دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۹)

 

 من حکیمی را دیدم که با گفته هایش می گریست و ناگفته هایش می زیست . می گریست؛ زیرا بذر گفته هایش نمی رویید و می زیست ؛چون در هوای ناگفته ها نفس می کشید. 

من احساس کردم هر چه روحم به خدا نزدیک تر می شود، از هراسم مي كاهد؛ زيرا نقطه هر چه به مركز دايره نزديك تر مي شود، كمتر مي لرزد.  

 

من چه بسیار عیب هایی را در دیگران دیدم که چون نیک نظر کردم، بدتر از آن عیب را نزد خود یافتم. 

من گاهی برخی از عیب های دیگران را زودتر از معمول می دیدم و تشخيص مي دادم ؛ زيرا پليدي و پلشتي آن عيب ها بيش از ديگران فضاي ذهن خودم را آلوده بود. 

 من بزرگ ترین اشتباه انسان را ترس از اشتباه دیدم ؛ زيرا انسان در بستري از آزمون خطا رشد مي كند.

 

من چه بسيار كساني را ديدم كه زيبا نبودند، اما زيبايي را درك مي كردند؛ خوب نبودند ، ولي خوبي را مي فهميدند و پير كهنسال نبودند، ليكن به خاطر داشتن حس كنجكاوي ، با تجربه بودند. 

ادامه دارد....

                        شفيعي مطهر

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بتهوون هاي نيازمند امروز را دريابيم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  

 

  دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۸)

من دوست داشتن افراد ناشايسته را اسراف در محبت ديدم. 

من هيچ كس را نديدم كه با مشت بسته و دل خسته دستم را به گرمي بفشارد. 

 

من بسياري را ديدم  كه معناي پرواز را نمي فهميدند ؛ بنابراين در برابرشان هر چه بيشتر اوج مي گرفتي، كوچك تر به نظر مي رسيدي! 

 

من شهریاری را دیدم که که همه شهروندان را در شنفتن، زلال می خواست و در گفتن، لال . در نتیجه ملتی عادت کرده بودند به فهمیدن و نگفتن ، و حقيقت را نهفتن.

 

من چه بسیار براي پرهيز از گم شدن ، كودك وار دست هایی را گرفتم و گم شدم ...و اکنون من بيش از هراس از گم شدن، از گرفتن دست ها می هراسم. 

ادامه دارد....

                       شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1390 | 6:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۷)

من هر چه قفس را تنگ تر ديدم ، آزادي را شيرين تر و قشنگ تر يافتم. 

 

من دروغ را چونان گلوله برفي ديدم كه هر چه دردامنه هاي كوه جامعه مي غلتد، بزرگ تر مي شود و در نهايت چون بهمني سترگ هستی جامعه را نابود مي كند. 

من بيشترين دانش را از مخالفانم آموختم؛ موافقان جز تاييد گفتارها و نوشتارها حتي گامي مرا به پيش نراندند.  موافقان عیوبم را ندیدند، ولي مخالفان آن ها را كاويدند؛ بنابراين آنان فريبم دادند و اينان تهذيبم كردند.

من خطا كردن را كاري انساني ، ولي تكرار آن عملي حيواني ديدم. 

من سقف آرزوهايم را تا بدان جا بالا بردم كه بتوانم بر آن چراغي بياويزم. 

ادامه دارد... 

                                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۶)

من چون دیدم که از هر چیز بهترینش را تدارم، تصميم گرفتم از هر چه دارم به بهترين شيوه استفاده كنم. 

من در گیتی سه چیز را غیر قابل اتکا دیدم: غرور را ، دروغ را و عشق را ؛ زيرا انسان با غرور مي تازد، با دروغ مي بازد و با عشق مي گدازد. (دکتر شریعتی)

 

من عظیم ترین بنیان های سنت را در کنار بزرگ ترین پایگاه های صنعت دیدم.من مردم ژاپن را شگفت آورترین مردم گیتی دیدم که با تلفیق این دو بینش ، تمدني نو را با بينشي نو بنيان نهاده اند. 

من بزرگ ترین انسان را کسی دیدم که کودکانه ترین قلب در سینه اش می تپید. 

من هر گاه خود را در اوج قدرت می دیدم، به حباب مي انديشيدم و از مرداب مي ترسيدم. 

ادامه دارد...

                                  شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی اندیشه در اندیشه امام خمینی (ره)

 

 بخش دوم

 کرامت انسان 

 آزادی تفکر و اندیشه مردم در عرصه سیاسی می تواند در قالب تشکل ها،احزاب و جمعیت ها تبلور یابد . امام در باره آزادی احزاب می فرماید :

     " هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازد، آزادند و اسلام در تمام شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است . احزاب،گروه ها و جمعیت های سیاسی و مذهبی آزادند، مادامی که اعمالشان بر ضد جمهوری اسلامی و اسلام و نقض حاکمیت ملت و نقض ملیت و کشور نباشد ."              (صحیفه نور، ج۱۰،ص۲۴۸) 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 معرفی  آثار و تالیفات(۱۱)

 

 حکایات حکیمانه ۳

 

شناستامه کتاب:

نام کتاب : حکایات حکیمانه شماره ۳

نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر 

 ناشر : انتشارات مرسل ، کاشان ، تلفن : ۰۳۹۱۴۴۵۴۵۱۳

 چاپ : اول ، اسفند ۱۳۸۸

 تعداد صفحه : ۱۱۶ صفحه ، قطع: رقعي

شمارگان : ۲۰۰۰نسخه ، قيمت روي جلد : ۱۷۰۰تومان

 در بخشي از سخن آغازين اين كتاب آمده:

  آن چه از بند اين قلم رسته و در اين دفتر به هم پيوسته،« نمی » از « یمی » است. « یم » مواج معرفت و در دریای حکمت که در درازای زمان و پهنای زمین ار بیان اندیشمندان حکیم و فرزانگان فهیم تراویده و بر سینه سپید دفتر فرو باریده است.

 این کتاب سومین تجربه ما در نشر مطالب حکیمانه در قالب داستان، شعر و سخنان كوتاه است.

 مطالب گردآمده در اين دفتر در چهار بخش و به چهار گونه تدوين شده است:

 بخش نخست شامل حكاياتي كوتاه اما خواندني است كه هر يك داراي پيامي پويا و كلامي گوياست. هر حكايت كوتاه حكمتي گواه دارد و معرفتي به همراه . آيه هاي ارزندگي را تفسير و سرمايه هاي زندگي را تدبير مي كند. پديدآورندگان اين حكايات، فرهيختگاني خودساخته اما بعضا ناشناخته اند. برخي از اين حكايات چون « مثل سایر» در گذشته سینه به سینه  و امروز در رسانه هایی چون رایانه و اینترنت و صدا و سیما بدون ذکر نام مولف اصلی نشر یافته اند؛ بنابراين پديدآورنده اصلي برخي از اين حكايات ناشناخته اند. البته نام نويسندگان و منابعي كه در دسترس بوده، در پايان هر حكايت ذكر شده است.

 در بخش دوم پاره اي از سروده هاي نگارنده و سروده هايي حكمت آميز و چكامه هايي دل انگيز از سخن سرايان ادب پارسي آمده است.

 سومين بخش ، جملاتي قصار و سخناني گهربار از يلان نستوه و پهلوانان بشكوه عرصه دين، دانش، عرفان، فلسفه و سياست را در بر دارد. نام گوينده سخن نيز همراه با آن ذكر شده است.

 ...و در واپسين بخش كتاب ، چند قصه از « قصه های شهر هرت»، شما را به انديشيدن درباره جوامع هويت باخته و خودنشناخته فرامي خواند. درون مايه بعضي از اين قصه ها سينه به سينه در فرهنگ عاميانه ما متبلور بوده است. برخي نيز از منابع خارجي اقتباس شده و پاره اي را نيز خود آفريده ام.

  اميد كه با طبع وقاد و ذهن نقاد خود، ما را از رهنمودهاي ارزنده و نقدهاي سازنده محروم نفرماييد.

 در اين وب نامه و وبلاگ حكايات حكيمانه چشم به راه رهنمودهاي راهگشاي شما هستيم.


موضوعات مرتبط: معرفي تاليفات

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390 | 6:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۵)

 

من موفقیت را راهی بی پایان و پگاهی آژمان دیدم. در این مسیر، اصل فقط رفتن است، نه رسيدن. 

من مرگ را در سیمای کسانی دیدم که می پنداشتند دیگر کاری از ایشان ساخته نیست.....و زلال جوشان زندگی را در نام جاودانه رادمردانی دیدم که در حیات کوتاهشان کوشیدند به نفع بشریت گامی بردارند. 

 

 

من ارزش عمیق و قیمت دقیق انسان های بزرگ را در حجم حرف هایی دیدم که برای نگفتن دارند. (با الهام از سخن دكتر شريعتي)

من سلیمان فکوری را دیدم که دیوان روزگار ،نگین نگارینه و خاتم خسروانه را از او ربوده و آینه ارزش ها را آلوده بودند؛ معناي واژه ها را وارونه و مفهوم هنجارها را واژگونه كرده بودند.

من هر مدیری را دیدم که توان آفریدن مشکلی را داشت، همو توان ارائه راه حل را هم داشت. 

ادامه دارد... 

                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1390 | 7:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۴)

من دل هايي را ديدم كه در لحظاتي كوتاه و اندك مي شكست؛ در حالي كه با گذشت سال ها التيام آن ها امكان پذير نبود.  

من كسي را توانگر نديدم كه مال بيشتر دارد، بل كه توانگرترين انسان ها را كساني يافتم كه كمترين درخواست را دارند. 

من افراد بسياري را ديدم كه همه گفتارها و رفتارهاي مرا فراموش كردند؛ اما هرگز احساس مرا نسبت به خود از ياد نبردند.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups 

 

من ملتی را دیدم که بیشتر كساني که کشور را اداره می کردند ،مديران درسايه بودند و افراد كم مايه؛ چهره واقعي شان ناشناخته ، ولي شمشيرهاي قدرتشان آخته ؛

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups 

من در طول تاریخ و عرض جغرافیا چه بسیار پایان های تلخ را برای حاکمان خودکامه دیدم. پایان تلخ برای همه ناخوشایند است؛ اما پايان هاي تلخ براي خودكامگان در كام ملت ها بسي شيرين تر از تلخي هاي بي پايان خودكامگي هاست. 

ادامه دارد... 

                             شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 9 بهمن 1390 | 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۳)

من نبردی بی امان و پیکاری آژمان دیدم بین انسان های سخت با روزهای سخت؛ اما هماره و هميشه آن كه مي ماند، مردان سخت بودند ،نه روزهاي سخت. 

       

من انسان هايي را ديدم كه دوران كودكي خود در آرزوي بزرگ تر شدن و دوران بزرگسالي را در حسرت از دست رفتن ايام كودكي مي گذرانيدند. 

من آدم هايي را ديم كه سلامتي خود را فداي ثروت اندوزي، و سپس همه دارايي و ثروت خود را صرف بازيافتن سلامتي خود مي كردند. 

 

من كساني را ديدم كه به قدري نگران آينده بودند كه حال را فراموش و در نتيجه نه حال را درك مي كردند و نه آينده را. 

 من انسان هايي را ديدم كه چنان مي زيستند كه انگار هميشه زنده اند و سپس پس از مرگ چنان نام و ياد و گورهايشان  را غبار فراموشي مي گرفت كه انگار هيچ گاه زنده نبوده اند. 

ادامه دارد... 

                          شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390 | 6:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۲)

 

 من راز و رمز پيروزي را در دانش و كمال ديدم نه در بخت و اقبال.  

من نشانه بارز تمدن و فرهنگ را در تحمل انتقاد ديدم. کسی انتقاد را نمی پذیرد كه به خود اعتماد ندارد.  

 

من هر پگاه پس از بیدارشدن، خود را در برابر یک انتخاب می بینم: به رختخواب برگردم و رویاپردازی کنم ، يا اين كه برخيزم و روياهايم را عملي سازم. 

 

من برخي از انسان ها را ديدم كه هرچه پير مي شوند، زيبايي شان را از دست نمي دهند؛ اينان كساني اند كه زيبايي را از صورت به قلب هايشان منتقل مي كنند. 

من آن گاه احساس هوشمندي مي كنم كه انسان ها را از پشت نقاب هايشان مي شناسم؛ نقاب هايي كه هر لحظه و در هر موقعيتي عوض مي شوند. 

ادامه دارد.... 

                           شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 5 بهمن 1390 | 9:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |