موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(13)واپسین بخش
ارائه راهکارهای عملی مسئولان برای مدیریت شایعه
#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر
با مطالعه صحيح شايعه ميتوان راهكارهاي عملي خوبي را براي مديريت و كنترل آن پيدا كرد . بنابراين به تناسب سمت و سو و هدف شايعه، مسؤولان :
1- ابتدا باید در حد توان، به دنبال شناسایی و سپس جمعآوری و کنترل ابزار و سامانههای پخش شایعه باشند.
2- باید ديد، آیا واقعاً شایعهای وجود دارد یا خير؟ ممکن است خبر گستردگی شایعه، خودش یک شایعه باشد .
3- به هر نحو، مستقیم یا غیر مستقیم، بین خود و مخاطبان شایعه يك پل ارتباطی ایجاد کنند، با حوصله کامل به حرفهاي گوناگون جامعه (سازمان، اداره يا كشور)، گوش فرا دهند، اطلاعات، نيازها و سوء تفاهمها را به دست آورند، پيامهاي نهفته در آن ها را درك كنند، و در نهايت متناسب با خواسته و هدف شايعه، اقدام مناسب و موثر را انجام دهند.
4- قسمتی از شایعه را كه احياناً درست است، مشخص کرده و از طريق رسانههاي مورد اعتماد جامعه تایید کنند. این كار به جلب اطمینان جامعه (سازمان يا كشور)، کمک خواهد كرد .
5- قسمتهای غلط شایعه را به استناد منابع معتبر و از طريق رسانههاي مورد اعتماد جامعه تکذیب کنند .
6- خبر صحيح و حقيقي را خیلی روشن، قاطع و طوري که به یاد افراد بماند، از طريق رسانههاي مورد اعتماد جامعه اعلام کنند.
7- دانش و قدرت مديريتي و ارتباطاتي تمامي سطوح مديريتي و کارشناسي خود را، با هدايت در آموزشهاي گوناگون، تقويت نمايند، تا با فرايند شايعه به صورت علمي و سامانهاي برخورد نمايند.
8- اخبار و اطلاعاتي كه جامعه عطش دريافت آن را دارد، شناسايي و در اختيار عموم قرار دهند. چرا كه پنهانکاري، آثار مخربي دارد که شايد مسئولان، فکر آن را هم نکنند.
9- نظارت داشته باشند تا در استخدام و انتصاب کارکنان و مديران در سطوح مختلف سازمان و كشور، روابط کنار گذاشته شود و ضوابط را جاري کنند. هر چقدر به شايسته سالاري توجه شود، شيوع شايعهها کمتر خواهد شد و اگر مسئولان در کار مديريت و رهبري عادل نباشند، نميتوانند از بروز و شيوع شايعه جلوگيري کنند.
10- همه مسئوليت برخورد با شايعه هم به مسئولان و سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي باز نميگردد و شنونده شايعه هم وظايفي دارد. او بايد از گوينده شايعه شهود يا سند طلب كند، وگرنه وى را بايد به عنوان دروغگويي شايعه پرداز قلمداد كند.
(خالدی، سمانه، مقاله شایعه، روزنامه 19 دی قم، شماره 325، 3 شهریور، 1383، ص7. )
روشنگري در بخش اطلاع رساني و شفافيت در امر آگاهي بخشي و صداقت در بيان اخبار و رويدادهاي سياسي،فرهنگي،اجتماعي،اقتصادي و... مهم ترين و كاري ترين ضربه را بر پيكر مخوف و وحشتناك شايعه و شايعه افكنان مي زند.
بياييم با تابش نور صداقت و افشاندن بذز حقيقت ، گامي بلند و اقدامي شكوهمند در راه نفي ناراستي و شايعه سازي برداريم و به جاي نفرت و نفرين به تاريكي ، شمعي فروزان و چراغي درخشان برافروزيم.
در كسب رضاي حق موفق باشيد
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(12)
راهحل هایی برای مقابله با شایعه
#شفیعی_مطهر
راهحل هایی که برای مقابله با شایعه از جانب اندیشمندان ارتباطات پیشنهاد شده عبارتند از:
1- در سطح ملی، آگاه نگاه داشتن مردم نسبت به رویدادهای اجتماعی، اطلاعرسانی سریع و صحیح که این امر زمینه اعتماد متقابل بین دولت و ملت را فراهم ساخته و منبع موثق اخبار اجتماعی از سوی دولت زمینه بسیاری از سوء تفاهمات و اخبار نادرست را از بین میبرد.
2- سفارش در زدودن نگرانیها و اضطرابهای عمومی، گام مؤثری در پیشگیری از شایعات است .گفته میشود که شایعات هنگام بهبود نسبی اوضاع، کمتر زمینه بروز و ظهور پیدا میکند.
3- تعمیق بینش مردم و افزایش بصیرت افراد با اجرای برنامهسازی و آموزش همگانی راهبردی برای شناسایی ماهیت شایعه و تقویت توانایی افراد در سنجش صحت و سقم قیامها میباشد. پرورش تفکر منطقی در آحاد جامعه و تعالی اخلاق دینی، راهکاری مناسب برای پیشگیری از شایعه سازی است.
برخی دیگر معتقدند شایعه تنها یک امر مذموم نیست، بلکه در برخی مواقع کارکردي مثبت دارد و از واقعیاتی دم میزند که صراحتاً گفته نمیشود. رسانههای گروهی در بسیاری مواقع به دلیل مصلحت نسبی از بیان برخی واقعیات خودداری میکنند که در این مواقع شایعه کارکرد پیدا میکند. اما در این مواقع نیز جستجو برای دریافت منبع و فرستنده پیام ضروری به نظر میرسد.
(آلپورت؛ همان، ص211 و خالدی، سمانه؛ همان)
در واپسین بخش این مقالات راهکارهایی عملی برای مقابله با شایعات عرضه می شود.
موضوعات مرتبط: مقالات
غدیر ،
تبلور حاكميت « ملت » در قامت« امامت»
#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر
غدیر ، نه یک روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است .
غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .
در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد .
هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد.
در غدیر زنجیر رقیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست .
غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت .
منشور غدیر ، اصل « ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .
آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، اماتتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .
مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمل عقیده مخالف و ظرفیت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:
آله الریاسه سعه الصدر .
در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :
« اِنَ عَمَلَک لیس لک بِطُعمه و لکنه فی عُنقک امانه » .
مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است .
مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که :
« پس از من خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»
بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .
« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »
و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :
« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»
سلطان سریر« غدیر»و ابرمرد عرصه «تدبیر» در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید :
« انی رایت کلامک یعلوا کلام خصمک ».
در بینش غدیر ، انسانیت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید :
« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . »
و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد :
« هرکس اقلیتی(غير مسلماني) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »
آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند :
« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »
او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .
....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ، امیر المومنین علی (ع) ولایت امت اسلام را عهده دار شدند .
در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .
برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارتد و مردم حق حاکمیت . حکومت امری دنیایی و از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است. استاد مطهری می گوید:
«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»
(حماسه حسینی: مطهری،107)
در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه :
«رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» .
ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:
«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.»
آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(11)
راهبردهای مقابله با شایعه و شایعه پراکنی
منظور از مديريت شايعه، پيشگيري از بروز شايعه است تا جايي كه امكان دارد و كاهش اثرات مخرب آن در مجموعهاي كه رخ ميدهد .
برخي راهبردهاي سازنده جهت مديريت شايعه عبارتند از:
۱ - مطلع كردن كاركنان از مشكلات تأثيرگذار بر آن ها و شغلشان،
۲ - شناسايي منبع شايعه از طريق صحبت با كاركنان،
۳ - شناسايي و تجزيه و تحليل علل شايعه و ارائه اطلاعات صحيح به كاركنان (چرا كه سكوت كردن در مقابل شايعه به معناي تأييد ان است)،
۴ - بيان حقايق قبل از انتشار اطلاعات غلط و قوت گرفتن شايعه،
۵ - تكذيب شايعه با كمك كاركناني كه وجههايي از صداقت در سازمان دارند،
۶ - اعتماد بخشيدن به منايع اطلاعاتي موجود در سازمان به منظور جلب اعتماد كاركنان و امثالهم
همه می دانیم که شایعه، پدیده ای است زشت که بر بهداشت روانی جامعه تأثیر منفی دارد. حال، سؤال این است که آیا راه کاری برای مقابله با این پدیده وجود دارد؟
پیش از پاسخ، ذکر این نکته لازم است که تکذیب یک شایعه، در جلوگیری از رواج شایعه، کافی نیست. به هر حال، پذیرش شایعه از طرف جامعه، منطق روشنی ندارد و غالب افراد ناآگاهی که آن را می شنوند، ممکن است آن را بپذیرند و در رواج آن نیز سهیم باشند.
بهترین راه مقابله با شایعه، توسعه روابط و فراهم آوردن این امکان است که مردم از مسائل جدّی جاری در جامعه، آگاه باشند. وقتی مردم نسبت به واقعیّت امری اطمینان حاصل كردند و دریافتند که چیزی از آن ها پوشیده نیست، فرایند شایعه پراکنی، خود به خود، متوقف می شود یا از بُرد یا دامنه آن به حدّ چشمگیری کاسته می شود. پاسخ گویی دولتمردان به مردم و مَحرم دانستن آن ها، بسیار مؤثّرتر از تکذیب یک شایعه پس از انتشار آن است.
درباره راهکارهای مقابله با شایعه باز هم سخن خواهیم گفت.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(10)
مخاطبان شایعه
اندیشمندان ارتباطات، مخاطبان شایعه را چند دسته عنوان میکنند:
دسته اول به جای آن که پیام را به وقت پردازش کنند یا در مورد صحت و ستم آن جستجو کنند، عین آنچه را که شنیدهاند، به سایرین منتقل میکنند و طبیعی است که به علت دقت ناکافی، فراموشی، هیجان و ... تا حدی در آن دخل و تصرف نیز صورت میگیرد؛
دسته دوم صلاحیت لازم برای درک موضوع مطرح شده به صورت شایعه را ندارند، اما متکی بر آراي صاحب نظران هستند و سعی در آگاهی از حقیقت موضوع دارند؛
دسته سوم افرادی هستند که از شایعات به شدت استقبال میکنند و خود را همرنگ افراد شایعهپراکن جلوه میدهند و خود نیز از شایعهسازی دریغ نمیورزند؛
دسته چهارم انسان های آگاهی هستند که نه تنها به سادگی هر مطلبی را نمیپذیرند؛ بلکه تلاش در مبارزه با شایعهپراکنی و پیشگیری از آن دارند.
(خالدی، سمانه؛ مقاله شایعه، روزنامه 19 دی قم، شماره 325، 3 شهریور، 1383، ص7)
بکوشیم تا در برخورد با شایعات جزو دسته چهارم باشیم.
در مقالات پسین به سراغ راهکارهای مقابله با شایعه می رویم.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(9)
شایعه و شایعه پراکنی از دیدگاه قرآن
پدیده شایعه سازی و شایعه پراکنی، گویا سابقه ای به درازای تاریخ بشر دارد.
ویرژیل، شاعر رومی سده اوّل قبل از میلاد، در مورد شایعه و سرعت انتقال آن می گوید:
«ای شایعه! هیچ شیطان دیگری از تو سریع تر و تندتر نیست. تو با هر حرکتی که به جلو می روی، قدرت ویران کننده بیشتری به دست می آوری».
(مقاله «رقص شیطانی تخریب»، مجله طبرستان سبز، ش 38 )
در تاریخ اسلام نیز این پدیده، مسائل و مشکلات زیادی را برای جامعه نوپای اسلامی، پدید آورده بود.
در قرآن از شایعه پراکنان به «مُرجِفین» تعبیر شده است. «اِرجاف» به معنای شایعه آمده است، و جالبْ این که «ارجاف» از ریشه «رجف» یعنی «لرزیدن» است، و عبارت است از دروغ پراکنی و انتشار اخبار باطلی که دل های مردم را می لرزانند و نگرانشان می کنند.
در سوره احزاب، خداوند، شایعه سازان را با منافقان که در قلب هایشان مرض و ناپاکی است، برابر دانسته است.(احزاب،۶۱)
علاّمه طباطبایی در تفسیر «المیزان» می فرماید:
«کلمه «مُرجِفون» جمع اسم فاعل از ارجاف است و ارجاف به معنای اشاعه باطل و در سایه آن، استفاده های نامشروع بودن و یا حداقل، مردم را دچار اضطراب کردن است.
ایشان در ادامه می فرماید: «معنای آیه این است که:
سوگند می خورم اگر منافقان و بیماردلان، دست از فسادانگیزی برندارند و کسانی که اخبار و شایعات دروغی در بین مردم انتشار می دهند تا از آب گل آلود، ماهیِ اغراض شیطانی خود را بگیرند و یا حدّاقل در بین مسلمانان، ایجاد دلهره و اضطراب کنند، ما تو را مأمور می کنیم تا علیه ایشان قیام کنی و نگذاری در مدینه و در جوارت زندگی کنند».
(المیزان، محمدحسین طباطبایی، ترجمه: موسوی همدانی، ج 16، ص 510 )
موضوعات مرتبط: مقالات
مديريت شايعه (8)
انگیزه های شایعه پراکنی
#شفیعی_مطهر
شایعه پراکنی همانند همه کنش های اجتماعی، نیازمند به وجود انگیزه هایی است که شخص را به انجام دادن آن سوق می دهند. این که افراد به چه انگیزه ای شایعه را می سازند و یا آن را می پراکنند، از جمله بحث هایی است که روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان به آن پرداخته اند.
اصولاً شایعه بر اساس سه رشته از احساسات انتشار می یابد:
ترس، امید و تنفّر.
انسان ها هنگامی که از پدیده ای احساس ترس داشته باشند، یا از موضوعی احساس تنفر کنند و یا به چیزی امید بسته باشند، از آمادگی لازم برای ساخت و رواج شایعه درباره آن، برخوردار هستند.
افراد، شایعه را به این دلیل تکرار می کنند که بعضی از نیازهای آنان از این طریق، ارضا می شود. شایعه ای که سوء ظن یا تنفّر را به همراه دارد یا شایعه ای که ترس یا امیدواری را بیان و اثبات می کند، قادر به تکرار شدن است و توسط احساسات و هیجان های گوینده شایعه تقویت می شود.
زمانی که افراد زیادی از اقشار جامعه در زندگی فردی و یا حیات جمعی خود، به هر دلیلی از جمله فشارهای روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... همواره به طور جدّی، نگران و مضطرب باشند، انگیزه ساخت و شیوع شایعه بیشتر می شود. در حقیقت، شایعه به گونه ای با ناامنی و اضطراب همراه است، که هر قدر عدم امنیّت روانی و اضطراب در میان افراد فزونی یابد، به همان میزان، شایعات هم بیشتر می شوند.
بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که: بین «شایعه» به عنوان پدیده اجتماعی و «اضطراب» به عنوان پدیده ای روانی، تعاملی دو سویه وجود دارد؛ بدین معنا که از یک سو، اضطراب از انگیزه های ساخت و رواج شایعه است و از سوی دیگر، شایعه نیز در پیدایی اضطراب، مؤثّر است.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(7)
کارکرد شایعه
#شفیعی_مطهر
به عقیده جامعه شناسان، شایعه، پدیده ای است اجتماعی که هم می تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی ؛ امّا گویا کارکرد منفی شایعه، بیش از کارکرد مثبت آن است.
امروزه، در علوم اجتماعی و به طور ویژه در «ارتباطات اجتماعی»، شایعه نیز یک «رسانه» محسوب می شود ؛ رسانه ای که در دست نخبگان جامعه بويژه در فضای جوامع بسته و در برابر حاکمان غیرمردمی و قدرت های فاقد مشروعیت سیاسی، کارکرد مثبت پیدا می کند
(ر.ک: درس های دموکراسی برای همه، حسین بشیریه، تهران: نگاه معاصر ؛ جامعه شناسی سیاسی معاصر / زندگی در جهان شبکه ای، کیت نش، ترجمه: محمدتقی دلفروز، کویر) (حدیث زندگی)
ایجاد فضای ناسالم و به خطر افتادن امنیت عمومی، انحراف افکار عمومی از اهداف اصلی به سوی اهداف جزئی، ایجاد تفرقه، رویارویی و صف بندی اقشار مختلف جامعه، ایجاد بدبینی و سلب اعتماد مردم از دولتمردان، کاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعی داخلی و روی آوردن به منابع غیر رسمی و از همه مهم تر، گسترش ناامنی، ترس، اضطراب و نگرانی را می توان از مهم ترین کارکردهای منفی شایعه برشمرد.
برای روشن شدن نقش شایعه پراکنی در ایجاد فضای ناامنی و اضطراب به بررسی یک نمونه تاریخی می پردازیم.
ادموند تایلور در کتاب خود به نام «راهبُرد وحشت» (منتشر شده در 1940م) توضیح می دهد که در آن ایّام، در جریان جنگ دوم جهانی، چگونه آلمان ها هنگام آماده شدن برای حمله، قربانیان خود را در داستان های وحشت آور و مطالب القا کننده احساس شکست، غرق می كردند. آن ها با استفاده از رادیو، شایعات را در داخل کشورهای طرف جنگ، پخش می نمودند. این نوع داستان ها هم زمان با طرح قریب الوقوع بودن تهاجم نظامی، خبر نزدیک بودن مذاکرات صلح را نیز پخش می کردند. هدفِ این نوع شایعات، ایجاد سردرگُمی و تضعیف روحیه بود. از این طریق، صداقت دولت های متّفقین (رو در روی آلمان) و قابلیتشان در کمک به کشورهای مضطرب، در هاله ای از تردید و ابهام فرو می رفت.
آلمانی ها هم زمان با آن داستان های دروغین، اخبار بی اساس پیروزی بزرگ لهستان و فرانسه را پخش می کردند، تا موجب شکل گیری امیدهای بی جا و نادرست شوند. این امیدهای دروغین به زودی به ناامیدی و در نتیجه، وحشت و اضطراب بیشتر منتهی می شد.
شایعه هرگز چیزی را ثابت نمی کند. بلکه از طریق ایجاد بی اعتمادی، کار خود را به انجام می رساند. شایعه می تواند حوادث را در هاله ای از دود قرار دهد تا درک حقیقت وقایع، به آسانی و برای هر کسی میسّر نباشد.
ان شاءالله دنباله اين بحث را در مقال پسین با عزيزان در ميان خواهيم گذاشت.
در كسب رضاي حق موفق باشيد
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مديريت شايعه (6)
انواع متفاوت شایعه
#شفیعی_مطهر
از ديدگاهي ديگر براي شايعه انواعي متفاوت تعريف شده است:
“لازم به ذکر است که باتوجه به آسيبپذيرى شديد جامعه ما نسبت به رواج شايعات و تلاش فراوان برخی عوامل در ترويج شايعههاى سياسي، اقتصادي، امنيتى و اجتماعى در جامعه و تخريب سلامت و تعادل روانى مردم، جا دارد که دستگاه هاى علمي، فرهنگى و تبليغاتى کشور سرمايهگذارى بيشترى در اين راستا انجام دهند. يعنى ضمن تجزیه و تحليل علمى شايعات و ريشههاى آن ها به تشريح عواقب شايعهسازى و ترويج آن براى مردم بپردازند.”
1) شايعه ترس افكني:
بخشى از شايعات به منظور ايجاد ترس و وحشت و نگرانى در جامعه توليد و پخش مىشوند. مثلا در سال 1370ه-.ش. شايعهاى در شهرها و روستاهاى دور افتاده هند رواج يافت که :
“باندهاى خاصى براى ربودن بچهها از خيابان ها به وجود آمده است”.
ضمنا شايع شد که منظور از اين اقدام، فروش بچهها به بانک هاى خون يا فروش اعضاى بدن آن ها و به کارگيرى آن ها در باندهاى دزدى و گدايى است. در پى رواج اين شايعه در دل پدران و مادران ترس عجيبى مستولى شد، تا آنجا که علىرغم انکار رسمى موضوع از سوى مسئولان امر ، آن ها از اعزام فرزندان خود به مدارس اجتناب ورزيدند.
ضمنا افراد زيادى به تهمت بچهدزدى و بدون هيچ محاکمه و تحقيقى توسط مردم اعدام شدند.
2) شايعه گسترش بدبيني:
منظور از شايعه ترويج بدبينى و آزار و اذيت نسبت به اشخاص يا گروههاى محبوب يا مقتدر در جامعه است. مثلا: شايعاتى که عليه پيامبر اکرم (ص) در صدر اسلام منتشر مىشد و نسبت شاعر بودن به آن حضرت مىدادند
(سوره ياسين: آيه 69.)
همچنين شايعه جنگ قدرت در ايران که بارها از سوى برخی مطرح شده است.البته من نمی دانم این شایعه تا کجا حقیقت دارد!!
3) شايعه تفرقهافکنانه:
اين شايعه بر مبناى اصل “تفرقه بينداز و حکومت کن” يا “فرق تسد” استوار است.
و با هدف ايجاد اختلاف در بين فرمانده و سربازان و يا بين دو همسر يا دو طايفه و گروه و امثال آن توليد و پخش مىشود.
مثلا: پس از اشغال منطقه غزه توسط صهيونيستها در سال 1366 شايع شد که مسيحيان از حاکمان اشغالگر خواستهاند که مسجد بزرگ غزه به کليسا تبديل شود.
هدف از اين شايعه ايجاد شکاف در وحدت ملى فلسطينيان از طريق تحريک احساسات دينى بود.
4) شايعه فريبكارانه:
اين شايعه همچون پردهاى از دود است که براى پنهانسازى اهداف واقعى دشمن استفاده مىشود. مثلا در تاريخ 8/6/1941 وزير تبليغات آلمان دکتر گوبلز ضمن چاپ مقالهاى درخصوص جزيره کريت به طور ضمنى اشاره کرد که ارتش آلمان در ابتدا قصد حمله به انگلستان را دارد و سپس روسيه، در حالى که نقشه اصلى بر مبناى هجوم به مسکو بود!
5) شايعه اقتصادي
هدف از شايعه ايجاد حالتى از نگرانى و ترس در بازار مالى يا اوضاع اقتصادى کشور به ويژه در زمان بحران ها و جنگ هاست.
مثلا: در آمريکا شايعاتى درباره توليدات رستوران هاى مک دونالد ظاهر شد که مىگفت: اين رستوران ها به محتواى ساندويچهاى خود کرم هايى اضافه مىکند تا پروتئين آن ها افزايش يابد. در پى اين شايعه تعداد زيادى از مردم به علت سلامتى خود از خريد اين توليدات خوددارى کردند و مديريت اين رستوران ها را مجبور به صرف هزاران دلار نمود تا بر اين شايعه ويرانگر سيطره يابد.
6) شايعه ناموسي:
اين شايعه در پى جدايى بين زن و شوهر و هتک حرمت افراد از طريق بدنام کردن يکى از همسران است که به آن« قذف» گفته مىشود. مثلا حادثه افک که در آيات 20-10 سوره نور نقل شده ، درباره يکى از اين شايعات است. در شان نزول اين آيات مفسران گفتهاند که يکى از همسران پيامبر اکرم (ص) مورد تهمت ناموسى قرار مىگيرد (در برخى کتاب ها نام اين زن را ماريه قبطيه و در کتب اهلسنت عايشه ذکر کردهاند.)
مسلمانان از اين مساله سخت ناراحت مىشوند تا آن که اين آيات نازل مىشود. در اين آيات مومنانى که فريب اين تهمت را خورده و تحت تاثير قرار گرفتند، مورد سرزنش واقع مىشوند و خداوند متعال مىفرمايد:
چرا هنگامى که اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و کسى که همچون خود آن ها بود) گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد که اين دروغى بزرگ و آشکار است؟
چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟ اکنون که چنين گواهانى نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگو هستند.”
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مديريت شايعه (5)
انواع شایعه
شايعه شب پره اي كور است كه تنها در شب هاي ديجور و گذرگاه هاي بي نور راه مي سپرد و به ناآگاهان پيام هاي پر ابهام مي سپارد.
شايعه نورستيز است و آگاهي گريز؛ از روشنايي مي گريزد و با روشنگري مي ستيزد. مرگ او در ريزش آبشاران نور است و تابش هور.
سموم شايعه ريشه هاي روشنايي را مي خشكاند و انديشه هاي اهورايي را مي ميراند.
در مقال پيشين درباره مقوله تعاريف و زمينه هاي رشد و رويش شايعه با شما سخن گفتيم. در اين سخنگاه دنباله گفتمان شايعه را پي مي گيريم.
انواع شایعه را از جهت نوع ظهور و بروز اجتماعی
از دیدگاه های مختلف می توان شایعه را تقسیم بندی کرد. بایسا جامعه شناس روسی، شایعه را از جهت نوع ظهور و بروز اجتماعی آن به انواع ذیل، تقسیم بندی می کند:
1 . شایعات خزنده: مانند شایعاتی که آرامْ صورت می گیرد. این شایعات، به صورت درگوشی و پنهانی منتقل می شوند.
2 . شایعات شناور (غوّاص): این نوع شایعات، در صورتی که شرایط، مساعد باشند، ظاهر می شوند و در غیر این صورت، مخفی می مانند تا در موقعیتی خاص و مناسب، ظاهر شوند، مانند شایعات مربوط به محیط زیست.
3 . شایعات تند و سریع: این گونه شایعات در مقطع زمانی کوتاه، گروه وسیعی را در بر می گیرند و با واکنش سریع مردم رو به رو می شوند، مانند شایعاتی در مورد قیمت برخی از کالاهای اساسی (گران شدن قیمت مرغ و...).
4 . شایعات شیطانی: این قبیل شایعات در زمان اضطراب و نگرانی مردم، شایع می شوند و چون مردم در حالت ترس و وحشت به سر می برند، آماده پذیرش خبر کذب هستند. این نوع شایعات در زمان های بحران (همانند جنگ و قحطی) به صورت حادّ، منتشر می شوند.
5 . شایعات وحشت: این گونه شایعات به منظور ایجاد رُعب و وحشت، شایع می شوند و هدف آن ها ایجاد فضای ترس و وحشت و ناامیدی در میان اقشار جامعه است. این دسته از شایعات نیز در زمان جنگ، رواج بیشتری می یابند.
(روان شناسی اجتماعی، هدایت اللّه ستوده، تهران: آوای نور، 1374، ص 21 )
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مديريت شايعه (4)
رويش نهال شايعه بر بستر ضايعه
نوشته:#شفیعی_مطهر
شايعه نه گياهي خودرو كه نهالي تو در تو است.اين نهال پرده نشين در زمين هاي زهرآگين و زمينه هاي چركين مي رويد و بر بال هاي ابهام راه مي پويد. هرزه گياه شايعه در زمينه هاي ضايعه مي رويد، مي بالد و بر سر جوامع دور از رسانه هاي آگاهي بخش سايه مي افكند.
شایعات، به هنگام فقدان خبر، ساخته می شوند. وقتی افراد، بسیار مشتاق خبرگیری و آگاهی از واقعه و موضوعی هستند، اما قادر به کسب اطلاعات مورد اطمینان نباشند، پذیرای شایعه می شوند. برعکس، وقتی افراد جامعه از آگاهی خود، بر حوادث، مطمئن باشند، به ارائه غیرضروری مطالب ساختگی تمایل نخواهند داشت. به دیگر سخن، وقتی گروه ها و افراد یک جامعه از مجاری قانونی و صحیح، اطلاعات و اخبار را به دست نیاورند، زمینه برای رواج شایعه، مهیّا می شود.
هر پدیده اجتماعی برای پیدایی ، پایایی و پويايي خود، نیاز به تحقّق یک دسته شرایط ویژه دارد. شایعه نیز یک پدیده اجتماعی است که برای انتشار و پذیرش، نیازمند تحقّق شرایطی است. حال، سؤال این است که چه شرایط و عناصری لازم است تا شایعه بتواند رواج یابد و به آساني تكثير شود و سفر كند؟
صاحب نظران دو شرط اساسی را برای رواج شایعه بیان مي كنند:
نخست آن که موضوع شایعه باید برای گوینده و شنونده، دارای اهمیّت باشد. اگر موضوعی برای افراد، جالب توجّه و با اهمیّت باشد، به شایعات مربوط به آن موضوع، ممکن است توجّه کنند ؛ اما این شرط به تنهایی کافی نیست.
شرط دوم، این است که درباره آن موضوع، ابهام وجود داشته باشد. پس علاقه افراد جامعه به موضوع و وجود هاله ای از ابهام در موضوع، دو عنصر اساسی در رواج شایعات است.
مثلاً یک فرد ایرانی، شایعاتی را در مورد گاوبازان اسپانیایی رواج نمی دهد ؛ زیرا این موضوع برای او اهمیتی ندارد ؛ هرچند ممکن است موضوع از ابهام زیادی برخوردار باشد. امّا ابهام به تنهایی، شایعه را پخش یا حفظ نمی کند. از سوی دیگر، اهمّیت نیز به تنهایی موجب رواج شایعه نمی شود. مثلاً این که من در امتحان کنکور موفّق بوده ام، برایم بسیار با اهمّیت است ؛ اما به شایعات مربوط به این که زیاد درس خوانده ام یا کم خوانده ام، توجّهی ندارم ؛ زیرا خودم واقعیت را می دانم، و با وجود علم به واقعیت و نبود ابهام، شایعه، رواج پیدا نمی کند.
ذکر این نکته شایان توجّه است که: با توجّه به این دو عنصر اساسی، شرایط، در زمان جنگ برای پخش و نشر شایعه مهیّاتر است ؛ زیرا مسائل نظامی از بیشترین اهمیّت برخوردارند، و از طرفی، لزوم حفاظت از اطلاعات نظامی، موجب بروز ابهامات بسیار در این موضوعات می شود. بنابراين سرعت نشر و پذیرش شایعه در زمان جنگ، بیش از هر زمان دیگر است، و بدیهی است که در این زمان، قدرت شایعه در اضطراب آفرینی نیز بیشتر می شود.
پیشرفت های اخیر جهان در زمینه اطّلاع رسانی های شفّاف و به موقع، موجب شده است تا با گسترش رسانه های نوشتاری، شنيداري و ديداري، ماهواره ها، اینترنت که بزودی لیزر نیز به جمع آن ها خواهد پیوست، هیچ امری از امور انسان ها و جوامع بشري پنهان نمي ماند.
به نظر می رسد، تنها راه نجات بشریت امروز از بی اطّلاعی و ابهام در آگاهي هاي ضروري و حياتي و ارضای اشتیاق سیری ناپذیرش به نیاز اطّلاعاتی و اطّلاع رسانی های درست و به دور از اطّلاعات سازی است.
در واقع دستکاری به هر میزان در اطّلاعات، نه تنها معجونی را فراهم خواهد آورد که تا با اصل خود افتراق و نا سازگاری داشته باشد و مخاطبان را از تحصیل اطّلاعات درست سر درگم و محروم سازد، بلکه اقدام درجهت کتمان واقعیت های اطّلاعاتی نیز ضمن این که بر رسالت خطیر متصدّیان اطّلاع رسانی خدشه وارد می سازد، بر وقوع شایعات نیز دامن می زند.
عدم شفّافیت در جریان اطّلاع رسانی، همواره افراد را بر می انگیزاند تا باورداشت های خود را که می تواند بعضاً با روح کلّی یک واقعیت منافات داشته باشد، تعمیق بخشند.
امّا باید در نظر داشت، چنانچه امور یک بنگاه، سازمان و یک جامعه به صورت مکرّر با عدم حسن ظنّ مدیران آن همراه گردد و اطّلاعات صحیح از طریق مجاری درست به اطّلاع عموم نرسد و سقم آن بر مخاطبان قطعی به نظر آید، آنگاه است که هرگونه اطّلاع رسانی اعم از درست و یا نادرست،از سوی مدیران یک جامعه توسّط افراد ذینفع و مخاطبان آن ها، منجر به اطّلاعاتی می گردد که دقیقاً بر خلاف اطّلاع رسانی مدیران آن خواهد بود.
به عبارت دیگر، هرگاه ارائه آمار و اطّلاع رسانی از اصل خود فاصله گیرد و آنچه را که مردم یک جامعه کاملاً لمس می کنند، با آنچه را که مسئولان یک جامعه ارائه می دهند، مغایر و متّضاد هم باشد، می توان انتظار داشت که هر کدام از دو طیف مردم و مسئولان آن جامعه به جای همراهی با یکدیگر، در جهت خلاف هم پیش می روند.
در چنین اوضاعی است که اگر اطّلاعات درست نیز از سوی مسئولان آن جامعه به اطّلاع مردم رسانده شود، افکار عمومی ممکن است شنونده معتاد آمار و ارقام ارائه شده باشند، امّا هیچ گاه خود را مجاب به صحّت آن نخواهد دانست و به تعبیری ، باور نخواهند داشت.
اگرچه اطّلاع رسانی به وسعت یک جامعه هزینه بر است، امّا مسئله بسیار مهم این است که مسئولان یک جامعه هزینه های زیادی را برای اطّلاع رسانی به کارگیرند و آمار ارائه شده آنان مورد قبول آحاد آن جامعه واقع نگردد.
بی شک شایعه، اساس، شاکله و هیمنه هر جمع و یا اجتماع را در تهدید خود فرو می برد.
جَوّ بی اعتمادی، بی اعتباری، تفرقه، دوگانگی ، بیگانگی، و ... از پیامدهای شایعات محسوب می گردد که وقوع آن در هر جامعه، موجب می شود تا مردم آن از پذیرفتن اطّلاعات بدیهی نیز که توسّط مدیران یک جامعه عرضه و ارائه می گردد، سرباز زنند.
نقش و جایگاه مدیریت شایعه در هدایت درست اطّلاع رسانی ها، از امور بایسته ای است که از یک سو افکارعمومی را نسبت به اطّلاع رسانی شفّاف و به موقع اقناع می کند و از دیگر سو، از القای شبهه و شایعه سازی در جامعه جلوگیری به عمل می آورد.
بی تردید، بخشی از اطّلاع رسانی ها به جهت ابعاد سیاسی گسترده ای که بر آن ها مترتّب است، موجب می شود تا متصدیان به امور اقناع افکار عمومی، با پای فشردن بر تعلّقات گروهی، از واقعیت های اطّلاعاتی دوری کنند و به صورت ضمنی و حمایت تلویحی از عملکرد گروه های متبوع و منتسب به خود و با ارائه آمار و اطّلاعات جانبدارانه و غیر واقعی به مخاطبان را، یک نوع خوش خدمتی تلقّی نمایند.
اگرچه این رفتار با روح کلّی مسئولیت پذیری در قبال مردم یک جامعه منافات دارد،
اندیشه خوش خدمتی از این دست نیز غیر از آن که بر اعتبار آنان آسیب خواهد رساند، ماحصلی دیگربرایشان به بار نخواهد آورد، که آن هم بی توجّهی مخاطبان به اطّلاعات ارائه شده و بروز شایعات و صرف هزینه هایی است که بر یک جامعه تحمیل می گردد.
مدیریت شایعه، ضمن آن که گرداننده صحیح اطّلاعات هر جامعه است، بلکه هیچ گاه اجازه ارائه آمار، اعداد و ارقامی که شب را روز و روز را شب نشان دهد، نخواهد داد.
مدیریت شایعه، قبح هر نوع اطّلاع رسانی غیر شفّاف را می داند و از انجام هر عملی که مخاطبان را به سمت رسانه های بیگانه گسیل دارد، اجتناب می کند.
مدیریت شایعه، مسئولیت پذیری در قبال مردم را ارجح بر تعلّقات گروهی محسوب می کند و هیچ گونه اصرار و ابرامی برای تثبیت موقعیت خویش نخواهد داشت.
در مقاله پسين نيز در اين مقوله با شما سخن خواهيم گفت.
در كسب رضاي حق موفق باشيد
موضوعات مرتبط: مقالات
برشی کوتاه از زندگی پیشوایی آگاه
سالروز شهادت امام باقر(ع)
امروز هفتم ذی حجه و سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) در سال 114 هجری قمری است.
ضمن عرض تسلیت نگاهی کوتاه داریم به برشی کوتاه از زندگی علمی همراه با کار و تلاش اقتصادی ایشان.
این تصور خطایی است که فردی برای عبادت و بندگی و داشتن زهد و تقوا دست از کار بکشد و یا از دیگران توقع اداره زندگی خود را داشته باشد. سیره رفتاری ائمه معصوم نیز چنین نبوده است.
امام محمد باقر(ع) در عین این که همه عمر خود را صرف تلاش های علمی و فرهنگی می کرد،برای معیشت و گذران زندگی خود شخصا به کار و تلاش و کشاورزی می پرداخت و بار هزینه زندگی خود و خانواده خود را بر دوش مردم و جامعه تحمیل نمی کرد.
سندهای تاریخی، نشان می دهد که امام محمد باقر علیه السلام در کار کشاورزی و فعالیت اقتصادی تلاش بسیاری می کرد و هرگز آسایش طلب نبود. امام خود بر سر ملک ها و مزرعه ها می رفت و هنگام کار، بر افراد نظارت می کرد. هم چنین اگر کاری را به کارگری وا می گذارد که انجام آن برایش دشوار می بود، خود در آن کار با او هم کاری می کرد.
بررسی دیگران درباره زندگی امام، نشان می دهد که ایشان وضع میانه ای داشت؛ غذای او بسیار ساده بود، ولی برای زیردستان، اهل خانه، فقیران و درماندگان، امکانات بیشتری فراهم می کرد.
تاریخ، محمدبن منکدر را از حافظان قران و از بزرگان عصر خود می شناساند. او می گوید ظهر یک روز گرم تابستانی، گذرم به محلی افتاد که در آن امام محمدباقر علیه السلام را دیدار کردم. با خود گفتم :
سبحان الله ! او بزرگ قریش است و در چنین ساعتی در طلب دنیا خود را خسته کرده است. بروم و او را موعظه کنم. به او گفتم:
«خدا تو را اصلاح کند ! آیا مرد بزرگی از قریش در چنین ساعتی، با چنین حالی طلب دنیا می کند، اگر در چنین حالتی مرگت فرا رسد، چه خواهی کرد؟»
امام فرمود: «اگر در این حال، مرگ مرا دریابد، مشغول طاعتی از طاعت های خدا هستم؛ زیرا خویش را به این وسیله از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم. هنگامی از مرگ می ترسیدم که در حال معصیت خدا می بودم، و مرگ مرا در حال گناه می یافت.»
محمدبن منکدر می گوید که به او گفتم راست می گویی، خدا تو را رحمت کند. می خواستم تو را پند دهم، تو مرا موعظه کردی.
امام محمد باقر علیه السلام کار می کرد و به دنیا توجه داشت نه بدان معنا که آن را اصالت دهد و درآمد دنیا را هدف خود پندارد. کار برای او وسیله ای برای تأمین معاش و حفظ آبرو بود و می فرمود:
«کسی که برای آسایش خانواده تلاش می کند، مانند جهاد در راه خداست.»
این گونه کار و آن برداشت از دنیا، درسی برای همه کسانی است که می خواهند زندگی اسلامی داشته باشند.
با شهادت امام محمد باقر(ع) سبدي سپیده از باغ بامداد چیدند که از آن پس جهانيان از چشمه خورشید معرفت، نور حكمت ندیدند !
شهادت گل سرخ امامت و جوانه سبز عدالت حضرت امام محمد باقر عليه السلام را خدمت همه رهپويان امامت و تلاشگران عرصه عشق و عدالت تسلیت مي گويم.
اميد كه هماره راهش را بپوييم و جز حق نگوييم..
در كسب رضاي حق موفق باشيد
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(2)
میزان رواج شایعه
#شفیعی_مطهر
شایعه عبارت است، از یک گزاره ویژه و گمانی که ملاک های اطمینان بخش رسیدگی در وجود، وجود نداشته باشدکه معمولاً به صورت شفاهی از فردی به فرد دیگر انتقال مییابد.
به نظر میرسد که دو شرط «اهمیت» و «ابهام» در انتقال شایعه، قانون اصلی شایعه را توضیح دهد. بدین معنا که فرمول حدت و شدت شایعه را میتوان به این صورت تعریف کرد:
میزان رواج شایعه تقریباً برابر است با حاصل ضرب اهمیت در ابهام موضوع مطروحه در آن شایعه.
(آلپورت، گردن و پستمن، لئو؛ روانشناسی شایعه، تهران، مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامهای صدا و سیمای جمهوی اسلامی ایران، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص ۹. )
اگر :
میزان رواج شایعه : R
اهمیت شایعه : I
میزان ابهام : A
باشد ، این رابطه برقرار می شود : A*I =R
بنابراین اگر ابهام یا اهمیت شایعه صفر باشد ،شایعه ای در جامعه وجود نخواهد داشت !
حضرت علي (علیه السلام) در خطبه ۷۸ نهج البلاغه در مورد شايعه ميفرمايند:
« فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون اليك باقاويل السوء.»
از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى نداري پرهيز كن، زيرا اشرار، مطالب بى اساس (شايعهها) را عليه من به گوش شما مى رسانند.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
مدیریت شایعه(۱)
Gossip Management
یک تمثیل و یک تحلیل
(#شفیعی_مطهر)
فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون اليك باقاويل السوء.
از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى نداري پرهيز كن، زيرا اشرار، مطالب بى اساس (شايعهها) را عليه من به گوش شما مىرسانند. (نهج البلاغه،خطبه ۷۸)
شايعه نه گياهي خودرو كه نهالي تو در تو است.اين نهال پرده نشين در زمين هاي زهرآگين و زمينه هاي چركين مي رويد و بر بال هاي ابهام راه مي پويد.
یک تمثیل:
می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.
پیرزنی از آنجا رد می شد. وقتی مسجد را دید، به یکی از کارگران گفت:
فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت :
چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!
و مدام از پیرزن می پرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت :
بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!
معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
یک تحلیل:
شایعه در آغاز ممکن است یک حرف بی مبنا و سخن بی جا باشد؛اما اگر با آن برخورد منطقی و تبیینی نشود،به یک واقعه عمیق و جدی تبدیل می شود.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات
انتقادپذيري در نگاه قرآن
بشوييم پر و بال دل را در صفاي چشمه ساران «عرفان» و پرواز كنيم بال در بال ملايك تا عرش حضور «جانان».
بشكنيم ميله هاي قفس خودخواهي و« تنهايي» را و تفسير كنيم روياي« رهايي» را .
بگشاييم پنجره دل را به سوي باغ هاي« فضايل »و برکنیم هرزه گیاهان« رذایل» را؛ باغ ها و بوستان هاي «عطرآگين قرآن» و گل ها و «رياحين فرقان».
ببوييم عطر گل هاي سرخ« محمدي» را از رايحه رياحين« احمدي» .
فرو كوبيم تبر نقره گون نور« قرآن» را بر پيكره ستبر تاريكي خودكامگي و« طغيان».
بپيچيم نيلوفر ترد« شعور» را بر گرداگرد مناره« نور».
بشكافيم صدف سخن وحي« منير» را و دريابيم گوهر معني و «تفسير» را .
بنوشيم زمزم نور را و بنيوشيم زمزمه نشور را .
انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"!
انسان سالم در بستر« انتقاد» ، زباني« نقاد» می شود و در خاکستر« انقیاد»، زبونی« منقاد» !
دل و نیت انسان فطري و سالم،« تابناک» است و دنیا را «پاک» می خواهد .
دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از «نور و سرور» و لبریز از« شعر و شعور» . چون آن را به «رویت» نیابد، در« رویا »می یابد ...و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه« ریا را» می پوید .
او می خواهد تصویر جامعه را در «قاب صداقت» به تماشا بنشیند، نه در« نقاب قداست !!»
ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه« گاه پرسش»، که «جایگاه پرستش» است !! و چون ریشه انتقاد و «سوال بیفسرد» ، گل «کمال می پژمرد» . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال« ریشه» است و ابهام،« تیشه!! »
او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق« سهیم» باشد، نه «تسلیم !»
طوفان «ابهام »،برانگیزنده غبار «ایهام» است . و چون این دو بر وادی وجود بوزند، نهال« اندیشه» را از «ریشه »برکنند.
*********
در قرآن كريم موضوع نقادي انسان و انتقاد پذيري همگان به زيبايي تبيين شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره مي شود:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)
و (به ياد آر) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد (نماينده خدا در آنجا يا جانشين ساكنان پيشين منقرض شده آنجا). گفتند: آيا در آن كسى را (جانشين) قرار مى دهى كه فساد مى انگيزد و خون ها مى ريزد؟! در حالى كه ما تو را با توصيف به كمالات تسبيح مى گوييم و (از هر عيب و نقصى) تقديس مى كنيم. خدا گفت: بى ترديد من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.(ترجمه مشكيني)
آيت الله آقاي جوادي آملي در تفسير " تسنيم " خود درباره تفسير اين آيه می نویسند:
این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاک دلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابايي داشته باشد، بلكه ميدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال كند ؛ چنان كه ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبيه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه اي كه آنان با آگاهي از عظمت و حكمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن كه تحت تاثير هيبتش قرار گيرند، پرسش خويش را مطرح كردند و خداوند نيز با عنايت و لطف خاص و با كمال حلم و مدارا و ارائه دليل مشهود و معقول آنان را قانع كرد و جالب است كه خداوند باب اشكال و گفت و گو را براي ابليس لعين نيز باز گذاشت ؛ آنجا كه وي به خداي سبحان گفت :
خلقتني من نار و خلقته من طين...
پس آنان كه خود را برتر از اشكال و اعتراض مي بينند، به خود آيند و از اين ماجرا عبرت گيرند و بدانند كه با اين خودپسندي و خودبرتربيني ، ناخودآگاه، خويش را فوق عزيز جبار قلمداد كرده اند .
اينان از امير بيان حضرت علي(ع) بشنوند كه مي فرمود:
« آن گونه كه با زمامداران سخن مي گوييد ، با من سخن مگوييد و چنان كه در پيشگاه حاكمان جبار خود را جمع مي كنيد، در حضور من نباشيد و به طورتصنعي ( و منافقانه ) با من رفتار نكنيد و هرگز گمان مبريد درباره حقي كه به من پيشنهادكرده ايد، كندي ورزم ( يا ناراحت شوم) و مپنداريد من در پي بزرگ ساختن خويشتنم ؛ زيرا كسي كه شنيدن حق يا عرضه داشتن عدالت بر او برايش دشوار باشد، عمل به آن براي وي دشوارتر است. براين اساس ، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت آميز، خودداري مكنيد؛ زيرا من (شخصا به عنوان يك انسان) خود را مافوق آن كه در برخي موضوع ها، اشتباه كنم، نمي دانم و از آن در كارهايم ايمن نيستم، مگر اين كه خداوند مرا حفظ كند.» ( تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)
رفتار پيشوايان معصوم(ع) نيز به گونه اي بوده كه هر شهروند به خود اجازه مي داده تا بي پرده و بي پروا و حتي رو در رو از ايشان انتقاد كند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روي درهم مي كشيدند و نه بر او خشم مي گرفتند؛ بلكه كاملا منطقي و مستدل به او پاسخ مي دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگيز خود نوضيحات كافي، مستدل و اقناعي عرضه مي كردند.
مبدا و منشا انتقادناپذيري ، خودخواهي و خودكامگي است.
امام خميني (ره) مي فرمايد:
«خود خواهي منشأ همه مفاسد است.»
شكستن «بت» سخت است و شكستن« بت واره» هاي زنده بسيار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهميت اين بت شكني تأكيد مي كند:
«تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خود خواهي پيدا مي شود…. همه اش برمي گردد به حبّ نفس و اين بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است… اگر رهايش كنيد، شما را به هلاكت مي كشاند … درجه به درجه پيش مي برد تا آنجا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.»
بت شكستن سهل باشد نيك سهل
سهل ديدن نفس را جهل است جهل
اين شرك «خفي» و ميل« مخفي» در صورت عدم درمان همچنان رشد مي كند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جايگاه معبود مي نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار مي دهد كه:
«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ؟»(فرقان، ۴۳)
اي رسول! آيا ديدي آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داد؟
پيامبر اكرم (ص) اين نفس سركش و توسن آتش را دشمن ترين دشمنان مي دانند:
«اغديعَدوِّكَ نَفْسُكَ اَلّتي بَينَ جَنْبَيْكَ »
دشمن ترين دشمن تو همان «خود»ي است كه در ميان دو پهلوي توست.
چه بسيار «سالكان رشاد» و« مدّعيان ارشاد» كه رهپويه هاي «جهاد و اجتهاد» را گذرانده اند و در اين وادي درمانده اند. «آنان كه غني ترند، محتاج تراند.» آري، آنان كه در عرصه آرزو و بر كام اين عدو لگام زده اند و در ميدان تزكيه هم گام نهاده اند، در درياي «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قايقشان درهم شكسته است.
آري پهلوانان عرصة علم و نام آوران حيطة حلم چون مقام علمي و مراتب فضل و كمال خود را بالاتر و بهتر از ديگران پنداشته اند، از فراز فضايل اعمال به فرود رذايل آمال فرو افتاده اند:
امام علي (ع) براي آگاهي و بيداري اين مرشدان مغرور و زاهدان كور چنين هشدار مي دهند:
«ما اري شَيْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ.»
براي دل هاي مردان چيزي زيانبارتر از صداي كفش هايي كه از پشت سرشان بيايد، نديدم.
او چو بيند خلق را سرمست خويش
در تكبّر مي رود از دست خويش
هركه را مردم سجودي مي كنند
زهر اندر جان او مي آكنند
چشم بردار از قبول و ردّ خلق
هر دو در راه خدا شد سدّ خلق
امام صادق (ع)، مشاهير خود خواه و جويندگان جاه را به سختي هشدار مي دهند:
«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الايمانِ عَنْ عُنُقِهِ.»
هركس تعصّب بورزد، يا براي او تعصّب بورزند (مريد متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ايمان از گردنش برداشته مي شود. (از قلمرو ايمان بيرون مي رود)
برترين درمان و بهترين پشتيبان براي اين گونه خودكامگان انتقادگريز و نقادستيز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذيرش منتقدان صريح و صادق است.
اميد كه بتوانيم با روحيه اي انتقادپذير، غنچه هاي حكمت و معرفت را بر شاخساران وجود شكوفا و با عطر رفتار و گفتار و رايحه كردار خود، كوچه باغ هاي جامعه را عطرآگين سازيم.
در كسب رضاي حق موفق باشيد
(#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: مقالات
تحمل يا تقابل ؟
تاریخ بشر پر است از جنگ ها، قتل عام ها و كشتارهاي قومي، ديني،مذهبي و فرقه اي. هدف آغازگران اين جنگ ها از اين همه بي رحمي ، خشونت و نسل كشي ها چه بوده است؟ كدام يك از اين نسل كشي ها به نفي و انهدام يك دين، مذهب يا قوم انجاميده است؟ و اگر هم چنين شده يا بشود، چه فايده اي دارد؟
هيچ انساني يا هيچ قوم و مليتي و پيروان هر مشي و مرامي در اين كره ارض، جاي ديگران را تنگ نمي كند. اصولا وجه تمايز موجودي به نام انسان با ساير موجودات ، داشتن نيروي تعقل و تفكر است و همين عامل موجب همه اختلافات فكري، عقيدتي و مذهبي همه انسان هاست.
وايتهد مي گويد:
« تنها در دو جامعه است كه وحدت فكري و عقيدتي حاصل مي شود:جامعه گوسفندان و قبرستان! »
بنابراین تلاش همه قلدران، خودکامگان و متعصبان تاریخ برای نفی و انهدام مخالفان فکری، نژادی ، قومی و فرقه ای خود بي فايده است.
آيا نسل كشي هاي متعدد تاريخ بشر به انهدام حتي يک نژاد يا قوم و يا پيروان يك مذهب شده است و يا اگر شده بود، آيا اكنون همه مثل هم مي انديشيدند؟
بنابراين گزيري نيست جز اين كه تعدد و تكثر انديشه ها، اديان، مذاهب، قوميت ها ، نژادها و همه نحله هاي فكري ، سياسي، فرهنگي و اجتماعي را بپذيريم و همه ما انسان ها بر پشت كره زمين با تحمل يكديگر و احترام به حقوق و كرامت انساني همه انسان ها در پرتو تفكر همزيستي مسالمت آميز با هم زندگي كنيم.
جالب است كه امروزه در عرصه افكار عمومي جهان بيشترين رويكرد تبليغات ضد خشونت متوجه جامعه مسلمانان است و پيروان اسلام را متهم به عدم تحمل مخالف و حامي تروريسم معرفي مي كنند .
ذيلا خبري مستند و مصور را بخوانيد و ببينيد آيا هميشه چنين بوده يا هست؟ . قطعا هر فرد يا گروهي كه اقدام به نفي ديگران كند ، از هر گونه نحله فكري و عقيدتي كه باشد ، محكوم به داشتن تفكر مطرود و زشت تنگ نظري و ضد بشري است.و خود سرنوشتي جز فنا و بدنامي ندارد.
به گزارش البرز به نقل از جهان در شهر سدلیک واقع در جمهوری چک، کلیسایی هست که از چوب ،آجر و فلز درست نشده ، بلکه از استخوان های مسلمانان درست شده است!
در سال ۱۲۱۸ پاپ وقت،برای نشان دادن غرورش دستور داد این کلیسا را از استخوان های مسلمانانی که برای ساخت این کلیسا کشته شده بودند،درست کنند.
در ساخت این کلیسا استخوان چهل هزار مسلمان به کار رفته است.، آن ها می گویند مسلمان ها تروریست هستند!


(شفیعی مطهر)
موضوعات مرتبط: مقالات
تحقق مشارکت مردم در قالب احزاب
(تبیین دینی اصل تحزب)
« ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون » (آل عمران ، 104)
باید از شما مسلمانان برخی ، خلق را خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر کرده ، از بدکاری نهی کنند و اینان که به حقیقت واسطه هدایت خلق هستند ، در دو عالم در کمال پیروزبختی و رستگاری خواهند بود .
« کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله » (آل عمران ، 110)
شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که ، برای آن قیام کردند ( که برای اصلاح بشر) مردم را به نیکوکاری وادار کنند و از بدکاری بازدارند و به خدا ایمان آورند .**********
امر به معروف و نهی از منکر دو وظیفه همگانی و تکلیف عمومی است که ، به موجب آن همه افراد جامعه بنا بر اصل « نظارت عمومی » در برابر همه امور جامعه میئول هستند . در جامعه اسلامی هر فرد به تنهایی پاسخگوی همه رویدادها و مسائلی است که در جامعه او می گذرد . ممکن است این سوال مطرح شود که ، در یک جامعه طاغوتی و در زمان یک حاکم خودکامه ، یک فرد چگونه می تواند او را از ستم باز دارد ؟
پاسخ این است که : آری ، یک فرد عادی نمی تواند در برابر یک حکومت خودکامه بایستد . بعضی از افراد قشری نگر، کوتاه بین و ساده اندیش در ارزیابی عمده منکرات جامعه به مواردی چون بدحجابی و موسیقی مبتذل بسنده می کنند ، در حالی که در جامعه منکری بزرگ تر از ظلم حاکم نیست . امر به معروف و نهی از منکر در موارد جزئی و انفرادی توسط هر فرد معمولی ، ممکن و عملی است ، اما جلوگیری از منکرات بزرگ حاکم بر جامعه از توان یک فرد خارج است .
در چنین مواردی نیاز به تجمع ، تشکل ، انجمن ، گروه ، اتحادیه و تشکیلات احساس می شود . در آنجا افراد مسلمان به منظور انجام مطلوب این وظیفه شرعی ، اجتماعی و سیاسی باید گرد هم آیند و با تشکیل احزاب ، انجمن ها و گروه های مختلف سیاسی ، مذهبی ، فرهنگی ، اجتماعی و علمی و...مشترکا با منکرهای حاکم بر جامعه مبارزه کنند .
در جهان امروز «نهی » ازمنکر های بزرگ و مهم به صورت انفرادی ممکن و میسر نیست . ضرورت ایجاب می کند که افراد در قالب احزاب و انجمن ها متشکل شوند و به صور قانونی و با برنامه ریزی های علمی « معروف » ها را در جامعه نهادینه کنند و با « منکر» ها به مبارزه اصولی بپردازند .
حضرت امام حسین (ع) در حالی برای اجرای رسالت « امر به معروف» و « نهی از منکر» علیه دستگاه خودکامگی یزید قیام کرد ، که در جامعه او هزاران «منکر» دیگر هم وجود داشت ، اما بر این باور بود که منکری بزرگ تر از حکومت خودکامه اموی نیست .
وجود احزاب در هر جامعه می تواند افکار و سلائق گوناگون و متفاوت را پوشش دهد. به دیگر سخن ، شهروندان می توانند با همفکران و هم مسلکان خود ، آرمان ها و نظریات مشترک خود را در قالب طرح ها و برنامه های اجرایی ، به وسیله رسانه های گروهی ارائه دهند . احزاب قانونی مخالف دولت می توانند به صورت قانونمند و نظام دار ، موشکافانه برنامه هاو شیوه های اجرایی دولت را با نظارت و نقد مسئولانه و دقیق خود پوشش دهند . هنگامی که همه افکار و نظریات و سلایق گوناگون و مختلف به صورت رسمی و قانونی در عرصه جامعه به طور شفاف مطرح شود ، دیگر هیچ اندیشه و تفکری به صورت زیر زمینی و مخفیانه بروز نمی کند و فعالیت های طرفداران و باور مندان آن به شکل حرکات مخرب و بحران زا ، حوادث تلخ نمی آفریند .
در صورت عدم وجود احزاب ، بعضی از اندیشه ها فرصت عرضه صحیح و منطقی و قانونی نمی یابند . ناگزیر از راه های خطرناک و مخرب و مخفیانه به صورت شورش ، شایعه پراکنی ، شعارنویسی روی دیوارها و انتشار شب نامه ها ، طریقی و منفذی برای ابراز وجود ، جستجو می کنند . استمرار این شیوه به گسل های ژرف اجتماعی تبدیل شده و نهایتا زلزله های وحشتناک و تکان دهنده ای در عرصه اجتماع ایجاد می کنند .
آنان که به پایایی اجتماعی دل بسته اند ، باید با پویایی زمان هماهنگ باشند . پویایی زمان ایجاب می کند که هر جامعه پویا ، تغییرات مثبت و اصلاحات مستمر را در خود پذیرا باشد ، تا از حرکت زمان عقب نماند . یک نظام مردم سالار دینی نیز برای تحقق آموزه های دینی و هماهنگی با پویایی شتابنده زمان ناگزیر است همه افراد و آحاد ملت را در همه امور جامعه مشارکت دهد ...و از بهترین ظرف های مشارکت مردم ، «حزب » است
در عصر ما و در جامعه در حال گذار ما به علت استفاده ابزاری و جاه طلبانه از حزب و وابستگی بعضی از احزاب به بیگانگان ، تلقی برخی از مردم از واژه «حزب» منفی است . در حالی که اصل«تحزب» در فرهنگ دینی و تاریخی ما بیگانه نیست .
حضور فعالانه حضرت محمد (ص) پیامبر گرامی ما در پیمان « حلف الفضول» در قبل از بعثت ، خود مبین راهکاری امضاشده برای بهره جویی از تحزب و مشارکت عمومی در تحقق آرمان ها و آمال مردم است . این گروه با مشارکت جمعی از جوانان غیور و فکور از جمله وجود گرامی حضرت محمد (ص) به منظور دفاع از محرومان و مظلومان تشکیل شد .
برای جلب مشارکت مردم با سلایق و عقاید گوناگون ناگزیر از افزایش ظرفیت ها هستیم و افزایش ظرفیت ها از دست آورد های انقلاب اسلامی و توسعه سیاسی است . آنان که حضور و مشارکت فعالانه و آگاهانه مردم را در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه برنمی تابند ، زیرکانه بر اصل تحزب – که قالب این مشارکت است – می تازند .
اگر سیمای حزب در اذهان مردم تیره و منفی جلوه می کند ، به خاطر ترفندهای جاه طلبانه و سوء استفاده از آن است .اگر آیینه حزب را از زنگارهای آفاتی چون استبداد ، استعمار و قشری نگری بزداییم ، این آیینه شفاف می تواند نمایانگر حضور فعال و آگاهانه میلیونی مردم در همه عرصه ها و صحنه های کارساز اجتماع باشد . حزب می تواند نگرش ها و بینش های متفاوت و اندیشه ها و افکار مختلف را در زیر لوای اهداف و آرمان های مشترک ، متشکل سازد و قلل رفیع سختی ها را تسخیر کند .
حزب می تواند بهترین و مناسب ترین راهکار برای امر به معروف و نهی از منکر – اصل نظارت عمومی مردم - باشد .این راهکار می تواند نظارت تک تک افراد جامعه را بر امور کشور و رفتار مسئولان تحقق بخشد . نظارت عمومی کمترین حقوق قانونی و شرعی مردم ، و پاسخگویی ، ابتدایی ترین وظیفه و تکلیف مسئولان برگزیده مردم است و این مهم تحقق نمی یابد مگر در پرتو حزب و تحزب .
خداوند ، دین باوران صبور را به مشارکت جمعی در مبارزه با مشکلات فرا می خواند :
« یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلکم تفلحون »
(آل عمران ، 200)
ای مومنان ! ( در برابرمشکلات ) استقامت ورزید و در برابر دشمنان پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت کنید و تقوای الهی پیشه نمایید ، شاید رستگار شوید .
مرحوم علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه می فرماید :
مراد از «صابروا» این است که به طور دسته جمعی بر مشکلات صبر کنید ، که به اعتماد صبر یکدیگر ، پایدار خواهید ماند . معنای «رابطوا» اعم از « صابروا » است . یعنی در همه شئون دینی با یکدیگر باشید و همدیگر را تقویت کنید .
بدیهی است که رفع و دفع بسیاری از منکرات و مقابله با مشکلات بزرگ اجتماعی و سیاسی از عهده افراد به تنهایی بر نمی آید و تحقق آن مستلزم مشارکت جمعی افراد آن جامعه است .
بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) ، مشارکت جمعی را در مقابله با منکرات بزرک این گونه تصریح می کنند :
« اگر بر پا داشتن یک واجب یا نابودکردن یک فساد ، بستگی بر اتحاد و پیوند گروهی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد ، به طوری که کار و اقدام فردی و شخصی موثر نباشد ، در این صورت واجب است که در وهله اول ، اجتماع کنند و متحد شوند ، تا در نتیجه اجتماع و اتحاد ، امر به معروف کنند و جامعه را از فساد بازدارند .
(تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1 ، ص464)
در رهنمودهای رهبران دینی ، سیاسی و اجتماعی مکرر مشاهده می کنیم که نقش محوری مردم در تکوین ارکان حکومت ، گزینش مسئولان و نظارت و نقد و پرسشگری از آنان توسط مردم تاکید شده است .
حال این سوال مطرح می شود که مردم با چه سازو کاری می توانند نقش نظارتی ، پزسشگری و انتقادی خود را ایفا کنند ؟ یا کار آنان را نقد و نظارت نمایند؟ آیا یک مسئول یا یک نهاد می تواند در برابر هر فرد پاسخگو باشد؟ قطعا پاسخ این سوال منفی است . اما اگر مردم در قالب احزاب و انجمن ها متشکل شوند ، مشترکا می توانند به صورت قانونمند و نظام دار این نقش را ایفا کنند .
برای حسن ختام ، این مقال را با رهنمود روحبخش حضرت امام صادق (ع) به پایان می بریم :
« هر ملتی که نسبت به منکرات و گناهانی که در حضورشان انجام می گیرد ، بی تفاوت باشند و در فکر تغییر و از بین بردن آن نباشند ، مورد عذاب خداوند قرار گرفته و مبتلای به بلای پروردگار می شوند .»
نوشته : سید علیرضا شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات
مشاركت و دخالت مردم در همه امور جامعه؛
حق است، يا تكليف؟!
وقتي يك شهروند احساس كند كه در جامعة خود غير از «تكليف»،«حق» هم دارد و «مشاركت» يكي از «حقوق» مسلم اوست و نه از «تكاليف» او، در چنين موقعيتي او مي كوشد هم از حقوق خود بهره گيرد و هم بار تكاليف و مسئوليت هاي خود را داوطلبانه بر دوش گيرد.
يك شهروند محترم كه احساس كند حقوق انساني او مورد احترام حكومت قرار مي گيرد، طبيعتاً پذيراي مشاركت در همه عرصه هاي جامعه مي شود. او به پديده مشاركت به عنوان يكي از حقوق خود مي نگرد، نه يكي از تكاليف خود؛ چون بهره مندي از حقوق، شيرين است و تحمّل تكاليف، سنگين.
متاسفانه برخي متفكران و مسئولان با عدم اعتقاد به حقوق شهروندي مردم ، هنگام انتخابات يا راهپيمايي ها براي كشاندن مردم به صحنه به شدت بر طبل تكليف مي كوبند و با هزينه كردن از جيب دين و مذهب و مراجع تقليد مي كوشند مردم با احساس تكليف شرعي به ميدان آورند . در حالي كه اگر رسانه ها و تريبون ها و منابر در درازمدت ، حقوق انساني و شهروندي مردم را تبيين كنند ، مردم به گاه حضور در صحنه هاي انتخابات يا راهپيمايي ها و...خود براي احقاق حقوق حقه خود فعالانه و با رغبت به صحنه مي آيند.
ذيلاً چند مورد و نمونه از احكام چند دادگاه در چند نقطه جهان را درباره دفاع از حقوق انساني شهروندان ملاحظه مي فرماييد:
- يك دادگاه لوس آنجلس، كارخانه سيگار سازي فيليپ موريس را به پرداخت 28 ميليون دلار به يك زن 64 ساله محكوم كرد كه دود سيگار باعث سرطان ريه او شده و اين سرطان اينك به كبد وي گسترش يافته است.
- يك دادگاه ديگر كار خانه خودروسازي جنرال موتورز را به پرداخت 122 ميليون دلار غرامت به علت باز نشدن كيسه هواي اتومبيل هنگام تصادف و آسيب ديدن مغز يك كودك 12 ساله محكوم كرده است.
- يك دادگاه نيويورك يك بيمارستان اين شهر را كه دست به عمل سزارين غير لازم يك زن حامله زده است، به پرداخت 91 ميليون دلار غرامت محكوم كرده است.
- يك دادگاه ميسوري، خود روسازي جنرال موتورز را به دليل اين كه پدال گاز يك خودرو ساخت اين كارخانه هنگام رانندگي گير كرده و باعث دستپاچگي راننده و در نتيجه تصادف شده به 80 ميليون دلار غرامت محكوم كرده است.
- يك دادگاه سانفرانسيسكو دو دلال سهام را كه باعث شده اند مردي پولش را در معاملات سهام از دست بدهد و دچار بيماري اعصاب شود، به 97 ميليون دلار پرداخت غرامت محكوم كرده است.(1)
- يك مرد رومانيايي تصميم گرفت كه در باغچه خانه اش خود را دار بزند! به همين دليل طنابي آماده كرد و خود را دار زد. اما طناب پاره شد و مرد زنده ماند. در پي اين حادثه مرد 45 ساله از شركت توليد كننده طناب به دادگاه شكايت كرده است. وي گفت:
من شكايت كرده ام كه چرا طناب به اندازه كافي محكم نبوده و نتوانستم با آن خود كشي كنم!! (2)
- در يكي از شهر هاي آمريكا پير زني كه به خاطر افتادن در چاله خيابان دچار شكستگي پا شده بود، پس از شكايت از شهرداري محل، موفق شد هزينه كل خساراتي را كه متحمّل شده بود، دريافت كند.(3)
- يك قاضي انگليسي از يك مجرم عذرخواهي كرد. او مرد مجرم را به تحمّل 9 سال حبس محكوم كرد و وي را به زندان فرستاد؛ اما دو ساعت پس از صدور حكم او را مجددّاً به دادگاه فراخواند و از او عذر خواهي كرد. قاضي گفت:
من از شما عذر خواهي مي كنم؛ چون به اشتباه شما را به تحمّل 9 سال حبس محكوم كردم. در حالي كه مجازات واقعي شما تنها 6 سال حبس است.(4)
- روزنامه «ميل» چاپ انگليس نوشت: احتمالاً دختر ملكه انگليس بايد در دادگاه حاضر شود. چندي پيش يكي از سگ هاي دختر ملكه در پارك «ويندسور» به يك زوج جوان حمله كرد. به همين دليل صاحب سگ بايد در دادگاه حاضر شود. در صورت تأييد اتهام توسط دادگاه، دختر ملكه به پرداخت 7700 دلار به عنوان جريمه خواهد شد.(5)
شفیعی مطهر
---------------------------------
پاورقي ها
1- همشهري، 17/10/81
2و3- همشهري، 11/12/81
4- همشهري، 12/12/81
5-همشهري، 80/7/81
موضوعات مرتبط: مقالات
14 مردادماه روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني
و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا ( اسري ، ۷۰)
ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم . آن ها را بر مركب هاي خشكي و دريا سوار كرديم و از هر غذاي لذيذ و پاكيزه ايشان را روزي داديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم.
«دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید:
«حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند».
انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست !
كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند.
حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رزايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد.
امام علي (ع) مي فرمايند: من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته .
كسي كه شخصيت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد.
آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد.
( من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه )
انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلت ها و خواري ها تزكيه مي سازد.
( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب )
در مكتب حيات آفرين و عزت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست.
( من هانت عليه نفسه فلاترج خيره )
امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند :
از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد.
( من هانت عليه نفسه فلا تامن شره )
" هيچ انسان سالمي تكبر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. "
اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند:
" ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها في نفسه "
شخصيت انسان از دو بعد متضاد روحاني - جسماني ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد:
انسان را از " حماء مسنون " و " صلصال كالفخار " يعني گل خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم :
" نفخت فيه من روحي " .
بنابراين هر انسان حق و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است.
امام علي (ع) مي فرمايند :
" عاتب اخاك بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه " ( بحار ، ج ۱۷)
برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن.
آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند.
" اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو شكرا للقدرت عليه "
پيامبر بزرگ رحمت و مبشر سترگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد:
" الا اخبركم بخير خلائق دنيا والآخره؟ "
۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( العفو عمن ظلمك )
۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( و تصل من قطعك )
۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( و الاحسان الي من اساء اليك )
۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( و اعطاء من حرمك )
امام سجاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) :
" حق من ظلمك ان تعفو عنه الا اذا علمت ان ذلك يضر "
حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد.
البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند :
" العفو عن المقر لا عن المصر"
عفو كني كسي را كه به ستمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد.
همين حقيقت هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد:
" ادفع بالتي هي احسن فاذاالذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم "
بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود.
هر انسان به طور اعم و هر مسلمان به طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد.
امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند :
" و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغايب فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا " ( نهج البلاغه)
نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند.
در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند :
" من لم ير الدنيا خطرا لنفسه."
كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰)
شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم.
حقوق بشر در قانون اساسي ج.ا.ا
اصل نوزدهم : مردم ايران از هر قوم و قبيله که باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ ، نژاد و زبان و مانند اين ها سبب امتياز نخواهد بود .
اصل بيستم : همه افراد ملت اعم از زن و مرد ، يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي و موازين اسلام برخوردارند .
اصل بيست و يکم : دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامي تضمين نمايد و امور زير را انجام دهد :
1- ايجاد زمينه هاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او .
2- حمايت مادران ، بالخصوص در دوران بارداري وحضانت فرزند و حمايت از کودکان بي سرپرست .
3- ايجاد دادگاه صالح براي حفظ کيان و بقاي خانواده .
4- ايجاد بيمه خاص بيوگان و زنان سالخورده و بي سرپرست .
5- اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته در جهت غبطه آن ها در صورت نبودن ولي شرعي .
اصل بيست و دوم : حيثيت ، جان ، مال ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر درمواردي که قانون تجويز کند .
اصل بيست و سوم : تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ کس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد .
اصل بيست و چهارم : نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد . تفصيل آن را قانون معين مي کند .
اصل بيست و پنجم : بازرسي و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفني ، افشاي مجازات تلگرافي و تلکس ، سانسور ، عدم مخابره و نرساندن آن ها ، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون .
اصل بيست و ششم : احزاب ، جمعيت ها ، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمن هاي اسلامي با اقليت هاي ديني شناخته شده آزاداند ، مشروط به اين که اصول استقلال ، آزادي ، وحدت ملي ، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نکنند . هيچ کس را نمي توان از شرکت در آن ها منع کرد يا به شرکت در يکي از آن ها مجبور ساخت .
اصل بيست و هفتم : تشکيل اجتماعات و راه پيمايي ها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آن که مخل به مباني اسلام نباشد، آزاد است .
اصل بيست و هشتم : هر کس حق دارد شغلي را که بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست، برگزيند .
دولت موظف است با رعايت نياز جامعه به مشاغل گوناگون ، براي همه افراد امکان اشتغال به کار و شرايط مساوي را براي احرازمشاغل ايجاد نمايد .
اصل بيست و نهم : برخورداري از تأمين اجتماعي از نظر بازنشستگي ، بي کاري ، پيري ، از کار افتادگي ، بي سرپرستي ، در راه ماندگي ، حوادث و سوانح ، نياز به خدمات بهداشتي و درماني و مراقبت هاي پزشکي به صورت بيمه و غيره ، حقي است همگاني .
دولت موظف است طبق قوانين از محل درآمدهاي عمومي و درآمدهاي حاصل از مشارکت مردم ، خدمات و حمايت هاي مالي فوق را براي يک يک افراد کشور تأمين کند .
اصل سي ام : دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصيلات عالي را تا سرحد خودکفايي کشور به طور رايگان گسترش دهد .
اصل سي و يکم : داشتن مسکن متناسب با نياز ، حق هر فرد و خانواده ايراني است . دولت موظف است با رعايت اولويت براي آن ها که نيازمندترند بخصوص روستانشينان و کارگران ، زمينه اجراي اين اصل را فراهم کند .
اصل سي و دوم : هيچ کس را نمي توان دستگير کرد مگر به حکم و ترتيبي که قانون معين مي کند . در صورت بازداشت ، موضوع اتهام بايد با ذکر دلايل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاکمه ، در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود .
اصل سي و سوم : هيچ کس را نمي توان از محل اقامت خود تبعيد کرد يا از اقامت در محل مورد علاقه اش ممنوع يا به اقامت در محلي مجبور ساخت ، مگر در مواردي که قانون مقرر مي دارد .
اصل سي و چهارم : دادخواهي حق مسلم هر فرد است و هر کس مي تواند به منظور دادخواهي به دادگاه هاي صالح رجوع نمايد . همه افراد ملت حق دارند اين گونه دادگاه ها را در دسترس داشته باشند و هيچ کس را نمي توان از دادگاهي که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد .
(منبع: کتاب فلسفه حقوق)
پس از تصویب اعلاميه حقوق بشر اسلامي در سازمان کنفرانس اسلامی سالروز شکل گیری اعلامیه اسلامی حقوق بشر موسوم به بیانیه قاهره در پنجم اوت هر سال (14 مرداد) به عنوان روز حقوق بشر اسلامی وکرامت انسانی در زمره مناسبت های ملی کشورهای عضو این سازمان درآمده و برنامه هایی را کشورهای مختلف اسلامی در این مناسبت به اجرا درمي آورند،
کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران که اولین و قدیمی ترین نهاد با این عنوان در تمام کشورهای اسلامی است، ضمن استقبال از این مصوبه، در پانزدهم مرداد 1387 طی بیانیه ای اعلام داشت که امید است کشورهای اسلامی صرفاً به انجام یک سری برنامه های تشریفاتی و تبلیغاتی بسنده نکنند و چنین مناسبتی را وسیله ای قرار دهند برای تلاش بیشتر در جهت رعایت حقوق شهروندان خود و فعالیت علمی عمیق تر در جهت معرفی منابع غنی اسلامی در زمینه حقوق بشر و تعامل سنجیده و عالمانه با دیگر فرهنگ ها و تمدن ها. طی ماه های بعد نیز کمیسیون تعمیق فعالیت های مختلف در این زمینه را از جمله امور جاری خود قرار داد ؛ تا این که در سال 88 که برای اولین بار این مناسبت در تقویم مناسبت های ایران گنجانیده شد و اتفاقاً همزمان با مناسبت مهم دیگر ملی یعنی سالروز صدور فرمان مشروطه نیز گردید، نهاد ملی مستقل حقوق بشر اسلامی ایران را واداشت تا برنامه های دقیقی را به فراخور توان و مقدورات خود در دستور کار قرار دهد.
شعار تعیین شده کمیسیون برای اولین بزرگداشت روز حقوق بشر اسلامی و سال کاری پس از آن تا پانزدهم مرداد 1389، « وظائف دولت های اسلامی برای رعایت پیشبرد حقوق بشر از دیدگاه اسلام » می باشد که در همین راستا فعالیت های مختلفی از جمله برگزاری برنامه های علمی پژوهشی مختلف در اقصی نقاط کشور، اجرای برنامه های ترویجی و اطلاع رسانی عمومی مختلف در تهران و استان ها، تولید متون و محتواهای تخصصی برای اطلاع رسانی بین المللی در سطح کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، نشر کتب مختلف تألیفی و ترجمه ای در این زمینه، تدوین و انتشار گزارش سالیانه ارزیابی عملکرد دولت های اسلامی در اجرای مفاد اعلامیه اسلامی حقوق بشر و موارد دیگر گنجانیده شده است.
روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني را گرامي مي داريم.
با آرزوي عزت و آزادي براي همه انسان ها در همه زمين ها و زمان ها
موضوعات مرتبط: مقالات
مشرطیت گامی در راه مشارکت مردم در حکومت
خدا آن ملتي را سروري داد
كه تقديرش به دست خويش بنوشت
به آن ملت سرو كاري ندارد
كه دهقانش براي ديگري كشت
مشاركت در معني سنتي آن عبارت است از پيوند دوسويه، سازنده و سودمند ميان دو تن يا بيشتر. در تعريفي كه سازمان ملل ارائه داده اين مفهوم دست مي دهد كه «دخالت و در گير شدن مردم در فراگردهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه بر سرنوشت آنان تاثير مي گذارد».
در اين تعريف سه انديشه مهم نهفته است:
در گير شدن،ياري دادن و مسئوليت . يعني افراد در اين فراگرد به گونه اي فعال درگير مي شوند و چه بسا در اين درگيري، به افراد و گروه هاي همسان در جهت و راستاي هدفي كه به آن معتقدند كمك و ياري مي كنند و اين ياري آن ها تؤام با مسئوليت است.
در جامعه ما این گونه تلقي مي شود كه اين مفهوم ره آورد فرهنگ و تمدن مغرب زمين و محصول عصر روشنگري و جامعه سرمايه داري و دموكراسي غربي است ؛ در حالي كه تاريخ و آموزه هاي ديني ما هم بر مشاركت مردم بر سرنوشت خود بارها و بارها تاكيد داشته و دارد و صد البته اين مفهوم با روح و بطن دين و مذهب ما نه تنها بيگانه نيست ،بلكه سازگار و قرين است.
در تاريخ اسلام بنا به باور شیعیان امام علي (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسيده بودند ، ولي به دليل بيعتي كه مردم با او به عنوان «خليفه » نكرده بودند، بيست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصميم مردم در سرنوشتشان تمام اين سال ها نه تنها كار شكني نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتي به خليفه منتخب مردم نيز به عنوان مشاور كمك مي كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بيعت شان بعد از 25 سال بر مسند خلافت نشست .با وجود اين كه 25 سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسيده بود .
برخي از علمای دین بر اين نظرند كه معرفي امام براي حكومت جنبه تعييني دارد نه تحميلي و معصومان ،حق حكومت از طرف خدا دارند كه قابل فسخ نيست ؛در حالي كه حق حاكميت از آن مردم است و اين حق قابل فسخ و انتقال به ديگري است. استاد مطهري مي گويد:
«اگر امام به حق را مردم ، از روي جهالت و عدم تشخيص نمي خواهند ،او به زور نبايد و نمي تواند خود را به مردم و به امر خدا تحميل كند.لزوم بيعت هم همين است»(حماسه حسيني: مطهري،107)
در كلامي از حضرت علي (ع) مي خوانيم كه :
«رسول خدا مرا متعهد به پيماني كرده و فرموده بود: پسر ابي طالب ولايت امتم حق توست. اگر به درستي و عافيت تو را ولي خود كردند و با رضايت در باره تو به وحدت نظر رسيدند ، امر ايشان را به عهده بگير و بپذير ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار ؛ زيرا خدا راه گشايش را به روي تو باز خواهد كرد». ايشان پس از قبول بيعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:
«اي مردم ! اين امر ، امر شماست. هيچ كس جز آن كه شما او را امير خود گردانيد، حق امارت بر شما را ندارد.»
و اين چنين شواهدي كه بيانگر سازگاري اسلام با مشاركت جويي و مشاركت خواهي مردم است به حدي است كه از ذكر موارد در اين مقال خودداري مي كنيم.
باري مشاركت چه در شكل و مفهوم غربي و چه در مفهوم اسلامي در بردارنده سه عنصر اساسي است:
۱-سهيم كردن مردم در قدرت
۲-كوشش هاي سنجيده گروه هاي اجتماعي براي در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگي
۳-ايجاد فرصت هايي براي گروه هاي فرودست
(چين سرخ،ادگار اسنو:ص ۱۵۳)
جوامع توده وار و سنتي براي ادامه زيست در جهان متكثر امروز چاره اي جز حركت به سوي جامعه مدني و جذب و جلب مشاركت همه مردم در قالب نهادهاي مدني ندارند. وقتي مردم با تشكل در قالب نهادهاي مدني،احزاب و NGOها توانستند اراده خود را تحقق بخشند و صدا و آرمان هاي خود را به گوش حاكمان برسانند، ديگر نياز و ضرورتي براي شورش و آشوب و احيانا انقلاب باقي نمي ماند و اين روند به بهبود زندگي اجتماعي مردم از نظر آزادي هاي سياسي و اجتماعي مي شود كه اين امر نيز به نوبه خود حتي در وضعيت معيشتي مردم نيز تاثير مي گذارد.چرا كه افراد آزاد طبيعتا افرادي مشاركت جو هستند و اين مشاركت جويي باعث كنترل دولت و حكومت و اين كنترل باعث خواهد شد كه دولت و حكومت مجري اراده مردم بوده و اراده مردم هيچ گاه بر عليه خودشان و منافعشان نخواهد بود.
اما با وجود اهمیت مشارکت در تمام عرصه های زندگی که منجر به بهبودی وضع زندگانی بشر می شود ، آیا ما مردم مشارکت جویی هستیم؟ و اگر نیستیم مشکل از کجاست ؟ چرا فرهنگ مشارکت در جامعه ما نهادینه نمی شود؟
مسلماً مشارکت صرفا به حضور در پای صندوق های رای خلاصه نمی شود و با توجه به آمار شرکت کنندگان در این فراگرد نمی توان رای به مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم داد هرچند که یکی از پارامترهای اساسی در تعیین مشارکت مردم یک جامعه محسوب می شود. مشارکت آن گونه که در بالا سخن از آن رفت دارای سه عنصر اساسی است که متاسفانه واقعیت های اجتماعی بیانگر این نکته تلخ است که مردم کشور ما افراد مشارکت جویی نیستند .بدیهی است که مردم باید در همه امور مشارکت کامل،آگاهانه و فعال داشته باشند.
عرصه های مشارکت مردم را نمی توان به یک یا چند حوزه محدود کرد .نمی توان گفت که مردم فقط باید در حوزه سیاسی یا اقتصادی یا .... مشارکت داشته باشند. نمی توان در حوزه اختیار و تصمیم گیری از آن ها مشارکت را سلب نمود و انتظار داشت که در حوزه مسئولیت پذیری، مشارکت کرده و هزینه تصمیمات ما را بپردازند.لذا مشارکت باید همه جانبه و فراگیر و کامل باشد.
نخستین و در عین حال مشکل ترین عمل در بحث مشارکت، تحقق مشارکت سیاسی مردم است و برای این که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند ،«علاوه بر نهادهای قانونی ایجاد تشکل های شناسنامه دار و مشخص که در حد و اندازه خود و در چارچوب قانون سخن می گویند و هر کدام سخنگوی بخش های مختلف جامعه ما هستند لازم است»( فصلنامه فرهنگ مشارکت، سرمقاله)
اگر مردم محورند و اگر همه چیز برای مردم است ،باید توسعه سیاسی را به عنوان یک اصل و محور بدانیم. از آنجا که توسعه سیاسی مستلزم توزیع مجدد قدرت و به تبع آن ثروت و معرفت و منزلت است و این امر چون با منافع تثبیت شده گروه ها و جریانات و سرآمدان قدرت در تعارض و تضاد است با دشواری همراه است و به سادگی امکان پذیر نیست و افراد ذی نفوذ و صاحبان قدرت نه تنها از این روند حمایت نمی کنند ، بلکه با تمام قوا در برابر مشارکت جویی نخبگان دیگر مقاومت می کنند .لذا ساده اندیشانه است که ما تصور کنیم که جریان مشارکت جویی و مشارکت خواهی جریانی از بالا به پایین است و صاحبان زور و زر از مشارکت فعال افراد و گروه ها و نخبگان حمایت می کنند.
پس چاره چیست و مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آن را از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده ،ماندگار و جاودان نخواهد شد. ابل وایزمن می گوید:
«انقلاب ها هرچند اصیل باشند تا به فرهنگ تبدیل نشوند ،ماندگار نخواهند شد». مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت اعتماد است. اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دوره ای سی ساله جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند. حافظه تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و .... دیده می شود ،بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد .
همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام قدرت در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست ،حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است ؛ بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(مشارکت سیاسی) به یاد داشته باشیم که:
گوسفند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست.
بي ترديد انقلاب مشروطه را مي توان گامي بلند در راه نيل به مشاركت فعال و آگاهانه همه اقشار مردم در اداره امور جامعه است.
ريشه انقلاب مشروطيت را بايد در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حكومت حاكمان ولايات و مداخله بی حد و حصر دولت های روس و انگليس در امور ايران و مخالفت مردم با آن ها دانست.
كسانی بر مسند امور تکیه زده بودند كه به جای رسيدگی به امور مملكت و مشكلات مردم، با بذل و بخشش های بیدريغ به فكر استحكام موقعيت خويش بودند.
با به سلطنت رسيدن مظفرالدين شاه، فساد در دربار و فقر و بیعدالتی در جامعه بيداد ميكرد. در ابتدا كليد حركت انقلاب مشروطه از اهانت به روحانيان شروع شد. از آن طرف، به دليل اهانت كارگران بانک روس به قبرستان مسلمانان و اجساد مردگان، مردم به ساختمان در حال احداث با نک روس حمله كردند و آن را ويران ساختند. از سويی جنگ روس و ژاپن باعث شد قيمت قند بالا رود و به اين بهانه دولت، دو تن از تجار و از مهمترين بازاريان تهران را به چوب بست. بازار تعطيل شد و مردم و روحانيون جمع شدند و به مسجد آمدند و مساجد به عنوان مهمترين پايگاههای انقلابی وارد عمل شدند.
در نهايت و پس از طی حوادث فراوان، حركت مردم با ارشادات و رهبری برخی از روشنفکران و روحانيون آغاز شد و برای رسيدن به خواستههای خويش كه يكی از آن ها تأسيس عدالتخانه بود، ادامه مسير دادند و در اين راه، تحصن علما و مردم در صحن حرم حضرت عبدالعظيم در ری و سپس مهاجرت به قم باعث عقب نشينی دستگاه استبداد شد.
علما در اعتراض به تعلل شاه و صدر اعظم در تاسیس عدالتخانه که از خواسته های علما در مهاجرت اول به شهر ری و تحصن در شاه عبدالعظیم بود، به قم مهاجرت کردند. عده ای از کسبه و اصناف آزادی خواه نیز پناهنده شدن به سفارت انگلستان را برای عملی شدن خواسته های خود انتخاب کردند.
اهم درخواست های متحصنان عبارت بود از : عزل عین الدوله از صدارت، مجازات قاتلان شهدای وطن، بازگشت دادن علما از قم و عودت دادن تبعید شدگانی چون حاج میرزا حسن رشدیه و دیگران به تهران و مهم تر از همه تاسیس دارالشورای ملی. لازم به ذکر است در مهاجرت اول، صحبت از تاسیس عدالتخانه بود و حرفی از دارالشوری به میان نیامده بود ،در حالی که در مرحله دوم صرفا هدف، تاسیس دارالشوری ملی بود.
با طولانی شدن تحصن در سفارت انگلیس، این کشور رسماً به میانجی گری برخاست و از دولت ایران خواست که به درخواست های مردم پاسخ دهد و شورش را بخواباند.
مظفرالدین شاه که مدت ها به علت بیماری در کاخ صاحب قرانیه بستری بود و از حقایق بی اطلاع مانده بود، به سرعت در جریان قرار گرفت.
نهضت به شيراز و تبريز و اصفهان نيز بسط يافت و مظفرالدين شاه که از هيجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در ۱۴ مرداد ماه ۱۲۸۵ مصادف با ۱۴ جمادی الاخر سال ۱۳۲۴ ه.ق. به صدور فرمان مشروطيت و تأسيس مجلس شورای ملی مرکب از برگزيدگان ملت تن داد. با اعطای مشروطيت تحصن روحانيونی که خاک ايران را ترک کرده بودند با استقبال باشکوهی به پايان رسيد.
اين مبارزه در مرحله بعد منجر به ايجاد نظام مشروطه و تأسيس مجلس شورای ملی گرديد و به حكومت استبداد پايان داد.
مجلس يکم در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ ه.ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشايش يافت و در آخرين روزهای زندگی مظفر الدين شاه (۱۴ ذيقعده ۱۳۲۴ ه.ق.) پنجاه و يک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسيد.
صدور فرمان مشروطیت و تغییر رژیم سیاسی ایران که طی یک نهضت و انقلاب آرام صورت پذیرفت، شور و هیجان فوق العاده در میان آزادی خواهان و ملیون و مشروطه طلبان به وجود آورد. پناهندگان سفارت انگلیس از آنجا خارج شدند و روحانیون و علما در میان استقبال پر شور مردم از قم به تهران بازگشتند و دو شبانه روز سراسر تهران غرق در جشن و سرور و شادمانی بود.
ضمن گرامي داشت سالروز صدور فرمان مشروطيت ، اين نخستين گام در تحكيم حاكميت مردم را به همه مردم فهيم و فرزانه ايران بزرگ تبريك مي گويم.
سید علیرضا شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات
بیان و قلم،افشاگر فساد و ستم
گفت : شنیده ای که ۲۳۳تن از نمایندگان مجلس در نامهای به رئیس قوه قضائیه اعلام کردند که بر قوه قضائیه فرض است که در مبارزه نفسگیر ولی مقدس با مفاسد کار مبارزه را از بالا شروع کنند؟
گفتم : بله ! کار مبارزه با مفاسد عمری به درازای همه دولت ها در طول تاریخ و عرض جغرافیا دارد !
گفت: ولی داری خیلی اغراق می کنی !
گفتم : به هیچ وجه ! دولت پیشین خود را پاکدست ترین دولت تاریخ می دانست و رئیس دولت مدعی بود لیست فاسدان را در جیب خود دارد!و حتی رسالت تاریخی خود را مبارزه با مفاسد و فاسدان می دانست!
اما حالا روزی نیست که پرونده ای تازه از مفاسد پنهان آنان افشا نشود.
گفت : پس راه مبارزه قطعي و مستمر با مفاسد - اعم از اقتصادي ، سياسي و اجتماعي - به نظر شما چيست؟
گفتم : اگر بازهم نخواهي گفت اغراق مي كني ، من باور قطعي دارم كه اگر مسئولان صادقانه قصد مبارزه با همه انواع مفاسد را دارند، بيايند قلم و بيان مطبوعات را كاملا آزاد بگذارند ؛ در نتيجه در حتي كوتاه مدت چه بسيار دست هاي كثيف متجاوزان اقتصادي ، اجتماعي و... را مي گيرند و رسوا مي كنند . از آن گذشته چنين افرادي فاسد وقتي ببينند هزاران چشم و گوش روزنامه نگاران ، نويسندگان ، وبلاگ نويسان و...همه رفتارها و گفتارهاي آنان را رصد مي كنند ، هرگز جرات نمي كنند ذره اي انحراف در قول و عملشان پديدار شود.
حتی اگر در دوران هشت ساله دولت پیشین،قلم و بیان مطبوعات ورسانه های حقیقی و مجازی آزاد بود،در همان روزهای اول طشت رسوایی متجاوزان به بیت المال از بام آزادی مطبوعات فرومی افتاد!
در جامعه اي كه آزادي قلم و بيان در مطبوعات ، كتاب ها و ساير رسانه هاي شنيداري و ديداري و نوشتاري جلوه گر باشد ، هر مقام و مسئول خود را در اتاقي شيشه اي مي بيند كه همه حركات او زير نظر و پيش چشم هزاران افراد ديده ور قرار دارد.
گفت : مثلا در كشورهايي كه به باور شما اين نوع آزادي وجود دارد ، آيا از درصد مفاسد كاسته شده ؟
گفتم : صاحب نظران بر اين باورند كه يافته هاي تحقيقات نشان داده كه در كشورهاي استبدادي ، مفاسد ۳۳برابر كشورهاي دموكراسي است .
گفت : آيا نمونه مستندي هم براي اين ادعاي خود داريد؟
گفتم : ذيلا نمونه هایی از كارهاي شجاعانه ژورناليست هاي ایرانی و خارجی را مي بينيد كه يكي از آن ها به جنگي خانمانسوز و ضد بشري پايان داد.
مجله لايف، در تاريخ 26 نوامبر 1965 ، تحت عنوان واقعيت عريان جنگ ويتنام عکسي از Paul Schutzers را روي جلد مجله خود منتشر كرد.
اين عکس در زمان جنگ ويتنام چريک ويت کنگي را نشان ميداد که به اسارت نيروهاي آمريکايي درآمده. پس از انتشار اين عکس و خبر مرتبط با آن در مجله لايف بود که مردم آمريکا به حمايت خود از جنگ ويتنام خاتمه دادند. Schutzers که يکي از بهترين عکاسان مجله لايف بود، سال 1967 درحالي که براي انجام عکاسي از جنگ اعراب و اسرائيل رفته بود، جان خود را از دست داد.
مقابله با آزاد اندیشی خبرنگاران در هر کشوری که همواره داعیه دار دموکراسی و جریان آزاد اطلاعات بوده است، موضوع جدیدی نيست. این نوع رفتار تأمل برانگیز قبل از هر چیز تلاش بیهوده ای است در جهت انزوای خبرنگاران و محدود کردن جریان آزاد اطلاع رسانی که در نتیجه آن شأن و منزلت خبرنگار به یغما رفته و مصداق تعبیر امپریالیستی «بهترین خبر، بی خبری است» تحقق پیدا مي كند!!
موضوعات مرتبط: مقالات
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.