وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(251)
----------------------------------------------------
« رای رویش » و « پای پویش »
------------------------------------------------
من تا آن هنگام « می بالیدم » و به « بالیدنم » « می بالیدم » ،
که نهال وجود خود را سبز و « در حال رویش »
و « به دنبال پویش »می دیدم .
اما آغاز « پوسیدگی » و پایان « بالندگی » را
آن گاه « محسوس » دیدم که رسیده بودن را « احساس » کردم!!
بنابراین هر « موجود » و « صاحب وجود »
در « روند کمال » و « فرایند وصال »
تا آنجا رشد می کند که خود را نیازمند رشد می داند.
آنجا که خود را در « اوج کمال می بیند » ،بر « موج اهمال می نشیند »
روند مرگ و نابودی آن گاه آغاز می شود که
از « رای رویش » و « پای پویش » باز می مانیم!
ز گهواره تا گور باید تلاش
چه بهر کمال و چه کسب معاش
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بالیدن (اول و دوم) : رشد کردن،بزرگ شدن،نمو کردن،تناور شدن
بالیدن(سوم) : افتخار کردن
روند: روش،رفتار،طریقه،طرز
اهمال : فروگذاشتن،واگذاشتن،در کاری سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن
رای: اندیشه،فکر،عقل،عقیده،تدبیر،عزم
------------------------------
در کانال تلگرامی گاه گویه های مطهر چشم به راه شما هستیم: @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 4 ارديبهشت 1395
| 9:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(250)
--------------------------------------------------
« خط صواب » و « خطای خیزاب»!
------------------------------------------------
من « بزرگ ترین اشتباه» انسان را « ترس از اشتباه » دیدم.
کسی که اشتباهی نکرده نه پيشرفتي كرده
و نه چیز تازه ای کشف کرده است.
خطا كردن كاري « انساني » ، ولي تكرار آن عملي « حيواني » است.
« آموزه قانون بقا » زندگی را « آمیزه ای از آزمون و خطا » می داند.
آنان که اکنون به « سود سودا » رسیده اند،چه بسیار « خط خطا » پیموده اند!
و آنان که « رَهِ رِهایی » و « دُر دَریایی » را یافته اند،
از « بلوای بلا » گذشته اند تا به « دریایی از صفا » رسیده اند!
چه بسا « زَرق خطا » صد« خط » دارد و « زُورق صواب » یک « شط »!
بنابراین برای رسیدن به « خط صواب » از « خطای خیزاب » نترسیم !
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
سُودا : معامله،داد و ستد،خرید و فروش
بَلوا :بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
زَرق :بانیزه زدن،خیره شدن با خشم،نیرنگ و تزویر
زُورق :کشتی کوچک،کرجی
شط:رود بزرگ که وارد دریا شود
صواب :راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضد خطا
خیزاب : موج،کوهه آب
----------------------------------------
در کانال تلگرامی زیر: « تو را من چشم در راهم!»
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 3 ارديبهشت 1395
| 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(249)
---------------------------------------------------
« ایفای نقش» بدون « استیفای نقشه»!
-------------------------------------------
من بسي ملت هاي « بپاخاسته » و به يگانگي « آراسته » را ديدم
كه همه مي دانستند «چه چیز را نمی خواهند» ؛
اما نمي دانستند« چه چیز را می خواهند» ،
بنابراین پس از « پيروزي نهضت » و « بهروزی ملت »
هر گروه به سمتي رفتند و هر دسته به سويي .
...و این سرنوشت ملت هایی است که
« نسنجیده بپامی خیزند » و نظامی را «نفهمیده فرومی ریزند »،
ناگزیر در تجدید « بنای نوین »
همچنان گرفتار « اوهام دیرین » می مانند.
آنان که نخست « نمی اندیشند » ،
ناگزیر در پایان « می پریشند »!!
« ایفای نقش » بدون « استیفای نقشه » راه به کمال نمی برد.
ملت هايي« توسعه نديده» چون« كودكان نورسيده »
به جاي « پستان شير » ،
« پستانك تحقير» را مي مكند
و « كوراب كوير» را مي كاوند.
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—------------------------------------—
می پریشند : پریشان می کنند،نظامی را نسنجیده فرومی پاشند
ایفا : وفاکردن به عهد،نقشی را اجراکردن
استیفا : تمام فراگرفتن،طلب تمامی حق کردن
کوراب : سراب،شوره زار
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395
| 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(248)
-----------------------------------------
جعبه جادو یا حربه هیاهو؟!
----------------------------------
من جعبه ای دیدم « جادو » با « حربه هیاهو »!
که خردها را به « چشم » می آورد و خردمندان را به « خشم ».
در آن « جعبه جادو » يا « ديگ پر هياهو »
هر خوراكي« مسموم» را با رنگي خوش و طعمي« موهوم » مي پزند
و به خورد افراد « ساده اندیش » و مزدوران « روان پریش » مي دهند.
اما این « امیران شیاد » نمی دانند که « اسیران انقیاد » نیز
روزی « جام زلال آگاهی را می نوشند »
و « پیام لایزال پگاهی را می نیوشند ».
در این « روز عصیان» و در این « دیگ جوشان »
با « تراكم فرياد » و بستن « سوپاپ انتقاد »
« لحظه انفجار » و « فروریزی ساختار » گریزناپذیر می گردد!
------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------
انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن،فرمانبرداری
لایزال : زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
نیوشیدن: شنیدن،گوش کردن،گوش فرادادن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395
| 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (247)
------------------------------------------
یوغ و دروغ!
---------------------------------------
من در شهر سرب و سراب مردمی را دیدم
که راستی را « هِشته »و با قراری « نانوشته »
همه به همدیگر « دروغ می گویند »
و راهی « بی فروغ را می پویند».
بنابراین نه « گفتارها » « رنگ و بویی » دارد
و نه « رفتارها » « سمت و سویی ».
و در این شهر پینوکیو را دیدم با « دماغی دراز» و با « داغی پرسوز و گداز»!
او را گفتم: باری« دلیل دماغ دراز » را دانم،
لیک « تعلیل داغ پرسوز و گداز» ندانم!
گفت: در این شهر همه تحت « یوغ اند » و « دروغ می گویند»؛
اما حجم عظیم دروغ ها نه « دماغی را بی اندازه» می کند و نه « داغی را تازه »!
در شهر ما افشاگر دروغ « شعار » است و در شهر شما ،« شعور »!
رویارویی با دروغ کار« انسان های فکور » است با « سلاح شعور»!
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------------------
تعلیل: ذکر علت،علت و سبب امری را بیان کردن
یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
هِشتن : هلیدن،گذاشتن،فروگذاشتن،رهاکردن
شعار: ندای مخصوص و علامت گروهی از مردم که بدان یکدیگر را بشناسند.
شعور : دریافتن و دانستن،فهم و ادراک،حس کردن
------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 31 فروردين 1395
| 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(246)
----------------------------------------------
بیان سلایق یا زبان منطق؟!
-----------------------------------------------
من انسان را در آستانه هزاره سوم دیدم
که « تجسم انتقاد » بود و « مجسمه فریاد ».
او همه قيد و بندها را « درهم مي كوبيد»
و بر هر چه که او را به بند می کشید،« برمي آشوبيد» .
زنجيرها را « مي گسست »
و « ميله های قفس » و « فیله های محبس » را « درهم مي شكست ».
اکنون از « بستر قرون » و « خاکستر سکون »،
نسلی برمی خیزد که « عصای عصیان » بر دست دارد
و « لوای طغیان» بر دوش.
این نسل چونان شاهین بلندپروازی است که
نه در « باور قفس » می گنجد و نه در « خاطر محبس »؛
بر « اوج آسمان سر می ساید» و بر « موج آرمان می آساید»!
این تبار « نواندیش و سبزکیش تا خود « کنجکاوانه » حقایق را « درنیابد»،
« عاشقانه» به سوی آن « نمی شتابد».
جوان نه « پِلک بسته » دارد و نه « کِلک شکسته»؛
ژرفای رویدادها را « می بیند » و به داوری « می نشیند».
« ناشایست ها را می نگرد » و « بایست ها را می نگارد».
بنابراین با اینان نه با « بیان سلایق » ،
که با « زبان منطق» باید سخن گفت.
-------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------------—
فیله : تور،دام،میله
کِلک : نی،قلم نی،قلم
سلایق: جمع سلیقه،ذوق ها،نهادها،سرشت ها
@AMOTAHAR
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 30 فروردين 1395
| 9:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(245)
------------------------------------------------------
« کار صالح » نه « رفتار طالح »!
-------------------------------------------
من همه« انسان های آفریده » را « پيامبران برگزیده » ديدم
و هيچ انساني را نديدم كه از « نائره افلاک »
پاي بر پشت « خاطره خاك» بنهد
و با پیامی فطری « فرهیخته »
و به رسالتي « برانگيخته » نشود.
رسالت هر انسان انجام كار صالح « مطلوب » است
، نه انجام هر « كار خوب »!
كار صالح بهترين، ضروري ترين و حياتي ترين كار است.
کار صالح « خروج از بطن بطالت » است و « عروج به دل دلالت ».
کار صالح « دِل » را از« گِل» « می کَنَد»
و با عطر« ملکوت » و نور « لاهوت » « می آکَنَد».
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------------
طالح : بدکار،تبه کار، بدعمل،خلاف صالح
نائره : آتش برافروخته
مطلوب : خواسته شده
بطن : شکم ،میانه چیزی،درون چیزی
عروج : بالارفتن، به بلندی برآمدن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 29 فروردين 1395
| 7:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(244)
---------------------------------------
بشوییم دیده ها را
----------------------------------
من هيچ انساني را نديدم كه « بد » آفریده شود؛
بل كه اين « روند و روش » و « فرایند پرورش » است كه
انسان ها را از « مدار فطرت » و « انوار طینت »
« محروم مي كند»
و به ديار « موهوم مي كشاند ».
همه « پدیده ها » « پاک » اند و همه « آفریده » ها،« طربناک »!
دل سرخ غنچه ها ،« عطرآگین » است و قلب سبز جوانه ها،« زمردین ».
چشمه زرد آفتاب،« زرین » است و آبشار سپید مهتاب،« سیمین ».
سیمای سیمابگون « برف» « سپید» است و دل« دریای ژرف» به رنگ« امید ».
گلبرگ های« گل» « لطیف » اند و گل نغمه های « بلبل » ،« ظریف ».
« نیالاییم » «چشمه های نور و سرور » را
به « کرشمه های زور و غرور »!
و « بپالاییم » « چشم های شور و شعور» را
از « نگاه های ناجور و ناسور »!
« بشوییم دیده ها » را تا « بجوییم نادیده ها » را
=====================
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------------------------------
طینت :خلقت،جبلت،سرشت،خوی
موهوم : وهم شده،خیالی،پنداری،غیرواقعی
کرشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
ناجور : نامناسب،مخالف
ناسور: زخم آب کشیده،(در اینجا نگاه آلوده)
بجوییم : پیدا کنیم، بیابیم ،ببینیم
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 15:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(243)
-------------------------------------------------
« نوزایی » و « بازشکوفایی »
-----------------------------------------------
من شب پره را ديدم « نورگريز » و « روشني ستيز ».
« دعاي » او مرگ « آفتاب » و « ادعاي » او حفظ « حباب » بود.
او شب تا « سحر » از جان و « جگر »
شعار مي داد: « مرگ بر خورشيد و نور اميد....»
اما با فرارسيدن « سحرگاه » چون هر « پگاه »،
آبشار نور « مهر» از همه قلل آبي « سپهر » بر سر و روي گيتي فرو می باريد...
و اين است سِرِ سبزِ« نوزايي » و قانون ابدي« بازشكوفايي ».
----------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(242)
--------------------------------------------------
کرامت،ستون اصلی انسانیت
--------------------------------------
من « کوچک بودن » و « حقیر نمودن »
در« آغاز زندگی» و « چشم انداز بندگی» را « معقول » و « قابل قبول » دیدم؛
اما در « استمرار حیات » و « استقرار ثبات»
« كوچك ماندن » و « حقارت پذيرفتن» را زشت و ناپسند مي دانم.
انسانیت انسان نه به « قد و قامت » او ، که به « کرامت » اوست !
انسان هر چه را از« کف بدهد» و « تلف کند»،همچنان انسان است،
اما انسانی که « کرامت را نبیند» و « لئامت را برگزیند»،
از « اریکه انسانیت» به « باریکه حیوانیت» فرومی افتد!
انسان باکرامت جایگاهش در «چشم آفتاب » است، نه در « چشمه سراب».
انسان کریم نگاهی دارد به « عصمت پگاه » و « صمیمیت صبحگاه»!
او خاطر خود را « خطیر » می بیند و وابستگی ها را « حقیر »!
« صداقت » از آبشار « نگاهش » می بارد
و « قداست » از قلب « آگاهش » می تابد!
یک جامعه « کریم » هیچ گاه زیر بار هیچ خودکامه « لئیم » نمی رود!
هر ملت آن گاه در برابر حاکمان خودکامه « تسلیم » می شود،
که شهروندانش «لئیم » شده باشند!
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ (54، زخرف)
فرعون خودکامه مردم خود را تحقیر کرد و اندیشه های آنان را سبک شمرد،پس او را اطاعت کردند،زیرا مردمی پلید و پست شده بودند.
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------
لئامت :فرومایگی،بخیلی،پست فطرتی
لئیم:بخیل،ناکس،فرومایه
اریکه: سریر،تخت،تخت مزین و فاخر،تخت پادشاهی
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 7:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(241)
--------------------------------------------------
« همسری » و « همدلی»!
-------------------------------------------
من چون هر انسان را دارای دو دست، دو پا، دو چشم و دو گوش ؛
اما دارای« یک قلب» دیدم؛
دانستم که او بايد نیک « ببیند » و جفت خود را خود « برگزیند »!
همه اعضایی که « جُفتند »،آرامش را « پذیرُفتند»،
اما قلب چون تنهاست ، باید همواره « بشتابد» تا جفت خود را « بیابد»!
بنابراین تنها شرط همسری ،یک دلی است.
همه انسان ها « یک دِل» دارند و « مُکمِل» یکدیگرند!
اما هر دارنده « یک دل » ، « یکدل » نیست!
پس شرط « مکمل » بودن، « یکدل » شدن است!
همسران نه تنها « همسر» که باید « همدل » باشند!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------
مکمل : کامل کننده،تمام کننده
-------------------------------------
دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی زیر: @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 25 فروردين 1395
| 8:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(237)
---------------------------------------------
خَرَدمداری و بِخرَدمدیری!
------------------------------------------------
من بسیاری از زنان را دیدم که « زیبایی » را
بر « خردگرایی » برتری می دادند،
چون بر اين پندار بودند كه
مردان بيشتر دوست دارند « ببينند!!»
تا اين كه « بينديشند!! »
اکنون مانده ام که چالش فرهنگی ما ،
« پلیدی پندار» است یا « پلشتی رفتار »؟
« کار» چشم « دیدن » است و « ابتکار » خرد،« اندیشیدن ».
آن گاه که خَرَدها از دل به « دیده » آید و از پراتیک به « پدیده »،
از آن پس « احساس »،« فرمان می راند»
و « وسواس »،« جان می گیرد».
باید « خَرَد » بر « صدر نشیند»
و « بِخرَد » « قدر بیند».
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------------
بِخرَد : خردمند،عاقل
پلشتی : آلودگی،پلیدی،چرکینی
پراتیک : (Pratique) اجرا،عمل،تجربه،آزمایش،ممارست،تمرین ،عادت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 21 فروردين 1395
| 8:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(236)
---------------------------------------------------
تفاوت ها « نشانه کمال » یا « بهانه ابطال »؟!
----------------------------------------------------
من همه « انسان ها » را در همه « دوران ها » با یکدیگر متفاوت دیدم؛
در رنگ ها و فرهنگ ها،
در نظرها و باورها ،
در نگاه ها و دیدگاه ها ،
در دین ها و آیین ها ،
و همه در نیل به همه« اهداف »،در « اختلاف »؛
من با دیدن این همه « چهره های گونه گون « و شنیدن « نغمه های ناموزون »
به یک « حکمت راستین » و « معرفت بنیادین » پی بردم
و آن این که برای آفرینش یک تابلوی « نقاشی » یا جامعه « کنگاشی»
باید از همه « رنگ های گوناگون » و « فرهنگ های ناهمگون » بهره گرفت!
گونه گونی رنگ ها و فرهنگ ها هم بر « کمال » می افزاید و هم بر « جمال »!
بدون هماهنگی همه رنگ های « ناهمرنگ » هیچ تابلوی « قشنگ» پدید نمی آید.
بنابراین گونه گونی هر« گزینش » در پازل جهان « آفرینش »
« نشانه کمال » است ،نه « بهانه ابطال »!
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------------------
کنگاشی : شورایی،مشورتی
ابطال: باطل کردن،لغوکردن،بی فایده و بیهوده کردن،ناچیزشمردن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 20 فروردين 1395
| 7:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(235)
-------------------------------------------
امید « باروری» در «باور»!
-----------------------------------
من سلامتی را « بهترین حیله » و « کُندترین وسیله »
برای رسیدن به ایستگاه مرگ دیدم!
...و کمترین سود در « سودای ورزش» و « ادای نرمش »
در این است که ورزشکار« سالم تر» و در تحمل مصائب« مقاوم تر» است!!
تکاپو و « تلاش » و کار برای کسب « معاش »
باعث « جلای روح و جان» و « صفای روان » می شود.
الماس با « تراش » می درخشد و انسان با « تلاش ».
دانه در خاطر خاک « نهُفتن » ، تجلی « تلاش دهقان » است
و بر شاخسار تلاش « شکُفتن » ،نتیجه « کنگاش انسان »!
باید بذری « افشاند» و نهالی « نشاند »!
باید « مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت».
باید « قصری از صداقت بسازیم » و « فانوسی از فراست برافروزیم»!
باید بر « باور ادراک »، « قلم » بزنیم و در « خاطر خاک »، « قلمه »!
این را امروز « بارور» می بینیم و آن را فردا در « باور»!
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
کنگاش : شور و مشورت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 19 فروردين 1395
| 11:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(234)
------------------------------------------------
« بهشت » و « سرنوشت »
--------------------------------------------
من آینده را نه « سرابی سرشته »، كه « كتابي نانوشته » ديدم
كه بايد خود« شمايلش» را « بينگارم » و « خصایلش» را « بنگارم ».
آینده نه « سرنوشتی محتوم »،که « سرگذشتی مرقوم » است؛
هر انسان « آزاده » باید آن را با قلم « اراده » بنگارد .
بنابراین هر کس « سازنده سرنوشت »
و « پردازنده بهشت » خویش است.
انسان در « روند تعامُل» و « فرایند تکامُل »
باید خود « فعال » باشد،نه « در حال انفعال ».
همه ملت های تحت ستم،
« سختی را سرنوشت محتوم»
و « بدبختی را سرشت موهوم » خود می پندارند؛
بنابراین پذیرای هرگونه « تحقیر» می شوند
و آن را « تقدیر» می نامند!
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------------
شمایل :طبع ها،خوی ها،شکل ها و صورت ها
بینگارم : طراحی کنم،بپندارم
خصایل : خصلت ها،خوی ها،صفت های ذاتی
بنگارم : بنویسم،نقش و نگارکنم
پردازنده: جلادهنده،آرایش دهنده،آماده کننده
تعامل : رفتار متقابل
انفعال : پذیرفتن اثر چیزی را،از چیزی یا امری اثرپذیرفتن،شرمنده شدن
سرشت : فطرت،طینت،خوی،نهاد
موهوم : وهم شده،خیالی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 18 فروردين 1395
| 8:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(233)
-------------------------------------------------
« تنازُل » یا « تکامُل »؟!
------------------------------------------------
من در رویای سبز هر« برگ » و خیال سرخ هر« گلبرگ»
سیمای « جنگلی بزرگ » و « گلزاری سترگ » را دیدم.
در خیال خالی هر « ذره» و در آرمان آبی هر « قَطره »
کوهی « گران » و دریایی « خروشان » یافتم.
در« قانون آفرینش » و « کانون این بینش»
هر ذزه« راه کمال » را «می پوید»
و هر قطره « بارگاه استکمال » را «می جوید».
انسان مرغ « باغ ملکوت » است و باده « اَیاغ لاهوت ».
این جهان برایش « قفسی تنگ » است و « محبسی پرنیرنگ ».
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
(منسوب به مولانا)
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحان است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
(حافظ)
انسان اگر از این« کاروان کمال» و « جَوَلان جمال» « واپس ماند» ،
خود را از این « قفس نمی رهاند»!
انسان اگر « آستان کمال » را « نبوسد »،
ناگزیر در« حِرمان زوال » « می پوسد»!
انسان « وامانده از کمال » و « درمانده در زوال »
در« مُرداب کُفر و کُفران » با ملال می میرد
و در « سراب خُسر و خُسران » زوال می پذیرد!
آن که دو روزش یکسان است ،نه « راه تکامُل» را می جوید ،
که « چاه تنازُل » را می پوید!
-------------------------------------------------
شفیعی مطهر
----------------------------------------------
تنازُل : فرودآمدن،پایین آمدن،سقوط
بارگاه : کاخ و دربار پادشاهان،خیمه پادشاهی
استکمال: طلب کمال کردن،به کمال رساندن،تمام کردن
اَیاغ : جام، ساغر،پیاله شراب
جَوَلان: گردیدن،دورزدن،به هر طرف اسب تاختن،تاخت و تازکردن در میدان
حِرمان : بی بهره کردن،بی روزی کردن،بی بهره ماندن،نومیدی
زوال : نیست شدن،از بین رفتن،نیستی
کُفر و کُفران : ناگرویدن،ناسپاسی
خُسر و خُسران :زیان بردن،زیان دیدن،زیانکاری
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 17 فروردين 1395
| 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(232)
---------------------------------------------
« پُل » و « تامُل »!
----------------------------------------
من در جهان امروز « پدیده ای پویاتر از پُل»
و « گزیده ای زیباتر از تامُل» ندیدم؛
پل بين دل ها،
پل بين انديشه ها،
پل بين فرهنگ ها و تمدن ها ،
پل بين اديان و مذاهب....
و سرانجام پل بين زمين و آسمان ،
از خاك تا خدا،
از ملك تا ملكوت.
از برهوت تا لاهوت.
پُل از ساحل « خاطرها » تا جزیره « خاطره ها »؛
بیاییم « پُل » را « پاس داریم » و « تامُل » را در « احساس آریم ».
بیاییم بین « جزیره های آفرینش» و « پذیره های بینش» ،« پُل » بزنیم؛
بیاییم « پایه های پُل » را با « سازمایه های تامُل » بسازیم!
« کمان پُل»، « زبان تعامُل » است!
با « تامُل» می توان بین دل ها « پُل» ساخت و سرود « تعامُل» نواخت!
پُل « فصل فاصله » را « پایان » می بخشد و « وصل واصله » را « جان»!
-------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بَرَهوت : بیابان گرم و بی آب و علف
لاهوت :خدایی،خداوندی
تامُل : اندیشیدن،فکرکردن،درنگ کردن،دوراندیشی،دقت کردن در امری
سازمایه : مصالح ساختمانی
وصل : پیوستن، پیوندکردن، به هم رسیدن
واصل(واصله) : رسنده، کسی یا چیزی که به دیگری متصل شود
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 16 فروردين 1395
| 4:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(231)
-------------------------------------------------
« مال » یا « وبال »؟!
-------------------------------------------
من « تمنای ابلیس » را در « سیمای خسیس » را ديدم .
افراد خسیس ترجيح مي دهند « ثروتمند بِميرَند»،
تا اين كه « ثروتمند بِزيَند» !
بخل ،« شیرینی حیات » را از آنان می گیرد
و « تلخی ممات » را به آنان را می چشاند!
انسان ها در « پگاهی» می آیند و در « شامگاهی» می روند؛
از بین صدها جامه « ملون» تنها یک « کفن» می برند.
« مال و منال » از دست می رود،اما « وزر و وبال » بر گردن می ماند.
« قصرهای قیصر » می ماند ؛ اما « فصل های فیصل» می گذرد!
« مال» چون « بال است» ، « بال برای پرواز » و « مال برای رفع نیاز ».
« بال بدون پرواز، وبال » است و « مال ناکارساز،مایه ملال »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تمنا : آرزو کردن،خواهش کردن
خسیس :فرومایه،پست،بخیل،لئیم،رذل،سفله،دنی
بِزیَند : زندگی کنند
مُلوَن : رنگ آمیزی شده ،رنگارنگ
وزر : بزه،گناه،سنگینی،بار گران
وبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت
قیصر : پادشاه، پادشاه روم
فیصل : حاکم،فرمانروا
کارساز : کارگشا،چاره جو،مشکل گشا
ملال : به ستوه آمدن،بیزاری،دلتنگی،افسردگی، رنج،اندوه
----------------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395
| 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(230)
---------------------------------------------
« تغییر » یا « تدمیر »؟!
--------------------------------------------
من دنیا را دیدم ،
در حالی که همه « پدیده »ها و « آفریده»های آن در حال تغییر بودند.
هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی و « ممات » و استمرار « حیات »
ناگزیر از « تغییر » و ناچار از « توفیر» است .
همه پدیده ها از جمله انسان ها در صورت عدم تغییر
در زیر چرخ های سرد و سنگین « گردون زمین » و « گردونه زمان » له می شوند.
آنان که از « تغییر » « می گریزند »،در حقیقت با « تدبیر » « می ستیزند ».
« فرار از اغتنام تغییر »، « قرار در دام تقدیر» است .
کسانی که از تغییر و توفیر ،طفره می روند،
« معمار نابودی » و « منکر بهبودی » خویش اند!
یا باید با « تدمیر » « بمیریم » یا « تغییر » را « بپذیریم »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
توفیر : افزودن،تمام کردن،افزونی،زیادتی
گردون : چرخ،هر چه دور خود یا گرد محوری بچرخد،آسمان
گردونه : چرخ،ارابه،هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
اغتنام : غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی
قرار : جاگرفتن،آرام گرفتن،پابرجاشدن در جایی
تدمیر : هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 14 فروردين 1395
| 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(229)
------------------------------------------------
تاملی بر قانون هستی!
--------------------------------------------
من زندگي را تا آن لحظه « شيرين » دانستم
و هستي را « نوشين » خواستم ،
كه از « بودنم » دلي « نَيَفسُرَد »
و از « نبودنم » گُلي « نَپَژمُرَد ».
اما « استمرار زیستن » و « تکرار نگریستن » به قانون هستی
به من آموخت که آن را « توانی »،اما این را « ندانی»!
آن که در « وجود » چون « مهر »
بر سریر « سپهر » « می درخشد »،
در « نبود »،هم نام و یادش دل ها را « صفا »
و دردها را « شفا » می بخشد.
بنابراین هر کس که برای مردم « زیست »،
ناگزیر مردم بر فقدانش « خواهند گریست »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 11 فروردين 1395
| 8:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(228)
----------------------------------------------------------------
نگاه درس آموزی و عبرت اندوزی
--------------------------------------------------
من بدرفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس شكيبايي و پارسایی آموختم ...
و نقد منتقدي را نشنیدم
مگر اين كه از او درس خودسازي و سرفرازی آموختم ...
و متكبري را نیافتم
مگر اين كه از او درس تواضع و فروتنی آموختم....
و سرانجام خوش رفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس وفا و صفا فراگرفتم،
بنابراين آموختم که اگر « نگاه » را از « گناه » بپیراییم،
همه پدیده های « روزگار» ،« آموزگار » می شوند
و همه « عالم آفرینش »، « معلم بینش »!
اگر « نگاه » «عبرت اندوز » شود،
« گناه » هم « درس آموز » می گردد!
خدايا! همه ما را « بنواز »
و همه « سينه» ها را از « كينه » ها « بپرداز »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
پیراستن: زدودن و ستُردن چیزهای زائد
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395
| 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(227)
-----------------------------------------------------
مرگ « آغازي براي كمال » یا « پاياني براي زوال »؟!
------------------------------------------------------
من در فصل « خزان » چه بسیار برگ ها را « ريزان » دیدم،
اما هیچ گاه در« ریزش برگ »، « یورش مرگ» را نديدم .
در نظام آفرینش هر غروبی ، طلوعی را « در بر» دارد
و هر طلوعی ،غروبی را « در سر»!
« کمال جوانه » در« زوال دانه » است،
پس آن گاه که دانه تن به مرگ می سپارد،
می رود تا در « رویشی واپسین» و « آفرینشی نوین »
بار دیگر سرود زندگی« نوازد » و حیاتی تازه « آغازد ».
بنابراین مرگ را « آغازي براي كمال » ديدم،
نه « پاياني براي زوال ».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 9 فروردين 1395
| 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(225)
-------------------------------------------------
« زهر دروغ »بلای این « شهر شلوغ »!
-------------------------------------------------
من در این « شهر شلوغ »،
« بلایی کُشنده تر» و « بلوایی گزنده تر» از « زهر دروغ » ندیدم؛
شهری که در آن همواره « پر رنگ ها» و « آذرنگ ها» بهتر دیده،
و «صداهاي بلند» و « نواهای شکوهمند » بیشتر شنيده می شوند!
« ادعاهای گزاف» و «های و هوی اشراف» برتر می درخشند؛
و « نام های پرطُمطُراق» و « نامجویان مشتاق» بهتر جلوه می بخشند!
غافل از آن كه خوب ها « آسان » مي آيند،
بي رنگ و « پنهان » مي مانند
و بي صدا و در « نهان » مي روند!!
اما چون «جز حق نمی گویند» و «جز راه حق نمی پویند» ؛
در این «سرای سرور» ،«دنیایی مسرور» می سازند؛
و چون سرود هستی را « مخلصانه می سرایند»،« جاودانه می پایند»!
-------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
آذرنگ : اندوه،رنج،آذرگون،آتش رنگ،روشن
طُمطُراق : سروصدا،کر و فر،خودنمایی،نمایش شکوه و جلال
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 7 فروردين 1395
| 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(224)
-----------------------------------------------------
ریاضی؛دانش و بینش!
-----------------------------------------
من « ریاضی » را زبانی « اعتراضی»دیدم ؛
اعتراض علیه« بیداد» و ویرانگر« انقیاد».
زبان ریاضی،« منطق » است و منطق مُبیِن « حقایق » است.
منطق ریاضی « بیداد» را « برنمی تابد» و « عناد » را « درنمی یابد»!
...و چه دردی« تباه تر» از بیداد و چه رنجی «جانکاه تر» از عناد؟
ریاضیات زبانی است که خدا با آن « مشق بینش »
و « سرمشق آفرینش» را نوشت .
ریاضی برای همه« دانش ها »، « سرمایه » است
و برای همه« پژوهش ها»، « پایه »!
ریاضی،«تعقل» را « نظام » می بخشد و « تخیل » را، « انتظام»!
ریاضیات « زبان علوم» است و « لسان منظوم».
دانش ریاضی« آفریننده دقت و نظم باوری»
و « برانگیزاننده خلاقیت و نوآوری» است .
ریاضیات نه تنها یک « دانش » ، که یک « بینش » است؛
بینشی که با آن می توان « سرنوشت» را « از سر»،« نوشت».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن
عناد : ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،لجاجت
مبین: بیان کننده،آشکارکننده
اَلَم : درد،رنج،
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395
| 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(223)
----------------------------------------------------------
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
------------------------------------------------------
من گوسفندانی دو پا را دیدم
که بدون« چرا » « می چریدند» و بدون « بلا » « می بالیدند»!
سر به زمين فرو برده، پوزه در خاك« داشتند»
و شكم را از آب و علف « مي انباشتند»!
تنها دغدغه آنان «خور و خواب» بود و «اطاعت ارباب » ،
این موجودات « سرگردان» را نسبت به « چارپایان »
نه صاحب« فضیلتی ممتاز» ،
که« طبیعتی هم تراز » دیدم! !
حیوان تنها انگیزه اش « احساس » است و اطاعتش ناشی از « هراس»!
انسانیت انسان به « تفکر » است و « تدبر»،
نه به « خور وخواب» و « شهوت و شراب»!
انسان به همان« اندازه انسان » است که « می اندیشد»!
و به همان « بازه حیوان » است که «می پریشد»!
سعدی آن حکیم« فرزانه» چه خوش این« ترانه» می سراید :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
----------------------------------------------
#شفيعي_مطهر
-------------------------------------------
بلا : آزمایش در نعمت یا محنت، آزمودن در خیر یا شر
بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن
هم تراز : هم سنگ، هم پایه، برابر
بازه : فاصله میان دو چیز،پهنا ،مرز
می پریشد: آشفته می شود،پریشان می شود
شغب : فتنه و آشوب،شور و غوغا
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 5 فروردين 1395
| 8:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(222)
-------------------------------------------------
« اسارت» به جرم « بصارت»!
--------------------------------------------------
من عقاب هایی را در« اسارت قفس» و « مرارت محبس» دیدم.
اما اندوه بزرگ تری که عقاب ها را « رنج » و جانشان را « شکنج» می داد،
نه « ميله هاي قفس»، كه پرواز آزادانه « زاغ و كركس» بود؛
« شاهين های تیزبال »،« اسير» بودند
و « زاغ ها و زغن هاي بدسگال»،« امير ».
در این دیار فرزانگانی که « فهم و بصارت» دارند، باید « طعم اسارت» را بچشند!
ولی سفلگانی که «حقارت می پذیرند»،بر اریکه« صدارت می نشینند»!
آنان که به « جان می ارزند»، بر سر « ایمان می لرزند»!
اما آنان که « قوت» از « قنوت » می خورند،
بر « صدر می نشینند» و « قدر می بینند»!
حافظ چه جانسوز ناله برمی آورد که:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
بصارت : بینایی و دانایی
مرارت : تلخی
شکنج : شکنجه،مکر و حیله
قوت : خورش،خوردنی،طعام،روزی
قنوت: فرمانبرداری
خزف: سفال، ظرف گلی
تغابن: زیانکاری
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 4 فروردين 1395
| 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(221)
--------------------------------------------------
« عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »!
-------------------------------------------------
من چه بسیارگل هایی« لطیف» و شکوفه هایی« ظریف» را ديدم
كه توسط قدرتمداران« زورگو » و خودکامگان« بدخو »
در آشکار و « خفا » در زير پاي« جفا » لگدكوب شدند؛
اما دریغا که اینان از « فهم فضیلت» و «درک حقیقت» عاجزند و نمی دانند
که گل های لگدکوب شده «عطری بیشتر» و « رایحه ای دل انگیزتر» می پراکنند!
چه بسیار گل هایی که « لگدکوب» و آثارشان « منکوب » شد،
اما عطر « دل انگیز» و رایحه « مشکبیز» آن ها سال ها ،بل قرن ها
در کوچه باغ های تاریخ « پراکنده» ،
و مشام جان ها را « آکنده » است.
---------------------------------------------
خوش است غنچه پرپر ولی به این امید
که از زلال وجودش گلاب می ماند!
-------------------------------------------
بنابراین برای« ماندگاری» در دیار « رستگاری»
بیاییم از گل وجود خود « عطری بگذاریم» یا « سطری بنگاریم»!
« عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
ظریف : زیبا،خوشگل،خوش هیکل
منکوب : مصیبت دیده،رنج دیده،سختی کشیده
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395
| 8:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(219)
------------------------------------------------------
«تحویل سال» یا «تحول حال»؟!
-------------------------------------------------
من در « درازنای زمان» و « پهنای زمین»
سرآغاز همه «خیزش های خیرآفرین» و «جنبش های بنیادین» را
نه در« تحویل سال»،که در «تحول حال» دیدم!
در نخستین طلیعه هر بهار با وزش« نسیم ناز نوروزی» و با «شمیم بهار بهروزی» ،
«گلوی هر پنجره» و «نغمه هر حنجره» ،
«نای هر رود» و «نوای هر سرود» ،
«گلرقص هر فواره» و «چشمک هر ستاره» ،
«تبسم هر گل» و «ترنم هر بلبل» ،
با تحویل سال همه« ذرات هستی»،«سرود سرمستی» سرمی دهند،
آثار خواب و خمودگی را از خاطر خسته« می پیرایند» ،
و زمزمه سبز زندگی را «می سرایند».
همه و همه از «نوزایی طبیعت» و «خودآرایی خلقت» خبر می دهند،
و «اُفول انتظار» و «حُلول بهار» را به انسان شادباش می گویند!
اما کامیابی بشر نه در «متن شادباش» ، که در «بطن تلاش» است!
کوله بار زمان نه « میمنت و شگون » به ارمغان می آورد
و نه «نحوست و افسون » به دامان می بارد؛
بل که پیروزی و کامیابی در گروی همت و حمیت ماست ،
و شکست در تنبلی و کسالت ما!
بیاییم «شکوفه های بهار» را از« شاخسار روزگار» بچینیم ،
و «طراوت بهار» را با «حلاوت ابتکار» خود جاودانه سازیم.
بیاییم «غنچه های لحظات» را بر «درخت حیات» شکوفا گردانیم
و «شمیم ریاحین» و « نسیم عطرآگین» آن را استمرار بخشیم!
من هم همراه با طبیعت ،فرارسیدن بهار خجسته و نوروز فرخنده را
به شما تبریک و تهنیت می گویم.
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
ناز : فخر،عشوه،کرشمه،لطف
میمنت: مبارک بودن،خجسته بودن
شگون: فال نیک،تفال خیر،میمنت و خجستگی
افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ
اُفول: غروب کردن،پنهان شدن،ناپدیدشدن
حمیت: مروت،غیرت،نخوت،ننگ و عار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 1 فروردين 1395
| 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(218)
---------------------------------------------------------------
گلبوسه سرخ « بهار» از سرشاخه سبز« ایثار»
-----------------------------------------------------------
من« شمعي سوزان» و «چراغی فروزان» را ديدم
كه هزاران «شمع مُرده» و « چراغ افسُرده» را روشن كردند؛
بدون اين كه چيزي از «مایه» و « سرمايه » اشان كاسته شود.
شمع ها با گسترش« نور» ، تاریکی« منفور» را «زدودند» و بر روشنایی« افزودند»!
بنابراين دانستم« شادي» و « آگاهی» را نيز مي توانیم بين همه تقسيم كنیم
كه در این صورت نه تنها «چیزی اندک » یا «پشیزی کوچک » از آن نمی کاهیم،
که حتی بر حجم آن نیز «می افزاییم» و خود در سایه سارش« می آساییم»!
اگر همه انسان ها هم « وصل » شادی و « فصل » آگاهی را « بخواهند»
هرگز از « اصل » آن « نمی کاهند»!
بهار می آید؛اما «دل های نژند» و « لب های بی لبخند»
نه از « گل ها تبسُمی» می بینند و نه از« بلبل ها،ترنُمی » می شنوند!
بنابراین بیاییم در آستانه « وزش نسیم بهار طبیعت»
با « گسترش شمیم مشکبار فضیلت»
در دشت دل ها و جان ها نهال آگاهی« بنشانیم» .
و بذر شادی « بیفشانیم»!
بیاییم بر سقف شب « قندیل بلور آویزیم»
و در رگ هایش« نیل نور بریزیم»!
بیاییم گلبوسه های سرخ « بهار» را از سرشاخه های سبز« ایثار» بچینیم!
بیاییم دست ها را پر از « زلال قنوت» کنیم و دل ها را لبریز از « عطر لایزال ملکوت»!
بیاییم صفای آیینه را « قابل » باشیم،نه « مقابل»!
------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین
نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده، خشمگین
ترنُم : آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش
شمیم : بوی خوش
قندیل: چراغ آویز،مشعل که از سقف آویزان می کنند،مصباح
نیل : رود نیل جاری در مصر
لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
ملکوت: بزرگی و چیرگی و عظمت آسمانی،عالم فرشتگان
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394
| 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(217)
-----------------------------------------------------
نغمه ای جاودانه می ماند...
----------------------------------------------------------
من كاغذی دیدم بسيار« سفيد و نفیس» و « شایسته تقدیس» ،
اما این تصویر سپید نه « قابی برای نمایش » داشت
و نه « نقابی برای عدم فرسایش»!
هيچ كس آن را در « قابی نمي پذیرفت» و در« نقابی نمی نهفت» ؛
زیرا نه « حرفی برای گفتن» داشت و نه «چیز شگرفی برای نهفتن»!
این «سخنان ناب» است که «شایسته قاب» است!
بنابراين دانستم كه« براي ماندگاري » در « سرای رستگاری»
یا بايد« گفتاری جاودانه » داشت ،
یا « رفتاری بخردانه ».
هر که آمد زمانه ای دارد
بحر عمرش کرانه ای دارد
نغمه ای جاودانه می ماند
کز حقیقت نشانه ای دارد
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
نفیس: گرانبها و مرغوب
تقدیس: پاک و منزه کردن،به پاکی ستودن
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب وبی نظیر در خوبی و زیبایی
----------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394
| 6:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (216)
--------------------------------------------------------------
« تکثُر در باوَر» و «تفکُر در نَظَر»!
-------------------------------------------------------------
من همه مردم را متفاوت با یکدیگر دیدم ؛
اما در يك عامل مشترك یافتم ،
...و آن در متفاوت بودن!!
بنابراین دریافتم که
هر انسان مدلی «منحصر به فرد» و « بدون هماوَرد» است!
او قطعه ای از« پازل هستی» است و پاره ای از « مُکَمِل اَلَستی»!
بنابراین حق دارد « آزادانه» و با « استقلال» بیندیشد
و« آگاهانه» و با « استدلال» راه و روش خود را برگزیند.
هیچ کس را نمی توان مجبور کرد که چون ما « بِزیَد»
و چون ما « بیندیشد»!
انسان ها نه «کالایی مشابه و یکسان»،
که «کیمیایی مستقل و پنهان» اند.
لذا در« شیوه تعلیم و تربیت» و « نحوه هدایت»
باید نه تنها « تفاوُت » ها را ،که حتی« تخالُف » ها را ملحوظ داشت.
پس « تکثُر در باوَرها » و «تفکُر در نَظَرها » ،
حق مسلم هر انسان است!
--------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------
تخالُف:با یکدیگر مخالف بودن و با مخالفت ورزیدن
ملحوظ: ملاحظه شده،دیده شده
هماورد : حریف،هم نبرد،
پازل : جورچین
مُکَمِل: کامل کننده
اَلَست : روز ازل و آغاز آفرینش
بِزیَد : زندگی کند
تکثُر : تعدد،بسیار شدن
تکثُر در باوَر : گونه گونی باورها و اعتقادات
نَظَر : نگریستن،فکر و اندیشه
---------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 27 اسفند 1394
| 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(215)
-------------------------------------------------
«شراره های شور» و « مناره های نور»!
-----------------------------------------
من آن گاه اندوه خود را « اندك » و تنهايي ام را «كوچك» ديدم
كه« خورشيد» را در سوختن و افروختن اين همه « تنها» یافتم.
قرن هاست خورشید« فروزان» در عرصه« آسمان»،
یکه و « تنها» ،بی یار و «بی همتا»،
بی مزد و « بی دریغ »،بر صحرا و بر « ستیغ »
به سوی« سرنوشت می شتابد» و بر خاک و «خشت می تابد»!
پیگیر و بی امان با شب آوران« می ستیزد» و با ظلمت «در می آویزد»!
هماره نور« می افشاند» و سرود روشنگری «می خواند».
در درون،هستی خود را « می سوزد» و بر جهان هستی نور« می افروزد»!
از تاریکی «نمی ترسد» و از ظلمت « نمی هراسد».
در انجام رسالت روشنگری نه« پاداش» می خواهد ، نه « معاش»!
بنابراین من رسالت روشنگران بشریت را «بسی سنگین»
و « بسیار بنیادین» دیدم.
روشنگران بشر باید در دستی «عَلَمِ نور » و در دست دیگر«قَلَمِ شعور » برگیرند
و با یورش بر «قصر قیصر»ها و شورش بر «فصل فیصل»ها ،
بنیاد «جور و جهل و جمود»
و بنیان « جبر و جبروت و جحود»
را درهم شکنند!
روشنگران بشر باید خورشیدوار در خویشتن خویش« بسوزند»
و فرا راه بشر «نور افروزند»!
اینان «شراره های شور» اند و « مناره های نور»!
--------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
ستیغ : قله کوه
درآویختن: درگیرشدن،جنگیدن
شراره: جرقه،ریزه آتش که به هوا پرد
مناره: جای نور،گلدسته
معاش: وسیله زندگی، روزی
عَلَم: رایت،پرچم،بیرق
قیصر: پادشاه(لقب شاهان روم)
فیصل: حاکم،قاضی(در اینجا حاکم ناحق)
جمود: خشکی،بسته شدن،دگم بودن
جبر: کسی را به زور به کاری واداشتن
جبروت: قدرت و سلطه(در اینجا قدرت غیر الهی)
جحود: انکار امر یا حق کسی با علم به آن
----------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394
| 7:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(213)
--------------------------------------------
هر که بر خود نیست فرمانش روان...
----------------------------------------
من كساني را ديدم كه نه «سايه اي از سیادت » داشتند
و نه «مایه ای از مناعت » ؛
بنابراین زير« سايه » و در «حمایه» ديگران راه مي رفتند!
هر که بر خود نیست فرمانش روان
می شود فرمان پذیر دیگران
(اقبال لاهوری)
چه شکوهمندند انسان هایی که نه تنها« سایه » بر سر هر« همسایه»،
که حتی« مایه» بر باور هر« فرومایه » می افکنند!
من هر افق تازه اي را كه ديدم،
در پرتو «تحول درون» در گردش « گردونه گردون » یافتم،
نه در « سايه سكون ».
خوشا آنان که در بوستان سرافرازی « سرافراختند»
و بر سر بشریت « سایه انداختند»!
----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
مایه: بنیاد هر چیزی
سیادت : مجد ، شرف ، سروری،بزرگی ، مهتری
مناعت: محکم و استواربودن،پایداری و استقامتّ،بلندنظری
حمایه: حمایت،پشتیبانی،نگهبانی،نگهداری و دفاع از کسی
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1394
| 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(212)
---------------------------------------------
« روند تکامُل» و «فرایند تعامُل»
---------------------------------
من زمانی و زمینی را دیدم
که برای عمر کرم ابریشم « واپسین لحظات» بود،
اما براي پروانه، « آغازين روز حيات».
اين « گردونه گردان» و « واژگونه آژمان» همچنان مي گردد
و روند زادن و مُردن ،
و مرگ و زندگي
پشت و روي يك صفحه است.
انسان،در «تعامُل با جهان هستی» می تواند به ایده «تکامُل اَلَستی» دست یابد!
«خیام نیشابور»،آن «سراینده فکور»
این« روند تکامُل» و «فرایند تعامُل» را چه زیبا به تصویر می کشد:
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین می زندش
----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
واژگونه : کنایه از آسمان،روزگار
آزمان: بی زمان،ازلی و ابدی
روند: دوره،نوبت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 23 اسفند 1394
| 8:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(211)
-----------------------------------------------
« تعصب » یا «تعقل»؟!
-----------------------------------------
من کشف«باورهاي آزاد» را در «آزادي از باورها» ديدم.
آن گاه «پويش» در راه رشد و « رويش» را آغازيدم،
كه همه گياهان باورهاي« پيشاپژوهشي» را از باغ انديشه بركندم
و به جايش نهال باورهاي« پساپژوهشي» را نشاندم.
بت ها نه همیشه از جنس «سنگ و چوب ناچیز»،
که گاه از جنس« باورهای خردستیز» اند!
تعقل «چراغ همیشه» است و تعصب ،«زندان اندیشه»!
تا از تعصب «نرهیم»، به تعقل «نرسیم»!
---------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394
| 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(210)
-----------------------------------------
گوهر معرفت
-----------------------------------
من «گوهر معرفت» را در رسوباتي ديدم
كه پس از فراگرفتن همه چيز
و فراموش كردن همه چيز ،
در بستر ذهن به جاي مي ماند.
بنابراین برای «شکوفایی» و« دانش افزایی»
چونان« زنبور عسل» در «دشت و جنگل»
از هر «شکوفه ای ،شیره ای» و هر« گلی جیره ای» باید نوشید
و در بستر خرد« درهم ریخت» و« به هم آمیخت»
و پس از«روند نقادی» و «فرایند وقادی»
عصاره آن را به صورت« شهدی شیرین» و «انگبینی نوشین»
به کام« تشنگان معرفت» و«شیفتگان حکمت» چشانید!
---------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------
جیره : روزیانه،خوراکی که روزانه به مقدر معین به کسی بدهند
نقادی :سره کردن و جداکردن خوب از بد
وقادی: فروزندگی، روشنگری
شهد : عسل ، انگبین
انگبین: عسل،شهد،هر چیز شیرین
-----------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 21 اسفند 1394
| 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(209)
--------------------------------------------
آسايش و آرامش
--------------------------------------------
من مسخ شدگاني را ديدم
كه همه «آسايش و آرامش »خود را «درمي باختند »
تا «ابزار آسايش و آرامش» را «فراهم می ساختند».
آن گاه اين« ابزار رفاه» براي« دل هاي بي تكيه گاه»
نه «آسايشي» در بر داشت و نه «آرامشي»!
آرامش و آسایش نه در« ابزار» ،که در« رفتار» است؛
«رفتار عقلانی» ،نه« ابزار کامرانی»!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 20 اسفند 1394
| 7:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(208)
-------------------------------------------------
آرامش در «مُكنت » یا « قناعت» ؟!
----------------------------------------------
من مردمي را ديدم
كه كوهساران فلك فرساي « آسایش» را « درمی نَوَردیدند» ،
اما به قله هاي ملك آساي« آرامش » « نمی رسیدند».
آنان چهارنعله به سوی مهد آسایش« می تاختتند» ،
اما شهر آرامش را « نمي شناختند».
غافل از اين كه آرامش نه در «مُكنت »،
كه در« قناعت» است.
آنان به سوی «رفاه» « می شتافتند»،
اما «تکیه گاه» « نمی یافتند»!
دنیا برای دنیاطلبان چونان «آب شور» و «مرداب دیجور» است،
هر چه بیشتر می نوشند ،تشنه تر می شوند!
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
| 7:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(207)
---------------------------------------------------
انتقادگریزی و منتقدستیزی!
-------------------------------------------
من بسیاری از «کنشگرانی سیاسی» را با «پندارهایی مردم هراسی» دیدم
که ریاکارانه فریاد برمی داشتند
و دیگران را به انتقاد از خود فرامی خواندند .
اما چون« نرم ترین نقاد»، «گرم ترين انتقاد» را مطرح مي كرد ،
با شدت و حدت بر او « مي تاختند»
و از گردونه بيرونش« مي انداختند».
آنان با هر منتقد سر به مجادله و منازعه« برمي داشتند»
و هر انتقاد را توهين و تضعيف «مي انگاشتند».
شگفتا در« شعار» با « اصرار»، همگان را به انتقاد« فرامي خواندند»
ولی در «رفتار» با « انكار»، منتقدان را « مي راندند».
در حالی که من توانا ترين انسان ها را قابل انتقادترين آنان يافتم ...
در جوامع انسانی کسانی می توانند از« رذایل، پیراسته »
و به « فضایل ،آراسته» شوند
که نه تنها« نقدهای دلسوزانه» که « انتقادهای بی رحمانه» را
به جان بخرند و روان را با آن بیارایند!
و چه ناتوان و درمانده ديدم
قدرتمداران و زورمنداني را كه «كوچك ترين انتقاد »
و «دلسوزانه ترين ارشاد» را برنمي تابيدند
و بر منتقدان برمي خروشيدند.
انتقاد موهبتی« الهی» و درمانگر« تباهی» است؛
چون از میان « برخیزد»،همه ارکان نظام« فروریزد»!
-----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
| 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(206)
------------------------------------------------------
دارونامه «فرازمین» و «فرازمان»
--------------------------------------------
من دارونامه اي را ديدم« فرازمين»،
نگاشته حكيمي« فرازمان»
كه بيماران به جاي عمل و اجراي « باید» ها و « نباید» های آن ،
اقدام به حفظ مواد آن مي كردند.
بارها آن را با «خطوط زرين» بر «لوح هاي سيمين»« مي نگاشتند»
و بر سر «مي گذاشتند» ؛
و چون با اين شيوه ها دردها را شفا نمی بخشيد،
گروهي آن را « فروگذاشتند»
و جمعي آن را فراعمل « انگاشتند» ......
و چنين شد كه آورنده اين نامه به ناله درآمد كه :
«وقال الرسول يارب ان قومي اتخذوا هذا القرءان مهجورا» (فرقان/۳۰)
محمد ـ فرستاده خدا، لب به شکايت مى گشايد و مى گويد:
پروردگارا، کافران و گنهکاران قوم من اين قرآن را وانهادند.
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 17 اسفند 1394
| 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب