نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد498

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من هرگز ندیدم که بذر استعداد در شوره زار استبداد بروید.

خزان خودکامگی و استبداد ،بهار شکوفایی و استعداد را می خشکاند و ریشه های روشنایی را می میراند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بزرگ ترین انسان ها را کسانی ندیدم که به پرسش های بزرگ پاسخ می دهند؛بل که انسان هایی را بزرگ دیدم که برای بشریت پرسش های بزرگ می آفرینند و کمال را در تضاد می بینند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من فریب دادن مردم توسعه نیافته را آسان تر دیدم از این که به آنان بفهمانی که فریب خورده اند!! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من فرق بین نبوغ و حماقت را در این دیدم که نبوغ حدی دارد!!

(با الهام از سخن انیشتین)  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در زندگی افرادی را دیدم که مثل قطار شهر بازی بودند. 

از بودن با آنان لذت می بردم، ولی با آنان به جایی نمی رسیدم.

ادامه دارد...

                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 30 شهريور 1393 | 9:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد497

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من شهریاری را دیدم که شهری را آتش زد تا تخم مرغ خود را نیمرو کند!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من هیچ انسانی را ندیدم که تکبر ورزد یا ستم کند، مگر این که در درون خود حقارتی را احساس کند یا از ذلتی هراس دارد.(با الهام از سخن پیامبر اکرم«ص»)

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من گوی لاستیکی و توپ پلاستیکی را دیدم که هر چه سخت تر بر زمین می زنند،بیشتر بلند می شود؛

بنابراین دانستم که در تنگنای بندگی و دریای زندگی  هر چه سختی ها بیشتر موج زند،پرواز بیشتر اوج می گیرد.

من رویش در خشکسالی و شکفتن در لایزالی را هنر روشنگران جهان سوم و جوامع توسعه نیافته دیدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من گرفتن آزادی را از مردمی که نمی خواهند برده بمانند، سخت دیدم ؛

اما سخت تر از آن دادن آزادی به مردمی است که می خواهند برده بمانند!!

(با الهام از سخن مارتین لوترکینگ)

ادامه دارد...

                          شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد494

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 


من چون فرصت باهم بودن را محدود دیدم، دانستم که باید نامحدود به یکدیگر محبت کنیم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بهار را نه تنها فصلی از فصول که اصلی از اصول دیدم؛فصلی برای رویش و اصلی برای بینش.

آنان که در یورش سموم خزان برگ ریز به وزش نسیم بهار رستاخیز دل بستند و از ریزش رستند.

آنان در برابر یورش مرگ،رویش برگ را نوید دادند و به نومیدان امید بخشیدند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من برخی آدم ها را دیدم که چون کاغذ سمباده روح و روانم را آزردند،اما نادانسته زنگارهایم را ستردند.

در نتیجه روحم صیقلی تر و صاف تر و روانم شفاف تر شد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من روابط انسانی را در دو حالت زیبا دیدم:

یافتن شباهت ها و حرمت نهادن به تفاوت ها.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من شهریارانی را دیدم که بر این پندار واهی و افکار تباهی پای می فشردند که همه چیز را می دانند و درست کردن هر چیز را می توانند.

اینان سرانجام بدین نتیجه رسیدند که همه باید کشت!!

(با الهام از سخن البرکامو- طاعون)

ادامه دارد..

                         شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد493

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 


گروه سرگرمی ROZANEH
من مغز بسیاری را انباری انباشته از کتاب ،اما خالی از معارف ناب دیدم. 

حجم عظیم دانش ها نه راهی برای تفکر گذاشته بود و نه جایی برای تذکر
 

‏كاش به جاي موي برهنه به فكر پاي برهنه بوديم...‏

من متشرعانی را دیدم که صد بار از دغدغه موی برهنه دخترکان می گفتند؛ اما یک بار از پای برهنه آنان برنمی آشفتند.

كاش به جاي موي برهنه کمی به فكر پاي برهنه هم بوديم...

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 منﺁﻧﺎﻥ را ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﯿﻎ ، ﺭﯾﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ،مقدس تر دیدم از کسانی ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﯾﺶ، ﺗﯿﻎ می زﻧﻨد ! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من هیچ گاه راه زمستان را نپیمودم مگر این که در پایان این راه سرد و سپید،بهاری سبز را دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «نوروز » را دیدم،اما نه«روزی نو» ، که تکرار روزهای کهنه بود.

همه فکر می کنیم این روزها هستند که باید تغییر کنند و تحول پذیرند؛ 

در حالی که این ما انسان ها هستیم که باید در مسیر وزش نسیم حیات آفرین «محول الحال و الاحوال» قرار گیریم.

ادامه دارد...

                         شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 25 شهريور 1393 | 9:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد492

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من حسادت دوست را خطرناک تر و دردناک تر از رقابت دشمن دیدم.این تو را به پیش روی می راند و آن از پس سر تو را می زند.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من آینده دنیا را تیره و تاریک،اما وظیفه خود را روشن و نیک دیدم.

مدعیان روشنگری موظف اند شمع جان را بیفروزند و رهروان را ایثار آموزند.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من بالاترین جلوه هنری و برترین تجلی ذوق بشری شاعران و هنرمندان را قدرت فهم زیبایی و درک شمیم شیدایی دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من خدای خالق را دیدم که به مخلوق خود قدرت خلاقیت داد تا بر سریر اندیشه ورزی بنشیند و جهان نو بیافریند.
 

من لب دوختن و در تب سوختن را آسان تر از تملق گفتن و خواری پذیرفتن دیدم.  

ادامه دارد...
                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 24 شهريور 1393 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد491

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من تحقق عدالت را در تقسیم عادلانه سه عامل دیدم:

ثروت،قدرت و اطلاعات.

عدم امکان دسترسی شهروندان به اطلاعات ،بزرگ ترین نماد حاکمیت بیداد و استمرار انقیاد است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در مکتب نبوت ،خاتمیت را اعلام بلوغ عقلانیت بشر و فروغ ظهور انسان خودباور دیدم.

 

 


من اثر "خودهيپنوتيزم" (خود تلقيني ) را دیدم که مي تواند از گربه، شير درنده بسازد. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
 
من مایه رشد و رویش گیاهان و شکوفایی گل ها را بارش باران نرم دیدم ،نه غرش تندر گرم؛
بنابراین آموختم که در گفت وگو باید بر صداقت استدلال افزود ،نه بر قدرت قیل و قال
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من یک دل پاک و ذهن تابناک را مقدس ترین معبد و منزه ترین مرقد دیدم. 
 
ادامه دارد...
                                 شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393 | 8:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد490

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من تبلور خدا را در آب و تجسم خود را در حباب دیدم.

آن که نامیراست،خداست. «تن» می میرد ،اما «من» نامیراست.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ارزش مداد را به مغز و اهمیت زبان را به سخنان نغز دیدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در جهان هستی ،عنصر حقیقت را نه نسبی،که مطلق دیدم؛اما فهم همه انسان ها را از گوهر حقیقت نسبی یافتم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آن گاه به رهایی خود یقین کردم که خود را رها از یقین دیدم.یقین به رهایی ،رهایی از یقین است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من توبه را خروج از وضع موجود و حرکت به سوی وضع مطلوب دیدم.

 

ادامه دارد...

                               شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 22 شهريور 1393 | 8:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد489

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من ماهیان دریا را زیرک تر از بسیاری از توده های مردم توسعه نیافته شهر سرب و سراب دیدم ؛ 

زیرا کوسه ها نتوانستند آنان را بفریبند و به آن ها بباورانند که که شکم کوسه ها امن ترین مامن و بهترین مسکن برای آن هاست،اما ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من شور جوانی را دیدم و شعور پیری را چشیدم. اکنون در ایام پیری نه پری برای پریدن دارم و نه بالی برای بالیدن. تا شور و حال داشتم،پر و بال نداشتم و چون پر و بال یافتم،دیگر شور و حالی نیافتم.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «جزم گرایی» را بت واره ای سنگین و انگاره ای نمادین دیدم که ریشه اندیشه را می خشکاند و پویایی را می میراند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در این شهر، سقف های اندیشه را کوتاه و داشتن قامت های بلند را گناه دیدم.بلندقامتان نیز برای مشی روزانه در این ویرانه ، آنقدر سرشان به سقف می خورد که ناگزیر سر را خم می کردند تا کوتوله شوند و چون دیگران بزیند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من زندگی را چون پیانو دیدم ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها است.
اما زمانی می توان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهیم.

ادامه دارد...

                             شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393 | 8:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد488

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من شهریاری را دیدم که چون گذر زمان و دفتر دوران را به زیان خویش می دید ،فرمان داد تا ساعت ها را بخوابانند و تقویم ها را بمیرانند! 

او می پنداشت که «تیک تاک»را نیز می توان با« تاک تیک» خاموش کرد!! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من کار خدا دیدم که برای راهنمایی بشر کتاب آسمانی خود را زمینی کرد(بر زمین نازل کرد)،اما شهریارانی را دیدم که فرمانروایی زمینی خود را آسمانی کردند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در نمایش روزگار و سناریوی ادوار هماره سخت ترین نقش ها را برای بهترین بازیگران دیدم؛بنابراین آموختم که از سختی ها نباید ترسید و از پیکار نباید هراسید.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بهترین معیار برای سنجش اخلاق و شناخت مذاق هر کس را در این دیدم که به او قدرت دهند و شوکت بخشند. تا جوهر درونی و گوهر بیرونی خود را نشان دهد.

(با الهام از سخن لینکلن)

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آب را دیدم که چون در رگ های برگ جاری می شد،برگ را طراوت می بخشید و گلبرگ را لطافت؛اما اگر روی برگ ها و گلبرگ ها را می پوشاند،آن ها می پوساند.

بنابراین آموختم که پیام های ارشادی و تبلیغی آن گاه انسان ها را حیات می بخشد که درونی شود؛ در این صورت روح را روان می بخشد و روان را، ایمان.

ادامه دارد...

                        شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393 | 19:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 اين كشور پيشرفته است يا عقب مانده؟!

در جغرافیای جهان كشوري داريم با اين ويژگي ها . آيا شما هيچ يك از عوامل و علل پيشرفت را در اين ویژگي ها مي بينيد؟

 ۱ - جمعيت اين كشور 125ميليون نفر است.

  ۲ - وسعت اين سرزمين يك چهارم خاك ايران است.

  ۳ - از هر سوي محصور در آب است،

  ۴ - فاقد هرگونه منابع طبيعي و نفت و گاز و معدن است، 

  ۵ - اين كشورخاكي كم حاصل وكم درخت دارد، 

  ۶ - ويران شده و بازمانده از دو جنگ جهاني است،

  ۷ - بسيار زلزله خيز است،

  ۸ - داراي ناهنجاري هاي طبيعي و دور افتاده است.

  ۹ - اين كشور حتي نيروي نظامي زيادي ندارد. 

   ۱۰- زميني و خاكي مناسب براي كشت و كار ندارد.

همه اين عوامل كه مي تواند باعث عقب افتادگي يك كشورشود، در اين كشور موجب  پيشرفت شده است ! 

   آري ! درست حدس زديد. اين كشور، ژاپن است ، كشوري كه چندی پیش به خاطر فاجعه ويرانگر بي نظير سونامي و نشست مواد رايو اكتيو نامش همه جا در صدر خبرهاي روز بود. 

  ژاپن كشوري است كه طلسم صنعت را شكسته ،ولي رشته هاي وابستگي به سنت را نيز نگسسته است و اكنون دومين قدرت اقتصادي دنياست. رژيم سياسي اين كشور ظاهرا امپراتوري است؛ اما در محتوا و در عمل يكي از دموكراتيك ترين كشورهاي جهان است و همين نظام دموكراتيك به اين ملت اجازه داده تا همه انرژي ها و پتانسيل هاي بالقوه خود را بالفعل درآورد . در صد سال اخير پيشرفتش موجب اعجاب و شگفتي همه جهانيان شده است. از سال ۱۸۶۸ ميلادي با نهضت ميجي پا به دنياي تجدد گذاشت. در واقع آن چه را که نتوانست از طريق جنگ به دست آورد، از طريق صنعت به دست آورد.

 كشوري كه زمين و درخت كم دارد،جا براي كشت وكار ندارد، روي آب دريا كشت مي كنند. حتي زمين تنيس را بر پشت بام مي سازد. ۴۰ ساعت در هفته كار مي كنند. هيچ كس نبايد بي كار باشد. كار را دوست دارند و مقدس مي دانند. 

 ژاپني ها علاوه بر صفات فوق در اين ويژگي هاي اخلاقي نيز زبانزد هستند:

  - سخت كوشند. پشتكار،قناعت،انضباط،وجدان كار ،صرفه جويي، كاركرد درست ،وقت شناسي ،ايجاد اعتماد از ويژگي هاي آن هاست .

   - ازقضاوت احساسي و افراطي پرهيز دارند. 

  - به وعده خود وفا مي كنند..

  - درسخن گفتن منطق دارند.

 - به جاي فرد برجسته، به جمع برجسته بيشتر اعتقاد دارند. 

 -  متقلب نيستند.

  - دروغ نمي گويند.

 - رفتارشان اعتماد را برمي انگيزند. 

  - رابطه مردم با هم خوب است. 

  - مردم ناشناس با همديگر حرف مي زنند. 

  - كسي عصباني نيست. مردم تلخي نشان نمي دهند.

  - كسي بي هدف در خيابان ول نمي گردد.

  - كار اصالت دارد.

  - خيابان ها پاكيزه است. 

  - ترافيك انبوه، ولي آرام است. 

  - مردم به دقت به سخنان ديگران گوش مي دهند. 

  - سنجيده حرف مي زنند.

  - آرام مي انديشند. بلوا و هياهو نمي كنند. 

  -  قيافه ها خوددار و آرام است. 

  - ورزش مي كنند و شكم ها بيرون نزده است. 

  - در رفتار و گفتارشان نرمي و ادب به چشم مي خورد .

  - رانندگي انان تحسين برانگيزاست. اتومبيل ها بي دود و بي صدا هستند. 

  -  تاكسي ها تميز است. 

  - اگر شرط بندي و نذر كنيد يك ماشين لكه دار ببينيد، نمي بينيد. 

  - همان دقتي كه در ساخت سوني هست، در رقص و گل آرايي هم هست . 

   - ژاپن مركز موتور سيكلت دنياست، ولي صداي موتور به گوش نمي رسد. برنامه اين است كه دود نباشد.

  - از لحاظ كيفيت جنس، رقابت ناپذيرند. 

  -  شعار ژاپني اين است كه :يا جنس صادر كن، يا بمير.

  ...و خلاصه اين كه ژاپن كشوري است كه بر روش انضباط و كار و استحكام روحي جلو آمده است . در ديگر كشورها يا تجمل است، يا فقر. ژاپن راه سوم را نشان داده است. مسايل را با كيفيت وظرافت حل مي كند، بدون احتياج به زرق وبرق. 

 در ژاپن مجسمه مردي هست كه در يك دستش خبر بمب اتمي است و يك دست براي نگاه داري ازصلح. ۳۲۰۰ مجسمه بچه براي صلح دعا مي كنند. با آن كه در جنگ خلباناني داشتند كه داوطلبانه در آغوش مرگ مي رفتند، ولي انعطاف پذيري اين ملت به قدري است كه با آمريكا متحد است .قومي شجاع كه تا اين اندازه شهامت دارد كه به كام مرگ برود، مي تواند منشاء پيشرفت هاي بزرگ در عرصه زندگي شود.

 ژاپن كشوري است كه نشان داده با گشايش از تنگي به در مي آيد .افزايش از كمبود و پيروزي از شكست. با اين توصيف مشكل سونامي و زلزله و نشت راديو اكتيو براي چنين ملتي حل مي شود. اطمينان دارم كه سرانجام به آرامش مي رسند.

 اما چگونه است كه بهشت ژاپني ها دچار يك تراژدي و چنين حادثه بزرگي مي شود؟!

 پيشامدهايي هست كه پيشگيري از آن درتوان آدمي نيست. گردش آسمان هميشه بر وفق مراد نيست. مرگ هاي زود رس،جنگ هاي بيهوده،مصيبت هاي توجيه نا پذير...از اين گونه پيشامدها هستند.

 در اين گونه حوادث رازي است كه در آن نمي شود كسي را سرزنش كرد. آدمي بازيچه سرنوشت است .اختيار دار بي اختيار است. وقتي حكيم ايران ، فردوسي مي گويد:

 چنين است و رازش نيامد پديد؛

 يعني نبايد از حد معيني فراتر رفت.اين راز است و راز بر ما روشن نيست.

 مي انديشم كه اگرحوادث نمي بود،زندگي آدمي فرشته آسا مي شد و آن وقت ابراز وجودي نمي توانست داشته باشد. اگر هميشه رفاه و آسايش و گشايش و خوبي مي بود،از بس خوب بود،پوچ مي شد ! قوانين پيچيده اي آدمي را شايسته آدمي كرده است.حادثه ژاپن نشان مي دهد كه كاميابي تام در سرنوشت بشر نيست. وقتي انسان،انسان شد، به او آن داده شد كه زندگي را با نشيب و فراز بپيمايد. زندگي دو حالت خوش و ناخوش دارد.

 اندر بلاي سخت پديد آيد            فضل و بزرگواري و سالاري

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1393 | 5:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 یک سخن مدیریتی از حضرت امام رضا(ع)

 

امروز 11 ذی قعده و فرخنده زاد روز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است.

ضمن عرض تبریک،سخنی مدیریتی از ایشان را می خوانیم و به آن می اندیشیم.

 

« انا لانجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امرالدین و الدنیا »

(بحار،ج22،ص32)

در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار ، و از نعمت های حیات برخوردار باشند،مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید.

**************

در یازدهم ذی القعده گلی شکفت که سوختن و ساختن را پذیرفت ،سپیده را صفا آموخت و حیات را حیا ،به عصمت پگاه بود و به معصومیت نگاه ،با خارهای جور و جهل و جفا جنگید و شکوفه های صلح و صفا  و وفا پرورید.

فرخنده زادروز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را به جناب عالی و همه خادمان خالص و مومنان مخلص تبریک و تهنیت می گویم.

شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

خاطره تالیف یک سفرنامه

(یک خاطره جالب)

اکنون  پس از بازگشت از سفر آمریکا بر آنم تا با تدوین،تنظیم و ویرایش یادداشت های سفر،اثری را بیافرینم که بیانگر نگاه من به همه ویژگی ها و بایسته های آن کشور باشد.

این ایده خاطره تالیف چنین اثری درباره ترکیه را در خاطرم زنده کرد.

من در سال های 1371 تا 1373 خورشیدی به مدت 25 ماه در کشور ترکیه (حدود یک سال در استانبول و حدود یک سال در آنکارا ) به تدریس در مدارس ایران اشتغال داشتم. من در همان ایام در کنار کار و تدریسم خیلی دوست داشتم اوضاع این کشور،فرهنگ،مذهب،شیوه زندگی و همه مختصات آن جامعه را بررسی و ارزیابی کنم. همزمان با بررسی شیوه زندگی مردم و بازدید از مراکز فرهنگی - اجتماعی و بناهای تاریخی فراوان،می کوشیدم روزانه همه مطبوعات آن کشور را نیز از نظر بگذرانم. نا آشنایی من به زبان ترکی و نیز با خط لاتین ترکیه مانع بزرگی در تحقق این خواسته بود. 

در آن زمان بخشی از سفارت جمهوری اسلامی ایران موظف بود روزانه همه مطالب برگزیده مطبوعات ترکیه را ترجمه و خلاصه ای از آن را به وزارت خارجه ایران ارسال نماید. سفیر وقت ایران در آنکارا آقای محمدرضا باقری بودند. روزی خدمت ایشان رسیدم و خواهش کردم اگر ممکن است روزانه یک نسخه از خلاصه ترجمه مطالب برگزیده مطبوعات را به من بدهند.ایشان ضمن پذیرش درخواست اینجانب دستور دادند روزی یک نسخه (شامل حدود 10 تا 15 صفحه آ-چهار از این مطالب را همزمان با ارسال به ایران برای این جانب نیز بفرستند.

من هر روز ضمن مطالعه درباره مردم و حکومت و فرهنگ آن کشور این مطالب را نیز بررسی و نکات جالب آن را در یادداشت هایم می آوردم.

نتیجه این بررسی ها و ارزیابی های دوساله کتابی شد به نام « ترکیه؛ آن گونه که من می بینم!»

البته به علت عدم امکانات من، هنوز این اثر چاپ و منتشر نشده است.

یکی از نکات جالب این اثر، پیش بینی من درباره آینده ترکیه در سال های 1371- 1373 خورشیدی است.  در حدود بیش از 20سال پیش در اوج قدرت احزاب لائیک (راه راست و مام میهن) و در دست داشتن حکومت ترکیه، من پیروزی اسلام گرایان در ترکیه را پیش بینی کردم. در آن زمان اسلام گرایان در حزب رفاه با رهبری «نجم الدین اربکان» متشکل شده بودند و آقای « طیب اردوغان» به عنوان عضو این حزب به عنوان شهردار استانبول برگزیده شدند. زیرا اکثریت انجمن شهر استانبول از حزب رفاه انتخاب شده بودند.

نکته جالب تر این که قدرتمداران عرصه سیاست با تکیه بر قدرت ارتش و با حکم دادگاه، حزب اسلامی رفاه را منحل کردند و ظاهرا گامی در جهت عکس پیش بینی من برداشتند. اما از آنجا که فکر نواندیشی دینی در لایه های ژرف جامعه ترکیه ریشه داشت، اسلام گرایان در حزب جدیدی به نام «فضیلت» گرد آمدند. باز هم کانون های قدرت، انسجام طرفداران اندیشه اسلام مترقی را برنتافتند و مجددا طی حکمی حقوقی  رای بر انحلال حزب فضیلت دادند.

این دفعه اسلام گرایان نواندیش و مترقی به رهبری طیب اردوغان حزبی تازه به نام « عدالت و توسعه » تشکیل دادند که اکنون حکومت و قدرت را در ترکیه در دست دارد. 

...و باز به نکته جالب دیگری اشاره کنم و آن این که تا قبل از روی کار آمدن این حزب همیشه احزاب لائیک چون فاقد اکثریت مطلق بودند ، برای در دست گرفتن دولت ناگزیر بودند چند حزب با هم ائتلاف کنند؛اما حزب عدالت و توسعه تنها حزبی است که با کسب اکثریت مطلق آرای ملت توانسته است به تنهایی در ترکیه دولت تشکیل بدهد.


موضوعات مرتبط: مقالاتخاطرات

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393 | 19:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 باز گشت از سفر آمریکا

سرانجام پس از 40 روز سیر و سفر در برخی ایالت ها و شهرهای آمریکا بویژه در صفحات شرق آن کشور ،پریروز وارد خاک وطن شدیم .
در این مدت کوشیدم نگاهی داشته باشم به مسائل امروز و دیروز جامعه آمریکا در قالب چگونگی برخورد با شهروندان و بازدید از آثار تاریخی آمریکا و تهیه یادداشت ها و گزارش های مصور از آن ها . تعدادی از آن گزارش ها و تصاویر مربوط به محتوای آن ها ر ا در ایام سفر خدمت عزیزان مخاطب عرضه کردم. نظریات و کامنت های عزیزان فاضل و فرزانه بهترین مشوق من در تداوم این راه و روش بود.
البته بسیاری از یادداشت ها و تصاویر مربوط به آن ها را با خود آورده ام که ان شالله در فرصت های مقتضی پس از تدوین و ویرایش خدمت علاقه مندان فرهیخته تقدیم خواهم کرد.
در روز هایی که این یادداشت ها به طور روزانه در فیس بوک و برخی وبلاگ هایم درج می شد،برخی مخاطبان علاقه مند به پیگیری این مطالب درخواست داشتند که من این یادداشت ها را تدوین و به صورت کتاب در اختیار علاقه مندان قرار دهم.
بنابراین اکنون در پاسخ به این عزیزان اعلام می دارم در صورت یافتن ناشر یا اسپانسر علاقه مند به فعالیت های فرهنگی که آمادگی حمایت مالی از چاپ و انتشار این اثر به صورت کتاب باشد،خواهشمندم مراتب آمادگی خود را اعلام دارند تا من سی دی تایپ شده و ویرایش شده یادداشت ها را جهت چاپ و انتشار خدمتشان تقدیم کنم.
ضمنا به منظور هر چه ارزان تر درآمدن این کتاب برای مخاطبان علاقه مند، اینجانب هیچ چشمداشتی بابت حق الزحمه و حق التالیف برای نگارش ،ویرایش و تایپ آن از هیچ کس ندارم.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نیروی تغییر پذیری فرهنگی در آمریکایی ها

ما ایرانی ها سال هاست که پدیده مهمی به نام «تهاجم فرهنگی » را در باور خود بارور کرده ایم و نسبت به آن حساس هستیم و مشخصا آمریکا و اروپا را به عنوان نماد غرب می دانیم که می خواهد فرهنگ خود را به ما ملل جهان سوم - طوعا یا کرها - تحمیل کنند.
البته من فعلا درباره درستی یا نادرستی آن هیچ بحثی ندارم ؛ اما نکته ای را که اکنون می خواهم درباره آن اشاره کنم ،خوبی یا بدی پدیده ای به نام «فرهنگ پذیری » است.
من بر این باورم که در عرصه رویارویی فرهنگ ها و تمدن ها در جهان ،فرهنگی بر دیگر فرهنگ ها چیره می شود که از مولفه های بالاتری برخوردار باشد.
آمریکایی ها با وجود تمایل به صدور فرهنگ و تمدن خود به همه جهان، خود از روحیه فرهنگ پذیری بالایی برخوردارند.
مثلا در هر جامعه ای پدیده«طلاق» به منزله گسستن پیمان دو انسان و جدایی زوج ها به علت ناسازگاری است.بدیهی است اگر راهی برای ادامه همزیستی می یافتند،راه متارکه و جدایی را بر نمی گزیدند. روی دادن واقعه طلاق معمولا همراه با نزاع و درگیری و قهر و...است و گاهی سال ها پس از طلاق هم حتی خانواده دو طرف با هم درگیرند.
اما جامعه ای که روحیه و اخلاق فرهنگ پذیری وجود داشته باشد و بتواند فرهنگ بهتر و بالاتر را بپذیرد،می تواند همین حادثه تلخ را مبدل به شیرینی کند.
در زیر خبری را بخوانید درباره شیوه جدایی یک زن و شوهر آمریکایی:
عکس سلفی خندان و عجیب زن و شوهر بعد از طلاق ، زوج امریکایی ساکن شهر اورلاندو که دنیای دیزنی و عشق ابدی در آن قرار دارد، اولین شهری است که عکس سلفی بعد از طلاق را بر روی اینستاگرام گذاشته است. انگار شعار Happily ever after برای طلاق هم در این شهر کاربرد دارد.

زوج فوق که فقط ۳ سال با هم زندگی کرده بودند قول دادند که بعد از طلاق هم دوستان خوبی بمانند و برای ثبت دوستی خوب عکس سلفی خندان خود را به یادگار گرفتند.
 
عکس ‏علیرضا شفیعی مطهر‏
عکس ‏علیرضا شفیعی مطهر‏


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 9 شهريور 1393 | 21:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!

عزیزان فکور و فهیم می دانند که توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.
عکس: ‏توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!
عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.‏


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393 | 18:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 بیکینی کارواش!!Bikini car wash 

دیروز در سر راه بازگشت از واشنگتن دی سی به نیوآرک، گذارمان به شهر بالتیمور افتاد.در یکی از خیابان های خروجی شهر ناگهان تعدادی از دختران جوان دورگه بیکیبی پوش با یک پلاکادر ظاهر شدند که روی نوشته بود : «بیکینی کارواش فقط یک دلار!» دختران جوان با دست تکان دادن و لبخند به روی رانندگان خودروها همراه با ناز و غمزه و ادا و اطوار،آمادگی خود را برای شستشوی ماشین ها اعلام می کردند.چند نفر دختر هم مشغول شستن برخی از خودروها بودند. البته از ظواهر معلوم بود چند نفر مرد سیاه پوست دارند دختران را مدیریت می کنند.

 ما در آن محل توقف چندانی نداشتیم.فقط عکسی گرفتیم و حرکت کردیم؛ اما این فکر ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد که : آیا این گونه کارواش و به کارگرفتن دختران بیکینی پوش با پوشش بسیار نامناسب ،آن هم در کنار خیابان و در برابر چشم صدها مرد راننده،بهره گیری از جذابیت جنسی دختران نیست؟!

آیا آن کس که به زور بر تن زن، لباسی را که خود می پسندد ،می پوشاند و آن کس که او را این گونه به معرض بازار فروش جذابیت جنسی می گذارد،هر دو به شخصیت والای زن توهین نمی کنند؟!

تا نظر شما چه باشد؟ حتما با نظریات روشنگر خود،من و مخاطبان فرزانه و فکور را بهره مند فرمایید.

(از این که به خاطر حفظ حرمت محضر عزیزان، عکس این دختران را سانسور می کنم،پوزشم را بپذیرید!)


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393 | 17:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 راه توسعه از کجا آغاز می شود؟

قصه پنجاهم / قصه های شهر هرت

در زمان سلطنت اعلی حضرت هردمبیل دو نظریه پرداز تحلیل گر درباره چگونگی ایجاد تحول و دگرگونی در جامعه شهر هرت با یکدیگر بحث و گفت وگو داشتند. 

اولی قدرت مدار و بر این باور بود که:

«سرآغاز ایجاد هر تحولی در هر جامعه،کسب قدرت است. هر جامعه انسانی آن گاه متحول می شود و راه ترقی و رفاه را می پیماید که مردم طی انقلابی خونین پادشاه ستمگر و خودکامه را سرنگون و یک رژیم حکومتی دموکراسی و انقلابی را بر سر کار بیاورند.پس از به دست آوردن قدرت سیاسی و نظامی و تحکیم حاکمیت،در آن صورت همه کارها رو به راه می شود و مردم روی رفاه و خوشبختی را می بینند.»

اما نظریه پرداز دومی فرهنگ اندیش بود و بر این اعتقاد پای می فشرد که:

«مترقی ترین افکار هم تا به صورت یک فرهنگ در متن و بطن جامعه نهادینه نشود،ماندگار نمی شود.یک جامعه توسعه یافته متشکل از انسان های توسعه است. بنابراین هر حرکت توسعه محور باید از پایین ترین لایه های اجتماعی آغاز شده و روشنگران جامعه با کارهای فرهنگی عمیق بکوشند ضمن تربیت انسان های توسعه یافته ،جامعه ای توسعه یافته بسازند.در این صورت دیگر هیچ حاکم زورگو و خودکامه ای نمی تواند سلطه جائرانه خود را بر گرده مردم توسعه یافته تحمیل کند.»

 یکی از پندارهای واهی و ارزش های خرافی آن جامعه برتری حقوقی مرد بر زن بود.مثلا هیچ زنی حق نداشت در خیابان ها و معابر دوش به دوش شوهرش حرکت کند، بلکه همیشه باید دو سه قدم عقب تر از او راه برود. 

روزی آن دو نظریه پرداز در حال گفت و گو از خیابانی می گذشتند.زن و شوهری را دیدند که طبق معمول همه زوج ها زن حدود دو سه قدم عقب تر از شوهر حرکت می کرد. آنان نزد شوهر رفتند و بعد سلام و احوال پرسی ،علت این کار را پرسیدند. مرد صراحتا پاسخ داد:

«خوب ! بدیهی است که زن حق ندارد پا به پای شوهر حرکت کند!شما مگر نمی دانید که حقوق زن به پای مرد نمی رسد.اصلا زن چه ارزشی دارد که بخواهد دوش به دوش مرد راه برود. مگر من مرد نیستم! که دوش به زنم راه بروم؟! من مردم! من غیرتمندم!من آبرو دارم! و... »

آن دو کمی به نگاه کردند و نومیدانه خداحافظی کردند و رفتند. 

با این وضعی که در شهر هرت حاکم بود ،این دو نفر نظریه پرداز نیز چون هزاران نفر از روشنفکران شهر هرت مهاجرت کرده و به دیار فرنگ رفتند.

سال ها گذشت.مردم شهر هرت سرانجام از طلم حاکم بر جامعه خود به ستوه آمدند و ناگزیر طی انقلابی خونین و سخت رژیم خونریز هردمبیل را سرنگون کردند و به جای آن افرادی ظاهرالصلاح و خوش رفتار را سر کار آوردند.

وقتی خبر این انقلاب به فرنگ رسید،شهروندان مهاجر شهر هرت دسته دسته به وطن برگشتند و کوشیدند تا آرمان های قلبی خود را تحقق بخشند . 

این دو نفر نظریه پرداز قصه ما نیز با همین امید به وطن برگشتند.روزی از خیابانی می گذشتند و با هم گفت و گو می کردند.وقتی با هم بحث می کردند ،مردم را هم می نگریستند.ناگهان به نکته ای جالب برخوردند. آنان دیدند پس از انقلاب بر خلاف گذشته راه رفتن زن ها و شوهرها در خیابان ها تغییر کرده و متحول شده است.این بار زن ها دو سه قدم جلوتر از شوهرها حرکت می کنند! 

نظریه پرداز اولی رو به سوی دومی کرد و پیروزمندانه گفت:

«آیا به تو نمی گفتم که یک انقلاب خونین و شدید،ارزش ها را دگرگون کرده تحول می آفریند و فرهنگ مردم را درست می کند.حالا ببین چه فرهنگی حاکم شده که حقوق زنان احیا شده و زن از جنس دوم به جنس برتر ارتقا یافته است!

بنابراین هر دو نزد یکی از زن و شوهرها رفتند.اولی از شوهر پرسید:

«چگونه شده که بعد از انقلاب دیگر زن ها در پشت سر شوهران حرکت نکرده،بلکه چند قدم جلوتر هم راه می روند؟  »

شوهر لبخندزنان پاسخ داد: 

« آخر بر اثر انقلاب و جنگ های خیابانی بسیاری از معابر مین گذاری شده است.لذا ما زن ها را جلوتر می فرستیم که اگر مینی در خیابان باشد،ما مردها آسیبی نبینیم!!!»

در اینجا بود که نظریه پرداز قدرت مدار بدین باور رسید که هر تحولی در هر جامعه با تربیت تک تک افراد آن جامعه آغاز می شود.

 

فردریک مایر انديشمند آمريكايي معاصر مي گويد:

 

  سه عامل بزرگ می تواند در تغيير رفتار مردم یک جامعه اثرگذار باشد:

 

 ۱ - انقلاب          ۲ - جنگ            ۳ - تربیت

 

 اکنون با توجه به نقاط مثبت و منفی جنگ و انقلاب و آثار ویرانگر و درازپای این دو به این نتیجه می رسیم که هیچ عاملی پایدارتر و ماندگارتر از تربیت يعني كار فرهنگي نيست.


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : شنبه 1 شهريور 1393 | 16:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |