دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۲۴)

 

من شوکت ، قدرت و هيبت واتيكان و كليسا را ديدم كه به اندازه بزرگي سطح شعور مردم، كوچك شده بود.

 

من لهاسا را در تبت ديدم كه هنوز پس از بيست و هفت قرن به دنبال نوشيدن جرعه هايي از آب حيات معنويت بود تا جاودانگي را تجربه كند. انديشه اي كه از چشمه سار معنويت و هنر بنوشد، جبه جاودانگي مي پوشد.

 

من مسجدالاقصي را همچون نگيني زرين دیدم نشسته بر تارك تاج جهان و ایستاده در باور زمان. او سال هاست که می گرید، نه تنها از جفاي اهريمن كه از انديشه هاي سترون. 

 

من معبد هنديان را ديدم نشسته بر باور مردم بشكوه و ايستاده در گذر زمان، نستوه. او در باور مردمي كه از سنت گذشته و به صنعت رسيده اند،هنوز جايگاهي بس بايسته و شاني بسيار شايسته دارد. 

 

من سپاه گوسفندان را به رهبری یک شیر دیدم که پیروز شدند بر سپاه شیران به فرماندهی یک گوسفند!! 

ادامه دارد.... 

                        شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390 | 6:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

  معرفی آثار و تالیفات (۱۳

 
 " آیا به از این نمی توان بود؟ " جلد دوم
 
( مقايسه ایران و ساير كشورهاي جهان در آیینه آمار ارقام)
 
 فصل هاي مندرج در جلد دوم عبارتند از:
 فصل پنجم: صنعت گردشگري
 فصل ششم : فرهنگ رانندگي
 فصل هفتم: اسراف و اتلاف
 فصل هشتم: ناهنجاري هاي اجتماعي
 
در اين دفتر ((اعداد )) سخن مي گويند، ((ارقام )) بر كرسي داوري مي نشينند و((آمارها)) ميداندار گفتمان هستند، تحليل ها و تفسيرها بسيار اندك است و داوري نهايي را بر عهده خوانندگان فهيم و فرزانه گذاشته ام. اميد كه كاستي هايم را چشم پوشند وكژي هايم را به اصلاح كوشند.
 اكنون ديگر نه زمان ((تجليل))، كه دوران ((تحليل)) است.
 
 
 
شناسنامه كتاب
 
نام كتاب : آيا به از اين نمي توان بود؟ جلد دوم
 نام نويسنده : سيد عليرضا شفيعي مطهر
 ناشر: انتشارات رواق دانش - قم
 شمارگان : ۲۰۰۰نسخه
 نوبت چاپ : اول - ۱۳۸۷
 قطع و تعداد صفحات :وزيري - ۴۶۴
  بهاي كتاب با جلد گالينگور : ۶۰۰۰تومان

موضوعات مرتبط: معرفي تاليفات

تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۲۳)

من زندگی را چون بادکنکی در دست کودکی دیدم که همواره ترس از ترکیدن آن لذت بهره گیری از آن را از او می گیرد.

  

من قبله مسلمين را كانوني ديدم كه جهت گيري بيش از يك و نيم ميليارد دل را چنان تنظيم كرده بود كه همه به يك آهنگ مي تپيدند و به يك فرهنگ مي رسيدند.

من قامت بلند فریاد را دیدم پیچیده در حریر سکوت، طنین انداز در کویر برهوت. برای شنیدن این فریاد باید گوشی از جنس درد داشت و هوشی درخور یک مرد!! 

من سیلابی ویرانگر را دیدم که همه شهر را فراگرفته بود و همه ارزش ها و ارزشی ها را در خود فرومی برد. شهر را سیلاب می برد و شهروندان را ، گرداب....

 در همین حال شهریار آن شهر را دیدم که هنوز پدیده بارش باران را باور نداشت و همه اوضاع را در امن و امان می پنداشت. 

 

 

 من دنیا را چه بزرگ دیدم از چشم دنیاگرایان و درماندگان در بند اين زندان....

 و چه کوچک دیدم از دیده آنان که از لانه دنیا بیرون پریده اند و بر سینه سپهر پرکشیده اند. 

ادامه دارد.... 

                             شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

معرفی آثار و تالیفات (۱۲) 

 " آیا به از این نمی توان بود؟ " جلد اول

 ( مقايسه ایران و ساير كشورهاي جهان در آیینه آمار ارقام)

   بيش از ۳۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران می گذرد . سه دهه مدت کمی نیست . برای ارزیابی کارنامه یک تحول اجتماعی پس از سه دهه وقت و فرصت مناسبی است . موافقان و مخالفان این انقلاب هر یک در توصیف و تشریح نظریات خود گاه راه اغراق می پویند و سخن بر مذاق می گویند .به باور این نگارنده بهترین راه برای پرهیز از تندروی و کندروی و نیز برترین روش منطقی تکیه بر آمار و ارقام است .

     اگر طرفداران این انقلاب بر این باورند که موفق عمل کرده اند ، در عرصه آمار و ارقام باید آن را نشان دهند و اگر مخالفان انقلاب آن را ناموفق می دانند ، باز باید با زبان عدد و رقم سخن بگویند ، نه با زبان شعار و احساس. 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: معرفي تاليفات

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390 | 6:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۲۲)

 

من هواخواهان یک ایده ئولوژی را دیدم که در خلوت بر باورهایی پای می فشردند که بدخواهان آن ایده ئولوژی در جلوت بر آن باورها تاکید می ورزیدند.

 من در کشتزار حاکمیت هیچ ایده ئولوژی، گیاهی جز هرزه گیاهان تملق، تظاهر، چاپلوسي و رياكاري نديدم؛ زيرا بستر باور جز فلوب بارور نيست. 

 

من اسحاق نیوتون را دیدم و از او پرسیدم:  تو در اثبات جاذبه زمین آیا هیچ به دافعه درخت هم اندیشیده بودی؟ 

درخت دافــعه دارد که ســـیب می افتد

 

وگرنه هیچ سقوطی دلیل جاذبه نیست

 

من کبوتر صلح را دیدم که برای پاسداری از صلح سر بر سندان می سپرد تا تن به عدوان ندهد.

 

من شاهینی پرمهر را بر سینه سپهر دیدم که از بسیاری غیرت و غرور، تجاوز و تعدی هیچ پرنده ای را در قلمرو خود برنمی تافت و با همه همت بر نفی آن می شتافت. 

ادامه دارد... 

                          شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 7 اسفند 1390 | 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۲۱)

نایت اسکین 

من هر نای نغمه خوان و نوای نگران را که دیدم و شنیدم ، آن را جاودان و آژمان يافتم. در اين جهان گذران هيچ پديده اي براي نيستي و نابودي آفريده نمي شود ؛ تنها از حالتي به حالتي ديگر دگرگون مي گردد.   

 

من در بازار عقل فروشان همه را فروشنده دیدم. هیچ کس در میزان و اندازه عقل و خرد خود، احساس کمبود نمی کرد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net 

من بسياري از سیل هاي ویرانگر و پرخطر را ديدم ؛ اما من سيلي وحشتناك تر را احساس كردم كه بنيان هستي جامعه را برمي كند و درهم مي كوبيد ؛ اما نه ديده و احساس مي شد و نه كسي از آن هراس داشت. 

 

من در جهان ارزش ها تنها یک فضیلت را برتر دیدم و آن آگاهی است ؛ و تنها يك گناه را بدتر ديدم و آن جهل و تباهي است. 

 خنده بازار

من كساني را ديدم كه هر بامداد پس از پرسش از نرخ نان ! و سمت و سوي وزش باد سرگردان، آنگاه به اظهار نظر و بيان منظر درباره همه رويدادها مي پرداختند. 

ادامه دارد... 

                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 4 اسفند 1390 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۹)

 

 من حکیمی را دیدم که با گفته هایش می گریست و ناگفته هایش می زیست . می گریست؛ زیرا بذر گفته هایش نمی رویید و می زیست ؛چون در هوای ناگفته ها نفس می کشید. 

من احساس کردم هر چه روحم به خدا نزدیک تر می شود، از هراسم مي كاهد؛ زيرا نقطه هر چه به مركز دايره نزديك تر مي شود، كمتر مي لرزد.  

 

من چه بسیار عیب هایی را در دیگران دیدم که چون نیک نظر کردم، بدتر از آن عیب را نزد خود یافتم. 

من گاهی برخی از عیب های دیگران را زودتر از معمول می دیدم و تشخيص مي دادم ؛ زيرا پليدي و پلشتي آن عيب ها بيش از ديگران فضاي ذهن خودم را آلوده بود. 

 من بزرگ ترین اشتباه انسان را ترس از اشتباه دیدم ؛ زيرا انسان در بستري از آزمون خطا رشد مي كند.

 

من چه بسيار كساني را ديدم كه زيبا نبودند، اما زيبايي را درك مي كردند؛ خوب نبودند ، ولي خوبي را مي فهميدند و پير كهنسال نبودند، ليكن به خاطر داشتن حس كنجكاوي ، با تجربه بودند. 

ادامه دارد....

                        شفيعي مطهر

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بتهوون هاي نيازمند امروز را دريابيم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  

 

  دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۸)

من دوست داشتن افراد ناشايسته را اسراف در محبت ديدم. 

من هيچ كس را نديدم كه با مشت بسته و دل خسته دستم را به گرمي بفشارد. 

 

من بسياري را ديدم  كه معناي پرواز را نمي فهميدند ؛ بنابراين در برابرشان هر چه بيشتر اوج مي گرفتي، كوچك تر به نظر مي رسيدي! 

 

من شهریاری را دیدم که که همه شهروندان را در شنفتن، زلال می خواست و در گفتن، لال . در نتیجه ملتی عادت کرده بودند به فهمیدن و نگفتن ، و حقيقت را نهفتن.

 

من چه بسیار براي پرهيز از گم شدن ، كودك وار دست هایی را گرفتم و گم شدم ...و اکنون من بيش از هراس از گم شدن، از گرفتن دست ها می هراسم. 

ادامه دارد....

                       شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1390 | 6:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۷)

من هر چه قفس را تنگ تر ديدم ، آزادي را شيرين تر و قشنگ تر يافتم. 

 

من دروغ را چونان گلوله برفي ديدم كه هر چه دردامنه هاي كوه جامعه مي غلتد، بزرگ تر مي شود و در نهايت چون بهمني سترگ هستی جامعه را نابود مي كند. 

من بيشترين دانش را از مخالفانم آموختم؛ موافقان جز تاييد گفتارها و نوشتارها حتي گامي مرا به پيش نراندند.  موافقان عیوبم را ندیدند، ولي مخالفان آن ها را كاويدند؛ بنابراين آنان فريبم دادند و اينان تهذيبم كردند.

من خطا كردن را كاري انساني ، ولي تكرار آن عملي حيواني ديدم. 

من سقف آرزوهايم را تا بدان جا بالا بردم كه بتوانم بر آن چراغي بياويزم. 

ادامه دارد... 

                                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 221 222 223 224 225 ... 241 صفحه بعد