هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1046)
«اسیر تعصُّب» و «درگیر تصلُّب»!
کسی که «اسیرِ تعصُّب» و «درگیرِ تصلُّب» شود،
نه دیگر «چیزی می آموزد» و نه «تجربه ای می اندوزد».
متعصِّب نه «دل» را می فهمد،نه «دلیل» را!
نه برای «عقل» ارزش قائل است،نه برای«عقیل»!
نه «تفکُّر» را درک می کند و نه «تدبُّر» را.
به جای «فکرِ عقلانی»،تنها «ذکرِ زبانی» بلد است!
و به جای «ژرف دیدن» و «شگرف اندیشیدن»،
تنها «تقلید» را می داند و «تمجید» را!
او «قلّاده ای مُحکم» و «قیاده ای مُستَحکم» بر گردن دارد،
و «جهان بینی اش» تا نوکِ «بینی اش»!
با متعصّب نه «جدال،سودی» می بخشد و نه «استدلال،جودی»!
او در «غارِ بَدَویَّت»،اسیرِ «منقارِ مدنیّت» شده
و «اطاعتِ کورکورانه» را «طاعتِ شکورانه» می پندارد.
برای او از «لذّتِ عبادت»،تنها «غلظتِ عادت» مانده
و این «عادت» را «سعادت» می پندارد.
از «فرهنگ گفت وگو» تنها «نیرنگِ های و هو»را بلد است
و در گفت وگو تنها به فکرِ «پیروزی» است،نه «دانش اندوزی».
اگر «عالی ترین ارزش ها» و «متعالی ترین انگیزش ها» به او عرضه شود،
نه ذرّه ای «تاثیر می گیرد» و نه ذرّه ای «تغییر می پذیرد»!
اگر بتوان به «مَنگی مُرده» و «سنگی افسُرده» روح بخشید،
به انسانِ متعصّب نیز می توان «جراتِ تغییر» و «شهامتِ تدبیر» داد!
«مسیح»(ع) با عمری سراسر «ترویح»،
توانست «مُرده را جان» بخشد و «پژمُرده را روان»،
اما نتوانست «به متعصّب تدبُّر را بفهمانَد» و «متصلّب را از تحجُّر برهانَد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تصلُّب: سخت شدن،سفت شدن
عقیل: انسان گرامی و خردمند
تدبُّر:اندیشیدن،در عاقبت کار اندیشیدن،چاره اندیشی
تمجید: بزرگ شمردن،کسی را به بزرگی نسبت دادن
قیاد(قیاده): مهار،افسار،لگام،ریسمانی برای بستن و کشیدن چهارپایان
جود: کرم،بخشش،عطا،جوانمردی
بَدَویَّت: صحرانشینی،انسان ابتدایی
مِنقار:نوک،تک،چنگ،نوک مرغ
مَنگ: کم هوش،گیج،احمق
ترویح: روح دادن،راحت دادن،کسی را آسایش رساندن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.