#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(410)  

 

 « رهبر راستین » یا « تاجوَر فَرنشین »؟ 

 Картинки по запросу

من مدیری را برای « رهبری، شایسته » و برای « راهبردی، بایسته » دیدم 

که راه را « بنماید » و خود پیشاپیش رهروان راه را « بپیماید ». 

نه این که خود در « کُنجِ عافیت نشیند » و « لُنجِ سلامت برچیند»؛

ولی رهروان را به « کار با بدبختی ها » و « پیکار با سختی ها » برانگیزد!  

آن که خود به « تجمُّل » می گراید و خلق را به « تحمُّل » فرامی خواند،

نه « رهبری راستین »، که « تاجوَری فَرنشین » است! 

 کسی « شایسته رهبری » و « بایسته مهتری » است 

که کهتران را « فراتر نشاند » و خود را « فروتر خواند ».

امام علي(ع) : اَلسَّيدُ مَن تَحَمَّلَ المَوونه وَ جاءَ بِالمَعونَه.

 آقا و سرور جامعه كسي است كه زحمت ديگران را بر دوش مي كشد و به دیگران ياري مي رساند. 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

لُنج : دو طرف دهان از بیرون،لب،گرداگرد دهان

 فَرنشین: رئیس،بالانشین

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 22 مهر 1395 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژه عاشورا)

 

عاشورا؛«مکتب بالیدن» ،نه «شب نالیدن»!  

 

Картинки по запросу

 

من عاشورا را « مكتبي براي باليدن » ديدم ،نه « شبي براي ناليدن »،

كربلا را « آموزه اي براي مكتب » ديدم ، نه « موزه اي براي مذهب »؛

ذكر آن حماسه را « نگاهي براي نگريستن » ديدم، نه « آهي براي گريستن »؛

و آيين هاي سوگواري را « نماد انگيزش شعور » ديدم،نه « نمود جوشش شور ».

من در كربلا « سوز عطشي » و « افروز آتشی » را ديدم 

كه همه « زمين هاي كوير را سيراب » ، و همه « زمان هاي فقير را غرقاب » كرد.

من در شامگاه « عاشورای گلگون »،« خروش سرخ خون » را ديدم 

كه از « حنجره سرخ سحاب » و « پنجره سپيد مهتاب »گذشت 

و پشت « شب سياه » و « اهریمن دُژآگاه » را درهم شكست 

و حقيقت سبز پيروزي « خون بر شمشير »،« حلقوم بر تير »، 

  « حنجر بر خنجر » و « باور بر تاجور »را جاودانه كرد.

من در كرانه خونين فرات، تابش سيمين مهتاب را ديدم 

كه خواب طلايي ماهيان را نقره باران مي كرد 

و مي كوشيد تا جگر سوخته فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناك التيام بخشد.

من سيماي سرخ و فرياد سبز شهيدان نينوا را ديدم و شنيدم 

كه آيه « اِنّي اَعلَمُ مالا تَعلَمون » را براي « عرشيان تفسير مي كرد»

و جانبازي جوانمردان كربلا ، حقيقت « فَتَبارَكَ الله اَحسَنُ الخالِقين » را براي « فرشيان تعبير مي نمود».

من در شامگاه عاشورا ،نمايشگاه عظيم كربلا را ديدم كه همه عظمت عشق،عزّت،دلدادگي،حُرّيت ، حميّت و آزادگي را بر صفحه صفحه صحيفه هستي ترسيم مي كرد 

و عطر عصاره اين خون جوشان را سرمايه سرخي هر فلق و زيبايي هر شفق قرار مي داد. 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 مهر 1395 | 7:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(409)  

 

 « صاف گفتن » و « شفّاف شکفتن »! 

 

Картинки по запросу

 

من سرهایی را دیدم « گران » و چشم هایی « نگران »؛ 

  « گران از خواب غفلت » و « نگران از تعارض تصاوير هويت » !

هویت ديروز در قاب فردا نه « فعّالیّتی در عمل » دارد و نه « جذّابیّتی در اَمَل ».

نه « القاب » در « قاب  » می گنجد و نه  « قاب » در « نقاب »!

در « روزگار زلالی » و رواج « بهار دیجیتالی »

تنها باید از « آب و آیینه » سخن گفت ،نه از « کین و کینه »!

باید « صاف گفت » و « شفّاف شکفت »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

صاف :صافی،پاکیزه و خالص و بی دُرد،بی غش،بی آلایش

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(408) 

 

 « خیال باطل » و « آمال جاهل »! 

Image result

 

من چه بسیار « خودکامگان منفور » و « فرمانروایان مغرور » را دیدم 

که چون می دانستند در « پازل جامعه آینده » و در « روند نواندیشی فزاینده »، 

نه « جاهی شایسته » دارند و نه « جایگاهی بایسته »،

بنابراین می کوشیدند تا « گَردانه زمان » و « گردونه زمین » را به عقب برگردانند.

اما زهی « خیال باطل » و « آمال جاهل »!

حجم عظیم « ظلمت » با همه « قَسوت و قساوت »

در همه دوران « دَیجوری شب » و « کوری کوکب » 

از هر « حنجره باریک » و « پنجره تاریک »

فریاد می زد: « مرگ بر آفتاب »!

اما سرانجام آفتاب عالَم تاب چون « هر روز » 

و با همان « ساز و سوز »طلوع کرد؛ 

به « گاه خویش » و از « بارگاه خویش »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

جاه : قدر و شرف،فرّ و شکوه،عُلُوّ منزلت

گَردانه : چرخه

قسوت و قساوت: سخت شدن، سنگدلی

دَیجوری : تاریکی،تیره رنگ 

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(407) 

 

هر « پگاهی پسین » با « نگاهی نوین »

Image result

 

من انجام کارهای « ناممکن » را در صورتی « ممکن » دیدم 

که انسان در « آفرینشی نو » و با « بینشی نو » به آن بنگرد. 

بنابراین اگر هر « پگاهی پسین » را با « نگاهی نوین » بیاغازیم، 

راه های « مسدود » را « می توان گشود »

و قُلّه های « صعب الصّعود » را « آسان پیمود »!

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 | 6:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(405)   

 

« نيرنگي ناگزير » در « فرهنگي فراگير » !

 

مداد در برابر دوربين 

 من چهره هايي « بي هويت » و قیافه هایی « بی شخصیت » را ديدم 

كه در « هر نقطه و هر مکان » و در « هر لحظه و هر زمان » 

سيماي خود را در « قاب » يك « نقاب » پنهان مي كردند. 

ظهور « جناب های قابی » در پشت « نقاب های قُلّابی »

به صورت « فرهنگي فراگير » و  « نيرنگي ناگزير » نهادينه شده بود.

زیستن در جامعه ای که « گردن ها زیر یوغ » است 

و « زبان ها آلوده دروغ » ،

« رنجی جانکاه » است و « شکنجی پُرآه »!

در چنین جامعه ای یا باید « همرنگ زیست » 

و یا با « نیرنگ نگریست  »!

 

#شفیعی_مطهر

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 14 مهر 1395 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(403)   

 

« مصونیّت  » یا « محدودیّت »؟!  

 

Картинки по запросу

من « کلامی رشادی » و « پیامی ارشادی » را دیدم مبنی بر این که:

 حجاب « مصونیّت » است، نه « محدوديّت »؛ 

اما من آن گاه اين پيام را « رها از تنگنای محدودیّت » 

و « مصفّا به صفای مصونيّت » دیدم، 

که « پشتوانه ای استوار از استدلال » 

و « نشانه ای سرشار از منطق زلال » به دنبال داشته باشد. 

ذهن انسان از « زور »،« بیزار » است و از « شعور »،« برخوردار ».

او « بایسته » و « شایسته » است 

که هر « نظر » را « استماع  »،

ولی هر « باور » با « اقناع » بپذیرد.

  انسان تا خود « عارفانه » پدیده ها را « درنیابد »،

« عاشقانه » به سوی آن « نمی شتابد ».

انسان نمی تواند دل را بر « رَخش خیال »« بنشاند »

 و تا « آذرخش آمال » ،« براند »؛

زیرا انسان آن گاه که از « رویت » بازماند، از « رویا » « روایت  » می کند.

توسن سرکش روح انسان نه با « حربه تحقیر » « رام » می شود

و نه با « ضربه تکفیر » ، « آرام »!

انسان منطقی « تزویر » را « نمی شناسد » و از « زور » « نمی هراسد ».  

انسان  کاوشگر « بیزار از تبلیغ» است و « دوستدار سعی بلیغ »!

تبلیغ اگر از « اعتدال  » بگذرد ، به « ابتذال  » گراید!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

رشاد: به راه راست رفتن،از گمراهی به راه آمدن،راستی و ایستادگی و پیروزی

ارشاد: راه نمودن،راهنمایی،راه راست نمودن،رهبری

آذرخش : برق، صاعقه

ابتذال : بی قدری و پستی و کهنگی،خوارکردن

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 12 مهر 1395 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(402)  

 

« ایستگاه زیبنده » یا « گذرگاه فریبنده »؟!

 

 
 

من کاخ هایی را دیدم با « برج ها و باروهایی فلک فرسا » 

و همراه با « آرزوهایی ملک آسا »؛ 

اما نه « سر به سوی افلاک » که « روی به اندرون خاک » فرو برده بودند. 

گویی این « ندای سروش » و « نوای خروش » را تجلّی می بخشیدند که: 

 « لِدوا لِلمَوت وَاجمَعوا لِلفناء وَابنوا لِلخراب» 

«بزایید برای میرایی و فراهم آورید برای نابودی و بسازید برای ویرانی.»

  دنیا در « حال گشت » است و « مجال فرگشت » 

و « گذرگاهی فریبنده » است ، نه « ایستگاهی زیبنده »!

دنیا هم « حیله خواب و خیال » است و هم « وسیله کسبِ کمال ».

باید از آن « رَست » و به این « پیوست »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

رَستن :رهاشدن،رهیدن،رهایی،نجات یافتن

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1395 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(401)  

 

« نوای بینوایی » و « تنگنای تنهایی » !

 

 

من « خودکامه ای لجوج » را بر « اریکه عروج » دیدم 

که روزگاری « هزاران هوادار » با « دل هایی امیدوار » 

او را « اهورا می دیدند » و برایش « هورا می کشیدند »!

 ... نیز روزی و روزگاری را ديدم كه این « تندیس اهریمن »

در بین « میلیون ها تن »

در « تنگنای تنهایی » 

و با « نوای بینوایی » خود را کشت! 

...و این « سرشت مشئوم » و « سرنوشت محتوم » همه خودکامگانی است

که از « ضلال سراب، سیراب » می شوند و در « خیال قاب،نقاب » می زنند!

تا زنده اند ،در « دام غرور اسیر » اند و تنها در « کام گور،بصیر » اند!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

عروج : بالارفتن ،به بلندی برآمدن

مشئوم : نامبارک، بدیمن، بدشگون

ضلال : گمراهی، گمراه شدن 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 | 6:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(400)    

 

« آزمون ازل » و « قانون جنگل » ! 

 

 

Image result

 

من « واپسین نگاه نومیدانه » و « آخرین پیام غمگینانه »   موشی را دیدم و شنیدم.

او « سیر از آمالِ وِداد » و « اسیر در چنگالِ صیّاد » ، 

 در « لحظه وداع » و « لمحه انقطاع » ،

با « زبان آه » و « بیان نگاه »،

« قانون جنگل » و « آزمون ازل » را فریاد می کرد. 

او در دادگاهي محكوم به مرگ شده بود 

كه تنها « عِیار کیفری » و « معيار داوري » در آن 

« حق انکاری » و « قدرت مداری » بود!! 

در این دادگاه همیشه « حق با زورمندان » است و « رونق با زرمندان »!

...و چه شبیه اند جوامع « توسعه نیافته » با « جنگل های کافته »!

اینان « بی برنامه » اند و « اسیر خودکامه » 

و آنان « تابع زور » اند و « فاقد شعور »!

 ولی هر دو یک « سرشت » دارند و یک « سرنوشت »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

آمال : آرزوها،امیدها،آرمان ها،جمع اَمَل

وِداد : دوست داشتن،دوستی،محبت

لمحه : یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن

انقطاع : قطع شدن،بریده شدن،گسستن

ازل :همیشگی،دیرینگی،زمان بی آغاز،مقابل ابد

عِیار : مقایسه و امتحان کردن پیمانه یا ترازو ،مقیاس

معیار :اندازه و پیمانه،مقیاس و آلت سنجش،سنگ محک

کافته : شکافته،ترکیده

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 5:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(398)   

 

خلاف باور » و « اختلاف نظر »!

Картинки по запросу

 

من همه « انسان های هَم اَرز » و « شهروندان خَرَدوَرز » را 

در « باورها ،گوناگون » و در « نظرها،ناهمگون » دیدم.

آن که « ژرف می اندیشد » با یک « حرف نمی پَریشد »؛

اما چون مستقلّاً « خَرَد می وَرزد »،

« بیدی » نیست که هر « بادی » « بلرزد »!

« خلاف در تدبُّر » و « اختلاف در تفکُّر » 

لازمه « استقلال در ریشه » و « استدلال در اندیشه » است.

من تنها در دو جامعه هیچ « خلاف باور » و « اختلاف نظر » ندیدم: 

یکی « جمعیت گورستان » و دیگری « جامعه گوسپندان »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

هَم اَرز : همانند،دو یا چند نفر یا چند چیز که دارای ارزش یکسان هستند

ناهمگون  : ناهمرنگ ناهمانند مختلف

نمی پَریشد : پریشان و آشفته نمی شود

خلاف : ناسازگاری کردن،مخالفت،ضدموافقت

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 7 مهر 1395 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(397)  

 

« سیر پویایی » و « مسیر شکوفایی »

 

 

 

 Картинки по запросу

 

من در قرن بیست و یکم و در آغازین سال های هزاره سوم 

در « جهان بشری » و « زمان باروری » 

کسانی را « بی سوادترین افراد » 

و « ناتوان ترین آحاد » دیدم، 

که در « بازآموزی دانش » و « بهروزی بینش » ناتوان هستند؛ 

زيرا « دانايان ديروز »، « كم سوادان امروز »اند

و « کم سوادان امروز » ،« بي سوادان فردا »

« گُل دانش » و « تحوُّل بینش » 

هر لحظه « پیوسته » و « ناگُسسته »

در « حال شکوفایی » و « کمال پویایی » است!

آنان که از این « سیر پویایی » و « مسیر شکوفایی » 

« واپس بمانند » ، عمری بر موج « هوس می رانند »!

 انسان آن گاه از « پویش، باز»می ماند و از « پژوهش، بی نیاز»،

که می پندارد از « کال » گذشته و به « کمال » رسیده؛

میوه تا « کال » است، در انتظار « کمال »  است

اما آن گاه از درخت می افتد که به کمال می رسد.

غافل از آن که کمال میوه محدود است و کمال انسان ،نامحدود!

کمال انسان نه « کران  » دارد و نه خط « پایان »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(396)  

« نفرین  » یا « آفرین »؟!

Картинки по запросу

 

من « جوهرِ هر دین » و « گوهرِ هر آیین » را 

 چون « آبگینه پُرصفا » و « آیینه مُصفّا » ديدم .

آن گونه كه مي شد « سیمای راستي را از رای آن » 

و « صفای درستی را از وراي آن » ديد؛ 

اما آن گاه که « تعصُّب کور » و « تحجُّر منفور » رخ می نماید

« نفرت و نفرین » به جای « رحمت و آفرین » می نشیند؛

« نعمت » به « رنگِ نِقمَت » « درمی آید »

و « رغبت » به « نیرنگِ رَهبَت » « می آلاید »!

 پس « بشوییم » « سیمای سینه ها » را از « بلای کینه ها »

تا « بپوییم » « گذرگاه خاک » را تا « بارگاه افلاک »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

آبگینه :شیشه،بلور،تُنگ بلور،شیشه شراب،آیینه

رای : اندیشه،فکر،تدبیر،عقیده،اعتقاد،بینایی دل

نِقمَت : کینه کشی، عذاب، عقوبت، رنج و سختی، پاداش بد

رَهبَت :خوف،ترس

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 5 مهر 1395 | 5:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(394)    

 

« فُرصت آفرینی  » و « نُصرت گزینی »!

 

 

من خوشبختي را چون « توپ فوتبال » و « گوی خیال » ديدم ،

كه هر گاه مي غلتد، به دنبال آن مي دويم 

و چون مي ايستد، به آن لگد مي زنيم.

خوشا آنان که از « تردید،نُصرت » می سازند و از « تهدید،فرصت »

« نُصرت » را « فضیلت » می شمارند و « فُرصت » را « غنیمت »!

 « فُرصت را آگاهانه می آفرینند»

و « نُصرت را کنجکاوانه برمی گزینند»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------         

نُصرت : یاری،پیروزی

فضیلت : برتری،فزونی،مزیت، درجه بلند در فضل،افزونی در علم و  معرفت

بخت : بهره،نصیب،طالع،اقبال،شانس 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 | 5:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(393)   

 

از « بطن » تا « باطن »!

 Картинки по запросу

 

من در « گَردانه زمين » و « گَردونه زمان »،

همه چيز و همه كس را در « حال گذر » و « مجال گذار » ديدم.

تنها اثري كه از « يادها » و « نمادها » مي ماند، 

« يادگارهای به گزین » و « رفتارهای خیرآفرین » است.

آنچه به « انسان، سود » و به « جهان،جود » می رساند، 

هماره « ماندگار » است و همواره « پایدار  ». 

انسان هایی که از « بطن » گذشته اند، 

به « باطن » رسیده اند

و آنان که از « هوا » « روی برتافته اند»،

 « هو » را « یافته اند»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

بطن : شکم

باطن : درون چیزی،اندرون،پنهان

نماد : سمبل،مظهر

به گزین : بسیار نیکو و برگزیده

هوا : آرزو،میل نفسانی،هوس

هو : ضمیر غایب مفرد مذکر، او ،در اصطلاح عرفا اشاره به ذات باری تعالی

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 | 5:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(392)  

 

کودکان « کار » یا « انکار »؟! 

Картинки по запросу

 بار دیگر « مهر » و « ماه » « به هم رسیدند » 

و سیمای « مهرماه » را به تصویر « کشیدند ».

من « زنگ مدرسه ها » را شنیدم 

و در کنارش « رنگ تلواسه ها » را دیدم!

این صدا نه تنها « نوای زنگ »،که « آوای فرهنگ » است!

اما زنگ ها برای چه کسانی به صدا « درمی آیند »؟

و چه جان ها و روان هایی را « می فرسایند»؟

من مهر را دیدم نه « مهر فروزان » ،که « مهر خزان »!

و نه در « سینه  سپهر » ،که بر « کینه چهر »!! 

من در آغازین روزهای مهر در کنار میلیون ها « نونهالان شاد » و « پرندگان آزاد » 

صدها هزار « غنچه های پژمُرده » دیدم و « شکوفه های دلمُرده »!

 کودکان « نبیل »،محروم از « تحصیل »!

کودکان « کار » یا « انکار »؟!

چه حلقه های زرد نگاه که بر در« آویخته »

و چه شعله های « شاد امید » که از بیم « تندباد تردید » به هم « آمیخته»!

ساقه های سبز،« سقایت » را می طلبند و جوانه های تُرد ، « طراوت » را!

سفره های خالی در انتظار « لُقمه ای کرامت » اند 

و پیاله های تهی ،چشم به راه « جُرعه ای مروّت »!

در « صحرای پریشان قَسوت » و « کویر سوزان قساوت »، 

« کودکان نومید» از « سینه خورشید»،« آتش می دوشند»

و جام های « عطش می نوشند»!

دل های تاریک و دیجور در انتظار « صبوحی از نور » اند و « سبدی از سرور»!

« خانه های ساکت و سرد » و « آشیانه های فقر و درد »، 

چشم به راه « صفای سخاوت » اند و منتظر « گرمای رحمت »!

بیاییم در در ورای پنجره بلورین رویای کودکان کار باغی بنا کنیم 

پر از « شکوفه های سرخ رَافت » و « جوانه های سبز محبت »!

بیاییم « روزنه های امید » و « پنجره های نوید »را 

سرشار کنیم از« روشنایی شفقت » و « درخشش حقیقت»!

بیاییم تندیس های خیال را « روح » بخشیم و درهای بسته را « مفتاح فتوح »!

کودکان کار اگر هیچ ندارند، در « دشت خیال » و « گلگشت آمال » 

باغی دارند پر از « گل های امید و آرزو » و « شکوفه های توان و تکاپو »!

نگذاریم این باغ در هجوم سموم خزان یاس « بپژمُرَد » 

و غنچه هایش « بیَفسُرد »!

بیاییم با « جویباری از زلال محبت » و « آبشاری از  زمزم کرامت »،

گل های امید و آرزو را آبیاری کنیم!

بیاییم آسمان تیره و تاریک دلشان را با « شهاب های احسان » 

و « اخگرهای ایمان » ستاره باران کنیم!

بیاییم با « رشد ریشه های روشنایی رافت »،

« صخره های سخت و سیاه شب قساوت » را بشکافیم 

و « شاخه های سپید ملاطفت » 

و « ساقه های سبز مساعدت » را شکوفه باران کنیم!

بیاییم نسیم لطیف ملاطفت را در رگ های هر « برگ زردرنگ » 

از درخت « امید رنگارنگ » کودکان کار به « جَرَیان » اندازیم 

و خون روشن « سپیده » را در شریان های « خشکیده » آرمان هایشان 

به « سَیَلان » درآوریم!

بیاییم دل ها را در کوثر محبت « بشوییم» و عطر عاطفه ها را « ببوییم» .

سبدهای انتظار را پُر کنیم از « گل های افتخار » و « شکوفه های بهار»!

بیاییم سیمای زیبای جوانمردی را در« آیین ایمان »

و « آیینه دیدگان » به تماشا بنشینیم!

 

 #شفیعی_مطهر

-------------------------------     

تلواسه : اضطراب، بی قراری، اندوه

چهر : چهره، رخسار،روی صورت انسان

نبیل : دانا و هوشیار

قَسوت : سخت شدن،سنگدلی

قساوت : سخت دل شدن

صبوحی : شرابی که صبح زود بخورند

مفتاح : کلید

سَموم: باد گرم و زهرآگین و خفقان آور

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 1 مهر 1395 | 11:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(391)     

 

فرصتی برای«بوییدن یک گُل»و«پوییدن یک پُل»!

من در « عرصه حیات » و « قلمرو ممات » 

چه بسیار انسان هایی را دیدم که ده ها سال « زیستند »؛ 

اما یک لحظه نفهمیدند که « کیستند »!

حتی کمتر کسی را دیدم که صد سال زندگي کند، 

اما بسياري را ديدم كه يك سال را صد بار تكرار كردند!

زندگی نه « داری بسته » است و نه « مداری پیوسته » ،

بلکه « راهی بی کران » است به سوی « بارگاهی آژمان ».

راهی است که « پیوسته باید پیمود » 

و لحظه ای در آن نمی توان « نشسته آسود »!

زندگی،« گاهِ گذر از یک پُل » است و « گواهِ باور یک تحوُّل ».

عمر انسان « لحظه ای تنگ » و « عرصه ای آژنگ »است

  به فرصت « بوییدن یک گُل » و « پوییدن یک پُل »!

بنابراین عمر انسان نه « عامل کَرّار » است و نه « قابل تکرار » ! 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

ممات : مرگ،زمان مرگ

دار  : خانه،سرا

مدار : جای دورزدن ،دایره ای موهوم از سطح زمین موازی با دایره استوا

آژمان : بی زمان

آژنگ : چین و چروک ،چین و شکن

کرّار : بازگردنده 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 31 شهريور 1395 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(390) 

 

از « کوهِ گفتن » تا « شکوهِ شکفتن » 

 Картинки по запросу

 

 من همه انسان ها را با هم متفاوت دیدم . 

  انسان ها در تنها چیزی که  مشترک اند، « فرق داشتن با یکدیگر» است.

بنابراین دانستم هیچ « معلّم و مربّی دل افروز » و هیچ « مبلّغ دلسوز »

نباید و نمی تواند « جان گدازد » تا دیگری را « چون خود بسازد ».

هر انسان در « کتاب آفرینش » و « انتخاب بینش »

« فصلی مستقل » دارد و « اصلی متحوّل » .

باید کریمانه به او اجازه داد تا توانمندی های خود را « پیدا » 

و آن ها را « شکوفا » سازد.  


« گفتن » ،کوهی « صعب الصعود » است و «شکفتن»،« قُلّه موعود »!

انسان باید از « کوهِ گفتن » بگذرد تا به « شکوهِ شکفتن » برسد!

او باید آزادانه خود را « بیابد » و به سوی شکوفایی خود « بشتابد »!

 

#شفیعی_مطهر

  ------------------------------------

دل افروز  : روشن کننده دل،کسی که دل را شاد و روشن سازد 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 | 8:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(389)   

 

« کرامت ذات » و « سلامت حیات » 

 

 Картинки по запросу 
 


 

من زندگی بشر را « آمیزه ای از رنگ ها » دیدم 

با « انگیزه ای از فرهنگ ها ». 

انسان ها « چند گونه » هستند،اما نه « چند گانه »!

کسانی که انسان ها را « چندگانه » می بینند،

با « خدای یگانه »،« بیگانه » اند!

همه « رنگ ها را باید پذیرُفت » 

و در « بهارِ همه فرهنگ ها باید شکُفت ».   

انسان بماهُوَ انسان ،« کرامت ذات » 

و در نتیجه حقِّ « سلامت حیات » دارد!

بنابراین هیچ « نژاد و جنس و رنگ » و هیچ « عقیده و آیین و فرهنگ » 

برای هیچ فرد یا گروهی نه « ناز » دارد و نه « امتیاز »!

هیچ کس در « عرصه جهانی » بر « جامعه انسانی » 

نه « افتخار اهورایی » دارد و نه « اختیار فرمانروایی »

انسان ها همه « آزاد »اند و رها از هر گونه « انقیاد »اند،

جز کسانی که خود « تن را به تحقیر بردگی »« می آزارند»

و « سر به زنجیر بندگی » « می سپارند»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------- 

انگیزه: سبب، باعث ،آنچه که کسی را به کاری برانگیزاند

انقیاد: خوار و رام شدن،گردن نهادن،فرمانبرداری

                    

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 29 شهريور 1395 | 7:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(388)  

 

انسان های « بُزُرگ » با همّت های « ستُرگ »

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید
 

 

من « مِهرِ فُروزان » را بر « سِپِهر سوزان » دیدم 

که با « انبوهِ تابَندگی » و « شکوهِ فُروزَندگی » 

تنها می توانست « روز » را بسازد، 

نه « روزگار » را . 

روزگار را نه « خورشیدِ تابناک »،

که « انسان های باادراک »می سازند؛

انسان هایی « بُزُرگ » با اراده ها و همّت هایی « ستُرگ ». 

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

سوزان : در حال سوختن،سوزنده

انبوه : پُر،بسیار،پیچیده و درهم،به هم پیوسته

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 28 شهريور 1395 | 5:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(386)   

 

« نُخبگان آگاه » و « مردم بی پناه »!

 Картинки по запросу

 

من هنگامی که سرنوشت تلخ ملل « واپس مانده » 

با رهبرانی « دست نشانده » را مي نگرم ، 

كم كم به اين « باور » و « سوز جگر » مي رسم 

كه گويا قِصّه پُر غُصّه توسعه نيافتگي را پاياني نيست؛ 

زيرا نه « گُرگان، سير » می شوند و نه « گوسپندان، بصير » !!  

اما در « جوامع انسانی »،نه « توابع حیوانی » ،

آن گاه « پَخمگان تاجوَر پیروزند »

که « نُخبگان روشنگر نور نیفروزند»! 

بنابراین مسئول واپس ماندگی « مردم بی پناه »،« نخبگان آگاه » اند!

آنان که « نمی فهمند» در « وَهم اند»،

ولی نُخبگانی که « فهیم » اند، 

در علت واپس ماندگی « سهیم » اند!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

توابع : جمع تابع،پیرو،پیروی کننده،کلمات مُهمل و بی معنی که دنبال بعضی از کلمات گفته می شود؛چون : ساخت و پاخت

پَخمگان : افراد کودن،کم عقل،کُندفهم و کم هوش

نُخبگان : برگزیدگان

وَهم : گمان، خیال، پندار

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(384)  

 

« نگاه خردارزي  » و « راه انديشه ورزي »!

 

 

 من این « حقیقت ناب » و این « واقعیت چون آفتاب » را 

در گستره ای به گستردگی « زندگی بشر » و در عرصه « نقد و نظر » 

و نیز در قلمروی به « درازای زمان » و « پهنای زمین » دیدم 

که بیشتر ملت ها را با بهره گیری از « تحریک احساسات » و « ترویج خرافات » 

می توان به « زیر سلطه » و « مهمیز سیطره » درآورد ؛ 

اما از « راه انديشه ورزي » و با « نگاه خردارزي  »

نه مي توان « رادمردي » را « رام » کرد و نه « آزادمردي » را « آرام ». 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

خردارزی : ارزشمندشمردن عقل و خرد

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 24 شهريور 1395 | 7:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(383)  

 

  « آیه رحمت » یا « مایه زحمت »؟


 Картинки по запросу

 

من قلب محمد(ص) را « پرجمعيت ترين شهر دنيا » 

و « پُررحمت ترین نهر مصفّا » ديدم. 

در آن شهر سُفره اي گسترده بودند 

ُپر از « لُقمه های لُقمانی » و « جُرعه های جنانی »؛ 

سفره ای به گستره طول تاريخ زمان و عرض جغرافيای زمین.

بر سر آن سفره « بي رنگ » و عاری از « رنگ نیرنگ » 

همه انسان ها از هر « نژاد و رنگ » 

و با هر « فکر و فرهنگ » نشسته بودند 

و « لُقمه هاي مالامال رَافت » مي خوردند 

و « جُرعه هاي زُلال رَحمت » مي نوشيدند.  

اما دریغ و افسوس! « فَقیهان مُتحَجِّر» 

و « سَفیهان تاجر » دست به دست هم دادند

و برای جهان بشریت از این « آیه های رحمت » 

، « مایه های زحمت » ساختند! 

از آن پس غروب شد روزی که « وفا »،« سرمایه بقا » بود 

و « جفا » ، « مایه فنا »!

« عفّت » « زَر » بود و « غیرت » ، « زره »؛

اما « زَر » را با « زور » بردند و « زره » را با « تزویر »!

« شهامت » ، « شراری در دل » بود 

و « شجاعت » ، « شوری در سر ».

« شهامت » را « شناعت » شناختند و « شجاعت » را « جسارت »!

« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور » را با « شَرّ »!

« نماز »ها با « خشوع و خشیت » بود و « راز و نیاز » ها  با « عطر عصمت »!

« خَشیَت » را به « خُشونت » کشیدند و « « عصمت » را به « عصیان »!

 « شرافت » ، « شناسنامه » بود و « شهادت »،« پایان نامه »!

اما گُلِ « شرافت » را با « هجومِ  شقاوت » پَرپَر کردند 

و غنچه « شهادت » را با « سموم شماتت »!

...و اما اکنون « غُل و بند » ، « گُل لبخند » را از ساقه لب ها « ربوده »

و عجوزه غم در غمخانه دل ها « غنوده » است.

تنها « راز شکوفایی بصارت » و « رمز رهایی از اسارت » 

« گذشت از جهالت » است و « بازگشت به اصالت ».

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

 جنان : بهشت،جمع جنّت

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 | 8:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(382) 

 

نه « در امان »  و نه « با ایمان »!

Картинки по запросу

 

من دو کودک « ناهمگون » را دیدم از دو قشر « گوناگون »؛ 

يكي « مغرور از داشته ها »! 

و ديگري « رنجور از نداشته ها »! 

اما هيچ يك را خوشبخت نديدم؛ 

زيرا تا هنگامي كه در جامعه « گرسنه اي بي خانمان » 

و « برهنه ای سرگردان » باشد، 

  نه كسی « در امان » است و نه کسی « با ایمان »! 

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 22 شهريور 1395 | 5:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(381) 


« صخره های کوه » مقهور « اراده های نستوه » 

 

 

   در نبرد سخت بین « اراده های پولادین » و « صخره های سنگین»

این اراده « انسان های استوار » و تصميم « سختي ستيزان پايدار » است

که بر « صخره های سخت » و « تیرگی های بخت » چیره می شود.

« صخره های کوه » در برابر « اراده های نستوه » 

چون « موم »،« نرم » می شوند و چون « سَموم »، « گرم »!

این « انسان های ساده » و « ناتوان های بی اراده » اند

که « مقهور خواری ها » و « رنجور دشواری ها » می شوند.

 

#شفیعی_مطهر

----------------------- 

سَموم : باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور

 

این کانال تلگرامی چشم به راه نگاه پویشگر شماست:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 21 شهريور 1395 | 4:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(380)  

 

« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »! 

 

Картинки по запросу

 

من گردبادی « ویرانگر » را دیدم همراه با « غرّش تُندر » .

  « کارش توفندگی » بود و « کوله بارش ،روزمرّگي » ! 

این « توفان سیاه » با « طغیان تباه »،

« دار سرب و سراب » و « دیار قاب و نقاب » را در بر گرفته ، 

همه جوانه های جوانمردي را « می خَست »

و نهال هاي مهرباني را « درهم مي شكست »؛ 

« مُل های محبّت » را بر « خاک می ریخت »

و « گُل های انسانیت » را با « خاشاک درمی آمیخت».  

« پایایی شب » و « دیرپایی تب »، 

« حال هر گونه پویایی را از هر پوینده »

و  « مجال هر گونه جویایی را از هر جوینده » گرفته،

 هر « پوینده را مایوس » و هر « جوینده را با رخوت مانوس » کرده است!

بنابراین در این « دار و دیار»،« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »،

« زدودن غبار نومیدی » و « پالودن این پلیدی »

از « سیمای اذهان » و « تنگنای زمان » است. 

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

دار : خانه،سرای،جایی که در آن سکونت کنند

دیار : خانه ها، مساکن، شهر، سرزمین (ج دار)

خَستن : زخمی کردن، مجروح کردن، آزردن

تُندر: رعد، غرّش ابر ،آسمان غرّش

پالودن : صاف کردن،پاک کردن،پاک کردن از آلودگی 

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 | 8:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(379)  

 

« حق ستیزی » و « گفت وگو گریزی »!

Картинки по запросу

 

من « تلاش و تکاپو » و « پدیده گفت وگو » را دیدم

که در « راه روشنگری » و « همراه با حق باوری » ،

  دل هاي « تاريك » را به هم « نزديك » مي كرد 

و اذهان « دشمنان » را « سامان »

و پيوندهاي « پريشان » را « سازمان » می بخشید.

....و « متعصّبی تيره دل » و  « متحجّری غافل » را ديدم 

كه « همنوايان را بينوا » و « بلازدگان را مبتلا »مي كرد.  

 آن که از گفت و گو « می گریزد » 

و با هر اندیشه جز فکر بیمار خود « می ستیزد »،

بر این پندار است که همه حقیقت نزد « اوست » 

و همه باورهای دیگر « های و هوست »!

او خود « کامل » است و « سرچشمه فضایل »

و دیگران همه « عاطل » اند و « باطل »!

 اینان عمری اسیر « کابوس اند » 

و سرانجام در « پیله تنهایی » 

و « حیله هیولایی » خود « می پوسند »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

 عاطل: بی کاره، بیهوده، بی معنی، باطل

کابوس : بختک، حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و شخص خفته خیال می کند که چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد!

هیولا : ماده ماده، اولی،صورت و هیکل

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 | 8:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(378)  

 

« عاشقانه سوختن » و « عارفانه نور افروختن »!

Image result

 

من « فانوس دریایی » رابر كرانه « اقيانوس رهايي » دیدم 

که « یک تنه و تنها » و « شیفته و شیدا » 

در برابر « غول شب » و « افول کوکب » ایستاده بود!

  او « پیکان های نور » را از « کمان های دور »

از هر سوی بر « پیکر سرد و سیاه » و « باور دژآگاه » شب می بارید .

او نه « مهر و ماه » بود و نه « پاد پگاه »،

اما با « شهاب های فانوس » ،

ره گم کردگان « گرداب های اقیانوس » را راه می نمود.

بنابراین دریافتم که در « راهِ روشنگری » و « گاهِ حق باوری »،

نه « تنهایی دوران » بن بست است و نه « بی وفایی یاران »!

باید « عاشقانه سوخت » و « عارفانه نور افروخت »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

غول : دیو، موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه و بدهیکل،جانور مهیب

افول  : غروب کردن، پنهان شدن ،ناپدیدشدن ستاره

دژآگاه : بداندیش، بددل، بدخو، تندخو،نادان و بی تربیت

پاد : نگهبان،تخت،اورنگ 

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 18 شهريور 1395 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(377) 


« بستگان به زمین » و « وابستگان به زمان»

Картинки по запросу

 

من « مرغان شاد » و « پرندگان آزاد » را 

« رهاتر از موج » و « فراتر از اوج » دیدم؛ 

پرندگانی که « سینه سپهر را می شکافند » 

و در « مِهینه مِهر می شکفند»!

  این « پرندگان سبکبال » و مرغان فرخنده فال »

بر بلندای سپهر پرواز خود نه « مرزی » دارند و نه « ترس و لرزی ».

بنابراین دانستم که برای رهایی از « بند خاک » و « گزند مغاک»

باید دل را از « دلبستگی ها » و جان را از « وابستگی ها » آزاد کرد!

« بستگان به زمین » و « وابستگان به زمان»

نه « پری برای پرواز » دارند و نه « نایی برای آواز »!

اینان « سر به زیر » دارند و « پای در قیر»!

عمری بر روی محیط « دایره هوس » و « خاطره قفس » می دَوَند! 

و هر چه تندتر « بدَوَند»،زودتر به نقطه آغاز « می رسند».

نه « گامی به پیش  می گذارند » 

و نه « اهتمامی به خویش  دارند»!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------

مِهینه : بزرگ،بزرگ تر،بزرگ ترین

مِهر : آفتاب،خورشید

فرخنده فال: نیک بخت،خجسته،مبارک

مغاک : گودال،جای گود

اهتمام : همت گماشتن بر امری،کوشیدن

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 17 شهريور 1395 | 9:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(376)  


« واقعیت گریزی » و « حقیقت ستیزی»!

Картинки по запросу


من ایدئولوگی را دیدم 

که اسب ایدئولوژی او « مُرده » 

و هرزه گیاه اندیشه اش « پژمُرده » بود؛ 

اما او به جاي پياده شدن از این « اسب بیمار » 

و دست کشیدن از این « کسب و کار »

،دست به هر « كاری متعارف » و « ابتکاری غيرمتعارف » مي زد 

تا با « واقعیت » « بستیزد » و از « حقیقت » « بگریزد »!

غافل از این که « صفای حقیقت » و « سیمای واقعیت  »

چونان « مهر » بر سینه « سپهر » « می درخشد»

و هم « شیفتگان زلال » و هم « فریفتگان ضلال » را 

« نور و شعور » « می بخشد»!

 

#شفیعی_مطهر

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 | 5:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(374)  

 

« پارسی » یا « فارسی »؟!

 Картинки по запросу

 

من « پارسي » زبان هايي را ديدم 

كه زبان گويشي خود را نه « پارسی » ،که« فارسي » مي ناميدند، 

  زیراعرب ها حرف« پ » ندارند!!

 پس از یورش « اعراب » و خاموشی « فروغ فرهنگ و آداب » 

آن چه فرهنگ و ادب « پارسی » را در سال های « بی حارسی » حراست کرد 

نه « شاهان خودکامه » که « زبان شاهنامه » بود!

 

#شفیعی_مطهر

 


بیشتر بخوانید در کانال

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 14 شهريور 1395 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(373)  

 

درد بی دردی!


 Картинки по запросу

 

من دوستی را دیدم 

که هم « درد » داشت و هم « دل »، 

فهميدم مي توان با او « درددل » كرد! 

درد بی دردی چه دردی بی دواست!

درد ،لطف و نعمت پاک خداست

 

#شفیعی_مطهر

 

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 13 شهريور 1395 | 9:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(372)  

 

شما چی؟!

 Картинки по запросу

من دوستم را دیدم.

گفت: دوستت دارم. 

گفتم: تو باران را هم دوست داری، 

ولي به هنگام بارش باران در زير چتر پنهان مي شوي ، 

آفتاب را نيز دوست داري ، اما به سايه پناه مي بري 

و باد را هم دوست داري ، 

اما به گاه وزش باد، پنجره را مي بندي. 

اكنون بگو مرا چگونه دوست داري؟ 

....و دوستم به فکر فرورفت!

شما چی؟!!

 

#شفیعی_مطهر

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 | 1:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(371)

 

« بستر آرام » یا « خاکستر آلام »؟!

Картинки по запросу

من « آدمی بی خیال » و « انسانی بدسگال » را دیدم 

که بر روی « ریل های قطار » چون « بستر زرنگار»

به « خوابی شیرین » و « رویایی نوشین » فرو رفته بود؛

خوابی به « ژرفایی غفلت » و « شکرخایی عادت ». 

چه « شباهتی دلاویز » و « مشابهتی شگفت انگیز» دیدم 

بین این « انسان غافل » با « دنیازدگان جاهل »!

مسیر دنیا چون محل « عبور سِیل » است و « مرور رِیل »؛

بنابراین نه « بستر آرام »، که « خاکستر آلام » است!

باید هر لحظه آماده شنیدن « بانگ رحیل » باشیم و « گلبانگ گسیل »! 

دنیا « پُلِ عبور » است و « مُلِ غرور ».

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

سگالیدن : اندیشیدن،فکرکردن،پنداشتن

شکرخایی : شکرخواری

مُرور : رفتن و گذشتن، گذرکردن

آلام : دردها ،رنج ها،(جمع اَلَم)

رحیل : کوچ کردن،کوچیدن

گسیل : کردن روانه کردن ،فرستادت کسی به جایی

مُل : شراب

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 11 شهريور 1395 | 8:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(370)  

 

« اوج مداران» و « موج سواران»!

Картинки по запросу

من سیاستمدارانی را دیدم که نه « بصارتی در اوج مداری » ، 

که « مهارتی در موج سواری » داشتند.

اینان « نماد فرصت طلبی » و نمود دولت مَشربی » بودند

و همیشه مترصّد بودند تا « موجی برخیزد » و « فوجی را برانگیزاند» 

تا اینان بر امواجی سوار شوند که نه خود « آغازگرش »

که بیشتر « بهره ورش » هستند. 

در این « دهر غریب » و « شهر پرفریب » 

 تا مردم، « ناآگاه » و عوام فریبان،« پادشاه » باشند،

« مستضعفان موج آفرین » همیشه « بی قدر » اند 

و « مستکبران اوج نشین » بر « صدر »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

بصارت : بینایی،زیرکی،دانایی،بینش،بینادلی،باریک بینی

مَشرب: طریقه دینی و فلسفی،مسلک،نحله

نمود : نشان،علامت،جلوه،جلا،رونق

 فوج : گروه، دسته 

دهر : روزگار،زمانه،عهد،عصر،زمان،دوره

قدر : ارزش،اعتبار

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 10 شهريور 1395 | 10:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(369) 


هر که « پاک تر »،« غمناک تر »!

Картинки по запросу

 

من مترسکی را دیدم « تنهای آزاده » و « بر پای ایستاده »؛

 هر چه دست هایش را « دراز » و آغوشش را « باز » می کرد، 

هيچ كس او را در آغوش نمی گرفت. 

بيچاره نمي دانست كه « تنهايي همزاد آزادگي » است 

و « پارسایی همراه ایستادگی»!!

 در این « دیر دیرین » و « دیار بیدادآفرین »

هر که « پاک تر »،« غمناک تر »

و هر که « سفّاک تر»،« طربناک تر »!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------

دِیر : صومعه،جهان مادی

سفّاک : خونریز

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 9 شهريور 1395 | 3:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

    #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(366)

 

« كاري بایسته » و « ابتکاری شایسته »!

Картинки по запросу

من « غولی بیابانی » را با « طولی غیرعقلانی »دیدم 

که در روز روشن به شهر « سرب و سراب » بدون « نقب و نقاب » وارد شد؛ 

در حالي كه همه مردم با ديدن او « وحشت زده و بیمناک » و « چُست و چالاک »

نه با « پای ستیز » که « روي به گريز» نهادند. 

با خود گفتم: اي كاش « هیولاهايی هول انگيز »و « غول هایی بی مهميز » 

چون « فساد پنهان »، « اعتياد جوانان » ، 

« بیداد خودکامگان » و « فریاد ستمدیدگان » نيز 

چون اين « غول بي نقاب » و « هیولای اضطراب » 

در اين شهر ستم زده وارد مي شد! 

تا همه او را « مي ديدند » ، عربده اش را « می شنیدند»

و « كاري بایسته » و « ابتکاری شایسته »مي كردند!!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------  

غول : موجودی افسانه ای بسیار بزرگ جثّه و بدهیکل

نقب : راه باریک زیرزمینی،سوراخ زیرزمینی  

مهمیز: افسار،مهار

هیولا : صورت،هیکل وهمناک

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 6 شهريور 1395 | 8:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(364)  

 

 « سنگ ها » و « سنگرها »! 

 

 Картинки по запросу

 

من رهروی پویشگر » و « پیشروی پژوهشگر » را دیدم 

که از هر « سنگی »، « سنگری » می ساخت 

و از هر « بندی »، « بندري ». 

از هر « خامی » درسی « می آموخت »

و از « ناکامی » تجربه ای « می اندوخت »!
اشتباهات را تجربه « مي ناميد» 

و پس از هر « شکست » بدون « گُسست »

و با « پويايي بيشتر » و « توانایی برتر »

به سوي هدف « مي خراميد».

قله هدف برای هر « پوینده پولادین » و هر « جوینده جهان بین » 

« مشهود » است ،ولی « صعب الصعود» است! 

در کنار هر « گلی لطیف »،« خاری حریف » « روییده » 

و در ورای هر « شکست سخت »،« پیروزی بخت » « بیوسیده » است! 

نگاه اگر مثبت باشد، در بطن هر شکست،« وقوع پیروزی » « نهفته »  

و در متن هر شب تار،« طلوع بهروزی » « خفته » است!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

حریف : هماورد، هم نبرد،طرف شخص در بازی و نبرد

بیوسیدن : انتظارداشتن، توقّع داشتن، طمع داشتن

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 4 شهريور 1395 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(363) 

 

« میرایی » پیامد « ایستایی »!

 

من در « بُرهه ای از زمان » و در « بَرخه ای از زمین  »

در « پگاهی شبنم وار» و با « نگاهی امیدوار » 

بر  «گونه گُل هستی» و بر « گردونه سمبُل سرمستی » نشستم ؛ 

  امّا چون « چرخش زمین را نگریستم» بر « گردش زمان گریستم»!

آن گاه دانستم که من نیز برای « پویایی و پایایی » آمده ام، 

نه برای « ایستایی و میرایی »! 

من در « بنای بینش » و « سیمای آفرینش »

« نه لَحظِه ای را رام » دیدم 

و « نه لَمحِه ای را آرام »؛

بنابراین نه « دَمی با آرامش خُفتم » 

و نه « بازدمی رامش پذیرُفتم »! 

 « هماره باید آگاه بود»

و « همواره باید راه پیمود ».

« پایایی » در گروی « پویایی » است

و « میرایی » پیامد « ایستایی »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------- 

بُرهه: روزگار،قسمتی از وقت و زمان

بَرخه: پاره ای از چیزی، جزوی از کُل، حِصّه،بَهره

گردونه: ارّابه،گاری

سمبُل: نشانه ،علامت،مَظهر، نماد، رمز،شعار

 لمحه : یک بار اندک چیزی را دیدن، نگرش دزدکی، چشم زد، مدتی اندک

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 3 شهريور 1395 | 6:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(362)   

 

راه رهایی از یوغ جهالت ها

من « خودكامگاني خیره » و « سیه چهرگانی چیره » را ديدم 

كه « ايستاده بر كرانه شب » ،ولی با « استفاده از پشتوانه مکتب »،

« بي تاب از روشنگري مهتاب » و « بيزار از تابش آفتاب ». 

چون دستشان به مهر و ماه نمي رسيد، 

تا « چراغ مهر» را « خاموش »، و باغ سپهر » را « مخدوش » کنند؛

مي كوشيدند تا تصويرشان را در آيينه آب « درهم بريزند»

و اين گونه با روشنگري « بستيزند ».

« نورگریزان » و « شعورستیزان »، مرگ خود را 

در « فروغ آگاهی شهروندان » می بینند و در « بلوغ همراهی دردمندان »!

بنابراین تنها راه ،« شکوفایی بلوغ ملت ها »است 

و « رهایی از یوغ جهالت ها»

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

خیره : گستاخ،خودسر،لجوج،سرکش،هرزه

چیره : مسلّط، غالب

مخدوش : تصرف شده، وسوسه شده،خراشیده شده

بلوغ : رسیدن به سن رشد

یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن بر گردن گاو می گذارند

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 31 مرداد 1395 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 88 89 90 91 92 ... 130 صفحه بعد