوغ است که احتمال می دهند فراموش کنند؟ آیا ممکن است در وقتش زنده نباشند؟ آیا احتمال می دهند ارتباط تلفنی و اینترنتی قطع شود؟ آیا می خواهند از دیگران پیشی بگیرند؟ یا می خواهند زودتر از شرِّ این تبریک گفتن های به موقع خلاص شوند؟
آقای عزیز! خانم محترم! هر چیزی وقتی دارد. تبریک سال نو را سال نو بگو.

گفتم: چه عیبی دارد؟کار از محکم کاری عیب نمی کند.حالا اشکالش چیست؟
گفت: می ترسم بعداً این رسم شود و به موارد مصیبت هم تعمیم یابد. آن وقت بگویند پیشاپیش وفات پدر و مادر گرامیتان را تسلیت می گویم!!

 یک نفر می خواست به سفری طولانی برود. پدر پیر یکی از دوستانش بیمار بود. نگران بود که نکند در غیاب او پدر دوستش بمیرد و او نتواند به دوستش تسلیت بگوید. پیش خودش گفت کار از محکم کاری عیب نمی کند؛بنابراین در پیامکی برای دوستش نوشت:

دوست عزیزم! پیشاپیش درگذشت پدر گرامی را به شما و خانواده محترم تسلیت می گویم!!

وقتی دوستش گلایه کرد،پاسخ داد: 

آخه .وقتی مادرت مرده بود،من نتوانستم در مراسم ترحیم شرکت کنم.لذا ضمن عذرخواهی گفتم:

ان شالله پدرت بمیرد،جبران می کنم!! حالا می خواستم جبران کنم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1399 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/ 32

پدرت بمیرد،جبران می کنم!!!

گفت: نمی دانم تبریک به مناسبت های گوناگون به ویژه نوروز را با چه هدفی پیشاپیش می گویند.
اصلا چرا پیشاپیش؟ آیا وقت کم می آورند؟ آیا آنقدر سرشان شلوغ است که احتمال می دهند فراموش کنند؟ آیا ممکن است در وقتش زنده نباشند؟ آیا احتمال می دهند ارتباط تلفنی و اینترنتی قطع شود؟ آیا می خواهند از دیگران پیشی بگیرند؟ یا می خواهند زودتر از شرِّ این تبریک گفتن های به موقع خلاص شوند؟
آقای عزیز! خانم محترم! هر چیزی وقتی دارد. تبریک سال نو را سال نو بگو.

گفتم: چه عیبی دارد؟کار از محکم کاری عیب نمی کند.حالا اشکالش چیست؟
گفت: می ترسم بعداً این رسم شود و به موارد مصیبت هم تعمیم یابد. آن وقت بگویند پیشاپیش وفات پدر و مادر گرامیتان را تسلیت می گویم!!

 یک نفر می خواست به سفری طولانی برود. پدر پیر یکی از دوستانش بیمار بود. نگران بود که نکند در غیاب او پدر دوستش بمیرد و او نتواند به دوستش تسلیت بگوید. پیش خودش گفت کار از محکم کاری عیب نمی کند؛بنابراین در پیامکی برای دوستش نوشت:

دوست عزیزم! پیشاپیش درگذشت پدر گرامی را به شما و خانواده محترم تسلیت می گویم!!

وقتی دوستش گلایه کرد،پاسخ داد: 

آخه .وقتی مادرت مرده بود،من نتوانستم در مراسم ترحیم شرکت کنم.لذا ضمن عذرخواهی گفتم:

ان شالله پدرت بمیرد،جبران می کنم!! حالا می خواستم جبران کنم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1399 | 6:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |