دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(253)
دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(253)
من فرشته آزادي را در پشت ميله ها آزاد ديدم.
من از سكوت در برابر ستم و تجاوز به حريم قلم نه هراسيدم و نه بر خود لرزيدم؛ اما آن گاه خاطرم خست و دلم شكست كه به آن لباس مشروعيت پوشاندند و به قلم زهر زهادت نوشاندند.
من در بازار بزرگ زندگی و دنیای سترگ ارزندگی، لبخند را ارزان ترين كالا و ارزشمندترين كيميا ديدم.
من کسانی را در بن بست زندگی دیدم که خود را در اوج کمال و قله آمال می ديدند؛ زيرا آنان راهي جز سرازيري براي ادامه مسير نداشتند.
من چون حيات را ارزيابي كردم، مي خواستم به گونه ای زندگي كنم كه هرگاه فرزندانم خواستند مفاهيمي چون صداقت،عدالت و حريت را به ياد آورند، مرا مجسم كنند؛ اما افسوس....
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.